به گزارش مشرق، «بسیجی که فکر میکند باید خشونت به خرج دهد رهرو راه بسیج و یا دفاع مقدس
نیست»؛ این جمله سیدجواد هاشمی است که به جبهه رفته و شاید بیشترین بازیگر
فیلمهای دفاع مقدسی باشد. شاهد این حرف هم این است که اگر نامش را در ویکی
پدیا جستجو کنید میبینید ۲۸ بار در فیلمهایش به شهادت رسیده است.
هاشمی در این گفتگو از چگونگی حضورش در جنگ و آشنایی خود با رسول ملاقلیپور و تجربههایی که در فیلمهای دفاع مقدسی داشته است سخن گفت. پنجم آذرماه روز تشکیل بسیج مستضعفان به فرمان امام خمینی (ره) است و به همین مناسبت هفتهای که گذشت هفته بسیج نام گرفت. سیدجواد هاشمی هم با ما از ویژگیهای بسیجیها سخن گفت و اینکه این ویژگیها امروز در فیلمهای دفاع مقدسی به چشم نمیخورند.
سیدجواد هاشمی به اولین فیلم خود با موضوع جنگ اشاره کرد و درباره آشنایی خود با رسول ملاقلیپور گفت: اولین فیلم من «پرواز در شب» ساخته ملاقلیپور بود و من در جبهه با وی آشنا شدم، آن هم به این دلیل بود که هر دوی ما کار عکاسی میکردیم. من ۱۷ ساله بودم که وارد لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) شدم و در واحد تبلیغات کار عکاسی میکردم. وظیفهام این بود که از شهدای ایرانی عکس بگیرم و ملاقلیپور از جنازههای عراقی عکس میگرفت.
پیکر قطعه قطعهای که باعث دوستی هاشمی و ملاقلی پور شد
وی ادامه داد: البته در بسیاری از این عکسها نامی از من نیست چون زمانی که ما عکس میگرفتیم بعد از تمام شدن عکسها باید آنها را به لشگر تحویل میدادیم. بنابراین نتوانستم ثابت کنم که بسیاری از این عکسها که به انتشار هم رسیده است به من تعلق دارد و احتمال میدهم که این اتفاق برای آقای ملاقلی پور هم رخ داده باشد. به هرحال این تجربه مشترک عکاسی باعث آشنایی من و ملاقلی پور شد، در آن زمان در منطقه فکه بعد از یکی از پاتکهای دشمن، جنازهای تقریبا قطعه قطعه شده را دیدیم که نمیدانستیم ایرانی است یا عراقی؟ و به این ترتیب بین من و رسول ملاقلی پور بحثی درگرفت.
این بازیگر فیلم و سریالهای حوزه جنگ و دفاع مقدس با بیان اینکه شهدای ایرانی ویژگیهای مشخصی دارند، گفت: همچنان که آیهای داریم که میگوید «یعرفون بسیماهم و مجرمون بسیماهم» اگر به عکسهای شهدای ایرانی نگاه کنید نوعی روشنایی را در آنها میبینید. من اهل موهومات نیستم، اما برخی جنازههای عراقی چهره زیبایی نداشتند و حتی لباسهایی که دارند، تیره است، در حالی که رزمندگان ما لباسهای روشن و خاکی دارند. البته برخی جنازهها هم سوخته بودند و یا در اثر انفجار قطعه قطعه شده بودند و در چنین شرایطی سخت میشد که شما بخواهید از روی نشانهها تشخیص بدهید که جنازهای به عراقیها تعلق دارد یا ایرانیها.
شدت گرما باعث میشد نتوانیم از پلاک استفاده کنیم
هاشمی با اشاره به هوای گرم خوزستان و استفاده نکردن بعضی از رزمندگان از پلاک گفت: بسیاری از بچههای ما به دلیل گرم بودن هوای خوزستان از پلاک استفاده نمیکردند چون گردن را اذیت میکرد و حتی در شوخیهایشان هم میگفتند که ما قرار است بی نام و نشان شهید شویم. خود من هم جزو آنهایی بودم که کمتر پلاک میانداختم شاید چون فکر میکردم که ممکن است شهید نشوم.
