به گزارش مشرق، حجتالاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در پنجمین شب سخنرانی در مراسم «سوگواره هنر و حماسه» که در دانشگاه هنر برگزار میشود به موضوع چگونگی ترویج دین در جامعه پرداختند. متن این سخنرانی در ادامه میآید.
ما در جامعۀ خودمان با دو جریان عمده مواجه هستیم که اگر بخواهیم این دو جریان را بهصورت کلی نامگذاری کنیم، یکیشان جریان غربگرا نامیده میشود و دیگری جریان اسلامگرا. من میخواهم هر دو جریان را هم نقد کنم. منظور بنده از غربگرا آنهایی هستند که برخیاز محسّنات فکر غربی را پسندیدهاند و فکر میکنند راه سعادت این است که همان مسیر را طی بکنند. منظور از جریان اسلامگرا هم، جریانی است که به دین علاقه دارند و دوست دارند که ارزشهای دینی در مردم رواج پیدا کند و حاکم بشود. هردو جریان ما را به چه چیز دعوت میکنند و چگونه میشود که در این میانه، «فرهنگ» غریب میماند؟
جریان غربگرا ما را به حقوق بشر دعوت میکند و تأکیدشان بر تأمین حقوق و آزادیهای فردی است و میگویند هرکسی باید حق خودش را بگیرد؛ همان اتفاقی که در غرب افتاده است و خیلیاز مردم را مشغول حقوق خودشان کردهاند و بهواسطۀ مشغولکردنشان به حقوق خودشان، بهصورت افراطی، آنها را از حقوق دیگران و تکالیفی که برعهده دارند و مسئولیتهای انسانیشان غافل کردند. این فریب بزرگ، همیشه پشت سرِ حقوق بشر بوده است. ظاهراً حرف درستی است: آدمها باید به حقوق خودشان برسند؛ اما آیا راه رسیدن به حقوق، ایناستکه مستقیماً سر حقوق اصرار داشته باشند؟ آیا وقتی به انسانها بگوییم: بروید حقوق خودتان را بگیرید، واقعاً موفق میشوند حق خودشان را بگیرند؟ حقوق بشر درست، آیا رویکرد حقوق بشری داشتن در زندگی هم درست است؟ اگر مستقیم بهسراغ حقوق بروی، حقوق تامین میشود؟
رویکرد حقوق بشری آدمها را به حقوق خودشان نمیرساند. با این رویکرد، هیچکس به حق خودش نمیرسد. راهش این است که روی فرهنگ کار کنند: فرهنگ جوانمردی در جامعه پخش بشود؛ بهجای اینکه آدمها بهدنبال حق خودشان باشند، دنبال حفظ فرهنگ باشند؛ هر فرد بهجای اینکه فقط به فکر حق خودشان باشند، بگوید میخواهم فرهنگ در این جامعه درست بشود و باید فرهنگ جوانمردی، لوتیگری، مَشتیگری، ...، فرهنگ انسانی درست شود. اگر فرهنگ درست شد، اصلاً نیاز نیست من بهدنبال حقوقم بروم، همه حقوقم را میدهند. هیچکس جرأت نمیکند از ترس این فرهنگ مشتیگری و لوتیگری، حقوق کسی را ضایع کند. [بنابراین] همه به حقوق خودشان میرسند. بنده علیه حقوق بشر صحبت نمیکنم؛ مسئله ایناستکه این حقوق را چگونه تامین کنیم؟ راهش دادزدن و ایستادن و تأکیدکردن و درستکردن حقوق بشر (حق بهمعنای حق خودخواهی) نیست. غرب از این راه نتیجه نگرفت. غرب اکنون ملتهایی را درست کرده است که سران آنها وحشیانهترین اعمال را انجام میدهند، [آنها] میگویند مالیات ما چهقدر میشود؟ سر همۀ آدمها را در آخور خودشان کردهاند و بعد، رؤسای آنها در جهان جنایت میکنند. خودشان هم به حقوقشان نمیرسند، فقط شکمشان سیر میشود. این مشکل حقوقبشرگرایان و کسانی است که به غرب و تفکر و فرهنگ غربی گوش دادند.
