به گزارش مشرق، تمام سایه روشنهای مدیریت کفاشیان یک طرف، اتفاقی که دیروز در فوتبال ایران افتاد وزن دیگری داشت.
هرچه تا امروز کفاشیان برای این فوتبال کاشته و روییده را میتوان فراموش کرد. میتوان حتی بخشی از ناکامیهای این فدراسیون در مدیریت، در نتیجه گیری، در ضعفهای تصمیم گیری برای عزلها و نصبها را هم برای چند روزی فراموش کرد. از یاد نبریم که اگر حمایتهای وزارت ورزش و همراهی وزارت کشور نبود، هرگز فدراسیون نمیتوانست بهتنهایی مقابل قدرت صداوسیما صفآرایی کند. میتوان «این» فدراسیون را برنده بازی نابرابری دانست که سالها فوتبال ایران در آن شکست خورده بود. فوتبال، پنجه در پنجه سیمایی انداخت که سالهای سال، بیوقفه و بیمانع، به دلیل یگانه بودن در عرصه تصویرسازی، به واسطه برخورداری از قدرت سیاسی و امنیتی، هرآن چه خواسته را ساخته و بدون برخورداری از هیچ رقیبی، روی میز مردم نشانده! شروع جنگ با چنین قدرتی، نه ساده بود و نه ممکن. فدراسیون چگونه با کمترین حمایتهای بالادستی وارد چنین دعوایی شد؟
اتفاق بزرگ برای فوتبال ایران، پخش نشدن از شبکههای تلویزیونی بود. سوال مهم این نیست که دیروز و در کنداکتورهایی که شبکه سه و شبکه ورزش و شبکه شما و شبکههای استانی برای پخش بازیهای لیگ پر کرده بودند و ناگهان با ممنوعیت ورورد دوربینها به ورزشگاه همه این کنداکتورها خالی شد، چند تماشاگر از مخاطبان سیما کاهش یافت و حتی مساله مهم این نیست که هفته آینده برنامه نود، دوربین خبرساز، بخشهای مختلف خبری، ورزش و مردم و تک تک برنامههای عریض و طویل سازمان صداوسیما که از طریق همین «فوتبال» ارتزاق میکنند چگونه برنامههای خود را تامین خواهند کرد که دقیقا مساله و شاید سوال کلیدی این است که دیروز چه کسی بیشتر متضرر شد؟ فوتبال یا صداوسیما؟ چقدر از درآمدهای سازمان لیگ از دست رفت؟ چقدر از درآمدهایی که سیما روی آن حساب میکرد به باد رفت؟ تماشای فیلمهای از سر و ته زدهای که دیروز شبکه سه روی آنتن فرستاد چقدر برای مردم جذابیت داشت که اسپانسرها مجاب شوند همان هزینهای که برای پخش آگهیهای خود در زمان پخش بازیهای لیگ پرداخت میکنند را در زمان پخش این بازی بپردازند؟
پنجه انداختن در پنجه سازمان صداوسیما برای گرفتن حق فوتبال، در شرایطی که سیمای ملی مبدل به تنها رسانه بیرقیب (چه در بخش دولتی و چه در فضای خصوصی کشور) شده است سالها برای فوتبال ایران یک رویا و شاید از دیدگاه بعضی رئوس فدراسیون فوتبال، نوعی کابوس بود. وقتی سیما در دهه هفتاد با استناد به این ادعا که فدراسیون و باشگاهها باید به واسطه پخش شدن آگهیهای محیطی از فضای تلویزیون، مبلغی را به صداوسیما پرداخت کنند، بعضی از مدیران وقت حاضر به دست به جیب شدن و پرداخت عوارض درآمدشان به صداوسیما بودند. سیما تا همین چندی قبل نه تنها حاضر به پرداخت هزینهای به فوتبال نمیشد که حتی از باشگاهها مطالباتی بابت پخش شدن بازیهایشان داشت. همین سیمایی که سالیانه مبالغی میلیاردی را صرف در ساخت و پخش سریالهایی کم محتوا، فاقد بار فرهنگی و البته کم مخاطب میکند، برای پربینندهترین برنامههایش از برنامه سازان خود (مسوولان فدراسیون و باشگاهها) مطالبه مالی داشت. تفکرات حاکم بر این رسانه ملی، تحسین برانگیز است!
