به گزارش مشرق، حاج محمود کریمی به بررسی کارکرد رسانهای هیئت، دلیل هجمه دشمن به هیئات، ارتباط هیئت و سیاست و نقش هیئت در جامعه امروز پرداخت.
مشروح گفتگو با حاج محمود کریمی را در ادامه میخوانید:
اگر هیئت را بعنوان یک رسانه بپذیریم، هر رسانه ای یک طیف و سلیقه خاص از مخاطبین را دارد که آن رسانه را انتخاب کرده اند و خود را در معرض آن قرار می دهند. آن رسانه هم تکلیف خودش را می داند و محتوای لازم را به مخاطبش ارائه می دهد. ولی بنظر می آید که رسانه هیات طیف مخاطبش گسترده تر باشد و سلیقه های مختلفی را در بر می گیرد، در اینصورت کارش هم سخت تر می شود، چون باید محتوایی را ارائه دهد که همه مخاطبینش با همه دیدگاه ها آن را بپذیرند. بعنوان شروع صحبت ها می خواستم بدانم هنر یک مداح که شاید تاثیر گذارترین تریبون این رسانه است در جذب و ارائه محتوای مناسب و متناسب چقدر اهمیت دارد؟
اگر رسانه هیئت کارش را درست انجام ندهد خود به خود از انتخاب مردم میافتد. چون این اتفاق یک کار اعتقادی است، نه سندیکا دارد و نه برایش انتخابات برگزار میشود. اگر در یک جلسهای معارف سید الشهدا (ع) نباشد دیگر اسمش هیئت نیست، میشود یک همایش. قسمت دوم که چه کنیم که طیف های مختلف به این رسانه توجه کنند، بر میگردد به شخصیت خود سید الشهدا (ع) و به هنر ما ربطی ندارد. خدا میفرماید هر کسی که حسین (ع) را دوست دارد، من دوستش دارم این نگاه از طرف خدا است. یک عده هستند که مسلمان هم نیستند ولی امام حسین (ع) را دوست دارند. به هرکس که دنبال حقیقت باشد، وقتی امام حسین (ع) را معرفی کنید میگوید چه الگوی خوبی است. حتی آنهایی که خیلی بدبینانه به موضوع کربلا نگاه میکنند میگویند اگر که همه کارهای امام حسین (ع) ایراد داشته باشد، بچه شش ماهه اش را دیگر چرا کشتند؟ یعنی امام حسین (ع) در هر قسمتی از واقعه کربلا یک قلابی دارد که یک قوم و گروهی را صید کند. البته دشمن هم بیکار نمینشیند، به کسی بی احترامی نمی کنیم، اما خبر دارم الان در دانشکدههای هنر ما سر کلاس ها برخی از دانشجویانی که به فرقه هایی گرایش دارند راحت به دین و سید الشهداء (ع) اهانت میکنند و استاد لبخند میزند. این یک نمونهاش بود آنها میآیند کار میکنند روی دانشکده هنر ما که اگر فردا یک اثر هنری خلق شد، در لایههای آن اثر اهنری ضدیت با دین دیده شود.
در مجموع این که هیئت قائم به شخص نیست و قائم به سید الشهدا (ع) است. بعضیها میگویند این هیئت مداح محور است، یا آن هیئت واعظ محور است؛ هیچ کدام از این ها نیست، هیئت حسین (ع) محور است. اگر کسی بخاطر فلان مداح یا واعظ به هیئت برود اشتباه کرده، این سلیقه است. اگر شما به خاطر من به هیات بیایید و جایی یک خطایی از من ببینید آن موقع تکلیف چیست؟ باید از امام حسین (ع) و هیئت دل زده شوید؟ عیبی ندارد اگر کسی خواندن یک مداحی را بیشتر می پسندد به هیئت او برود ولی باید فرهنگسازی کنیم که اگر اشتباهی هم از آن مداح دید از امام حسین (ع) دور نشود.
گفتید که این جذب ها مربوط به شخصیت امام حسین (ع) می شود و ربطی به هنر مداح ندارد، یعنی خود شما برنامه ای ندارید برای جذب مخاطب؟
نمی شود که برنامه نداشت. اگر اینطوری باشد که آشپز هیئت هم میآید با بیل نمک میریزد بعد میگوید من میریزم و امام حسین خودش درستش میکند. نه اینطور نمی شود، هر کاری تخصص میخواهد. البته یک سری چیزهایی هست که واقعاً نمیشود گفت، اگر بگوییم بزرگش میکنند و مثل موضوع هاله نور میشود. نخیر؛ از این الهامات به ما نمیشود.
اما آنچیزی که میتوانم بگویم این است که مداح اولاً باید امام حسین را باور کند و مصیبت او را با گوشت و پوست لمس کند تا بتواند بباوراند. دوم وقتی که چیزی را باور کنیم، نسبت به آن دل مشغولی پیدا میکنیم. من به اندازه ای که به بچهام فکر میکنم به روضه سیدالشهداء (ع) هم فکر میکنم. من اصلا بخشی از مغزم در خدمت روضه و شعرهاست. بعضی اوقات وقتی دارم میخوابم هم هنوز در ذهنم مشغول نوحه سازی هستم و واقعاً نمیگذارد بخوابم. وقتی محرم میرسد هم که دیگر تمام حجم مغز را این موضوع میگیرد، مثلا دو سه روز مانده به محرم اگر شما هر چیزی غیر از مسائل مربوط به محرم به من بگویید من اصلا نمی فهمم و ممکن است فقط نگاهتان کنم. بارها شده این اتفاق برایم افتاده. دوستانم دیگر این را می دانند و از ده روز مانده به محرم چیزی غیر از محرم از من نمیپرسند. در کل اینکه بالاخره دغدغه و برنامه داریم و اتفاقا برای آن خیلی هم فکر میکنیم.
یکی از کارهای سخت و البته هنرهای رسانه ای این است که شما بتوانید مخاطب سایر رسانه ها را هم جذب خودتان کنید. رسانه هیات در این راستا چه سختی هایی پیش رو دارد برای اینکه بتواند آنهایی که شاید بصورت عادی مخاطبش نیستند را هم جذب خودش کند؟
ببینید کسی که از پای تلویزیون خودمان کشیده می شود سمت ماهواره، دیگر بر نمیگردد. یک شخصی که به خاطر یک بداخلاقی یا یک اشتباهی که از ما میبیند اگر از هیتئت من برود دیگر برگرداندنش خیلی سخت است. آوردن با برگرداندن فرق میکند. آوردن برای وقتی است که طرف شما موضع مخالفی نداشته باشد و با شما قهر نیست، آنموقع شما می روید، دستش را می گیرید و می آوریدش. اما برگرداندن برای کسی است که با تو قهر کرده. آنهایی که رفتند طرف ماهواره کسانی هستند که قهر کردند و آشتی دادنشان سخت است. رسانه ما باید این قابلیت را داشته باشد که اگر کسی با او قهر کرده بتوان دوباره آشتی اش داد. من مسئول رسانه ملی نیستم ولی فکر میکنم باید با یک استراتژی بسیار عاقلانه آنهایی که با اخبار راست قهر کرده و اخبار دروغ ماهواره ها را باور میکنند را برگرداند. یک بار من به آقای ضرغامی گفتم که هیئت بالاترین رسانه است و ایشان ابتدا کمی با تعجب با موضوع برخورد کرد. بعد از مدتی دیدم در یکی از برنامه های تلویزیون آقای پروفسورمولانا صحبت می کردند و آنجا گفتند رسانه همین روضه ها و حسینیهها است. رسانه جمهوری اسلامی باید مواضع، فرهنگ و استدلال جمهوری اسلامی را برساند.
چطور میشود برای همه سلیقه های مختلف، که بعضا مقابل هم نیز قرار میگیرند یک خوارک تهیه کرد که همه شان را راضی کند؟
آن چیزی که بین همه مشترک است، عشق است. عشق با دوست داشتن فرق دارد، من بچهام را دوست دارم، با علم به این که یک ایرادهایی هم دارد، ولی عشق اینطوری نیست در عشق شما اصلاً ایرادی نمیبینید. بخاطر همین اگر به کسی غیر از خدا و اهل بیت عشق بورزید، به محض اینکه یک ایرادی از او ببینید عشق تبدیل به تنفر میشود. فاصله عشق و تنقر یک مو است. حالا کسانی که می آیند در هیئت ها باید متوجه باشند که این عشق ودیعهای است که خدا در دل مومنین گذاشته. بعد هم خدا راه را باز کرده و گفته هر کسی که امام حسین را دوست دارد جایش توی بهشت است. پس همه در عشق مشترکند، حالا بیاییم مشترکات عشقها را در بیاوریم. عشق دنیایی داریم و عشق آسمانی. وقتی مشترکات را پیدا میکنیم میبینیم همین هایی است که در روضه امام حسین (ع) است و زیباترینش هم هست. شما حساب کنید لاتها و مشتی ها میگویند امام حسین را دوست داریم، چون مقابل زور ایستاد. یا آنهایی که خیلی عاطفی اند، از اسارت خانواده امام حسین (ع) متاثر می شوند. یعنی همه را گیر می اندازد. از یک صبح تا غروب همه خوبیها و بدیهای کل عالم در یک منطقه جمع شد. همه میتوانند سوا کنند و هر کسی میتواند سهمش را بردارد. همه مردم خوبی را دوست دارند.