فرهنگ غربی میگوید «من». ما بهجای اینکه مستقیم بهسراغ حقمان برویم، برای اینکه به حقمان برسیم، فرهنگ مشتیگری را در روابطمان رواج بدهیم. بعد بهجای مواظبتکردن از حقوق خود، از این فرهنگ مواظبت کنیم. اینکه به فرد بگوییم برو مواظب حق خودت باش که بقیه گرگ هستند، فریب است. اگر فرهنگ بر این مبنا شکل بگیرد، کسی به حقش نمیرسد؛ این آدمها هم در حد حیوانات تقلیل پیدا میکنند. وقتی مردم جامعهای به رؤسای خودشان اعتراض نکنند که چرا هزاران نفر با پول ما سربریده شدهاند و دولتشان را سرنگون نکنند، آیا این زندگی حیوانی نیست که مردم اروپا به آن دچار شدهاند. مگر اینکه بگویید مردم غرب در اوج فشار دیکتاتوری زندگی میکنند و حیوان نیستند. مرحبا به ناصرنا؛ پس معلوم شد این حکومتهای غربی دیکتاتوری هستند و حتی از دیکتاتوریِ زشت عربستان هم بدتر هستند. ما هم میگوییم، دیکتاتوری دولت فرانسه حتی از دیکتاتوری عربستان بدتر است. پس قبول کنید که یا در آنجا دیکتاتوری است، یا مردمش حیوان هستند. بالاخره باید یکی از اینها باشد، و الا چرا اعتراض نکردند؟
پس روش غربگراها که بهدنبال حقوق هستند، جدا از آثار سوئی که دارد، نتیجۀ مثبتی هم ندارد. آثار سوئش این است که انسان را انسانیت به حیوانیت تبدیل میکند. ازآنطرف، فرد هیچوقت به حق خودش نمیرسد. این حرف ما با غربگراهاست.
حرف ما با اسلامگراها هم شبیه همین حرف است: آقای اسلامگرا، شما میخواهی احکام دینی در جامعه اجرا بشود؟ مستقیم بهسراغ احکام دینی نرو. بسیاری از اوقات صحیح نیست که مستقیم بهسراغ احکام دینی بروید؛ جواب نمیدهد. بهجای اینکه مستقیم بهسراغ آن مفاهیم کلیدی بروید، زیرساختها را درست کنید. برای مثال، بنده زیرساخت حجاب را احترام به پدر میدانم. بنده با معادلات روانشناختی اثبات میکنم که چرا احترام به پدر زیرساخت حجاب است: قبلۀ دختر باباست. وقتی بابا به دختر محبت کند، دختر به نگاههای خیابان نیازی نخواهد داشت. برای شوهرکردنِ خودش هم بهدنبال مرد میگردد. مرد هم کسی است که نگاهش هیز نیست، برخوردش محترمانه است. بهجای اینکه روی حجاب کار کنید، برروی فرهنگ مشتیگری کار کنید. از فرهنگ مشتیگری خودبهخود حجاب درمیآید. باید بیشاز اینکه به سرشاخههای دینی تأکید کنید، زیرساختها را درست کنید. زیرساختها را که درست کردید، احکام دینی که بهدنبال آن هستید، درست میشود. وقتی بهجای اینکه مستقیم بهسراغ احکام دینی بروید، فرهنگ جامعه را درست کنید، کسی بیدلیل با دین و توِ دیندار دشمن نمیشود.
فرهنگ چیست؟ عادات خوب قومی که میان مردم رواج دارند، حتی قبلاز دین و فراتر از دین و خارجاز ادبیات دینی بودهاند؛ چیزی که من و شما به وجدان میفهمیم. چیزی را که به وجدان نفهمیم، پیغمبر نمیتواند به ما بفهماند. آقای حقوق بشری! آقای ارزشها و احکام اسلامی! هر دو بروید روی فرهنگ کار کنید. اگر فرهنگ باشد، هم احکام اسلامی محقق میشود، هم حقوق بشر. نامردی را حذف کنید! نامردی که دیگر دین و ایمان نمیخواهد. بعد گروه امربهمعروف و نهیازمنکر برای حراست از فرهنگ درست کنیم.
