کد خبر 361886
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۹

با آغاز سلسله صفويه، تشكيلات اداري و ديواني، گسترش كمّي و كيفي يافت و به تبع آن، زيرمجموعه‌هاي اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني نيز نمود آشكارتري يافتند.

گروه تاریخ مشرق- در نوشته‌ها و آثار مورخان و پژوهشگران، اخبار قابل اعتنا و متقني دربارة دستگاهها و مراجع اطلاعاتي و امنيتي ايران قديم و عهد باستان ديده نمي‌شود؛ و اساساً محققان در اين زمينه به ندرت به اطلاعاتي دست يافته‌اند. آنچه امروزه تحت عنوان دستگاهها و مراجع اطلاعاتي و امنيتي از آن ياد مي‌شود در نظام سياسي ـ اجتماعي عهد باستان محلي از اعراب نداشته و اصولاً ارتباطات اجتماعي ـ سياسي مردمان آن روزگاران هنوز ابتدايي بود. با تمام اين احوال، مي‌توان استنباط كرد كه در جاي جاي همين ارتباطات و نظام اجتماعي ـ سياسي ابتدايي هم جنبه‌هايي از فعاليتهاي اطلاعاتي و امنيتي وجود داشته است. با آغاز سلسلة هخامنشي در ايران ـ قرن ششم قبل از ميلاد ـ به تدريج رگه‌هاي روشن‌تري از تشكيلات و فعاليتهاي اطلاعاتي امنيتي را مي‌توان رديابي كرد. با تشكيل امپراتوري هخامنشي، كه صاحب‌نظران آن را پايه‌گذار نظام امپراتوري انسجام يافته و متشكل در جهان مي‌دانند، ارتباطات سياسي ـ اجتماعي و اداري بخشهاي مختلف گسترش قابل اعتنايي يافت و با تقسيم‌بندي جديد جغرافيايي ـ سياسي امپراتوري به ساتراپهاي متعدد، موجب شد شاهان هخامنشي درصدد بهره‌گيري از شيوه‌هاي كارآمدتر نظام اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني برآيند تا ميان مركز امپراتوري با ساتراپ‌نشينهاي متعدد ارتباط لازم برقرار شود. در همين راستا بود كه، هم‌زمان با پديد آمدن نخستين دستگاههاي اداري ـ ديواني انسجام يافته، اهميت قابل توجهي به نظامهاي اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني داده شد تا «كار حفظ عدالت و امنيت را تسهيل كند.» بدين ترتيب بود كه، حداقل از دوران سلطنت داريوش اول هخامنشي، دستگاه اطلاع‌رساني و جاسوسي، تحت عنوان «چشم و گوش شاه» پا به عرصه وجود نهاد و با گماشتن مأموراني در اقصي نقاط امپراتوري، كار نظارت بر امور مختلف كشور را به گونه‌اي نامحسوس، ولي تقريباً كارآمد، برعهده گرفت.
همگام با تضعيف و سپس فروپاشي امپراتوري هخامنشي، دستگاه اطلاعاتي ـ امنيتي آنان نيز راه زوال پيمود و از ميان رفت و با تشكيل سلسله سلوكي (ميراث خواران اسكندر) نظمي نوين در عرصه سياسي ـ اجتماعي و اداري كشور پديدار شد و با ورود عناصر يوناني و هلني به عرصة فرهنگي، اجتماعي و سياسي ايران، در نظامهاي امنيتي ـ اطلاعاتي امپراتوري هم تغييراتي داده شد. ساتراپ‌نشينهاي پيشين به تدريج برچيده شدند و به جاي آنها واحدهاي سياسي ـ اداري كمتر متشكل، تحت عناوين پليس در سراسر امپراتوري بنياد نهاده شد كه ارتباطات سياسي ـ اداري و اطلاعاتي هماهنگ‌تري با پادشاه سلوكي داشتند. در اين ميان، نيروهاي نظامي نقش بسيار مهمي در انجام وظايف اطلاعاتي ـ امنيتي برعهده داشتند. منابع موجود، نظام اطلاعاتي ـ امنيتي مستقل ديگري، به جز اين نيروها، براي سلسلة سلوكيان و ميراث‌خواران اسكندر در ايران ثبت نكرده‌اند.