احساس می کنم که در سال های گذشته، دشمن و جریان رسانه ای مخالف بیش از گذشته روی هیئت ها و موج راه اندازی علیه این جریان متمرکز شده اند، اگر اینطور است دلیل این برنامه ریزی دشمن برای زدن هیات ها را چه می دانید؟
دشمن باید هم بر روی هیات ها تمرکز کند و برایش برنامه ریزی داشته باشد. شما ببینید، بعد از مقام معظم رهبری بیشترین مخاطب را هیئت دارد، مخاطبی که همراه با قداست باشد. کدامتان در گوشی های موبایلتان سخنرانی یک وزیر را دارید؟ کدامتان سخنرانی کسی غیر از آقا را دارید؟ کدامتان توی موبایلهایتان صدای هیئت ندارید؟ خب واضح است باید هیئتها را بزنند. هر کس دیگری را تخریب کنند، یک شخصیت حقوقی است و میتوان برایش جایگزین پیدا کرد. مثلا اگر یک مسئول این نظام را بزنند، میتوان او را عوض کرد، آب هم از آب تکان نمی خورد. ولی فرض کنید خدای ناکرده، مثلاً یکی مثل حاج منصور ارضی از جمع ما برود بیرون، آنوقت چقدر باید زحمت کشید تا یک حاج منصور دیگر ساخته شود؟ از قدیم می گفتند اگر علمدار را بزنید بقیه لشکر فرار میکنند. علم این انقلاب دست هیئت ها است. جمهوری اسلامی، اسلامش منوط به محرم و صفر است. با این حال میبینید دشمن که این علم را می زند هیچ، از داخل هم مدام یک عده به آن گیر می دهند. به همین خاطر ما جای این که به کار هیئتمان برسیم و و فرصت مقابله با دشمن پیدا کنیم، باید دائم بیاییم پنچرگیری کنیم، چون برخی خودیها پنچر میکنند. نزدیک محرم هم که می شود همه کارشناس هیات می شوند، یکی میآید میگوید این همه پول میدهند برای شام و ناهار محرم و صفر این اسراف است. تو اگر فکر اسرافی و عرضه داری برو فرهنگ سازی کن که مردم ماشین دو میلیاردی سوار نشوند. اسراف این کارهاست. چه کار داری به کسی که دوست دارد برای امام حسین خرج کند و نذری بدهد. متاسفانه متولی همه چیز هم می شوند. جریان هیئت اخلاق مدار است وگرنه اگر میخواست با سیاست بدون تقوا با این جریانات برخورد کند کسی حریف نمیشد.
حسینی شدن هم خیلی راحت است و هم خیلی هم سخت. راحت برای کسی که از غیر از خدا ببرد. سخت برای کسی است که هم خدا را میخواهد و هم خرما را.
اشاره کردید برخی از داخل هم آب به آسیاب دشمن می ریزند، چه تهدیدهایی هست که ممکن است برخی خودی ها گرفتارش شوند و ندانسته به بدنه هیات ها آسیب وارد کنند؟
متاسفانه زود قضاوت کردن در میان ما زیاد شده است. الآن در فضای مجازی بیشترین کامنتهای متلک در بین ما بچه مسلمانهاست. مثلا یک عکس از من در فضای مجازی گذاشتند که روی مبلی نشستم که پشتش منبت کاری شده می آیند کامنت می گذارند: حاج آقا مبل سلطنتی! یعنی هر کاری که بکنی یک حرفی میزنند. حالا شما بروید صفحه های آن طرفی را ببینید، کسانی که زیاد کاری به دین و دیانت هم ندارند، میبینید که همه پشت همند و برای هم کامنت های آفرین، آفرین می نویسند... ما متاسفانه فقط داریم خودمان را میزنیم. بیشتر از هر چیز، نهاد نظارتی بین خودمان درست کرده ایم. یعنی یک سازمانی را راه اندازی می کنند که مراقب یک مجموعه دیگر باشد، بعد یک سازمان دیگری را هم راه می اندازند که بر آن سازمان اول نظارت کند. اگر به جای این همه نهاد نظارتی که بین خودمان احداث کرده ایم نهاد فرهنگی ایجاد میشد و هر کسی یاد می گرفت که خودش مواظب خودش باشد، وضعیتمان خیلی از الان بهتر بود. ما تا خودمان درست نشویم نمی توانیم کسی را درست کنیم. حتی داخل هیئت ها پر از ناظر و کارشناس شده. یکی می گوید چرا فلانی این حرف را زد و چرا فلانی آن را خواند؟ من ده سال پیش یک شعری خواندم و توضیحش را هم داده ام، هنوز که هنوز است به آن استناد میکنند من را تکفیر میکنند و میگویند چایی اش را نخورید و به ظرفی که دست زده دست نزنید و قتلش واجب است. چقدر ما اینطوری نیروهای خودی را زدیم. بیشترین امتحان در آبرو است.
باید فرهنگسازی شود که بچه هیاتی ها به خاطر قداست سید الشهداء (ع) قداست نمادهای هیئت را هم حفظ کنند. شما ببینید یک موضوعی که برای یکی از ما پیش میآید و حاشیه ای درست می شود، بیشتر از خودیها میخوریم. افتخار من این است که سایتهایی که به نظام و آقا و شهدا حمله میکنند، به من حمله میکنند. ولی افسوسم این است که خودیها هم می زنند.
حاج آقا اخیرا احساس می شود که برخی ها بیش از گذشته دنبال سکولار کردن هیات ها هستند و می خواهند هیئت را از جریان انقلاب و نظام جدا کنند، ترفندهای مختلفی هم دارند. این جریان را چطور ارزیابی می کنید؟
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری که مؤسس حوزه علمیه است گفتند چوبی که اسلام از خشک مقدس ها خورد از دشمنش نخورد. کسی که میگوید فقط امام حسین و لا غیر، نمی داند اگر این انقلاب نبود، حاء حسین را هم نمیتوانست بگوید. تهدید این کلام خیلی جدیتر از دشمن رو در رو است. ضربهای که پیغمبر در احد خورد سختتر بود یا ضربهای که امیر المؤمنین از نهروانیها؟
بصیرت اینجاست که به درد میخورد. یک عدهای را آن طرف آموزش دادند و در گوششان خوانند که سیاست چیست، فقط حسین. این هایی که میگویند فقط حسین، بدون سیاست و ولایت فقیه، اینها در آخر میشوند "ترما" و موقع جنگ که میشود به امام حسین (ع) میگویند بروم به زن و بچهام برسم و فردا بر میگردم و وقتی برمی گردد که دیگر همه چیز تمام شده. طرف ممکن است یک عمر درس خوانده باشد اما آخر سر که قرار شد از امام حسین (ع) دفاع کند میگذارد میرود.
ولی آنهایی که سیاست را یعنی زندگی را با امام حسین (ع) تنظیم میکنند و از مرگ نمیترسند، میشوند زهیر و حر، در زمان ما میشوند طیب، طیب یک عمری تازاند آخرش چی شد؟ عاقبت به خیر شد. حر در اوج ظلمت و ذلت بود یک دفعه آمد در اوج عزت. امام حسین (ع) نشان داد که از بینهایت تاریکی میشود به بینهایت نور رسید. به شرط اینکه رفتار امام حسینی باشد. رفتار امام حسینی چیست؟ فرمود: «إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما»، من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را بجز مایه ملالت و بدبختی نمیبینم.
الان آمریکاییها میخواهند به ما امان نامه بدهند، حضرت ابا الفضل گفت اگر من امان نامه بگیرم پس بچههای پیغمبر چه می شوند؟ یک موی امام حسین (ع) را به همه شما نمیدهم. ما یک موی اسلام را به همه دنیا نمیدهیم. اگر ما امان نامه بگیریم بقیه چی؟ کشورهایی که به ما دل بستهاند چی؟ یمن، سوریه، عراق، لبنان و آنهایی که به جمهوری اسلامی دل بستهاند چه می شوند؟
نوع ورود و موضع گیری مداحان در قضایای سیاسی به چه صورت باید باشد؟
من غیر از اسم شهدا و آقا اسمی تا بحال در خواندنم نیاورده ام. زمان انتخابات عکس من را گذاشته بودند کنار عکس یکی از کاندیداهای انتخابات که مثلا من او را تایید کرده ام. در حالی که من هیچ وقت اسمی از کسی نبرده ام که به کی رای دهید یا به کی رای ندهید. من بیایم نوحه امام حسین را خرج این بکنم که به فلانی رای بدهید؟ اصلا مداح در این سطح نباید وارد سیاست شود. بله جایی اگر لازم باشد نظرمان را می دهیم. یک فوتبالیست هم در این کشور نظرش را می دهد، تازه ما که یک شخصیت مذهبی هستیم. ما به بیان حضرت آقا استناد می کنیم. ایشان فرمودند که مداح ها در هر موضوعی دخیل نشوند. یعنی این که در موضوعات کوچک وارد نشوید. موضوع اگر خیلی مهم بود نظر می دهیم، آن هم نه با گرایش خاص، از موضع دین و انقلاب. آن هم باز شرایط دارد و برخی مسائل را باید در آن لحاظ کرد. مثلا نباید با تند خویی صحبت کرد.
برای جذب مخاطب خصوصا قشر جوان تا کجا میتوان با شرایط روز و پسند مخاطب جلو رفت؟
یک بار حضرت آقا به بنده فرمودند که شما نگاه نکن چه کسی چه چیزی را دوست دارد، ببین امام حسین (ع) چه چیزی را دوست دارد، جذب حداکثری با توجه به اینکه امام حسین چه چیزی را دوست دارد، مهم است. جذب به هر قیمتی درست نیست. بعد هم نظر حضرت آقا این است که یک کار خوب که تولید میشود باید خوب تکثیر شود و اگر خوب توزیع نشود انگار اصلاً تولید نشده.