آن چه چندی قبل مدیرانی مانند تقدس نژاد از آن دم میزدند و خواست و مطالبه مردمی و عمومی و احترام به نیازهای بصری مردم را اولویت سیما میدانستند، همین جا معنی پیدا میکند. وقتی که سازمان حاضر نمیشود درآمدش از فوتبال را با خود فوتبال تقسیم کند. این همان احترامی است که سیما برای فوتبال قایل میشود. احترامی که البته در آن مصاحبه آتشین تقدسنژاد نیز عیان بود. حالا میتوان به این درک رسید که صداوسیمای ملی، برای آن چه روی آنتن گیرندههای تلویزیونی شهروندان قرار میدهد، چیزی به جز خواست عمومی را طلب میکند. چیزی شبیه به همانی که در برنامههای قرعهکشی تلویزیونی خود برای کیسههای برنج و قوطیهای چای به نمایش در میآورد. دیگر نیازی به کندوکاو و بررسی بیشتر نیست.
میتوان با همین تک اتفاق خوش بود. میتوان حتی بخشی از مصائبی که این روزها بر این فوتبال گذشته را فراموش کرد و به این اندیشید که فدراسیون (با همان خندههای همیشگی کفاشیان) سرانجام کاری را عملی کرد که صفایی فراهانی بهخاطر ناتوانی در آن، از ادامه حیات در فدراسیون استعفا داد. در اینکه صفایی فراهانی بیتردید قویترین، بابرنامهترین و مدبرترین رییس فدراسیون بعد از انقلاب بوده تردیدی نیست اما اعتراف او در گفتوگویش به بهانه جام جهانی با ایران ورزشی هنوز از یادمان نرفته. وقتی که گفت از ریاست فدراسیون فوتبال به دو دلیل استعفا داد. اولی ناتوانی در خصوصیسازی باشگاهها و دومی شکست مقابل قدرت صداوسیما برای اخذ حق پخش! آن روزها صفایی فراهانی همراهی مثل این وزارت ورزش را برای ایستادن رودرروی سیما نداشت و خودش به تنهایی نمیتوانست حق فوتبال را طلب کند!
یادمان میآید سیما بارها و بارها با اهرم قدرت سیاسی و امنیتی، فوتبال را مجبور به تسلیم مقابل مبلغ واگذاری خود کرده بود. ولو اینکه باز هم زور بازوی فدراسیون به صداوسیما نرسد و ولو اینکه فدراسیون باز هم محکوم به سر فرو آوردن مقابل دستورات از مناطق بالاتر شود، باز هم این پیروزی بزرگی برای فوتبال ایران بود. میتوان چند روزی با این پیروزی فدراسیون سرخوش بود و بعد منتظر موج تازهای نشست که سیما برای کن فیکون کردن مدیریت فدراسیون فوتبال در برنامههای مستقل خودش به راه خواهد انداخت. منتظر باشید...
پیام یونسی پور (تحلیلگر روزنامه ایران ورزشی)
هرچه تا امروز کفاشیان برای این فوتبال کاشته و روییده را میتوان فراموش کرد. میتوان حتی بخشی از ناکامیهای این فدراسیون در مدیریت، در نتیجه گیری، در ضعفهای تصمیم گیری برای عزلها و نصبها را هم برای چند روزی فراموش کرد. از یاد نبریم که اگر حمایتهای وزارت ورزش و همراهی وزارت کشور نبود، هرگز فدراسیون نمیتوانست بهتنهایی مقابل قدرت صداوسیما صفآرایی کند. میتوان «این» فدراسیون را برنده بازی نابرابری دانست که سالها فوتبال ایران در آن شکست خورده بود. فوتبال، پنجه در پنجه سیمایی انداخت که سالهای سال، بیوقفه و بیمانع، به دلیل یگانه بودن در عرصه تصویرسازی، به واسطه برخورداری از قدرت سیاسی و امنیتی، هرآن چه خواسته را ساخته و بدون برخورداری از هیچ رقیبی، روی میز مردم نشانده! شروع جنگ با چنین قدرتی، نه ساده بود و نه ممکن. فدراسیون چگونه با کمترین حمایتهای بالادستی وارد چنین دعوایی شد؟
اتفاق بزرگ برای فوتبال ایران، پخش نشدن از شبکههای تلویزیونی بود. سوال مهم این نیست که دیروز و در کنداکتورهایی که شبکه سه و شبکه ورزش و شبکه شما و شبکههای استانی برای پخش بازیهای لیگ پر کرده بودند و ناگهان با ممنوعیت ورورد دوربینها به ورزشگاه همه این کنداکتورها خالی شد، چند تماشاگر از مخاطبان سیما کاهش یافت و حتی مساله مهم این نیست که هفته آینده برنامه نود، دوربین خبرساز، بخشهای مختلف خبری، ورزش و مردم و تک تک برنامههای عریض و طویل سازمان صداوسیما که از طریق همین «فوتبال» ارتزاق میکنند چگونه برنامههای خود را تامین خواهند کرد که دقیقا مساله و شاید سوال کلیدی این است که دیروز چه کسی بیشتر متضرر شد؟ فوتبال یا صداوسیما؟ چقدر از درآمدهای سازمان لیگ از دست رفت؟ چقدر از درآمدهایی که سیما روی آن حساب میکرد به باد رفت؟ تماشای فیلمهای از سر و ته زدهای که دیروز شبکه سه روی آنتن فرستاد چقدر برای مردم جذابیت داشت که اسپانسرها مجاب شوند همان هزینهای که برای پخش آگهیهای خود در زمان پخش بازیهای لیگ پرداخت میکنند را در زمان پخش این بازی بپردازند؟