منتهی گروه امربهمعروف و نهیازمنکر برای حراست از فرهنگ باید تیز باشند، هالو نباشند. کسی که نمیفهمد این [تصمیم یا اتفاق] ضربۀ فرهنگی میزند، چه فایدهای دارد؟ [از آن طرف] میگوید میخواهیم یک خط تلفن برای بچهها درست بکنیم که وقتی پدرومادرها بچهها را اذیت کردند، بچهها به پلیس زنگ بزنند. آن گروه امربهمعروف و نهیازمنکر برای حراست از فرهنگ، باید تا این اقدام را دید، مخالفت کند، هالو نباشد؛ بفهمد این طرح صهیونیستی است برای پرروکردن بچهها، تا ریشۀ دین زده شود. الآن این لایحه پشت در مجلس است! دو نفر غیرهالو میخواهیم بروند این را برگردانند.
کسی که میخواهد از فرهنگ حراست کند، کارش خیلی پیچیده است. فیلمنامهنویسی پیدا کنید که در فیلم خودش دو مسئله را رعایت کند: یک، به فرهنگ سالم، یعنی مشتیگری، یعنی فرهنگ حماسه، ضربه نزند. دو، زیرساخت فرهنگی دین و حقوق بشر را درست بکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مَثل المؤمن کَمَثل الارض»؛ مَثل مؤمن مَثل زمین است. «منافعهم منها»؛ منافع مردم از زمین است. «و آذاهم علیها»؛ اذیتهای مردم هم روی زمین است. مردم روی زمین پا میگذارند، شخمش میزنند، منافعش را برمیدارند، همۀ آلودگیهایشان هم روی زمین است. چهقدر مؤمن را مَشتی تعریف میکند! بعد میفرماید: «و من لایصبر علی جفاء الخلق لایصل الی الرضا الله تعالی لأن رضا الله تعالی مشوب بجفاء الخلق»؛ کسی که بر جفای مردم صبر نکند، به رضایت خدا نمیرسد، زیرا رضای خدا آغشته به جفای مردم است.»
خدا اصلاً آدم میفرستد تو را اذیت کند ببیند صبر میکنی یا نه. اگر این را به مشتیها بگویی، خیلی خوششان میآید. اما حقوق بشریها خوششان نمیآید. آنهایی که زیادی به مسائل ظاهری احکام شرعی گیر میدهند هم خوششان نمیآید. اگر فرهنگ مشتیگری را رواج بدهیم، گرایش حقوق بشری به نتیجه میرسد؛ گرایش دینی هم به نتیجۀ خودش میرسد. آنوقت من احتمال نمیدهم که دیندار و بیدین سر اشاعۀ فرهنگ با هم اختلاف پیدا کنند. نکتۀ اصلی بحث بنده این است: بیایید گروههایی تشکیل بدهیم برای حفاظت از فرهنگ که مثلاً بگوید این اتفاق بد است و فرهنگ را خراب میکند؛ این قانون فرهنگ را خراب میکند.
بعضیاز امضاهایی که مرد و زن در اول عقدنامه میزنند، فرهنگ را خراب میکند؛ فضا را حقوقی میکند. اگر فضا زیادی حقوقی بشود، هیچکس حقوق دیگری را رعایت نمیکند. فرهنگ باید درست بشود.
روایت دیگری از فرهنگ مَشتیگری برایتان بخوانم. میفرماید: مؤمنی که قول برادر دینی خودش را قبول نکند و بگوید برای اینکه پولی به تو قرض بدهم، باید چیزی اینجا رهن بگذاری، هلاک میشود. خدا روز قیامت به او نگاه نخواهد کرد. روایت داریم روز قیامت خدا با این آدم سخت برخورد خواهد کرد. چرا فرهنگ را خراب کردی؟ در این شهر، همه با هم معامله میکردند و رهن نمیگذاشتند. تو آمدی بازار را خراب کردی. همان اسلامی که میگوید اگر با هم قرارداد کردید، یادداشت کنید، از این طرف اینگونه میگوید. آن جنبۀ حقوقی قضیه است، از این طرف جنبۀ مشتیگری هم دارد.