حتی به این ریزهکاریها باید دقت کنیم. اگر دقت کنید ما همه زمینه هایی که میسازیم، تصویر دارد. معمولا زمینه های ما حدود 7 دقیقه است، این 7 دقیقه را طوری شعرش را می گوییم که اگر روزی رسانه خواست کلیپ برایش بسازد بتواند مطابق شعر تصویر سازی کند. اصلا من الان تا تصویر شعر در ذهنم مجسم نشود زمینه را نمیسازم
در واقع اهمیت خروجی صوتی و تصویری جلسه را هم وزن خود هیات میدانید؟
بله، قطعا اهمیتش همان مقدار است.البته هنوز در حوزه توزیع و نشر خیلی کار داریم. این کار یک صدقه جاریه است خیلی آدمها از دنیا رفتهاند و فقط از دنیا رفتهاند. کسانی مثل مرحوم کافی و شهید مطهری هم از دنیا رفته اتد، ولی اگر یک نفر کتابش را بخواند یا نوارش را گوش دهد صدقه جاریه برای او حساب میشود. شما با همین سی دی ها یک نفر را با امام حسین آشتی بدهید هم یک نفر است. بعد وقتی که شما برای خروجی هیات هم برنامه ریزی داشته باشید کار سخت تر هم می شود. مولفه های بیشتری را باید لحاظ کنید، مثل همان تصویرگری که گفتم، یا مثلا معارف باید در کارها بیان شود، همه اش که نمی شود مثلا گفت گنبدتو عشقه... این برای جلب توجه آن کسی است که از امام حسین فقط کربلا و گنبد و بارگاه را میبیند، با این عبارات توجهش را جلب میکنیم، چیز بدی هم نیست ولی وقتی توجهش جلب شد، وسط همین گنبد و کفتر و اینها یک ضربه معرفتی باید بزنیم.
یک زمانی به من گفتند آن سرود ولادت امام حسن (ع) که چند سال پیش خواندم (اگه برسه یه شبی پای من گدا...) چی بود و چرا این را خواندی؟ من جواب دادم ادعایی ندارم، اما خوبی این سرود این بود که حداقل دو سه ماه همین بچه مدرسه ای ها ذهنشان درگیر این بود که بتوانند این سرود را درست بخوانند و یاد بگیرند. پس من توانسته ام حداقل سه ماه مغز بچههای کوچک را سرگرم امام حسن(ع) کنم، خب این بد است؟ ما باید فکر بچهها هم باشیم. فکر بزگترها هم باشیم، همه تیپ ها را ببینیم، چون همه امام حسین (ع) را دوست دارند.
شما خودتان بیشترین توجهتان به کدام بخش جلسه است و فکر میکنید تاثیرش بیشتر است؟
من تمرکزم روی همان ثانیهای است که هستم. یک پدری که بخواهد به بچهاش یک پیامی را برساند روی آن نقشه نمیکشد. چون جنس بچهاش را میشناسد و با یک لطایفی پیامش را به او می رساند. من اگر توی این فکری باشم که یک پیامی را القاء کنم، خراب میکنم. جوان الان جوانی نیست که به او بگویی بنشین و بگوید چشم. باید به او بگویی که من اگر جای تو بودم مینشستم تا خستگیام در برود و آن موقع مینشیند. من می خواهم جوانی را نگه دارم که الان در معرض چند هزار شبکه ماهوارهای است. وقتی آنطرفیها زورکی به او کاری را نمیگویند من چرا زورکی بگویم؟ آنها با قطار سوار کردند دارند میبرند طرف غرب آنوقت ما بیایم سوار چهارپا بکنیمش بگوییم بیا این طرف؟
در بین مستمعین شما قطعا افرادی هستند که شاید از نظر ظاهر با یک سر و وضعی که مناسب آداب هیات نیست بیایند به جلسه شما، با او چگونه صحبت می کنید که آداب را رعایت کند؟
چند تا صورت دارد؛ یکی این که برخورد چماقی با او شود، شما دیگر زورت می رسد برش گردانی؟ می رود و یک عده را هم با خودش می برد. دومین نوعش این است که طوری برخورد کنی که اصلا متوجه اشتباهش نشود و دربست تاییدش کنی؛ آنوقت جواب حضرت زهرا (س) را میتوانیم بدهیم؟
شما باید آدرس سر راست بدهی. طرف وقتی بلند شده به نیت روضه آمده، حداقلش این است که شده سیاهی لشکر سید الشهداء (ع)، من هم تذکرات و خواهشهای خودم را با زبان نرم و استدلالی میگویم، تأثیرم را هم باید بگذارم. عوامل هیئت هم باید مثل خود من رفتار کنند، یعنی اگر یک نفر از انتظامات جلسهای با کسی طوری برخورد کند که یک نفر قهر کند و برود آن کسی که برخورد کرده باید جواب دهد. در اقع یک نفر مرده، و مردن این یک نفر مردن یک نسل است
ما باید به خانم یا آقایی که با وضع نا مناسب میآید هیئت، به چشم یک مهمان نگاه کنیم، مهمان هم محترم است. ولی مهمان هم باید آداب آن مهمانی را رعایت کند، این را باید با یک لطائفی به او رساند. اما چگونه؟ مستقیم نباید به او گفت روسری ات را بکش جلو بلکه در آن معارف و اشعاری که داریم میخوانیم مثلا میگوییم «زینب عفیفهای است که در راه عصمتش/عباس میدهد ، نخ معجر نمی دهد». ما نمیخواهیم آن خانم برای هیئت ما درست شود، آن خانم باید برای خودش درست شود. موضوع این است که ما خودمان را برای امام حسین (ع) بخواهیم، همه اش درست می شود. من شما را نباید برای تأیید خودم و سیاهی لشکر جلسه ام بخواهم، باید شما را برای امام حسین (ع) بخواهم که اصلاح شوی، من شریک شوم در هدایت تو و خدا هم به من لطفی کنند و من را هم هدایت کند، خلاصه اش این می شود که باز هم می گویم اگر ما خودمان را برای امام حسین (ع) بخواهیم همه چیز درست. هر کسی امام حسین را برای خودش بخواهد کار خراب میشود، کسی که امام حسین را برای خودش می خواهد، سرسری به این بساط نگاه میکند و درگیر حاشیه ها می شود. مثلا دغدغه اش این می شود که فلان نوحه را اول آقای فلانی خواند یا آقای فلانی، حالا بگو اصلا دانستن این ها به چه درد تو میخورد، چه دردی را دوا میکند؟.
آن خانمی که در طول سال فقط ده شب می آید هیات، اگر این ده شب را هم از او بگیریم چه فایده ای دارد؟ اگر حضرت زهرا(س) نمی خواست، قطعا او نمیآمد. من کار خودم را میکنم، این خانه هم صاحب دارد. چه بسا قرار است بیاید داخل این هیئت توی روضه حضرت علی اصغر (ع) و نگاهش بیفتاد به یک بچه شیرخواره و بگوید چرا این بچه را کشتند؟ و همین او را زیر و رو کند، اما تو راهش ندادی. اصلاً چه کارهای که راهش ندادی. پیغمبر (ص) با رفتار جذب میکردند، امام و حضرت آقا با رفتار جذب کردند. ما هم با رفتار باید جذب کنیم .
نمونه ای در ذهنتان هست از کسانی که در جلسه هیات تحولی درونشان اتفاق افتاده باشد؟ تا حالا شده با یک خط نوحه کسی زیر و رو شده باشد؟
بله خیلی شده، من یکی اش را مثال می زنم. یک بار یک جوانی مادرش به او اصرار کرده بود من را برسان به هیئت، به مادرش گفته خب تو می روی توی جلسه من کجا بروم؟ که مادر گفته بود خب تو هم برو تو! خلاصه به همین سادگی آمده بود به هیات. ولادت حضرت اباالفضل هم بود، بعد جلسه دیدمش، وقتی به او رسیدم دیدم خیس اشک است. دهنش هم بوی الکل میداد. من یک سرودی خوانده بودم که مضمونش مستی بود. به او با خنده گفتم چیه، خرابی! گفت تازه آباد شدم! پرسیدم چی شده؟ گفت اینی که اینها خوردند چی بوده اینی که من خوردم چیست، تازه فهمیدم مستی یعنی چی! الآن همان شخص را که نمی توانم اسمش را ببرم اهل هیئت است، ازدواج هم کرده و بچهدار هم شده و دکترا هم دارد. از این موارد زیاد است، مثلا یک شب درباره اسم صحبت کردم که اسم خوب به گردن پدر و مادر حق است، بعد از جلسه 23 نفر آمدند اسمشان را عوض کردند.