بازیگر فیلم «انسان و اسلحه» افزود: جنازهای که گفته شد هم به دلیل اینکه تا حدودی قطعه قطعه شده بود تشخیص هویتش سخت بود و به همین دلیل من و ملاقلی پور با یکدیگر بحث میکردیم و در نهایت معلوم شد که پیکر یکی از شهدای ایرانی است اما همان بحث باعث شد که ما با یکدیگر دوست شویم. مخصوصا اینکه من به او گفته بودم که تئاتر و موسیقی هم کار میکنم باعث شد ما با هم صمیمیتر شویم هر چند که ملاقلی پور ۱۰ سال از من بزرگتر بود.
مرخصی از جبهه برای بازی در «پرواز در شب»
بازیگر فیلم «اخراجیها ۱» با اشاره به این رابطه دوستی که بعدا باعث شد به فیلمهای ملاقلی پور دعوت شود، گفت: زمانی که ملاقلی پور میخواست فیلم «سقای تشنه لب» را بسازد از من برای کار دعوت کرد اما چون من آن زمان معلم بودم و تدریس میکردم نتوانستم سر فیلمبرداری بروم و همان زمان یکی از شاگردان من با نام ابوالفضل دهقانیان به عنوان نقش اصلی این فیلم انتخاب شد.
وی با اشاره به فیلم «پرواز در شب» بیان کرد: همچنین برای فیلم «بلمی به سوی ساحل» نیز دعوت به کار شدم که مجددا بخاطر کار تدریس نتوانستم سر صحنه حاضر شوم و در نهایت فیلم «پرواز در شب» همانطور که از اسمش پیدا است در شب فیلمبرداری میشد و من توانستم صبح کار تدریس را داشته باشم و شبها سر صحنه فیلم بروم. البته در آن زمان من مدتی را هم در جبهه بودم بنابراین بخشی از فیلم را مجبور شدم از جبهه مرخصی بگیرم.
فکر میکردند که قیافه من به درد شهادت میخورد
هاشمی درباره چگونگی حضورش سر فیلم «پرواز در شب» عنوان کرد: آن زمان من در لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بودم از مخابرات با من تماس گرفتند و گفتند که سریع خودت را برسان چون قرار است سر صحنه حاضر شوی و اتفاقا آن زمان در بخش رزمی کار میکردم، چون جبهه از سه گروه تشکیل میشد، رزمیها که اسلحه بدست میگرفتند، تبلیغاتیها که روحیه میدادند و خود من هم که عکاس بودم جزو این گروه محسوب میشدم و تدارکاتیها که آب و پشتیبانی جنگ را برعهده داشتند و به شوخی به آنها «ندارکات» میگفتند چون اکثرا دستشان خالی بود.
بازیگر سریال «دارا و ندار» به اولین شهادت خود در این فیلم اشاره کرد و گفت: برای اولین بار در فیلم «پرواز در شب» بود که من به شهادت رسیدم و بعد از آن در فیلمهای بعدی نیز به سراغ من میآمدند شاید فکر میکردند که قیافه من به درد شهادت میخورد. فیلم بعدی که بازی کردم «انسان و اسلحه» مجتبی راعی بود که حتی وسط آن فیلم رسول ملاقلی پور به راعی گفت من هاشمی را به تو قرض دادهام و بین آن فیلم «افق» را بازی کردم و تنها شهید این فیلم شدم.
تئاتر و سرود در خط مقدم جبهه
وی که در جبهه بیشتر به کارهای فرهنگی و هنری مشغول بوده است از خاطرات خود در آن زمان سخن گفت و بیان کرد: اگر عکسهای من را در جبهه ببینید با تصاویر عجیب و غریبی مواجه میشوید به طور مثال من با لباس بهلول در خط مقدم جبهه در خاکریز بودهام چون در آن زمان ما تئاتر اجرا میکردیم و یا من گروههای سرود را به خط مقدم جبهه میبردم و برای بچههایی که سنشان معمولا از ۱۰ سال شروع میشد تا ۱۵ سال کارت و پلاک میگرفتم و آنها را به عنوان اعضای گروه سرودم به جبهه میبردم از جمله این بچهها، سیدسعید حسینی یکی از برادران خانم زهرا حسینی، نویسنده کتاب «دا» است. بسیاری از این بچهها به دلیل اینکه به راحتی برای جنگ اعزام نمیشدند حاضر بودند تا به هر بهانهای و در هر گروهی که شده به جبهه بیایند.