ما در جامعۀ خودمان با دو جریان عمده مواجه هستیم که اگر بخواهیم این دو جریان را بهصورت کلی نامگذاری کنیم، یکیشان جریان غربگرا نامیده میشود و دیگری جریان اسلامگرا. من میخواهم هر دو جریان را هم نقد کنم. منظور بنده از غربگرا آنهایی هستند که برخیاز محسّنات فکر غربی را پسندیدهاند و فکر میکنند راه سعادت این است که همان مسیر را طی بکنند. منظور از جریان اسلامگرا هم، جریانی است که به دین علاقه دارند و دوست دارند که ارزشهای دینی در مردم رواج پیدا کند و حاکم بشود. هردو جریان ما را به چه چیز دعوت میکنند و چگونه میشود که در این میانه، «فرهنگ» غریب میماند؟
جریان غربگرا ما را به حقوق بشر دعوت میکند و تأکیدشان بر تأمین حقوق و آزادیهای فردی است و میگویند هرکسی باید حق خودش را بگیرد؛ همان اتفاقی که در غرب افتاده است و خیلیاز مردم را مشغول حقوق خودشان کردهاند و بهواسطۀ مشغولکردنشان به حقوق خودشان، بهصورت افراطی، آنها را از حقوق دیگران و تکالیفی که برعهده دارند و مسئولیتهای انسانیشان غافل کردند. این فریب بزرگ، همیشه پشت سرِ حقوق بشر بوده است. ظاهراً حرف درستی است: آدمها باید به حقوق خودشان برسند؛ اما آیا راه رسیدن به حقوق، ایناستکه مستقیماً سر حقوق اصرار داشته باشند؟ آیا وقتی به انسانها بگوییم: بروید حقوق خودتان را بگیرید، واقعاً موفق میشوند حق خودشان را بگیرند؟ حقوق بشر درست، آیا رویکرد حقوق بشری داشتن در زندگی هم درست است؟ اگر مستقیم بهسراغ حقوق بروی، حقوق تامین میشود؟
رویکرد حقوق بشری آدمها را به حقوق خودشان نمیرساند. با این رویکرد، هیچکس به حق خودش نمیرسد. راهش این است که روی فرهنگ کار کنند: فرهنگ جوانمردی در جامعه پخش بشود؛ بهجای اینکه آدمها بهدنبال حق خودشان باشند، دنبال حفظ فرهنگ باشند؛ هر فرد بهجای اینکه فقط به فکر حق خودشان باشند، بگوید میخواهم فرهنگ در این جامعه درست بشود و باید فرهنگ جوانمردی، لوتیگری، مَشتیگری، ...، فرهنگ انسانی درست شود. اگر فرهنگ درست شد، اصلاً نیاز نیست من بهدنبال حقوقم بروم، همه حقوقم را میدهند. هیچکس جرأت نمیکند از ترس این فرهنگ مشتیگری و لوتیگری، حقوق کسی را ضایع کند. [بنابراین] همه به حقوق خودشان میرسند. بنده علیه حقوق بشر صحبت نمیکنم؛ مسئله ایناستکه این حقوق را چگونه تامین کنیم؟ راهش دادزدن و ایستادن و تأکیدکردن و درستکردن حقوق بشر (حق بهمعنای حق خودخواهی) نیست. غرب از این راه نتیجه نگرفت. غرب اکنون ملتهایی را درست کرده است که سران آنها وحشیانهترین اعمال را انجام میدهند، [آنها] میگویند مالیات ما چهقدر میشود؟ سر همۀ آدمها را در آخور خودشان کردهاند و بعد، رؤسای آنها در جهان جنایت میکنند. خودشان هم به حقوقشان نمیرسند، فقط شکمشان سیر میشود. این مشکل حقوقبشرگرایان و کسانی است که به غرب و تفکر و فرهنگ غربی گوش دادند.
