به گزارش مشرق، شبه نظامیان داعش که غیر منتظره در عراق و سوریه به عنوان نیرویی نوپا ابراز وجود کرده اند و به گونه ای قابل توجه، بر هر نیروی نظامی مخالف خود پیروز شده و در محدوده ای ۲۵ میلیون نفری از عراق تا سوریه، جغرافیای وسیعی از سرزمین های عمدتاً سنی نشین را تحت کنترل خود درآورده اند، بار دیگر زمینه ساز حضور آمریکا در خاورمیانه شدند.
بر همین اساس "باراک اوباما" رئیس جمهوری کنونی آمریکا که تمامی کاریزمای اجتماعی و جایگاه سیاسی خود را در راستای مبارزه با جنگ و دفاع از صلح کسب کرده، آغازگر جنگ جدیدی در عراق شده است.
در دوران بوش پدر جنگ اول عراق (1991)، در زمان بوش پسر، جنگ دوم عراق (۲۰۰۳ میلادی) و اکنون در دوره باراک اوباما، جنگ سوم عراق (۲۰۱۴) به راه افتاده است.
در چنین شرایطی سوالی که به ذهن می رسد این است که چرا خاورمیانه سالهاست به میدانی برای نبردهای مختلف بدل شده است.
غرب، بدون تغییر ذهنیت در قبال خاورمیانه
دنیای غرب با وجود بحران های موجود و اخیرا نیروی اقتصادی- سیاسی از دست رفته خود همچنان قادر به حفظ برتری خود در زمینه های نوآوری های تکنولوژیک، ظرفیت تولید در بخشهای حساس و نیز از کنترل نهادهای سیاست جهانی نهادینه شده، برخوردار است.
این در حالی است که قدرتهای در حال ظهوری چون چین، هندوستان، برزیل و ترکیه هنوز قادر به رقابت با غرب در این زمینه ها نیستند. در این میان روسیه، اگرچه در جرگه قدرت های درحال ظهور قرار دارد اما بخش عمده ای از توان خود را مدیون ذخایر نفتی و گازی خود است.
در واقع روسیه جدا از دو بخش تکنولوژی فضایی و هسته ای، فاقد صنایع و تکنولوژی پیشرفته قابل رقابت با جهان است. به همین علت است که جهان غرب همچنان تمدن خود را برتر از تمدن های دیگر پنداشته و به این ترتیب، از ادعای "نمایندگی حقیقی" در هر دو زمینه علمی و سیاسی نمی تواند فاصله بگیرد.
راست گرایان افراطی آمریکا ادعا می کنند که بازیچه شدن دو کشور عراق و سوریه در دست گروه داعش و اساسا افزایش نیرو این گروه، به علت تصمیم رئیس جمهوری دموکرات کاخ سفید، در راستای خروج بی دلیل و زودهنگام نیروهای آمریکایی از منطقه صورت گرفته است.
داعش گوشه ای از یک سناریوی ژئوپلیتیک
اگر عبارت و تعبیر درستی داشته باشیم، امروزه آمریکا، همانند اواخر دوران امپراطوری عثمانی، در حال سپری کردن روند "بازگشت" و یا "فروپاشی" است. سیاستمداران ینگه دنیا برای برای مدیریت این مسئله، در حال ارائه استراتژی هایی مشابه عهد عثمانی با عناوین مختلفی چون "دولت دائم " است. اگر بخواهیم به گونه ای کلی سخن بگوییم اوباما نمونه نخست و جمهوریخواهان آمریکایی نماینده بخش دوم هستند.
این همان دلیل اصلی بی میلی محسوس اوباما به گشودن جبهه ای جدید در برابر آمریکا است. وی با وجود همه بی میلی خود، برای اینکه بتواند انتقادات مخالفین راست گرای آمریکا در رابطه با ادعای عدم حفاظت کافی از منافع و قدرت آمریکا را رفع کند، عهده دار تشکیل نیروهای داوطلب ائتلافی علیه داعش شده است.
رئیس جمهوری آمریکا با نشان دادن اینکه خطرپذیری هر زمان لازم نیست، بلکه می توان از مخاطرات و ریسکها فاصله گرفت، این بار از یکسو از مقابله با کشور قدرتمندی چون روسیه در خصوص اوکراین اجتناب کرده و از سوی دیگر به رویارویی با گروهی چون داعش پرداخته است.