بمباران لوکیشن فیلم توسط عراقیها
هاشمی به خاطرات خود در جبهه اشاره و فیلم «انسان و اسلحه» راعی را یکی از بسیجیترین فیلمهایش دانست و گفت: این فیلم پشت صحنه و جلو صحنهاش یکی از بسیجیترین فیلمهایی بود که من در آن بازی میکردم چون در شرایط بسیار سختی کار کردیم. «انسان و اسلحه» بین اهواز و خرمشهر فیلمبرداری شد و لوکیشن ما در خود جبهههای جنگ واقع شده بود حتی یکبار هواپیماهای عراقی یکی از لوکیشنهای ما را که آرایش تانک بود به جای آموزش نیروها برای رفتن به خط مقدم در نظر گرفت و آرایش تانک ما را بمباران کرد.
بازیگر سریال «بهترین تابستان من» با اشاره به سختیهایی که برای بازی در فیلم «انسان و اسلحه» داشته است، گفت: شرایط در این فیلم آن قدر سخت بود که ما واقعا باید از روحیات بسیجی برخوردار میبودیم به طور مثال خود ما برای فیلم سنگر میکندیم و درست مثل بسیجیها و دیگر رزمندگان زندگی میکردیم یعنی در شیشههای مربا چایی میخوردیم سر ساندیس را قیچی میکردیم و لیوانمان میشد و با رزمندهها غذا میخوردیم. آن فیلم حدود ۹ ماه طول کشید، البته فیلمبرداری فیلم جمعا دو ماه زمان برد.
ماجرای خوردن چلومرغ در شبهای عملیات
بازیگر فیلم «سیمرغ» با اشاره به گرمای هوا در آن زمان عنوان کرد: من خاطرم هست علفهای صحرا را جمع میکردیم آفتابهای را پر از آب میکردیم و بعد در انتهای آن سوراخ کوچکی درمیآوردیم و این آفتابه را در جایی قرار میدادیم که آب آن در علفها چکه کند و اگر باد گرمی روی علفها میوزید کمی هوای داخل سنگر را خنک میکرد.
بازیگر فیلم «سجاده آتش» با اشاره به غذاهایی که در جبهه تغذیه میشد، اظهار کرد: ما صبحها بیشتر نان خشک و پنیر میخوردیم که البته بسیار لذتبخش بود. تنها زمانهایی که میتوانستیم برنج و مرغ بخوریم شبهای عملیات بود و این معروف بود که هر وقت غذا مرغ میدادند همه میفهمیدند که فردای آن روز قرار است عملیات شود. حتی خاطرم هست زمانی که یکی از عملیاتها لو رفت، بعضی از رزمندگان با جدیت میگفتند وقتی چلو مرغ میدهید دشمن میفهمد که عملیات داریم.
خودمان برای فیلم در ۲۰ روز تونل کندیم
وی ادامه داد: با این حال با همه سختیهایی که در جبهه و پشت صحنه فیلم «انسان و اسلحه» وجود داشت ما از کارکردن لذت میبردیم. حتی این فیلمی بود که من در آن مدت زیادی را بی کار بودم چون همیشه صحنهها دایم نمیشد و از مجموع ۹ ماه باقی ۲ ماه بر سر کار بودیم و باقی آن را خود ما سنگر میکندیم و یا حتی من یک ماه و نیم به جبهه اعزام شدم و برگشتم. تونلی در فیلم هست که خود ما و به همراه سردار محمدعلی آسودی در ۲۰ روز آن را کندیم.
هاشمی به نقش خود در فیلم «سیمرغ» اشاره و بیان کرد: نقش شهید کشوری بیشترین کاری بود که از آن بازخورد گرفتم و اتفاقا نقش خلبانی را داشتم که بسیجی هم میشود یعنی شهید کشوری زمانی را برای شناسایی خطوط دشمن، لباس بسیجی میپوشد و با یک نوجوان بسیجی به نام قادر میرود تا نقاط حضور دشمن را شناسایی کند. بعد از آن قادر به شهادت میرسد و شهید کشوری یکی از عملیاتها را با نام قادر همنام میکند و مواضع دشمن را با خاک یکسان میکند.