تصور ما از جامعه این است که جامعه نسبت به ارزش ها و مقدسات قدری فاصله گرفته و بی تفاوت شده، ولی وقتی که محرم می شود می بینیم هر سال مراجعه به هیات نسبت به قبل خیلی بیشتر شده. این اتفاق را چگونه تفسیر می کند؟
ما امام حسین (ع) را طبیب میدانیم. سر طبیب در دو مورد شلوغ است، یکی زمانی که مریضی زیاد بشود و همه حمله میکنند که خوب بشوند. ولی مورد دوم برای زمانی است که میگویند فلان بیماری دارد میآید و بروید واکسن بزنید. بیماری فرهنگی دارد میآید بروید واکسن بزنید. الان هم برای پیشگیری میآیند پیش امام حسین (ع) هم برای درمان میآیند. توانایی امام حسین (ع) حد و مرز ندارد. یک عده هم هستند که میآیند چکاپ، هر روز در مکتب اهل بیت (ع) هستند و رفتارهای خودشان را با دستوراتی که داده شده می سنجند. مریضی که مرض لا علاجش را یک دکتر علاج کند، عاشق آن دکتر میشود. ناجی همیشه دوست داشتنی است.
شما را بعنوان پیشگام و شروع کننده مداحی نوین خصوصا در بحث نوحه و آهنگ می شناسند. چه شد که شما بعضی ریتم ها و آهنگ را وارد فضای مداحی کردید؟ خلایی احساس میشد؟
از زمانی که شبانه روز مردم متراکم شد و برنامه های مختلفی به اوقات زندگی ها اضافه شد. دیگر نمی شد به مستمع بگوییم که مثلا 2 ساعت بیا بنشین در هیات و یک ساعت مثلا قصیده ای گوش کن که شاید اصلا معنایش را هم نفهمد . الان نرمال جلسات ما 50 دقیقه است. من دیدم که سخت است که مردم یک نوحه را هر شب حفظ کنند و جواب دهند، اگر هم هر شب یک آهنگ ثابت بخوانم یکنواخت می شود. چون نوحه را باید مستمع حفظ کند و جواب دهد با عث می شود که ذهن مستمع درگیر جواب دادن کل نوحه هم بشود، مقداری از وقت هم برای یاد گرفتنش تلف می شود. پس من گفتم یک نوحه ای بسازم که مردم جای اینکه همه اش را جواب بدهند فقط گوشواره اش را بخوانند. آمدیم سرعت زمینه قدیمی را کمی بیشتر کردیم که هم کار نوحه را انجام دهد و هم کار زمینه را. قدیم زمینه می خواندند، بعد سه چهار بند نوحه می خواندند که بین هر بند هم مستمع باید بند اول را جواب می داد، بعد هم واحد و بعدش هم جفت می خواندند و جلسه تمام می شد. جایی هم برای شور نمی ماند.
جای شور با ادغام نوحه و زمینه باز شد. جرقه اش هم از اینجا شروع شد که من یک شعری را آمدم با ریتم تند در شور بخوانم، بعد گفتم که همین را سنگین بزنید که شد زمینه. بعد همین زمینه، با یکی بزن و یکی نزن شد واحد سبک جنوبی. سال 77 بود که شروع این اتفاق بود. کلا به این نتیجه رسیدیم که سینه زنی سه بخش زمینه، واحد و شور باشد. یک قانون نانوشته هم هست، یعنی بعضی اوقات چیزهای دیگر هم به آن اضافه می شود.
اینکه به این فکر افتادید برای هر شب آهنگ سینه زنی هایتان متفاوت باشد دلیلش چه بود؟
به این فکر بودم که اگر قرار شد یک نفره بجنگم چطور باید بجنگم، البته نه اینکه دیگران نباشند، الحمدلله سایر رفقا هم دارند کار میکنند و می کردند، ولی گفتم فرضا من یک نفر باشم چه کار باید بکنم. این همه آهنگ دارد از آنطرف آب می آید، البته الان داخلی ها هم چیزی کم ندارند! من جواب این همه آهنگ را با یک واویلا واویلا یا واغربتا واغربتا بدهم؟ به این نتیجه رسیدم که باید آهنگ سازی بکنم. شاید اگر دنبال شعر را بگیرم خیلی موفق باشم، ولی دیدم الان وظیفه من این است. خیلی ها هم ایراد می گیرند و مثلا می گویند شما باید به امام حسین (ع) برسی و آهنگ سازی و این ها چیست... اما بنظرم این جزو کارهای تخصصی است که الان باید در جلسات انجام شود. حضرت آقا هم روی هنر تاکید دارند، این که هنرمندانه ساخته شود، هنرمندانه خوانده شود.
این آهنگ سازی فنی است یا تجربی است؟
هم تحقیق دارد هم تجربه. یک سری چیزها هست که اصلا مال ماست یعنی شاید خیلی از آهنگ سازها در دنیا به آن نرسیده باشند. بخاطر اینکه در موسیقی یک نفر می خواند و خلٱش را هم با ساز پر می کند. ولی ما که سازی نداریم. ولی میتوانیم خودمان ساز خواندن خودمان باشیم. صدای گریه ساز است، صدای نفس ساز است، صدای سینه زدن ساز است. چون ساز در آهنگ های ما ندیده گرفته می شود، خیلی از خواننده های آنطرف می گویند که ما این جنس آهنگ را می خواهیم که ساز ندیده گرفته شود و جایی که لازم است از آن استفاده شود. مستنداً میگویم آقایانی که ترانه میسازند به من گفتند بیا برای ما آهنگ بساز و انقدر پول بگیر. اینها حالا داخلی هستند. جالب اینجاست برخی از خارج کشور پیدایمان میکنند و میگویند آهنگهای شما را میخریم. آنهایی که آنطرف آب میخوانند و اتفاقا خیلی هم مطرح هستند. اما من اگر یک نوای دو ثانیهای بتوانم بسازم آن را فقط برای سید الشهداء (ع) میسازم.
درخصوص اشعار سینه زنی ها هم که زبان محاوره ای و فلکلور هست، از حضرت آقا هم سوال کردیم ایشان مخالفتی نداشتند.
شما یک اتفاقی را شروع کننده اش بودید و حالا دامنه گسترده ای پیدا کرده و فراگیر شده، مسیری که دیگران رفتند را چقدر ادامه راهی می دانید که خودتان آغاز کردید؟
ببینید نمی توانیم مثلا بگوییم با ماشینت نرو مسافرت، چون ممکن است پنچر شود. ما نمی توانیم حرکت نکنیم چون ممکن است انحطاطی پیش بیاید. موضوع این است که الان اسم هر مداحی می آید همه فکر می کنند همه در یک سطح از مداحی هستند. بعضی مواقع من یک چیزهایی می شنوم که بعضی ها خوانده اند، می پرسم این چه کسی است، اسمش را هم که می گویند نمی شناسم. برخی کلمات امروزی را نمی توان وارد شعر هیات کرد. بعضی ها می خواهند یک کار نو انجام دهند و یک دفعه می آیند مثلا شعر می سازند »نوار مغز سرم...»، خب این ها جایی ندارد.
مرز نوآوری کجاست؟
تا آنجایی است که به تو اجازه داده اند مانور دهی. بیرون از آن مرز دیگر حساب نیست.
اثر حضور شهدا در هیاتتان و تاثیرش در فضای جلسه چقدر بوده؟
شهید اگر اثر نداشته باشد که فایده ندارد. آقا می فرماید که شهدا ستاره اند که ما راه را گم نکنیم. پانصد چهل شهید پای من را می کشانند آنجا، کمکم می کنند، راهم می اندازند، حمایتم می کنند، آنها دارند من را نگه می دارند که بتوانیم کاری انجام دهیم. آنها هستند که بعضی وقت ها الهام می کنند. نمی شود سرسری رد شد؟ همینطوری بیایم یه گریه ای کنیم و سینه ای بزنیم و برویم؟
تاثیر جلسه هیات رایت العباس بر منطقه شمال شهر که شاید بافت خاصی از مردم آنجا سکونت دارند چقدر بوده؟
اینطور هم نیست که شمال شهر همه بی دین باشند، متدینین زیادی هم آنجا هستند. بالاخره آفت بالاشهر زیاد است، زبان و جنس خواندن تفاوت باید داشته باشد. البته مستمعینی که امامزاده علی اکبر می آیند بیست درصدشان شمرانی هستند. از شب چهارم پنجم محرم به بعد، مستمع داریم که از شهرستان می آیند و در میادین اطراف چادر می زنند یا شب ها در ماشین می خوابند که بعد از ظهر در جلسه شرکت کنند. البته سپاه شمیرانات هم برای اسکان این افراد کمک کرده.
خودتان با کدام یک از کارهایی که در این چند ساله خواندید بیشتر ارتباط برقرار می کنید؟
الان نمی دانم کدام را بگویم. باورتان شاید نشود، من به چیزهایی که خوانده ام دیگر دل نمی بندم، چون دیگر هر چه بوده خواندمش. به فکر چیزهایی هستم که هنوز نخواندم و حرصش را می خورم. معمولا از ماه شعبان برای آماده کردن کارهای محرم استارت می زنیم.
زمینه «دامن کشان» در سال های اخیر، فکر میکنم از کارهایی بوده که خودتان خیلی با آن ارتباط برقرار کردید و ماندگار هم شد
این زمینه اینطور ساخته شد که ما با محمد آقای صمیمی جایی بودیم و همه کارهای محرم را آماده کرده بودیم، وقتی داشتیم جمع می کردیم بیاییم سمت خانه به محمد آقا گفتم زمینه حضرت ابالفضل ماند، گفتم تا شما داری جارو میکنی من می سازم و همین طوری درست شد.
یک سنتی بین من و برادرم آقای صمیمی، هست. شما تا حالا شاید نشنیده باشید که یک چیزی را که من خوانده ام، من بگویم من ساخته ام یا آقای صمیمی بگوید من ساختم، از هر کداممان بپرسید می گویم آن یکی ساخته، چون به محضی که بگویم من ساختم یا آن بگوید من ساختم خرجمان سوا میشود.