در دورة اشكانيان، نظام اطلاعاتي ـ امنيتي منسجم و قابل توجهي تشكيل نشد و نظام اداري ـ سياسي آن از نظمي استوار برخوردار نبود. به علت عدم تمركز سياسي و پراكندگي روابط ميان شاه اشكاني با ايالات و بخشهاي مختلف و شكل‌گيري نوعي نظام ملوك‌الطوايفي، كه رگه‌هايي از فرهنگ و تمدن يوناني را هم در خود نهفته داشت، امكان تأسيس دستگاهي كه بتواند به گونه‌اي منظم و كارآمد روابط اطلاعاتي ـ امنيتي مركز را با ولايات آسان گرداند ميسر نشد. در آثار و منابع قابل دسترس، اشاره‌اي صريح و آشكار به وجود دستگاه اطلاعاتي ـ امنيتي سلسله اشكانيان نشده است. بنابراين، نظامي كه از اوايل تأسيس سلسلة هخامنشي براي انجام وظيفه يك نظام اطلاعاتي ـ امنيتي تقريباً متمركز و كارآمد شكل گرفته بود، مدتها پس از سقوط آن سلسله به دست فراموشي سپرده شد.
با تشكيل امپراتوري ساساني، نظام اداري ـ سياسي كشور از انسجام و يكپارچگي قابل توجهي برخوردار شد. تقسيمات اداري ـ سياسي و نيز سازمان ديواني گسترده‌‌اي در امپراتوري شكل گرفت و دستگاه اطلاعاتي ـ امنيتي تقريباً نيرومندي ايالات و بخشهاي مختلف كشور را با مركز امپراتوري مرتبط مي‌ساخت. نظام اطلاعاتي ـ امنيتي كشور زيرمجموعه گسترده‌تري از تشكيلات عظيمي بود كه زيرنظر وزير اعظم، كه لقب «هزار بد» داشت، اداره مي‌شد. اعضاي سازمان اطلاعاتي ـ امنيتي ساسانيان تركيبي از افراد نظامي و غيرنظامي بود كه به فراخور جايگاهي كه داشتند وظايف محوله را انجام مي‌دادند. اين دستگاه اطلاعاتي، علاوه بر برقراري امنيت داخلي در شهرها و بخشهاي مختلف امپراتوري، اخبار و اطلاعات ريز و كلان حوزه خدمت خود را به مركز امپراتوري و وزير اعظم گزارش مي‌دادند و طبق آموزشهاي ارائه شده از سوي تشكيلات مركزي، فعاليت خود را تنظيم مي‌كردند. در دورة پادشاهي خسرو انوشيروان، تشكيلات اطلاعاتي ـ امنيتي امپراتوري باز هم گسترش يافت و به تبع اصلاحات او «وحدت و تمركزي كه به وسيله ديوان و ارتش در قلمرو ساساني به وجود آمد موجب استقرار امنيت بي‌سابقه‌اي شد!»
پس از گسترش اسلام، تا مدتها ايران جزئي از امپراتوري پهناور اسلامي محسوب مي‌شد و به تبع آن، نظام اداري و سياسي ايران هم تابع نظم نوين جهان اسلام گرديد. پس از پايان عصر خلفاي راشدين، امويان و سپس عباسيان بر مقدرات جهان اسلام حكم مي‌راندند. حوزه جغرافيايي ـ سياسي ايران هم در تمام دوران حكمراني امويان به طور مستقيم توسط حكمرانان عرب اداره مي‌شد. با آغاز قدرت‌يابي عباسيان، به تدريج، حكومتهاي محلي نيمه مستقل و سپس مستقل در بخشهايي از ايران سربرآوردند. با اين حال، تا آغاز حمله مغول و تسخير سراسر ايران و بغداد (مركز جهان اسلام)، عباسيان هنوز در ايران نفوذ و اعتبار معنوي و اسمي داشتند. با فتح ايران به دست مسلمانان و اعراب، نظام سياسي پيشين تقريباً يك سره از ميان رفت. با اين حال، دستگاه اداري و ديواني آن، توسط حكمرانان جديد اقتباس شد و تا مدتها حداقل در بخشهاي شرقي امپراتوري اسلامي، روش اداري ـ ديواني عصر ساساني، در اداره كشور