خبرنگار بینالملل مشرق در خصوص تأثیرات احتمالی این تغییر و تحولات در کنگره بر سیاست خارجی اوباما به خصوص در قبال ایران و مذاکرات هستهای، با "ابوذر گوهری" عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) گفتگو کرده است. متن مصاحبه مشرق با این کارشناس مسائل سیاست خارجی به شرح زیر است.
سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران چقدر ممکن است بر اثر نتایج بهدستآمده در انتخابات میاندورهای کنگره این کشور دستخوش تغییر شود و اصولاً سیاست خارجی آمریکا چقدر تحت تأثیر به قدرت رسیدن یکی از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در کنگره است؟
سیاست خارجی آمریکا تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل میگیرد و مجموعه متنوعی از نهادهای مختلف سیاسی و امنیتی در آن دخیل هستند. از نهادهایی نظیر وزارت دفاع و سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی نظیر سازمان سیا گرفته تا وزارت خارجه، مشاوران و تیم امنیتی رئیسجمهور و حتی معاون وی در این فرایند دخیل هستند. اما علاوه بر نهادهای مرتبط با قوه مجریه، قوه قانونگذاری و درواقع کنگره آمریکا نیز نقش برجستهای در سیاست خارجی آمریکا دارد. کنگره آمریکا درواقع میتواند ابزارها و روشهای اجرای سیاست خارجی را به رئیسجمهور و دولت دیکته نموده، به دولت کمک نماید و یا در مسیر سیاستهای دولت مانعتراشی نماید.
طبعاً درصورتیکه رئیسجمهور و کنگره از حزب واحد و یکسان باشند؛ این تأثیرگذاری جنبه مثبت یافته و همافزایی بیشتری پیدا میکند و دولت در اجرای خواستههای خود با مشکلات کمتری مواجه است. اما درصورتیکه اکثریت کنگره از حزب مخالف حزب رئیسجمهور باشد، کنگره میتواند از مکانیسمهای مختلفی نظیر وضع قوانین، ممانعت از انتصاب مسئولان اجرایی در حوزه سیاست خارجی، جلسات استیضاح و استماع از مسئولان اجرایی، تصویب بودجه یا کاهش بودجه در بخشهای مختلف مانع از اجرای سیاستهای خاص توسط دولت گردد. لذا درمجموع نقش کنگره در شکلدهی، تسهیل یا ایجاد مانع در سیاستهای اجرایی برجسته است. در انتخابات اخیر میاندورهای در آمریکا نیز با خارج شدن کنترل سنا از دمکراتهای همحزبی اوباما، مشکلاتی برای اجرای سیاست خارجی وی به وجود خواهد آمد.
نقش کنگره در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران چیست و تفاوت آن با نقش دولت آمریکا چیست؟
بهطور سنتی در آمریکا، نمایندگان کنگره شامل مجلس نمایندگان و سنا، نسبت به تحولات مربوط به ایران حساسیت بیشتری از دولتهای این کشور دارند. یکی از دلایل مهم این امر مربوط به نقش لابی صهیونیستی و نقش آنها در به قدرت رسیدن نمایندگان کنگره است. این نمایندگان تحت تأثیر القائات لابیها و فشار احتمالی مردم حوزه نمایندگی خود، بهشدت مواضع ضد ایرانی اتخاذ میکنند و به دولت این کشور نیز به شیوههای مختلف برای تحمیل نظر خود فشار میآورند.
متأسفانه این مسئله ارتباط خاصی به احزاب دمکرات یا جمهوریخواه ندارد و هر دو حزب به شکل یکسان نسبت به مسائل ایران موضع منفی دارند. بهعنوانمثال "رابرت منندز" رئیس فعلی کمیته روابط خارجی سنای آمریکا که یک دمکرات و همحزبی اوباماست، بهمراتب مواضع شدیدتر و منفیتری در مقایسه با برخی جمهوریخواهانی اتخاذ کرده است که مواضع ضد ایرانی آنها آشکار است.
با این توصیف، کنگره آمریکا حساسیت بیشتری به مسائل ایران داشته و این امر را از طرق مختلف به دولت آمریکا منتقل کرده است، ازجمله ارسال نامههای سرگشاده برای اوباما جهت اتخاذ مواضع شدیدتر نسبت به ایران که عمدتاً با امضای بالای نمایندگان هر دو حزب صورت گرفته است.