فرهنگ غربی میگوید «من». ما بهجای اینکه مستقیم بهسراغ حقمان برویم، برای اینکه به حقمان برسیم، فرهنگ مشتیگری را در روابطمان رواج بدهیم. بعد بهجای مواظبتکردن از حقوق خود، از این فرهنگ مواظبت کنیم. اینکه به فرد بگوییم برو مواظب حق خودت باش که بقیه گرگ هستند، فریب است. اگر فرهنگ بر این مبنا شکل بگیرد، کسی به حقش نمیرسد؛ این آدمها هم در حد حیوانات تقلیل پیدا میکنند. وقتی مردم جامعهای به رؤسای خودشان اعتراض نکنند که چرا هزاران نفر با پول ما سربریده شدهاند و دولتشان را سرنگون نکنند، آیا این زندگی حیوانی نیست که مردم اروپا به آن دچار شدهاند. مگر اینکه بگویید مردم غرب در اوج فشار دیکتاتوری زندگی میکنند و حیوان نیستند. مرحبا به ناصرنا؛ پس معلوم شد این حکومتهای غربی دیکتاتوری هستند و حتی از دیکتاتوریِ زشت عربستان هم بدتر هستند. ما هم میگوییم، دیکتاتوری دولت فرانسه حتی از دیکتاتوری عربستان بدتر است. پس قبول کنید که یا در آنجا دیکتاتوری است، یا مردمش حیوان هستند. بالاخره باید یکی از اینها باشد، و الا چرا اعتراض نکردند؟
پس روش غربگراها که بهدنبال حقوق هستند، جدا از آثار سوئی که دارد، نتیجۀ مثبتی هم ندارد. آثار سوئش این است که انسان را انسانیت به حیوانیت تبدیل میکند. ازآنطرف، فرد هیچوقت به حق خودش نمیرسد. این حرف ما با غربگراهاست.
حرف ما با اسلامگراها هم شبیه همین حرف است: آقای اسلامگرا، شما میخواهی احکام دینی در جامعه اجرا بشود؟ مستقیم بهسراغ احکام دینی نرو. بسیاری از اوقات صحیح نیست که مستقیم بهسراغ احکام دینی بروید؛ جواب نمیدهد. بهجای اینکه مستقیم بهسراغ آن مفاهیم کلیدی بروید، زیرساختها را درست کنید. برای مثال، بنده زیرساخت حجاب را احترام به پدر میدانم. بنده با معادلات روانشناختی اثبات میکنم که چرا احترام به پدر زیرساخت حجاب است: قبلۀ دختر باباست. وقتی بابا به دختر محبت کند، دختر به نگاههای خیابان نیازی نخواهد داشت. برای شوهرکردنِ خودش هم بهدنبال مرد میگردد. مرد هم کسی است که نگاهش هیز نیست، برخوردش محترمانه است. بهجای اینکه روی حجاب کار کنید، برروی فرهنگ مشتیگری کار کنید. از فرهنگ مشتیگری خودبهخود حجاب درمیآید. باید بیشاز اینکه به سرشاخههای دینی تأکید کنید، زیرساختها را درست کنید. زیرساختها را که درست کردید، احکام دینی که بهدنبال آن هستید، درست میشود. وقتی بهجای اینکه مستقیم بهسراغ احکام دینی بروید، فرهنگ جامعه را درست کنید، کسی بیدلیل با دین و توِ دیندار دشمن نمیشود.
فرهنگ چیست؟ عادات خوب قومی که میان مردم رواج دارند، حتی قبلاز دین و فراتر از دین و خارجاز ادبیات دینی بودهاند؛ چیزی که من و شما به وجدان میفهمیم. چیزی را که به وجدان نفهمیم، پیغمبر نمیتواند به ما بفهماند. آقای حقوق بشری! آقای ارزشها و احکام اسلامی! هر دو بروید روی فرهنگ کار کنید. اگر فرهنگ باشد، هم احکام اسلامی محقق میشود، هم حقوق بشر. نامردی را حذف کنید! نامردی که دیگر دین و ایمان نمیخواهد. بعد گروه امربهمعروف و نهیازمنکر برای حراست از فرهنگ درست کنیم.