شخصیت سید مرتضی در «اخراجیها ۱» نمونه یک بسیجی است
بازیگر مجموعه «وضعیت سفید» درباره بیشترین نقشی که دوست داشته است، عنوان کرد: من شخصیت خودم را در «اخراجیها۱ » بسیار دوست دارم چون این شخصیت از تمام ویژگیهای یک بسیجی برخوردار و آدم مهرورزی است. سیدمرتضی با اخراجیها ارتباط برقرار و آنها را سرپرستی میکند. او حتی ریش گرو میگذارد تا این اخراجیها در جبهه بمانند و به نوعی ساخته شوند.
وی با بیان اینکه مهرورزی یکی از ویژگیهای واقعی بسیجیهاست، عنوان کرد: اگر کسی بخواهد خصوصیات بسیجیها را بشناسد باید به سید مرتضی «اخراجیها ۱» نگاه کند. بسیجی برای کشتن به جنگ نمیرفت بلکه اتفاقا میرفت که کشته شود. هیچ کدام از بسیجیهای ما کشتن را بلد نبودند یعنی ذرهای شقاوت در آنها وجود نداشت.
بسیجی که فکر می کند باید خشونت به خرج دهد رهرو راه بسیج و یا دفاع مقدس نیست
هاشمی اضافه کرد: به همین دلیل هم هست که مرز بین حق و باطل در جبهههای ما بسیار روشن است و بسیاری از عراقیها که اسیر میشدند به ما میگفتند که دوست داشتهاند علیه صدام بجنگند چون متوجه شدند بسیجیها به خاطر دلشان، عشقشان و به خاطر دفاع و نه به خاطر نزاع به جنگ میرفتند و اسلحه به دست میگرفتند. به نظرم بسیجی که فکر میکند باید خشونت به خرج دهد رهرو راه بسیج و یا دفاع مقدس نیست.
بازیگر مجموعه «وضعیت سفید» با اشاره به منش حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) عنوان کرد: بسیجی مثل امیر المومنین (ع) است که در میدان جنگ اقتدار دارد اما اهل خشونت نیست با این حال چقدر از این منش بسیجیها سخن گفته شده است؟!
از خشونت بسیجیها نگویید
وی در پاسخ به این که فیلمهای دفاع مقدسی ما باید کدام ویژگی از بسیجیها را نشان دهند، گفت: فیلمهای جنگی باید بیشتر بسیجیها را با این خصوصیت مهرورزی آنها نشان دهند نه خشونت. من واعظانی را دیدم که در منبرها از خشونت بسیجیها حرف میزنند حتی بیان میکنند که به طور مثال باید بدانیم که بعضی از دوستان ممکن است دشمن شما بسیجیان شوند مثل دوستان امام حسین (ع) که یک باره دشمن شدند.
این بازیگر و کارگردان تئاتر اضافه کرد: در حالی که ما باید از عطوفت آنها سخن بگوییم و فیلمهای ما باید این عطوفت و مهربانی را نشان دهد. ما باید امروزنشان بدهیم که اگر راه امام حسین (ع) ماند به دلیل مهربانی وی بود و یا حتی ماندگاری امام خمینی (ره) به دلیل عطوفتش بود.
خود را از ابتدای انقلاب ترساندهایم که شعار ندهیم
هاشمی عنوان کرد: باید نشان داد که یک بسیجی چطور دشمن زخم خوردهاش را تکریم کرده است و در جبههها قمقمه آب خود را به دشمن داده است.
وی در در پایان واکنش به اینکه شاید نمایش این مسایل به شعار نزدیک شود بیان کرد: اتفاقا شعار از شعور میآید و چه اشکالی دارد که شعار بدهیم، من اصلا مخالف این هستم که شعار ندهیم. شعار یعنی انرژی مثبت. زندگی رزمندگان ما و به تصویر کشیدن آنها بسیار انسانی است و حتی در فیلمهای خارجی هم نمایش داده میشود اما ما دایم خود را از ابتدای انقلاب ترساندهایم که شعار ندهیم. چرا شعار ندهیم؟ اتفاقا با شعار هم میتوانیم به شعور برسیم و اصلا دین و انسانیت یعنی شعار و من نمیدانم که چرا ما همیشه خود را سانسور کردهایم که شعار ندهیم.