مشروح گفتگو با حاج محمود کریمی را در ادامه میخوانید:
اگر هیئت را بعنوان یک رسانه بپذیریم، هر رسانه ای یک طیف و سلیقه خاص از مخاطبین را دارد که آن رسانه را انتخاب کرده اند و خود را در معرض آن قرار می دهند. آن رسانه هم تکلیف خودش را می داند و محتوای لازم را به مخاطبش ارائه می دهد. ولی بنظر می آید که رسانه هیات طیف مخاطبش گسترده تر باشد و سلیقه های مختلفی را در بر می گیرد، در اینصورت کارش هم سخت تر می شود، چون باید محتوایی را ارائه دهد که همه مخاطبینش با همه دیدگاه ها آن را بپذیرند. بعنوان شروع صحبت ها می خواستم بدانم هنر یک مداح که شاید تاثیر گذارترین تریبون این رسانه است در جذب و ارائه محتوای مناسب و متناسب چقدر اهمیت دارد؟
اگر رسانه هیئت کارش را درست انجام ندهد خود به خود از انتخاب مردم میافتد. چون این اتفاق یک کار اعتقادی است، نه سندیکا دارد و نه برایش انتخابات برگزار میشود. اگر در یک جلسهای معارف سید الشهدا (ع) نباشد دیگر اسمش هیئت نیست، میشود یک همایش. قسمت دوم که چه کنیم که طیف های مختلف به این رسانه توجه کنند، بر میگردد به شخصیت خود سید الشهدا (ع) و به هنر ما ربطی ندارد. خدا میفرماید هر کسی که حسین (ع) را دوست دارد، من دوستش دارم این نگاه از طرف خدا است. یک عده هستند که مسلمان هم نیستند ولی امام حسین (ع) را دوست دارند. به هرکس که دنبال حقیقت باشد، وقتی امام حسین (ع) را معرفی کنید میگوید چه الگوی خوبی است. حتی آنهایی که خیلی بدبینانه به موضوع کربلا نگاه میکنند میگویند اگر که همه کارهای امام حسین (ع) ایراد داشته باشد، بچه شش ماهه اش را دیگر چرا کشتند؟ یعنی امام حسین (ع) در هر قسمتی از واقعه کربلا یک قلابی دارد که یک قوم و گروهی را صید کند. البته دشمن هم بیکار نمینشیند، به کسی بی احترامی نمی کنیم، اما خبر دارم الان در دانشکدههای هنر ما سر کلاس ها برخی از دانشجویانی که به فرقه هایی گرایش دارند راحت به دین و سید الشهداء (ع) اهانت میکنند و استاد لبخند میزند. این یک نمونهاش بود آنها میآیند کار میکنند روی دانشکده هنر ما که اگر فردا یک اثر هنری خلق شد، در لایههای آن اثر اهنری ضدیت با دین دیده شود.
در مجموع این که هیئت قائم به شخص نیست و قائم به سید الشهدا (ع) است. بعضیها میگویند این هیئت مداح محور است، یا آن هیئت واعظ محور است؛ هیچ کدام از این ها نیست، هیئت حسین (ع) محور است. اگر کسی بخاطر فلان مداح یا واعظ به هیئت برود اشتباه کرده، این سلیقه است. اگر شما به خاطر من به هیات بیایید و جایی یک خطایی از من ببینید آن موقع تکلیف چیست؟ باید از امام حسین (ع) و هیئت دل زده شوید؟ عیبی ندارد اگر کسی خواندن یک مداحی را بیشتر می پسندد به هیئت او برود ولی باید فرهنگسازی کنیم که اگر اشتباهی هم از آن مداح دید از امام حسین (ع) دور نشود.
گفتید که این جذب ها مربوط به شخصیت امام حسین (ع) می شود و ربطی به هنر مداح ندارد، یعنی خود شما برنامه ای ندارید برای جذب مخاطب؟
نمی شود که برنامه نداشت. اگر اینطوری باشد که آشپز هیئت هم میآید با بیل نمک میریزد بعد میگوید من میریزم و امام حسین خودش درستش میکند. نه اینطور نمی شود، هر کاری تخصص میخواهد. البته یک سری چیزهایی هست که واقعاً نمیشود گفت، اگر بگوییم بزرگش میکنند و مثل موضوع هاله نور میشود. نخیر؛ از این الهامات به ما نمیشود.
اما آنچیزی که میتوانم بگویم این است که مداح اولاً باید امام حسین را باور کند و مصیبت او را با گوشت و پوست لمس کند تا بتواند بباوراند. دوم وقتی که چیزی را باور کنیم، نسبت به آن دل مشغولی پیدا میکنیم. من به اندازه ای که به بچهام فکر میکنم به روضه سیدالشهداء (ع) هم فکر میکنم. من اصلا بخشی از مغزم در خدمت روضه و شعرهاست. بعضی اوقات وقتی دارم میخوابم هم هنوز در ذهنم مشغول نوحه سازی هستم و واقعاً نمیگذارد بخوابم. وقتی محرم میرسد هم که دیگر تمام حجم مغز را این موضوع میگیرد، مثلا دو سه روز مانده به محرم اگر شما هر چیزی غیر از مسائل مربوط به محرم به من بگویید من اصلا نمی فهمم و ممکن است فقط نگاهتان کنم. بارها شده این اتفاق برایم افتاده. دوستانم دیگر این را می دانند و از ده روز مانده به محرم چیزی غیر از محرم از من نمیپرسند. در کل اینکه بالاخره دغدغه و برنامه داریم و اتفاقا برای آن خیلی هم فکر میکنیم.
یکی از کارهای سخت و البته هنرهای رسانه ای این است که شما بتوانید مخاطب سایر رسانه ها را هم جذب خودتان کنید. رسانه هیات در این راستا چه سختی هایی پیش رو دارد برای اینکه بتواند آنهایی که شاید بصورت عادی مخاطبش نیستند را هم جذب خودش کند؟
ببینید کسی که از پای تلویزیون خودمان کشیده می شود سمت ماهواره، دیگر بر نمیگردد. یک شخصی که به خاطر یک بداخلاقی یا یک اشتباهی که از ما میبیند اگر از هیتئت من برود دیگر برگرداندنش خیلی سخت است. آوردن با برگرداندن فرق میکند. آوردن برای وقتی است که طرف شما موضع مخالفی نداشته باشد و با شما قهر نیست، آنموقع شما می روید، دستش را می گیرید و می آوریدش. اما برگرداندن برای کسی است که با تو قهر کرده. آنهایی که رفتند طرف ماهواره کسانی هستند که قهر کردند و آشتی دادنشان سخت است. رسانه ما باید این قابلیت را داشته باشد که اگر کسی با او قهر کرده بتوان دوباره آشتی اش داد. من مسئول رسانه ملی نیستم ولی فکر میکنم باید با یک استراتژی بسیار عاقلانه آنهایی که با اخبار راست قهر کرده و اخبار دروغ ماهواره ها را باور میکنند را برگرداند. یک بار من به آقای ضرغامی گفتم که هیئت بالاترین رسانه است و ایشان ابتدا کمی با تعجب با موضوع برخورد کرد. بعد از مدتی دیدم در یکی از برنامه های تلویزیون آقای پروفسورمولانا صحبت می کردند و آنجا گفتند رسانه همین روضه ها و حسینیهها است. رسانه جمهوری اسلامی باید مواضع، فرهنگ و استدلال جمهوری اسلامی را برساند.
چطور میشود برای همه سلیقه های مختلف، که بعضا مقابل هم نیز قرار میگیرند یک خوارک تهیه کرد که همه شان را راضی کند؟
آن چیزی که بین همه مشترک است، عشق است. عشق با دوست داشتن فرق دارد، من بچهام را دوست دارم، با علم به این که یک ایرادهایی هم دارد، ولی عشق اینطوری نیست در عشق شما اصلاً ایرادی نمیبینید. بخاطر همین اگر به کسی غیر از خدا و اهل بیت عشق بورزید، به محض اینکه یک ایرادی از او ببینید عشق تبدیل به تنفر میشود. فاصله عشق و تنقر یک مو است. حالا کسانی که می آیند در هیئت ها باید متوجه باشند که این عشق ودیعهای است که خدا در دل مومنین گذاشته. بعد هم خدا راه را باز کرده و گفته هر کسی که امام حسین را دوست دارد جایش توی بهشت است. پس همه در عشق مشترکند، حالا بیاییم مشترکات عشقها را در بیاوریم. عشق دنیایی داریم و عشق آسمانی. وقتی مشترکات را پیدا میکنیم میبینیم همین هایی است که در روضه امام حسین (ع) است و زیباترینش هم هست. شما حساب کنید لاتها و مشتی ها میگویند امام حسین را دوست داریم، چون مقابل زور ایستاد. یا آنهایی که خیلی عاطفی اند، از اسارت خانواده امام حسین (ع) متاثر می شوند. یعنی همه را گیر می اندازد. از یک صبح تا غروب همه خوبیها و بدیهای کل عالم در یک منطقه جمع شد. همه میتوانند سوا کنند و هر کسی میتواند سهمش را بردارد. همه مردم خوبی را دوست دارند.
