ماجرای این روزهای اصفهان و نسبت دادن اتفاقات تلخ اسیدپاشی به افراد معتقد و آمران به معروف و آنان که روزی چشم و ابرو و هر چه زیبایی داشتند برای دفاع از زنان ایرانزمین دادند، حکایت عجیبی دارد! گویا همراه با زاینده رود انصاف بعضیها هم خشک شده! حس ناامنی و لرزیدن چهل ستون بدن دختران سی وسه پل دقیقا مانند حس روزهای سختی است که ایران در معرض هجوم تمام عیار قرار گرفت! آن روزها که ناموس و ذرهای از خاک وطن حکم صورت دختران قربانی اسیدپاشی را داشت و همین شد که آقا رجبها از همه چیز گذشتند تا صورت تمام ایران زیبا بماند!
رجب محمدزاده، مردی که این روزها پس از انتشار مستند فارس، به چشم خیلیها آشنایی فراموش شده آمد. آشنایی که خیلیها نمی دانستند که او مانند خیلی از جوانهای زیبای دیروز وطن، سالهاست در کنج عزلت بهای فدارکاریاش را میپردازد. هر چند که خیلی از مردم با دیدن او قبل از به یاد آوردن 8 سال مقاومت در برابر تهاجم لشکر بعثی، به یاد سوژه این روزها افتادند. آنچنان که برخی از مردم فراموشکار با دیدن چهره او از هر دری گفتند الا جانبازی در راه وطن! اما جالب آنکه برخی از مردم گفتند که چهره او به دلیل اسیدپاشی این چنین شده! ماجرایی که این روزها برخی درآن سوی آبها و برخی در این سو آن را به همداستانهای آقا رجب نسبت میدهند! آقا رجبها سالهای سال پیش وقتی که داعشیهای امروز بر چهره ایران خاک اسید میپاشیدند، برای پاک کردن چهره ایران در مقابل داعشیها ایستادند!
ربط دادن ماجرای اخیر نصف جهان به بچههای ارزشی و معتقد، از پشت پردههایی خطرناک خبر میدهد! خبری که اتحاد و یگانگی این کشور را هدف گرفته تا بذر شوم انتقام گیریهای کوردلان را در دل ایران زمین بکارد. بذری که رسانههای خارجی برای صاحبان خود میکارند تا درآیندهای نه چندان دور، ناامنی در ایران را درو کنند!