به حاكمان عرب و مسلمان ياري مي‌داد. هم‌زمان با آن، نظام اطلاعاتي ـ امنيتي جديدي شكل گرفت كه هر چند از تجارب نظم پيشين بهره مي‌برد اما اساساً تحت كنترل رهبران مسلمان قرار گرفت. از همان نخستين سالهاي حضور اسلام در ايران به تدريج اداره جديد «شرطه» كه رياست آن را «صاحب‌الشرطه» مي‌ناميدند شكل گرفت و در كنار آن اداره ديگري تحت عنوان «حسبيه» و به رياست «محتسب» تأسيس شد. اين دو سازمان جديد، علاوه بر حفظ امنيت و برقراري نظم در جامعه، عهده‌دار وظيفه اطلاعاتي و خبررساني نيز بود و ارتباط مركز امپراتوري با حكمرانان آن در نقاط مختلف و از جمله ايران، عمدتاً از طريق اين دو اداره تأمين مي‌شد. طي سالهاي بعد، حيطه وظيفه و عمل اطلاعاتي و خبررساني اين دو سازمان گسترش يافت و اداره ديوان جديدتر «بريد» به رياست «صاحب‌البريد» بيش از پيش به تسهيل امور دستگاه اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني و جاسوسي خلفاي اموي و سپس عباسي كمك كرد. علاوه بر اين دواير رسمي اداري، خلفاي اموي و عباسي براي كنترل و مراقبت از اوضاع سياسي، اجتماعي و اقتصادي بخشهاي مختلف امپراتوري، از حضور و فعاليت گروههاي پرشمار خبرچينان و مهنيان بهره مي‌بردند؛ گروههايي كه گفته مي‌شد تا خصوصي‌ترين زواياي زندگي افراد نفوذ كرده بودند؛ در اين ميان، به ويژه، اعمال و رفتار حكام، وزيران، نجبا و صاحبان نفوذ و قدرت در بخشهاي مختلف جهان اسلام زير ذره‌بين مراقبت دائمي جاسوسان خلفاي اموي و عباسي قرار داشت.
با تشكيل حكومتهاي محلي مستقل و نيمه مستقل در بخشهاي مختلف ايران در واپسين سالهاي تسلط عباسيان، دستگاههاي اطلاعاتي ـ امنيتي امپراتوري اسلامي، در اين حكومتها و در مقياسي كوچك‌تر در اين حكومتها تأسيس شد. اين نظام اطلاعاتي ـ امنيتي تقريباً در تمام حكومتهاي محلي آن روزگار برقرار بود. پيشگام اين دستگاه اطلاعاتي در حكومتهاي محلي، سامانيان بودند؛ پس از آن آل بويه، غزنويان و خوارزمشاهيان و ديگر حكومتهاي مقارن هم اين نظام را تقليد كردند. در حكومت آل‌بويه، كه عمدتاً نظاميان بر ديوانيان تفوق داشتند، دستگاه اطلاعاتي و امنيتي آنان نيز بيش از آن كه در اختيار ديوانها باشد توسط نظاميان كنترل مي‌شد. در اين دوره اساساً ديوان، تابعي از «مصلحت لشكر» بود و ديوانهاي چندگانه مذكور كه حداقل بخشي از وظايف و حيطه عمل آنها در جهت اطلاع‌رساني و امور اطلاعاتي و امنيتي بود، با هماهنگي نيروي نظامي و لشكري وظايف فوق را انجام مي‌دادند. با اين حال، امرا و حكمرانان آل‌بويه براي نظارت و كنترل امور نظاميان و ساير بخشهاي اداري و حكومتي هم ناظران مستقلي گمارده بودند كه آنان را از كم و كيف امور و توطئه‌هاي احتمالي آگاه مي‌كردند. غزنويان هم، كه دستگاه اداري ـ سياسي‌شان عمدتاً برگرفته از روش ديواني سامانيان بود، كمابيش از سيستم اطلاعاتي ـ امنيتي سامانيان براي امور داخلي و خارجي خود سود مي‌‌جستند. در دورة حكمراني سلجوقيان هم كمابيش همين دستگاه ديواني و اجزاء اطلاعاتي ـ امنيتي آن برقرار بود.