احساس می کنم که در سال های گذشته، دشمن و جریان رسانه ای مخالف بیش از گذشته روی هیئت ها و موج راه اندازی علیه این جریان متمرکز شده اند، اگر اینطور است دلیل این برنامه ریزی دشمن برای زدن هیات ها را چه می دانید؟
دشمن باید هم بر روی هیات ها تمرکز کند و برایش برنامه ریزی داشته باشد. شما ببینید، بعد از مقام معظم رهبری بیشترین مخاطب را هیئت دارد، مخاطبی که همراه با قداست باشد. کدامتان در گوشی های موبایلتان سخنرانی یک وزیر را دارید؟ کدامتان سخنرانی کسی غیر از آقا را دارید؟ کدامتان توی موبایلهایتان صدای هیئت ندارید؟ خب واضح است باید هیئتها را بزنند. هر کس دیگری را تخریب کنند، یک شخصیت حقوقی است و میتوان برایش جایگزین پیدا کرد. مثلا اگر یک مسئول این نظام را بزنند، میتوان او را عوض کرد، آب هم از آب تکان نمی خورد. ولی فرض کنید خدای ناکرده، مثلاً یکی مثل حاج منصور ارضی از جمع ما برود بیرون، آنوقت چقدر باید زحمت کشید تا یک حاج منصور دیگر ساخته شود؟ از قدیم می گفتند اگر علمدار را بزنید بقیه لشکر فرار میکنند. علم این انقلاب دست هیئت ها است. جمهوری اسلامی، اسلامش منوط به محرم و صفر است. با این حال میبینید دشمن که این علم را می زند هیچ، از داخل هم مدام یک عده به آن گیر می دهند. به همین خاطر ما جای این که به کار هیئتمان برسیم و و فرصت مقابله با دشمن پیدا کنیم، باید دائم بیاییم پنچرگیری کنیم، چون برخی خودیها پنچر میکنند. نزدیک محرم هم که می شود همه کارشناس هیات می شوند، یکی میآید میگوید این همه پول میدهند برای شام و ناهار محرم و صفر این اسراف است. تو اگر فکر اسرافی و عرضه داری برو فرهنگ سازی کن که مردم ماشین دو میلیاردی سوار نشوند. اسراف این کارهاست. چه کار داری به کسی که دوست دارد برای امام حسین خرج کند و نذری بدهد. متاسفانه متولی همه چیز هم می شوند. جریان هیئت اخلاق مدار است وگرنه اگر میخواست با سیاست بدون تقوا با این جریانات برخورد کند کسی حریف نمیشد.
حسینی شدن هم خیلی راحت است و هم خیلی هم سخت. راحت برای کسی که از غیر از خدا ببرد. سخت برای کسی است که هم خدا را میخواهد و هم خرما را.
اشاره کردید برخی از داخل هم آب به آسیاب دشمن می ریزند، چه تهدیدهایی هست که ممکن است برخی خودی ها گرفتارش شوند و ندانسته به بدنه هیات ها آسیب وارد کنند؟
متاسفانه زود قضاوت کردن در میان ما زیاد شده است. الآن در فضای مجازی بیشترین کامنتهای متلک در بین ما بچه مسلمانهاست. مثلا یک عکس از من در فضای مجازی گذاشتند که روی مبلی نشستم که پشتش منبت کاری شده می آیند کامنت می گذارند: حاج آقا مبل سلطنتی! یعنی هر کاری که بکنی یک حرفی میزنند. حالا شما بروید صفحه های آن طرفی را ببینید، کسانی که زیاد کاری به دین و دیانت هم ندارند، میبینید که همه پشت همند و برای هم کامنت های آفرین، آفرین می نویسند... ما متاسفانه فقط داریم خودمان را میزنیم. بیشتر از هر چیز، نهاد نظارتی بین خودمان درست کرده ایم. یعنی یک سازمانی را راه اندازی می کنند که مراقب یک مجموعه دیگر باشد، بعد یک سازمان دیگری را هم راه می اندازند که بر آن سازمان اول نظارت کند. اگر به جای این همه نهاد نظارتی که بین خودمان احداث کرده ایم نهاد فرهنگی ایجاد میشد و هر کسی یاد می گرفت که خودش مواظب خودش باشد، وضعیتمان خیلی از الان بهتر بود. ما تا خودمان درست نشویم نمی توانیم کسی را درست کنیم. حتی داخل هیئت ها پر از ناظر و کارشناس شده. یکی می گوید چرا فلانی این حرف را زد و چرا فلانی آن را خواند؟ من ده سال پیش یک شعری خواندم و توضیحش را هم داده ام، هنوز که هنوز است به آن استناد میکنند من را تکفیر میکنند و میگویند چایی اش را نخورید و به ظرفی که دست زده دست نزنید و قتلش واجب است. چقدر ما اینطوری نیروهای خودی را زدیم. بیشترین امتحان در آبرو است.
باید فرهنگسازی شود که بچه هیاتی ها به خاطر قداست سید الشهداء (ع) قداست نمادهای هیئت را هم حفظ کنند. شما ببینید یک موضوعی که برای یکی از ما پیش میآید و حاشیه ای درست می شود، بیشتر از خودیها میخوریم. افتخار من این است که سایتهایی که به نظام و آقا و شهدا حمله میکنند، به من حمله میکنند. ولی افسوسم این است که خودیها هم می زنند.
حاج آقا اخیرا احساس می شود که برخی ها بیش از گذشته دنبال سکولار کردن هیات ها هستند و می خواهند هیئت را از جریان انقلاب و نظام جدا کنند، ترفندهای مختلفی هم دارند. این جریان را چطور ارزیابی می کنید؟
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری که مؤسس حوزه علمیه است گفتند چوبی که اسلام از خشک مقدس ها خورد از دشمنش نخورد. کسی که میگوید فقط امام حسین و لا غیر، نمی داند اگر این انقلاب نبود، حاء حسین را هم نمیتوانست بگوید. تهدید این کلام خیلی جدیتر از دشمن رو در رو است. ضربهای که پیغمبر در احد خورد سختتر بود یا ضربهای که امیر المؤمنین از نهروانیها؟
بصیرت اینجاست که به درد میخورد. یک عدهای را آن طرف آموزش دادند و در گوششان خوانند که سیاست چیست، فقط حسین. این هایی که میگویند فقط حسین، بدون سیاست و ولایت فقیه، اینها در آخر میشوند "ترما" و موقع جنگ که میشود به امام حسین (ع) میگویند بروم به زن و بچهام برسم و فردا بر میگردم و وقتی برمی گردد که دیگر همه چیز تمام شده. طرف ممکن است یک عمر درس خوانده باشد اما آخر سر که قرار شد از امام حسین (ع) دفاع کند میگذارد میرود.
ولی آنهایی که سیاست را یعنی زندگی را با امام حسین (ع) تنظیم میکنند و از مرگ نمیترسند، میشوند زهیر و حر، در زمان ما میشوند طیب، طیب یک عمری تازاند آخرش چی شد؟ عاقبت به خیر شد. حر در اوج ظلمت و ذلت بود یک دفعه آمد در اوج عزت. امام حسین (ع) نشان داد که از بینهایت تاریکی میشود به بینهایت نور رسید. به شرط اینکه رفتار امام حسینی باشد. رفتار امام حسینی چیست؟ فرمود: «إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما»، من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را بجز مایه ملالت و بدبختی نمیبینم.
الان آمریکاییها میخواهند به ما امان نامه بدهند، حضرت ابا الفضل گفت اگر من امان نامه بگیرم پس بچههای پیغمبر چه می شوند؟ یک موی امام حسین (ع) را به همه شما نمیدهم. ما یک موی اسلام را به همه دنیا نمیدهیم. اگر ما امان نامه بگیریم بقیه چی؟ کشورهایی که به ما دل بستهاند چی؟ یمن، سوریه، عراق، لبنان و آنهایی که به جمهوری اسلامی دل بستهاند چه می شوند؟
نوع ورود و موضع گیری مداحان در قضایای سیاسی به چه صورت باید باشد؟
من غیر از اسم شهدا و آقا اسمی تا بحال در خواندنم نیاورده ام. زمان انتخابات عکس من را گذاشته بودند کنار عکس یکی از کاندیداهای انتخابات که مثلا من او را تایید کرده ام. در حالی که من هیچ وقت اسمی از کسی نبرده ام که به کی رای دهید یا به کی رای ندهید. من بیایم نوحه امام حسین را خرج این بکنم که به فلانی رای بدهید؟ اصلا مداح در این سطح نباید وارد سیاست شود. بله جایی اگر لازم باشد نظرمان را می دهیم. یک فوتبالیست هم در این کشور نظرش را می دهد، تازه ما که یک شخصیت مذهبی هستیم. ما به بیان حضرت آقا استناد می کنیم. ایشان فرمودند که مداح ها در هر موضوعی دخیل نشوند. یعنی این که در موضوعات کوچک وارد نشوید. موضوع اگر خیلی مهم بود نظر می دهیم، آن هم نه با گرایش خاص، از موضع دین و انقلاب. آن هم باز شرایط دارد و برخی مسائل را باید در آن لحاظ کرد. مثلا نباید با تند خویی صحبت کرد.
برای جذب مخاطب خصوصا قشر جوان تا کجا میتوان با شرایط روز و پسند مخاطب جلو رفت؟
یک بار حضرت آقا به بنده فرمودند که شما نگاه نکن چه کسی چه چیزی را دوست دارد، ببین امام حسین (ع) چه چیزی را دوست دارد، جذب حداکثری با توجه به اینکه امام حسین چه چیزی را دوست دارد، مهم است. جذب به هر قیمتی درست نیست. بعد هم نظر حضرت آقا این است که یک کار خوب که تولید میشود باید خوب تکثیر شود و اگر خوب توزیع نشود انگار اصلاً تولید نشده.