هاشمی در این گفتگو از چگونگی حضورش در جنگ و آشنایی خود با رسول ملاقلیپور و تجربههایی که در فیلمهای دفاع مقدسی داشته است سخن گفت. پنجم آذرماه روز تشکیل بسیج مستضعفان به فرمان امام خمینی (ره) است و به همین مناسبت هفتهای که گذشت هفته بسیج نام گرفت. سیدجواد هاشمی هم با ما از ویژگیهای بسیجیها سخن گفت و اینکه این ویژگیها امروز در فیلمهای دفاع مقدسی به چشم نمیخورند.
سیدجواد هاشمی به اولین فیلم خود با موضوع جنگ اشاره کرد و درباره آشنایی خود با رسول ملاقلیپور گفت: اولین فیلم من «پرواز در شب» ساخته ملاقلیپور بود و من در جبهه با وی آشنا شدم، آن هم به این دلیل بود که هر دوی ما کار عکاسی میکردیم. من ۱۷ ساله بودم که وارد لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) شدم و در واحد تبلیغات کار عکاسی میکردم. وظیفهام این بود که از شهدای ایرانی عکس بگیرم و ملاقلیپور از جنازههای عراقی عکس میگرفت.
پیکر قطعه قطعهای که باعث دوستی هاشمی و ملاقلی پور شد
وی ادامه داد: البته در بسیاری از این عکسها نامی از من نیست چون زمانی که ما عکس میگرفتیم بعد از تمام شدن عکسها باید آنها را به لشگر تحویل میدادیم. بنابراین نتوانستم ثابت کنم که بسیاری از این عکسها که به انتشار هم رسیده است به من تعلق دارد و احتمال میدهم که این اتفاق برای آقای ملاقلی پور هم رخ داده باشد. به هرحال این تجربه مشترک عکاسی باعث آشنایی من و ملاقلی پور شد، در آن زمان در منطقه فکه بعد از یکی از پاتکهای دشمن، جنازهای تقریبا قطعه قطعه شده را دیدیم که نمیدانستیم ایرانی است یا عراقی؟ و به این ترتیب بین من و رسول ملاقلی پور بحثی درگرفت.
این بازیگر فیلم و سریالهای حوزه جنگ و دفاع مقدس با بیان اینکه شهدای ایرانی ویژگیهای مشخصی دارند، گفت: همچنان که آیهای داریم که میگوید «یعرفون بسیماهم و مجرمون بسیماهم» اگر به عکسهای شهدای ایرانی نگاه کنید نوعی روشنایی را در آنها میبینید. من اهل موهومات نیستم، اما برخی جنازههای عراقی چهره زیبایی نداشتند و حتی لباسهایی که دارند، تیره است، در حالی که رزمندگان ما لباسهای روشن و خاکی دارند. البته برخی جنازهها هم سوخته بودند و یا در اثر انفجار قطعه قطعه شده بودند و در چنین شرایطی سخت میشد که شما بخواهید از روی نشانهها تشخیص بدهید که جنازهای به عراقیها تعلق دارد یا ایرانیها.
شدت گرما باعث میشد نتوانیم از پلاک استفاده کنیم
هاشمی با اشاره به هوای گرم خوزستان و استفاده نکردن بعضی از رزمندگان از پلاک گفت: بسیاری از بچههای ما به دلیل گرم بودن هوای خوزستان از پلاک استفاده نمیکردند چون گردن را اذیت میکرد و حتی در شوخیهایشان هم میگفتند که ما قرار است بی نام و نشان شهید شویم. خود من هم جزو آنهایی بودم که کمتر پلاک میانداختم شاید چون فکر میکردم که ممکن است شهید نشوم.