گروه تروریستی داعش از همان ابتدا، موضوعی ژئوپلیتیک بوده و متاسفانه در رابطه با این موضوع که منافع اقدامات این گروه در حساب چه کسانی انباشته می شود مباحثه های لازم صورت نمی گیرد. در حالی که در صدر مرامنامه هر گروه زاده شده در خاورمیانه، مسئله اسرائیل و فلسطین قرار دارد. اینکه چرا این تشکیلات جدید، حتی در قبال حوادث غزه از خود واکنشی نشان نداده، جای تعجب دارد.
آیا هدف داعش تنها کنترل منابع نفتی منطقه بوده و یا این گروه در تلاش است تا همه نقش افرینان منطقه را محتاج کمک های آمریکا کند؟
ترکیه،بر هم زننده معادلات
برخی محافل سیاسی بر این باورند که ترکیه در حال حاضر استراتژی عاقلانه ای در پیش گرفته، آنکارا از یک سو بازی های غرب را افشاء کرده و از سوی دیگر در حال خنثی کردن استراتژی های این بازیگران است.
گفتمان غالب دهه گذشته میلادی، "برخورد تمدنها و فرهنگها" بود. ترکیه با هدف مقابله با این رویکرد، گفتمان "اتفاق تمدنها" را مطرح کرد.
به این ترتیب ترکیه و حزب حاکم آن، با اتخاذ سیاست هایی در زمینه سیاست خارجی خود، چه در سطح اعلامی و چه در سطح اعمالی، فرضیه های اروپاییان را درهم ریخت. ترکیه توانست ادعای کشورهای اروپایی مبنی بر اینکه "اتحادیه اروپا، یک پروژه وحدت حقوقی حاصله از اصول جهانی توسعه یافته توسط تمدن غرب است" را با پرسشهای متعددی روبرو کند.
اتخاذ این رویکرد انسانی و دموکراتیک از سوی ترکیه در خلال تحولات بهار عربی، هم در بحران سوریه و هم در کودتای مصر، مشاهده شده و نشان داد که دنیای به اصطلاح مدنی و دموکراتیک غرب تا چه اندازه در تعارض و تضاد گرفتار شده است.
به این ترتیب جهان غرب بخصوص آمریکا، متعاقب حوادث ۱۱ سپتامبر، درس های بسیاری آموخت و در راستای حفاظت از منافع ژئوپلیتیک خود در جهان اسلام استراتژی های جدیدی طراحی کرد.
بر همین اساس "باراک اوباما" رئیس جمهوری کنونی آمریکا که تمامی کاریزمای اجتماعی و جایگاه سیاسی خود را در راستای مبارزه با جنگ و دفاع از صلح کسب کرده، آغازگر جنگ جدیدی در عراق شده است.
در دوران بوش پدر جنگ اول عراق (1991)، در زمان بوش پسر، جنگ دوم عراق (۲۰۰۳ میلادی) و اکنون در دوره باراک اوباما، جنگ سوم عراق (۲۰۱۴) به راه افتاده است.
در چنین شرایطی سوالی که به ذهن می رسد این است که چرا خاورمیانه سالهاست به میدانی برای نبردهای مختلف بدل شده است.
غرب، بدون تغییر ذهنیت در قبال خاورمیانه
دنیای غرب با وجود بحران های موجود و اخیرا نیروی اقتصادی- سیاسی از دست رفته خود همچنان قادر به حفظ برتری خود در زمینه های نوآوری های تکنولوژیک، ظرفیت تولید در بخشهای حساس و نیز از کنترل نهادهای سیاست جهانی نهادینه شده، برخوردار است.
این در حالی است که قدرتهای در حال ظهوری چون چین، هندوستان، برزیل و ترکیه هنوز قادر به رقابت با غرب در این زمینه ها نیستند. در این میان روسیه، اگرچه در جرگه قدرت های درحال ظهور قرار دارد اما بخش عمده ای از توان خود را مدیون ذخایر نفتی و گازی خود است.
در واقع روسیه جدا از دو بخش تکنولوژی فضایی و هسته ای، فاقد صنایع و تکنولوژی پیشرفته قابل رقابت با جهان است. به همین علت است که جهان غرب همچنان تمدن خود را برتر از تمدن های دیگر پنداشته و به این ترتیب، از ادعای "نمایندگی حقیقی" در هر دو زمینه علمی و سیاسی نمی تواند فاصله بگیرد.