منتهی گروه امربهمعروف و نهیازمنکر برای حراست از فرهنگ باید تیز باشند، هالو نباشند. کسی که نمیفهمد این [تصمیم یا اتفاق] ضربۀ فرهنگی میزند، چه فایدهای دارد؟ [از آن طرف] میگوید میخواهیم یک خط تلفن برای بچهها درست بکنیم که وقتی پدرومادرها بچهها را اذیت کردند، بچهها به پلیس زنگ بزنند. آن گروه امربهمعروف و نهیازمنکر برای حراست از فرهنگ، باید تا این اقدام را دید، مخالفت کند، هالو نباشد؛ بفهمد این طرح صهیونیستی است برای پرروکردن بچهها، تا ریشۀ دین زده شود. الآن این لایحه پشت در مجلس است! دو نفر غیرهالو میخواهیم بروند این را برگردانند.
کسی که میخواهد از فرهنگ حراست کند، کارش خیلی پیچیده است. فیلمنامهنویسی پیدا کنید که در فیلم خودش دو مسئله را رعایت کند: یک، به فرهنگ سالم، یعنی مشتیگری، یعنی فرهنگ حماسه، ضربه نزند. دو، زیرساخت فرهنگی دین و حقوق بشر را درست بکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مَثل المؤمن کَمَثل الارض»؛ مَثل مؤمن مَثل زمین است. «منافعهم منها»؛ منافع مردم از زمین است. «و آذاهم علیها»؛ اذیتهای مردم هم روی زمین است. مردم روی زمین پا میگذارند، شخمش میزنند، منافعش را برمیدارند، همۀ آلودگیهایشان هم روی زمین است. چهقدر مؤمن را مَشتی تعریف میکند! بعد میفرماید: «و من لایصبر علی جفاء الخلق لایصل الی الرضا الله تعالی لأن رضا الله تعالی مشوب بجفاء الخلق»؛ کسی که بر جفای مردم صبر نکند، به رضایت خدا نمیرسد، زیرا رضای خدا آغشته به جفای مردم است.»
خدا اصلاً آدم میفرستد تو را اذیت کند ببیند صبر میکنی یا نه. اگر این را به مشتیها بگویی، خیلی خوششان میآید. اما حقوق بشریها خوششان نمیآید. آنهایی که زیادی به مسائل ظاهری احکام شرعی گیر میدهند هم خوششان نمیآید. اگر فرهنگ مشتیگری را رواج بدهیم، گرایش حقوق بشری به نتیجه میرسد؛ گرایش دینی هم به نتیجۀ خودش میرسد. آنوقت من احتمال نمیدهم که دیندار و بیدین سر اشاعۀ فرهنگ با هم اختلاف پیدا کنند. نکتۀ اصلی بحث بنده این است: بیایید گروههایی تشکیل بدهیم برای حفاظت از فرهنگ که مثلاً بگوید این اتفاق بد است و فرهنگ را خراب میکند؛ این قانون فرهنگ را خراب میکند.
بعضیاز امضاهایی که مرد و زن در اول عقدنامه میزنند، فرهنگ را خراب میکند؛ فضا را حقوقی میکند. اگر فضا زیادی حقوقی بشود، هیچکس حقوق دیگری را رعایت نمیکند. فرهنگ باید درست بشود.
روایت دیگری از فرهنگ مَشتیگری برایتان بخوانم. میفرماید: مؤمنی که قول برادر دینی خودش را قبول نکند و بگوید برای اینکه پولی به تو قرض بدهم، باید چیزی اینجا رهن بگذاری، هلاک میشود. خدا روز قیامت به او نگاه نخواهد کرد. روایت داریم روز قیامت خدا با این آدم سخت برخورد خواهد کرد. چرا فرهنگ را خراب کردی؟ در این شهر، همه با هم معامله میکردند و رهن نمیگذاشتند. تو آمدی بازار را خراب کردی. همان اسلامی که میگوید اگر با هم قرارداد کردید، یادداشت کنید، از این طرف اینگونه میگوید. آن جنبۀ حقوقی قضیه است، از این طرف جنبۀ مشتیگری هم دارد.