بازیگر فیلم «انسان و اسلحه» افزود: جنازهای که گفته شد هم به دلیل اینکه تا حدودی قطعه قطعه شده بود تشخیص هویتش سخت بود و به همین دلیل من و ملاقلی پور با یکدیگر بحث میکردیم و در نهایت معلوم شد که پیکر یکی از شهدای ایرانی است اما همان بحث باعث شد که ما با یکدیگر دوست شویم. مخصوصا اینکه من به او گفته بودم که تئاتر و موسیقی هم کار میکنم باعث شد ما با هم صمیمیتر شویم هر چند که ملاقلی پور ۱۰ سال از من بزرگتر بود.
مرخصی از جبهه برای بازی در «پرواز در شب»
بازیگر فیلم «اخراجیها ۱» با اشاره به این رابطه دوستی که بعدا باعث شد به فیلمهای ملاقلی پور دعوت شود، گفت: زمانی که ملاقلی پور میخواست فیلم «سقای تشنه لب» را بسازد از من برای کار دعوت کرد اما چون من آن زمان معلم بودم و تدریس میکردم نتوانستم سر فیلمبرداری بروم و همان زمان یکی از شاگردان من با نام ابوالفضل دهقانیان به عنوان نقش اصلی این فیلم انتخاب شد.
وی با اشاره به فیلم «پرواز در شب» بیان کرد: همچنین برای فیلم «بلمی به سوی ساحل» نیز دعوت به کار شدم که مجددا بخاطر کار تدریس نتوانستم سر صحنه حاضر شوم و در نهایت فیلم «پرواز در شب» همانطور که از اسمش پیدا است در شب فیلمبرداری میشد و من توانستم صبح کار تدریس را داشته باشم و شبها سر صحنه فیلم بروم. البته در آن زمان من مدتی را هم در جبهه بودم بنابراین بخشی از فیلم را مجبور شدم از جبهه مرخصی بگیرم.
فکر میکردند که قیافه من به درد شهادت میخورد
هاشمی درباره چگونگی حضورش سر فیلم «پرواز در شب» عنوان کرد: آن زمان من در لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بودم از مخابرات با من تماس گرفتند و گفتند که سریع خودت را برسان چون قرار است سر صحنه حاضر شوی و اتفاقا آن زمان در بخش رزمی کار میکردم، چون جبهه از سه گروه تشکیل میشد، رزمیها که اسلحه بدست میگرفتند، تبلیغاتیها که روحیه میدادند و خود من هم که عکاس بودم جزو این گروه محسوب میشدم و تدارکاتیها که آب و پشتیبانی جنگ را برعهده داشتند و به شوخی به آنها «ندارکات» میگفتند چون اکثرا دستشان خالی بود.
بازیگر سریال «دارا و ندار» به اولین شهادت خود در این فیلم اشاره کرد و گفت: برای اولین بار در فیلم «پرواز در شب» بود که من به شهادت رسیدم و بعد از آن در فیلمهای بعدی نیز به سراغ من میآمدند شاید فکر میکردند که قیافه من به درد شهادت میخورد. فیلم بعدی که بازی کردم «انسان و اسلحه» مجتبی راعی بود که حتی وسط آن فیلم رسول ملاقلی پور به راعی گفت من هاشمی را به تو قرض دادهام و بین آن فیلم «افق» را بازی کردم و تنها شهید این فیلم شدم.
تئاتر و سرود در خط مقدم جبهه
وی که در جبهه بیشتر به کارهای فرهنگی و هنری مشغول بوده است از خاطرات خود در آن زمان سخن گفت و بیان کرد: اگر عکسهای من را در جبهه ببینید با تصاویر عجیب و غریبی مواجه میشوید به طور مثال من با لباس بهلول در خط مقدم جبهه در خاکریز بودهام چون در آن زمان ما تئاتر اجرا میکردیم و یا من گروههای سرود را به خط مقدم جبهه میبردم و برای بچههایی که سنشان معمولا از ۱۰ سال شروع میشد تا ۱۵ سال کارت و پلاک میگرفتم و آنها را به عنوان اعضای گروه سرودم به جبهه میبردم از جمله این بچهها، سیدسعید حسینی یکی از برادران خانم زهرا حسینی، نویسنده کتاب «دا» است. بسیاری از این بچهها به دلیل اینکه به راحتی برای جنگ اعزام نمیشدند حاضر بودند تا به هر بهانهای و در هر گروهی که شده به جبهه بیایند.