حتی به این ریزهکاریها باید دقت کنیم. اگر دقت کنید ما همه زمینه هایی که میسازیم، تصویر دارد. معمولا زمینه های ما حدود 7 دقیقه است، این 7 دقیقه را طوری شعرش را می گوییم که اگر روزی رسانه خواست کلیپ برایش بسازد بتواند مطابق شعر تصویر سازی کند. اصلا من الان تا تصویر شعر در ذهنم مجسم نشود زمینه را نمیسازم
در واقع اهمیت خروجی صوتی و تصویری جلسه را هم وزن خود هیات میدانید؟
بله، قطعا اهمیتش همان مقدار است.البته هنوز در حوزه توزیع و نشر خیلی کار داریم. این کار یک صدقه جاریه است خیلی آدمها از دنیا رفتهاند و فقط از دنیا رفتهاند. کسانی مثل مرحوم کافی و شهید مطهری هم از دنیا رفته اتد، ولی اگر یک نفر کتابش را بخواند یا نوارش را گوش دهد صدقه جاریه برای او حساب میشود. شما با همین سی دی ها یک نفر را با امام حسین آشتی بدهید هم یک نفر است. بعد وقتی که شما برای خروجی هیات هم برنامه ریزی داشته باشید کار سخت تر هم می شود. مولفه های بیشتری را باید لحاظ کنید، مثل همان تصویرگری که گفتم، یا مثلا معارف باید در کارها بیان شود، همه اش که نمی شود مثلا گفت گنبدتو عشقه... این برای جلب توجه آن کسی است که از امام حسین فقط کربلا و گنبد و بارگاه را میبیند، با این عبارات توجهش را جلب میکنیم، چیز بدی هم نیست ولی وقتی توجهش جلب شد، وسط همین گنبد و کفتر و اینها یک ضربه معرفتی باید بزنیم.
یک زمانی به من گفتند آن سرود ولادت امام حسن (ع) که چند سال پیش خواندم (اگه برسه یه شبی پای من گدا...) چی بود و چرا این را خواندی؟ من جواب دادم ادعایی ندارم، اما خوبی این سرود این بود که حداقل دو سه ماه همین بچه مدرسه ای ها ذهنشان درگیر این بود که بتوانند این سرود را درست بخوانند و یاد بگیرند. پس من توانسته ام حداقل سه ماه مغز بچههای کوچک را سرگرم امام حسن(ع) کنم، خب این بد است؟ ما باید فکر بچهها هم باشیم. فکر بزگترها هم باشیم، همه تیپ ها را ببینیم، چون همه امام حسین (ع) را دوست دارند.
شما خودتان بیشترین توجهتان به کدام بخش جلسه است و فکر میکنید تاثیرش بیشتر است؟
من تمرکزم روی همان ثانیهای است که هستم. یک پدری که بخواهد به بچهاش یک پیامی را برساند روی آن نقشه نمیکشد. چون جنس بچهاش را میشناسد و با یک لطایفی پیامش را به او می رساند. من اگر توی این فکری باشم که یک پیامی را القاء کنم، خراب میکنم. جوان الان جوانی نیست که به او بگویی بنشین و بگوید چشم. باید به او بگویی که من اگر جای تو بودم مینشستم تا خستگیام در برود و آن موقع مینشیند. من می خواهم جوانی را نگه دارم که الان در معرض چند هزار شبکه ماهوارهای است. وقتی آنطرفیها زورکی به او کاری را نمیگویند من چرا زورکی بگویم؟ آنها با قطار سوار کردند دارند میبرند طرف غرب آنوقت ما بیایم سوار چهارپا بکنیمش بگوییم بیا این طرف؟
در بین مستمعین شما قطعا افرادی هستند که شاید از نظر ظاهر با یک سر و وضعی که مناسب آداب هیات نیست بیایند به جلسه شما، با او چگونه صحبت می کنید که آداب را رعایت کند؟
چند تا صورت دارد؛ یکی این که برخورد چماقی با او شود، شما دیگر زورت می رسد برش گردانی؟ می رود و یک عده را هم با خودش می برد. دومین نوعش این است که طوری برخورد کنی که اصلا متوجه اشتباهش نشود و دربست تاییدش کنی؛ آنوقت جواب حضرت زهرا (س) را میتوانیم بدهیم؟
شما باید آدرس سر راست بدهی. طرف وقتی بلند شده به نیت روضه آمده، حداقلش این است که شده سیاهی لشکر سید الشهداء (ع)، من هم تذکرات و خواهشهای خودم را با زبان نرم و استدلالی میگویم، تأثیرم را هم باید بگذارم. عوامل هیئت هم باید مثل خود من رفتار کنند، یعنی اگر یک نفر از انتظامات جلسهای با کسی طوری برخورد کند که یک نفر قهر کند و برود آن کسی که برخورد کرده باید جواب دهد. در اقع یک نفر مرده، و مردن این یک نفر مردن یک نسل است
ما باید به خانم یا آقایی که با وضع نا مناسب میآید هیئت، به چشم یک مهمان نگاه کنیم، مهمان هم محترم است. ولی مهمان هم باید آداب آن مهمانی را رعایت کند، این را باید با یک لطائفی به او رساند. اما چگونه؟ مستقیم نباید به او گفت روسری ات را بکش جلو بلکه در آن معارف و اشعاری که داریم میخوانیم مثلا میگوییم «زینب عفیفهای است که در راه عصمتش/عباس میدهد ، نخ معجر نمی دهد». ما نمیخواهیم آن خانم برای هیئت ما درست شود، آن خانم باید برای خودش درست شود. موضوع این است که ما خودمان را برای امام حسین (ع) بخواهیم، همه اش درست می شود. من شما را نباید برای تأیید خودم و سیاهی لشکر جلسه ام بخواهم، باید شما را برای امام حسین (ع) بخواهم که اصلاح شوی، من شریک شوم در هدایت تو و خدا هم به من لطفی کنند و من را هم هدایت کند، خلاصه اش این می شود که باز هم می گویم اگر ما خودمان را برای امام حسین (ع) بخواهیم همه چیز درست. هر کسی امام حسین را برای خودش بخواهد کار خراب میشود، کسی که امام حسین را برای خودش می خواهد، سرسری به این بساط نگاه میکند و درگیر حاشیه ها می شود. مثلا دغدغه اش این می شود که فلان نوحه را اول آقای فلانی خواند یا آقای فلانی، حالا بگو اصلا دانستن این ها به چه درد تو میخورد، چه دردی را دوا میکند؟.
آن خانمی که در طول سال فقط ده شب می آید هیات، اگر این ده شب را هم از او بگیریم چه فایده ای دارد؟ اگر حضرت زهرا(س) نمی خواست، قطعا او نمیآمد. من کار خودم را میکنم، این خانه هم صاحب دارد. چه بسا قرار است بیاید داخل این هیئت توی روضه حضرت علی اصغر (ع) و نگاهش بیفتاد به یک بچه شیرخواره و بگوید چرا این بچه را کشتند؟ و همین او را زیر و رو کند، اما تو راهش ندادی. اصلاً چه کارهای که راهش ندادی. پیغمبر (ص) با رفتار جذب میکردند، امام و حضرت آقا با رفتار جذب کردند. ما هم با رفتار باید جذب کنیم .
نمونه ای در ذهنتان هست از کسانی که در جلسه هیات تحولی درونشان اتفاق افتاده باشد؟ تا حالا شده با یک خط نوحه کسی زیر و رو شده باشد؟
بله خیلی شده، من یکی اش را مثال می زنم. یک بار یک جوانی مادرش به او اصرار کرده بود من را برسان به هیئت، به مادرش گفته خب تو می روی توی جلسه من کجا بروم؟ که مادر گفته بود خب تو هم برو تو! خلاصه به همین سادگی آمده بود به هیات. ولادت حضرت اباالفضل هم بود، بعد جلسه دیدمش، وقتی به او رسیدم دیدم خیس اشک است. دهنش هم بوی الکل میداد. من یک سرودی خوانده بودم که مضمونش مستی بود. به او با خنده گفتم چیه، خرابی! گفت تازه آباد شدم! پرسیدم چی شده؟ گفت اینی که اینها خوردند چی بوده اینی که من خوردم چیست، تازه فهمیدم مستی یعنی چی! الآن همان شخص را که نمی توانم اسمش را ببرم اهل هیئت است، ازدواج هم کرده و بچهدار هم شده و دکترا هم دارد. از این موارد زیاد است، مثلا یک شب درباره اسم صحبت کردم که اسم خوب به گردن پدر و مادر حق است، بعد از جلسه 23 نفر آمدند اسمشان را عوض کردند.
تصور ما از جامعه این است که جامعه نسبت به ارزش ها و مقدسات قدری فاصله گرفته و بی تفاوت شده، ولی وقتی که محرم می شود می بینیم هر سال مراجعه به هیات نسبت به قبل خیلی بیشتر شده. این اتفاق را چگونه تفسیر می کند؟
ما امام حسین (ع) را طبیب میدانیم. سر طبیب در دو مورد شلوغ است، یکی زمانی که مریضی زیاد بشود و همه حمله میکنند که خوب بشوند. ولی مورد دوم برای زمانی است که میگویند فلان بیماری دارد میآید و بروید واکسن بزنید. بیماری فرهنگی دارد میآید بروید واکسن بزنید. الان هم برای پیشگیری میآیند پیش امام حسین (ع) هم برای درمان میآیند. توانایی امام حسین (ع) حد و مرز ندارد. یک عده هم هستند که میآیند چکاپ، هر روز در مکتب اهل بیت (ع) هستند و رفتارهای خودشان را با دستوراتی که داده شده می سنجند. مریضی که مرض لا علاجش را یک دکتر علاج کند، عاشق آن دکتر میشود. ناجی همیشه دوست داشتنی است.