رئیسجمهور آمریکا هم علیرغم داشتن برخی اختیارات ازجمله وتوی مصوبات کنگره، نمیتواند نسبت به این مسائل بیتفاوت باشد و بهناچار یا بهاجبار باید به خواست کنگره توجه نماید. البته نباید در مواردی تقسیمکار صورت گرفته بین کنگره و دولت در قبال ایران را نادیده گرفت و یکی از طرفین را از این طریق تبرئه کرد. بلکه باید توجه کرد که هر یک از قوای مجریه و مقننه آمریکا، در چارچوب اختیارات خود در سیاست خارجی نقش مهمی دارند. اما درمجموع، کنگره آمریکا مواضع منفی بیشتری نسبت به ایران در طول تاریخ اتخاذ کرده است و زمینه بسیاری از تحریمهای یکجانبه و خصمانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در کنگره این کشور بنا نهاده شده است و دولتهای آمریکا فقط مجری این مصوبات بودهاند.
بهصورت سنتی جمهوریخواهان رویکرد منفیتری نسبت به ایران داشتهاند. آیا نتایج به دست آماده در انتخابات کنگره میتواند زنگ خطری برای مذاکرات و تعامل ایران با آمریکا و درنهایت غرب باشد یا کلاً تغییر زیادی در رویکرد آمریکا در قبال ایران اتفاق نخواهد افتاد؟
با توجه به توضیحاتی که مطرح شد نقش کنگره جمهوریخواه در سیاست خارجی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی روشن است. جمهوریخواهان مسلماً خواهان مواضع شدیدتر دولت در مذاکرات هستهای خواهند بود و احتمال طرح برخی قوانین تحریمی جدید، که قبلاً توسط دمکراتها در سنا مطرح نشده بود، افزایش خواهد یافت. از این به بعد دولت اوباما باید توان بیشتری را صرف توجیه و توضیح سیاستهای خود به کنگره نماید.
با این وجود، در یک نگاه کلان، رویکرد دو حزب آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران یکسان و مبتنی بر سیاست مهار، فشار و تحدید حوزه نفوذ است، اما شیوههای هرکدام از دو حزب متفاوت است، لذا ضمن حفظ استراتژی کلان آمریکا در قبال ایران، دولت آمریکا آزادی عمل قبلی خود را نخواهد داشت. نکتهای که میتوان بهعنوانمثال به آن اشاره کرد این است که دولت اوباما مسیر عادی شدن پرونده هستهای کشور و حل آن را فرایندی طولانیمدت و حداقل دهساله میداند. با این حال، پرونده هستهای ایران و مذاکرات آن، یک مسئله تاکتیکی صرف نیست، بلکه ناشی از نگاه کلان و فراحزبی آمریکا به ایران است که طبعاً تنها توسط یک حزب اجرایی نمیشود، بلکه توسط کل حاکمیت آمریکا تعقیب و اعمال میشود.
در مجموع، دولت اوباما با از دست دادن اکثریت در مجلس سنا، باید درصورتیکه خواهان رسیدن به توافق با جمهوری اسلامی باشد، هزینه داخلی بیشتری پرداخت نماید که البته نباید این هزینه به ایران تحمیل شود. به عبارت بهتر، جمهوری اسلامی با مجموعه کشورهای 5+1 در حال مذاکره است و تعهدات آنها فارغ از مسائل داخلی احتمالی این کشورها، باید به شکل کامل، اجرایی و عملیاتی گردد.
همچنین باید اشاره کرد که وضعیت فعلی یعنی شکست حزب رئیسجمهور آمریکا در انتخابات میاندورهای، به لحاظ تاریخی مسئله جدیدی نیست و بسیاری از رؤسایجمهور آمریکا با آن مواجه بودهاند، شخصیت و توانمندی رئیسجمهور و توان مصالحه و چانهزنی وی نقش مؤثری در حل مسائل سیاست خارجی ازجمله مسئله هستهای ایران دارد، مشروط بر آنکه اراده کافی به لحاظ سیاسی در کل دستگاه حاکمه این کشور وجود داشته باشد و از این اختلاف بهعنوان ابزار پیشبرد منافعشان استفاده نکنند.