در سال تحصیلی 65-64 همزمان با شرکت در آزمون کنکور، به خدمت سربازی رفت و به عنوان پاسدارِ وظیفه در پادگان شهید باهنرِ کرج، مسئولیت تبلیغات پادگان را برعهده گرفت. نتیجه جواب آزمون سراسری که اعلام شد جزء قبول شدگان رشته ی مهندسی مکانیک بود و میتوانست به دانشگاه برود ؛ امّا هر چه خانواده اسرار کردند او جبهه را برگزید و در جواب آنها گفت: جوانان این مملکت و دوستانم در جبهه ها هستند و از این کشور دفاع می کنند ، شایسته نیست من به دانشگاه بروم. حضرت امام ، جنگ را محور می داند و ما مطیع امر امام و رهبرمان هستیم.
او چند بار به جبهه اعزام شد و یک بار هم مجروح گردید هنوز مدت استراحت پزشکی اش تمام نشده بود دوباره به جبهه اعزام شد و در سال تحصیلی 67-66 باری دیگر در آزمون سراسری شرکت کرد و باز هم قبول شد اما در همان ایّام از طریق سپاه پاسداران راهی جبهه ی حق علیه باطل شد و در لشکر27 محمّد رسول الله(ص) ، تیپ ذوالفقار در واحد آرپیجی مشغول نبرد گردید و با وجود اینکه بدنی بسیار نحیف داشت به عنوان آرپیجی زن ، در مقابله با نیرو های دشمن به نبرد پرداخت.
چند هفته قبل از شهادتش ، یک شبِ جمعه در مراسم دعای کمیل ، روضه ی مادرِ شهید خواند و با گریه ی سوزناک ، اشک هر شنونده ای را در آورد. این رزمنده دلاور سپاه اسلام در نبرد کربلای 8 دلیرانه جنگید و در منطقه شملچه به شهادت رسید و به دیدار مولای خود اباعبدالله الحسین(ع)شتافت.
هنگام تشییع پیکر پاک شهید در محله ی باغ خزانه ی تهران ، هنگامیکه پیکرِ مطهرِ شهید را به داخل مسجد المهدی آوردند ، همان دعا و روضه ای را که برای مادرِ شهید خوانده بود پخش کردند. خانواده، همرزمان و تمام افرادیکه صدای شهید را می شِنیدند متحول می شدند و بعد از تشییع، پیکر مطهر شهید را به بهشت زهرا منتقل و در قطعه ی29 ردیف72شماره ی 18 به خاک سپردند.