راست گرایان افراطی آمریکا ادعا می کنند که بازیچه شدن دو کشور عراق و سوریه در دست گروه داعش و اساسا افزایش نیرو این گروه، به علت تصمیم رئیس جمهوری دموکرات کاخ سفید، در راستای خروج بی دلیل و زودهنگام نیروهای آمریکایی از منطقه صورت گرفته است.
داعش گوشه ای از یک سناریوی ژئوپلیتیک
اگر عبارت و تعبیر درستی داشته باشیم، امروزه آمریکا، همانند اواخر دوران امپراطوری عثمانی، در حال سپری کردن روند "بازگشت" و یا "فروپاشی" است. سیاستمداران ینگه دنیا برای برای مدیریت این مسئله، در حال ارائه استراتژی هایی مشابه عهد عثمانی با عناوین مختلفی چون "دولت دائم " است. اگر بخواهیم به گونه ای کلی سخن بگوییم اوباما نمونه نخست و جمهوریخواهان آمریکایی نماینده بخش دوم هستند.
این همان دلیل اصلی بی میلی محسوس اوباما به گشودن جبهه ای جدید در برابر آمریکا است. وی با وجود همه بی میلی خود، برای اینکه بتواند انتقادات مخالفین راست گرای آمریکا در رابطه با ادعای عدم حفاظت کافی از منافع و قدرت آمریکا را رفع کند، عهده دار تشکیل نیروهای داوطلب ائتلافی علیه داعش شده است.
رئیس جمهوری آمریکا با نشان دادن اینکه خطرپذیری هر زمان لازم نیست، بلکه می توان از مخاطرات و ریسکها فاصله گرفت، این بار از یکسو از مقابله با کشور قدرتمندی چون روسیه در خصوص اوکراین اجتناب کرده و از سوی دیگر به رویارویی با گروهی چون داعش پرداخته است.
گروه تروریستی داعش از همان ابتدا، موضوعی ژئوپلیتیک بوده و متاسفانه در رابطه با این موضوع که منافع اقدامات این گروه در حساب چه کسانی انباشته می شود مباحثه های لازم صورت نمی گیرد. در حالی که در صدر مرامنامه هر گروه زاده شده در خاورمیانه، مسئله اسرائیل و فلسطین قرار دارد. اینکه چرا این تشکیلات جدید، حتی در قبال حوادث غزه از خود واکنشی نشان نداده، جای تعجب دارد.
آیا هدف داعش تنها کنترل منابع نفتی منطقه بوده و یا این گروه در تلاش است تا همه نقش افرینان منطقه را محتاج کمک های آمریکا کند؟
ترکیه،بر هم زننده معادلات
برخی محافل سیاسی بر این باورند که ترکیه در حال حاضر استراتژی عاقلانه ای در پیش گرفته، آنکارا از یک سو بازی های غرب را افشاء کرده و از سوی دیگر در حال خنثی کردن استراتژی های این بازیگران است.
گفتمان غالب دهه گذشته میلادی، "برخورد تمدنها و فرهنگها" بود. ترکیه با هدف مقابله با این رویکرد، گفتمان "اتفاق تمدنها" را مطرح کرد.
به این ترتیب ترکیه و حزب حاکم آن، با اتخاذ سیاست هایی در زمینه سیاست خارجی خود، چه در سطح اعلامی و چه در سطح اعمالی، فرضیه های اروپاییان را درهم ریخت. ترکیه توانست ادعای کشورهای اروپایی مبنی بر اینکه "اتحادیه اروپا، یک پروژه وحدت حقوقی حاصله از اصول جهانی توسعه یافته توسط تمدن غرب است" را با پرسشهای متعددی روبرو کند.
اتخاذ این رویکرد انسانی و دموکراتیک از سوی ترکیه در خلال تحولات بهار عربی، هم در بحران سوریه و هم در کودتای مصر، مشاهده شده و نشان داد که دنیای به اصطلاح مدنی و دموکراتیک غرب تا چه اندازه در تعارض و تضاد گرفتار شده است.
به این ترتیب جهان غرب بخصوص آمریکا، متعاقب حوادث ۱۱ سپتامبر، درس های بسیاری آموخت و در راستای حفاظت از منافع ژئوپلیتیک خود در جهان اسلام استراتژی های جدیدی طراحی کرد.