با تسلط مغولان بر حوزه جغرافيايي ايران، تا مدتي در نظام ديواني و اطلاعاتي ـ امنيتي كشور نقصاني وارد شد. اما ايلخانان خيلي زود به اهميت اين دستگاه اداري ـ ديواني و اطلاعاتي پي بردند. به ويژه، با بهره‌گيري از رجال و سياستمداران ايراني، بار ديگر آن را احيا كرده و با سنتهاي اداري ـ سياسي مغولي درآميختند. با اين حال، در نظام اداري ـ امنيتي مغولان، تا واپسين سالهاي حضورشان، نيروهاي نظامي و لشكريان بر ديوانيان تفوق داشتند. در همان حال، حيطه وظيفه اطلاعاتي و خبررساني ديوانهاي ذكر شده اندكي تغيير يافت؛ از جمله حيطه فعاليت اطلاعاتي و نظارتي محتسب و ديوان حسبيه نسبت به دوره‌هاي پيشين گسترش يافت؛ علاوه بر اين، مقام حاجب كه در حكومتهاي محلي سابق (به ويژه در دوره سلجوقيان و غزنويان) تا حد زيادي تنزل داده شده بود، اهميت بيشتري يافت و به عنوان يك منصب مهم درباري، نظارت عاليه‌اي بر امور مختلف لشكري و كشوري پيدا كرد. از مهمترين مناصب جديدي كه در دوره ايلخانان، بخش عمده‌اي از وظايف آن در حيطه نظارتي، اطلاعاتي و امنيتي متمركز شد مقام داروغه بود كه، به ويژه، در برقراري امنيت داخلي شهرهاي مختلف از شأن و اعتبار و نيز اقتدار قابل توجهي برخوردار شد و فعاليت دواير ديواني ـ اداري سابق را تا حد زيادي تحت‌الشعاع قرار داد.
در همان حال در دوره مغول، «ديوان اشراف» تحت رياست مشرف‌الممالك از اهميت بيشتري در امور اطلاعاتي و نظارتي برخوردار شد، تا جايي كه مشرف‌الممالك در اين دوره مقامي هم‌شأن «صاحب ديوان» كه عمدتاً بر امور مالي، تجاري و نظاير آن نظارت داشت، به دست آورد. همچنين با تأسيس سازمان جديد «يام» يا «يامخانه» كه امور مربوط به چاپار و چاپارخانه‌ها را برعهده داشت، نحوة‌ خبررساني در نظام مغولان بيش از پيش آسان شد. اين يامخانه‌ها، علاوه بر نقل و انتقال اخبار و مكتوبات متعارف، در ارسال اخبار و اطلاعات امنيتي و جاسوسي نيز فعال بودند؛ با اين توضيح كه بسياري از اعضاي غيرنظامي ديوانها و دواير اطلاعاتي ـ امنيتي و نيز اداري ـ مالي مغولان را ايرانيان تشكيل مي‌دادند و تا پايان عصر ايلخانان در ايران، همواره بين نظاميان و ديوان‌سالاران ايراني، كه بسياري از مشاغل حساس اداري و اطلاعاتي را به دست آورده بودند، كشمكشي پايان‌ناپذير وجود داشت. اين كشمكش در نهايت موجبات فروپاشي تقريباً زودهنگام حكومت مغولان را در ايران فراهم آورد.
با آغاز سلسله صفويه، تشكيلات اداري و ديواني، گسترش كمّي و كيفي يافت و به تبع آن، زيرمجموعه‌هاي اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني نيز نمود آشكارتري يافتند؛ به ويژه اين كه نظام سياسي صفويه نسبت به دوره‌هاي قبل، از انسجام و يكپارچگي بيشتري برخوردار شد و اين مهم با وجود دستگاه اداري ـ ديواني و اطلاعاتي منظم و كارآمد تداوم يافت. منصب داروغه كه از دوره مغولان پديد آمده بود، در دورة صفويه اهميت بيشتري يافت و در تمام شهرهاي كشور بر فعاليتهاي اطلاعاتي ـ امنيتي و نظارتي آن افزوده شد. مقام و منصب ديگري كه از دوران صفويه مورد استفاده قرار گرفت «كلانتر» بود. اولين هسته‌هاي مقام كلانتري در دوران مغول پديد آمد، اما گسترش كمّي و كيفي فعاليت و حيطه عمل آن در دورة صفويه بود. كلانتران كه در تمام شهرها و قصبات و حتي روستاهاي كشور حضور داشتند، به عنوان رابط بين حكومت و مردم عمل مي‌كردند و به اقتضاي شغل و سمتي كه داشتند، بخشي از وظايف آنان به امور اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني مربوط مي‌شد. از ديگر تأسيساتي كه به نوعي از نوآوريهاي دوره صفويه بود و از آن در امور اطلاع‌رساني و انتقال خبر استفاده مي‌شد، كبوترخانه‌ها بود. استفاده از كبوتران در امور خبررساني، از قديم‌الايام در ايران مرسوم بود، اما از زمان شاه عباس اول، اين شبكه گسترش يافت و او «در تمام مملكت وسيع خود كبوترخانه‌هايي به منظور مطلع‌ شدن از حوادث روزانه قلمرو خود و ارتباط مستقيم با فرماندهان قسمتها و قلاع نظامي و ... در تمام ايران... كبوترخانه‌هايي بنا نمود و هر كبوترخانه به وسيله پنج نفر نظامي مأمور و مسئول كه ورود كبوتران را اطلاع مي‌داده‌اند، اداره مي‌گرديد.» در همان حال، روش اطلاع‌رساني از طريق شيپور و آتش نيز در اين دوره مورد توجه و استفاده فراوان قرار گرفت كه بيشتر كاربرد نظامي داشت. نيز صفويان چاپارخانه‌ها را در سراسر كشور منسجم و كارآمد كردند و به تبع آن، سرعت نقل و انتقال خبر در كشور افزايش چشمگيري يافت.