بمباران لوکیشن فیلم توسط عراقیها
هاشمی به خاطرات خود در جبهه اشاره و فیلم «انسان و اسلحه» راعی را یکی از بسیجیترین فیلمهایش دانست و گفت: این فیلم پشت صحنه و جلو صحنهاش یکی از بسیجیترین فیلمهایی بود که من در آن بازی میکردم چون در شرایط بسیار سختی کار کردیم. «انسان و اسلحه» بین اهواز و خرمشهر فیلمبرداری شد و لوکیشن ما در خود جبهههای جنگ واقع شده بود حتی یکبار هواپیماهای عراقی یکی از لوکیشنهای ما را که آرایش تانک بود به جای آموزش نیروها برای رفتن به خط مقدم در نظر گرفت و آرایش تانک ما را بمباران کرد.
بازیگر سریال «بهترین تابستان من» با اشاره به سختیهایی که برای بازی در فیلم «انسان و اسلحه» داشته است، گفت: شرایط در این فیلم آن قدر سخت بود که ما واقعا باید از روحیات بسیجی برخوردار میبودیم به طور مثال خود ما برای فیلم سنگر میکندیم و درست مثل بسیجیها و دیگر رزمندگان زندگی میکردیم یعنی در شیشههای مربا چایی میخوردیم سر ساندیس را قیچی میکردیم و لیوانمان میشد و با رزمندهها غذا میخوردیم. آن فیلم حدود ۹ ماه طول کشید، البته فیلمبرداری فیلم جمعا دو ماه زمان برد.
ماجرای خوردن چلومرغ در شبهای عملیات
بازیگر فیلم «سیمرغ» با اشاره به گرمای هوا در آن زمان عنوان کرد: من خاطرم هست علفهای صحرا را جمع میکردیم آفتابهای را پر از آب میکردیم و بعد در انتهای آن سوراخ کوچکی درمیآوردیم و این آفتابه را در جایی قرار میدادیم که آب آن در علفها چکه کند و اگر باد گرمی روی علفها میوزید کمی هوای داخل سنگر را خنک میکرد.
بازیگر فیلم «سجاده آتش» با اشاره به غذاهایی که در جبهه تغذیه میشد، اظهار کرد: ما صبحها بیشتر نان خشک و پنیر میخوردیم که البته بسیار لذتبخش بود. تنها زمانهایی که میتوانستیم برنج و مرغ بخوریم شبهای عملیات بود و این معروف بود که هر وقت غذا مرغ میدادند همه میفهمیدند که فردای آن روز قرار است عملیات شود. حتی خاطرم هست زمانی که یکی از عملیاتها لو رفت، بعضی از رزمندگان با جدیت میگفتند وقتی چلو مرغ میدهید دشمن میفهمد که عملیات داریم.
خودمان برای فیلم در ۲۰ روز تونل کندیم
وی ادامه داد: با این حال با همه سختیهایی که در جبهه و پشت صحنه فیلم «انسان و اسلحه» وجود داشت ما از کارکردن لذت میبردیم. حتی این فیلمی بود که من در آن مدت زیادی را بی کار بودم چون همیشه صحنهها دایم نمیشد و از مجموع ۹ ماه باقی ۲ ماه بر سر کار بودیم و باقی آن را خود ما سنگر میکندیم و یا حتی من یک ماه و نیم به جبهه اعزام شدم و برگشتم. تونلی در فیلم هست که خود ما و به همراه سردار محمدعلی آسودی در ۲۰ روز آن را کندیم.
هاشمی به نقش خود در فیلم «سیمرغ» اشاره و بیان کرد: نقش شهید کشوری بیشترین کاری بود که از آن بازخورد گرفتم و اتفاقا نقش خلبانی را داشتم که بسیجی هم میشود یعنی شهید کشوری زمانی را برای شناسایی خطوط دشمن، لباس بسیجی میپوشد و با یک نوجوان بسیجی به نام قادر میرود تا نقاط حضور دشمن را شناسایی کند. بعد از آن قادر به شهادت میرسد و شهید کشوری یکی از عملیاتها را با نام قادر همنام میکند و مواضع دشمن را با خاک یکسان میکند.