پنجه انداختن در پنجه سازمان صداوسیما برای گرفتن حق فوتبال، در شرایطی که سیمای ملی مبدل به تنها رسانه بیرقیب (چه در بخش دولتی و چه در فضای خصوصی کشور) شده است سالها برای فوتبال ایران یک رویا و شاید از دیدگاه بعضی رئوس فدراسیون فوتبال، نوعی کابوس بود. وقتی سیما در دهه هفتاد با استناد به این ادعا که فدراسیون و باشگاهها باید به واسطه پخش شدن آگهیهای محیطی از فضای تلویزیون، مبلغی را به صداوسیما پرداخت کنند، بعضی از مدیران وقت حاضر به دست به جیب شدن و پرداخت عوارض درآمدشان به صداوسیما بودند. سیما تا همین چندی قبل نه تنها حاضر به پرداخت هزینهای به فوتبال نمیشد که حتی از باشگاهها مطالباتی بابت پخش شدن بازیهایشان داشت. همین سیمایی که سالیانه مبالغی میلیاردی را صرف در ساخت و پخش سریالهایی کم محتوا، فاقد بار فرهنگی و البته کم مخاطب میکند، برای پربینندهترین برنامههایش از برنامه سازان خود (مسوولان فدراسیون و باشگاهها) مطالبه مالی داشت. تفکرات حاکم بر این رسانه ملی، تحسین برانگیز است!
آن چه چندی قبل مدیرانی مانند تقدس نژاد از آن دم میزدند و خواست و مطالبه مردمی و عمومی و احترام به نیازهای بصری مردم را اولویت سیما میدانستند، همین جا معنی پیدا میکند. وقتی که سازمان حاضر نمیشود درآمدش از فوتبال را با خود فوتبال تقسیم کند. این همان احترامی است که سیما برای فوتبال قایل میشود. احترامی که البته در آن مصاحبه آتشین تقدسنژاد نیز عیان بود. حالا میتوان به این درک رسید که صداوسیمای ملی، برای آن چه روی آنتن گیرندههای تلویزیونی شهروندان قرار میدهد، چیزی به جز خواست عمومی را طلب میکند. چیزی شبیه به همانی که در برنامههای قرعهکشی تلویزیونی خود برای کیسههای برنج و قوطیهای چای به نمایش در میآورد. دیگر نیازی به کندوکاو و بررسی بیشتر نیست.
میتوان با همین تک اتفاق خوش بود. میتوان حتی بخشی از مصائبی که این روزها بر این فوتبال گذشته را فراموش کرد و به این اندیشید که فدراسیون (با همان خندههای همیشگی کفاشیان) سرانجام کاری را عملی کرد که صفایی فراهانی بهخاطر ناتوانی در آن، از ادامه حیات در فدراسیون استعفا داد. در اینکه صفایی فراهانی بیتردید قویترین، بابرنامهترین و مدبرترین رییس فدراسیون بعد از انقلاب بوده تردیدی نیست اما اعتراف او در گفتوگویش به بهانه جام جهانی با ایران ورزشی هنوز از یادمان نرفته. وقتی که گفت از ریاست فدراسیون فوتبال به دو دلیل استعفا داد. اولی ناتوانی در خصوصیسازی باشگاهها و دومی شکست مقابل قدرت صداوسیما برای اخذ حق پخش! آن روزها صفایی فراهانی همراهی مثل این وزارت ورزش را برای ایستادن رودرروی سیما نداشت و خودش به تنهایی نمیتوانست حق فوتبال را طلب کند!
یادمان میآید سیما بارها و بارها با اهرم قدرت سیاسی و امنیتی، فوتبال را مجبور به تسلیم مقابل مبلغ واگذاری خود کرده بود. ولو اینکه باز هم زور بازوی فدراسیون به صداوسیما نرسد و ولو اینکه فدراسیون باز هم محکوم به سر فرو آوردن مقابل دستورات از مناطق بالاتر شود، باز هم این پیروزی بزرگی برای فوتبال ایران بود. میتوان چند روزی با این پیروزی فدراسیون سرخوش بود و بعد منتظر موج تازهای نشست که سیما برای کن فیکون کردن مدیریت فدراسیون فوتبال در برنامههای مستقل خودش به راه خواهد انداخت. منتظر باشید...
پیام یونسی پور (تحلیلگر روزنامه ایران ورزشی)