شما را بعنوان پیشگام و شروع کننده مداحی نوین خصوصا در بحث نوحه و آهنگ می شناسند. چه شد که شما بعضی ریتم ها و آهنگ را وارد فضای مداحی کردید؟ خلایی احساس میشد؟
از زمانی که شبانه روز مردم متراکم شد و برنامه های مختلفی به اوقات زندگی ها اضافه شد. دیگر نمی شد به مستمع بگوییم که مثلا 2 ساعت بیا بنشین در هیات و یک ساعت مثلا قصیده ای گوش کن که شاید اصلا معنایش را هم نفهمد . الان نرمال جلسات ما 50 دقیقه است. من دیدم که سخت است که مردم یک نوحه را هر شب حفظ کنند و جواب دهند، اگر هم هر شب یک آهنگ ثابت بخوانم یکنواخت می شود. چون نوحه را باید مستمع حفظ کند و جواب دهد با عث می شود که ذهن مستمع درگیر جواب دادن کل نوحه هم بشود، مقداری از وقت هم برای یاد گرفتنش تلف می شود. پس من گفتم یک نوحه ای بسازم که مردم جای اینکه همه اش را جواب بدهند فقط گوشواره اش را بخوانند. آمدیم سرعت زمینه قدیمی را کمی بیشتر کردیم که هم کار نوحه را انجام دهد و هم کار زمینه را. قدیم زمینه می خواندند، بعد سه چهار بند نوحه می خواندند که بین هر بند هم مستمع باید بند اول را جواب می داد، بعد هم واحد و بعدش هم جفت می خواندند و جلسه تمام می شد. جایی هم برای شور نمی ماند.
جای شور با ادغام نوحه و زمینه باز شد. جرقه اش هم از اینجا شروع شد که من یک شعری را آمدم با ریتم تند در شور بخوانم، بعد گفتم که همین را سنگین بزنید که شد زمینه. بعد همین زمینه، با یکی بزن و یکی نزن شد واحد سبک جنوبی. سال 77 بود که شروع این اتفاق بود. کلا به این نتیجه رسیدیم که سینه زنی سه بخش زمینه، واحد و شور باشد. یک قانون نانوشته هم هست، یعنی بعضی اوقات چیزهای دیگر هم به آن اضافه می شود.
اینکه به این فکر افتادید برای هر شب آهنگ سینه زنی هایتان متفاوت باشد دلیلش چه بود؟
به این فکر بودم که اگر قرار شد یک نفره بجنگم چطور باید بجنگم، البته نه اینکه دیگران نباشند، الحمدلله سایر رفقا هم دارند کار میکنند و می کردند، ولی گفتم فرضا من یک نفر باشم چه کار باید بکنم. این همه آهنگ دارد از آنطرف آب می آید، البته الان داخلی ها هم چیزی کم ندارند! من جواب این همه آهنگ را با یک واویلا واویلا یا واغربتا واغربتا بدهم؟ به این نتیجه رسیدم که باید آهنگ سازی بکنم. شاید اگر دنبال شعر را بگیرم خیلی موفق باشم، ولی دیدم الان وظیفه من این است. خیلی ها هم ایراد می گیرند و مثلا می گویند شما باید به امام حسین (ع) برسی و آهنگ سازی و این ها چیست... اما بنظرم این جزو کارهای تخصصی است که الان باید در جلسات انجام شود. حضرت آقا هم روی هنر تاکید دارند، این که هنرمندانه ساخته شود، هنرمندانه خوانده شود.
این آهنگ سازی فنی است یا تجربی است؟
هم تحقیق دارد هم تجربه. یک سری چیزها هست که اصلا مال ماست یعنی شاید خیلی از آهنگ سازها در دنیا به آن نرسیده باشند. بخاطر اینکه در موسیقی یک نفر می خواند و خلٱش را هم با ساز پر می کند. ولی ما که سازی نداریم. ولی میتوانیم خودمان ساز خواندن خودمان باشیم. صدای گریه ساز است، صدای نفس ساز است، صدای سینه زدن ساز است. چون ساز در آهنگ های ما ندیده گرفته می شود، خیلی از خواننده های آنطرف می گویند که ما این جنس آهنگ را می خواهیم که ساز ندیده گرفته شود و جایی که لازم است از آن استفاده شود. مستنداً میگویم آقایانی که ترانه میسازند به من گفتند بیا برای ما آهنگ بساز و انقدر پول بگیر. اینها حالا داخلی هستند. جالب اینجاست برخی از خارج کشور پیدایمان میکنند و میگویند آهنگهای شما را میخریم. آنهایی که آنطرف آب میخوانند و اتفاقا خیلی هم مطرح هستند. اما من اگر یک نوای دو ثانیهای بتوانم بسازم آن را فقط برای سید الشهداء (ع) میسازم.
درخصوص اشعار سینه زنی ها هم که زبان محاوره ای و فلکلور هست، از حضرت آقا هم سوال کردیم ایشان مخالفتی نداشتند.
شما یک اتفاقی را شروع کننده اش بودید و حالا دامنه گسترده ای پیدا کرده و فراگیر شده، مسیری که دیگران رفتند را چقدر ادامه راهی می دانید که خودتان آغاز کردید؟
ببینید نمی توانیم مثلا بگوییم با ماشینت نرو مسافرت، چون ممکن است پنچر شود. ما نمی توانیم حرکت نکنیم چون ممکن است انحطاطی پیش بیاید. موضوع این است که الان اسم هر مداحی می آید همه فکر می کنند همه در یک سطح از مداحی هستند. بعضی مواقع من یک چیزهایی می شنوم که بعضی ها خوانده اند، می پرسم این چه کسی است، اسمش را هم که می گویند نمی شناسم. برخی کلمات امروزی را نمی توان وارد شعر هیات کرد. بعضی ها می خواهند یک کار نو انجام دهند و یک دفعه می آیند مثلا شعر می سازند »نوار مغز سرم...»، خب این ها جایی ندارد.
مرز نوآوری کجاست؟
تا آنجایی است که به تو اجازه داده اند مانور دهی. بیرون از آن مرز دیگر حساب نیست.
اثر حضور شهدا در هیاتتان و تاثیرش در فضای جلسه چقدر بوده؟
شهید اگر اثر نداشته باشد که فایده ندارد. آقا می فرماید که شهدا ستاره اند که ما راه را گم نکنیم. پانصد چهل شهید پای من را می کشانند آنجا، کمکم می کنند، راهم می اندازند، حمایتم می کنند، آنها دارند من را نگه می دارند که بتوانیم کاری انجام دهیم. آنها هستند که بعضی وقت ها الهام می کنند. نمی شود سرسری رد شد؟ همینطوری بیایم یه گریه ای کنیم و سینه ای بزنیم و برویم؟
تاثیر جلسه هیات رایت العباس بر منطقه شمال شهر که شاید بافت خاصی از مردم آنجا سکونت دارند چقدر بوده؟
اینطور هم نیست که شمال شهر همه بی دین باشند، متدینین زیادی هم آنجا هستند. بالاخره آفت بالاشهر زیاد است، زبان و جنس خواندن تفاوت باید داشته باشد. البته مستمعینی که امامزاده علی اکبر می آیند بیست درصدشان شمرانی هستند. از شب چهارم پنجم محرم به بعد، مستمع داریم که از شهرستان می آیند و در میادین اطراف چادر می زنند یا شب ها در ماشین می خوابند که بعد از ظهر در جلسه شرکت کنند. البته سپاه شمیرانات هم برای اسکان این افراد کمک کرده.
خودتان با کدام یک از کارهایی که در این چند ساله خواندید بیشتر ارتباط برقرار می کنید؟
الان نمی دانم کدام را بگویم. باورتان شاید نشود، من به چیزهایی که خوانده ام دیگر دل نمی بندم، چون دیگر هر چه بوده خواندمش. به فکر چیزهایی هستم که هنوز نخواندم و حرصش را می خورم. معمولا از ماه شعبان برای آماده کردن کارهای محرم استارت می زنیم.
زمینه «دامن کشان» در سال های اخیر، فکر میکنم از کارهایی بوده که خودتان خیلی با آن ارتباط برقرار کردید و ماندگار هم شد
این زمینه اینطور ساخته شد که ما با محمد آقای صمیمی جایی بودیم و همه کارهای محرم را آماده کرده بودیم، وقتی داشتیم جمع می کردیم بیاییم سمت خانه به محمد آقا گفتم زمینه حضرت ابالفضل ماند، گفتم تا شما داری جارو میکنی من می سازم و همین طوری درست شد.
یک سنتی بین من و برادرم آقای صمیمی، هست. شما تا حالا شاید نشنیده باشید که یک چیزی را که من خوانده ام، من بگویم من ساخته ام یا آقای صمیمی بگوید من ساختم، از هر کداممان بپرسید می گویم آن یکی ساخته، چون به محضی که بگویم من ساختم یا آن بگوید من ساختم خرجمان سوا میشود.