شخصیت سید مرتضی در «اخراجیها ۱» نمونه یک بسیجی است
بازیگر مجموعه «وضعیت سفید» درباره بیشترین نقشی که دوست داشته است، عنوان کرد: من شخصیت خودم را در «اخراجیها۱ » بسیار دوست دارم چون این شخصیت از تمام ویژگیهای یک بسیجی برخوردار و آدم مهرورزی است. سیدمرتضی با اخراجیها ارتباط برقرار و آنها را سرپرستی میکند. او حتی ریش گرو میگذارد تا این اخراجیها در جبهه بمانند و به نوعی ساخته شوند.
وی با بیان اینکه مهرورزی یکی از ویژگیهای واقعی بسیجیهاست، عنوان کرد: اگر کسی بخواهد خصوصیات بسیجیها را بشناسد باید به سید مرتضی «اخراجیها ۱» نگاه کند. بسیجی برای کشتن به جنگ نمیرفت بلکه اتفاقا میرفت که کشته شود. هیچ کدام از بسیجیهای ما کشتن را بلد نبودند یعنی ذرهای شقاوت در آنها وجود نداشت.
بسیجی که فکر می کند باید خشونت به خرج دهد رهرو راه بسیج و یا دفاع مقدس نیست
هاشمی اضافه کرد: به همین دلیل هم هست که مرز بین حق و باطل در جبهههای ما بسیار روشن است و بسیاری از عراقیها که اسیر میشدند به ما میگفتند که دوست داشتهاند علیه صدام بجنگند چون متوجه شدند بسیجیها به خاطر دلشان، عشقشان و به خاطر دفاع و نه به خاطر نزاع به جنگ میرفتند و اسلحه به دست میگرفتند. به نظرم بسیجی که فکر میکند باید خشونت به خرج دهد رهرو راه بسیج و یا دفاع مقدس نیست.
بازیگر مجموعه «وضعیت سفید» با اشاره به منش حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) عنوان کرد: بسیجی مثل امیر المومنین (ع) است که در میدان جنگ اقتدار دارد اما اهل خشونت نیست با این حال چقدر از این منش بسیجیها سخن گفته شده است؟!
از خشونت بسیجیها نگویید
وی در پاسخ به این که فیلمهای دفاع مقدسی ما باید کدام ویژگی از بسیجیها را نشان دهند، گفت: فیلمهای جنگی باید بیشتر بسیجیها را با این خصوصیت مهرورزی آنها نشان دهند نه خشونت. من واعظانی را دیدم که در منبرها از خشونت بسیجیها حرف میزنند حتی بیان میکنند که به طور مثال باید بدانیم که بعضی از دوستان ممکن است دشمن شما بسیجیان شوند مثل دوستان امام حسین (ع) که یک باره دشمن شدند.
این بازیگر و کارگردان تئاتر اضافه کرد: در حالی که ما باید از عطوفت آنها سخن بگوییم و فیلمهای ما باید این عطوفت و مهربانی را نشان دهد. ما باید امروزنشان بدهیم که اگر راه امام حسین (ع) ماند به دلیل مهربانی وی بود و یا حتی ماندگاری امام خمینی (ره) به دلیل عطوفتش بود.
خود را از ابتدای انقلاب ترساندهایم که شعار ندهیم
هاشمی عنوان کرد: باید نشان داد که یک بسیجی چطور دشمن زخم خوردهاش را تکریم کرده است و در جبههها قمقمه آب خود را به دشمن داده است.
وی در در پایان واکنش به اینکه شاید نمایش این مسایل به شعار نزدیک شود بیان کرد: اتفاقا شعار از شعور میآید و چه اشکالی دارد که شعار بدهیم، من اصلا مخالف این هستم که شعار ندهیم. شعار یعنی انرژی مثبت. زندگی رزمندگان ما و به تصویر کشیدن آنها بسیار انسانی است و حتی در فیلمهای خارجی هم نمایش داده میشود اما ما دایم خود را از ابتدای انقلاب ترساندهایم که شعار ندهیم. چرا شعار ندهیم؟ اتفاقا با شعار هم میتوانیم به شعور برسیم و اصلا دین و انسانیت یعنی شعار و من نمیدانم که چرا ما همیشه خود را سانسور کردهایم که شعار ندهیم.