از ديگر دواير و مناصبي كه به فراخور شغل و سمتشان، بخشهايي از وظايفشان به امور اطلاعاتي ـ امنيتي و خبررساني مربوط مي‌شد، «نقيب»، «عسس»، «احداس» (احداث)، «ميرشب» و «كشيك‌ چي‌ها» بودند. تمام اين دواير انتظامي و اطلاعاتي ـ امنيتي زيرنظر مقام «ديوان‌بيگي» انجام وظيفه مي‌كردند.
پس از سقوط صفويان و ظهور نادرشاه افشار، يكپارچگي و انسجام سياسي ـ اداري و اطلاعاتي پيشين دچار نقصان شد. از آنجايي كه نادرشاه فرصت بسيار كمي براي پرداختن به آباداني و تثبيت سياسي ـ اجتماعي حكومت داشت، در نتيجه نهادهاي اداري و ديواني هم امكاني براي توسعة دوباره نيافتند. نادرشاه پيش از هر چيز در هيئت يك دولت و حكومت نظامي هميشه مسلح ظاهر شد و عمدة دوران حكومت و پادشاهي او در جنگهاي پايان‌ناپذيرش با همسايگان و سركوب شورشها و نافرمانيهاي داخلي گذشت. به همين دليل دستگاه اطلاعاتي و امنيتي نادر بيش از هر چيز به امور نظامي و لشكري مي‌پرداخت و بسياري از مشاغل و مناصب ديواني و اطلاعاتي آن دوره در اختيار نظاميان و سپاهيان بود؛ وظايف اساسي و عمده آن هم حمايت و فراهم آوردن امكانات لازم اطلاعاتي ـ امنيتي براي ارتش هميشه مسلح نادرشاه بود.
با تشكيل حكومت زنديه، تا حدي از نابساماني‌هاي سياسي، نظامي و اجتماعي دوران پس از نادر كاسته شد. به ويژه در دوران سي‌ساله حكمراني كريم‌‌خان زند كه خود را «وكيل‌الرعايا» ناميد، آرامش نسبي در گوشه و كنار كشور پديدار شد كه بيش از هر چيز به درايت سياسي او بازمي‌گشت. در دوره حكومت او، به تدريج در دستگاه اداري و ديواني كشور بهبود حاصل شد و نظم اطلاعاتي ـ امنيتي دوباره‌اي براي نظارت بر امور كشور برقرار گرديد. اما پس از درگذشت كريم‌‌خان زند، دوران پرتلاطم نابسامانيهاي سياسي و نظامي و اجتماعي آغاز شد و تمام اركان اداري ـ ديواني و به تبع آن، سازمان اطلاعاتي ـ امنيتي كشور تا مدتها به شدت ضربه ديد. با آغاز قدرت‌يابي آقا محمدخان قاجار و استقرار و تثبيت تدريجي سلسلة قاجار در ايران، بار ديگر كشور انسجام سياسي خود را به دست آورد و دوران جديدي در عرصه تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي آغاز شد.

*منبع:مظفر شاهدی ، ساواک ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1386 فصل اول

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس