چه کسانی به بسیج اتهام افراطیگری میزنند و چرا؟
این اتهام چیز جدیدی نیست و از ابتدای انقلاب به بسیاری از نهادها از جمله کمیتههای انقلاب اسلامی یا برخی مسئولین حوزه قضا مانند حجتالاسلام خلخالی داده میشد. اما پس از گسترش بسیج و همچنین ایفای نقش انقلابی آن در حوادثی چون تیر 1378 و اغتشاشات سال 1388، انگشت اتهام به سمت بسیج نیز گرفته شد.
در میان مبارزه برخی جریانات سیاسی از سال 88 تا 92 و همچنین اوجگیری مسأله هستهای، بسیاری از جریانات سیاسی اعتدالی یا اصلاحطلب یا سیاستمداران مستقل، با توجه به اینکه به رویکرد انقلابی بسیاری از وزرا و دکتر سعید جلیلی در سیاست داخلی و خارجی انتقاد داشتند، به بررسی اثرات روحیه انقلابی در میان جریانات سیاسی پرداخته و افراطیگری را یکی از شاخصههای گروههایی چون «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» و مانند آن دانستند. از آنجا که بسیجیان به ویژه بسیج دانشجویی علناً از سیاستهای انقلابی در عرصه داخلی و خارجی حمایت کردهاند (با وجود انتقاداتی که در این زمینه داشتهاند)، طبیعتاً یک روی این انتقادات به سمت بسیج و جوانان انقلابی بود.
پس از رویکارآمدن دولت یازدهم که شعار اصلی آن، اعتدال بود، طبیعتاً منتقدان سیاستهای دولت که بسیاری از بسیجیان را نیز شامل میشد، به نقطه مقابلِ اعتدال، یعنی افراط منتسب شدند. برای مثال در جریان رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی رئیسجمهور برای برعهدهگرفتن وزرات علوم پس از استیضاح فرجی دانا، بارها در رسانهها و حتی میان برخی نمایندگان، اتهام افراطیگری به مخالفان نامزدها داده شد در حالی که آنها خود را از این اتهام مبرا دانسته و جلوگیری از ایجاد تنشهای سیاسی در دانشگاهها را یکی از مهمترین علل مخالفت خود عنوان کردند.
بسیاری از مسئولان بسیج، به دفاع از آن در برابر این اتهام پرداختهاند. در یکی از آخرین موارد، محمد ودود حیدری رئیس بسیج دانشجویی، شهریورماه سال جاری در ارومیه و در اختتامیه دوره خط امام استانی در جمع دانشجویان بسیجی شرکتکننده در دوره خط امام گفت: «ما از خط امام و منش حضرت امام (ره) یاد گرفتهایم که انقلابی باشیم بدون اینکه دچار افراط شویم.» در واقع در نگاه وی، انقلابیبودن امری تحسین برانگیز است اما ضرورتاً به معنای افراطیگری نیست. یعنی یک انقلابی، ممکن است به اشتباه، افراطی باشد اما اگر رویه و سخنان امام را مد نظر قرار دهد، هرگز به افراط کشیده نمیشود.
لازم به ذکر است که افراطیگری، نسبتی نیست که فقط به بسیجیان داده شود. برای مثال در حین برگزاری جلسهای در تجلیل از شهدای هستهای با حضور دکتر سعید جلیلی در روز 25 فرورین ماه سال جاری در سال آمفیتئاتر دانشگاه امیرکبیر، عدهای از مخالفان مواضع سیاسی بسیج با ورود به مراسم به ایجاد تشنج پرداختند. بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر نیز با صدور بیانیهای آنان را به افراطیگری منتسب کرد و اضافه کرد:«تا کی بسیج دانشجویی که همواره تبعیت از قوانین و مقررات دانشگاه را سرلوحه فعالیت ها و برنامه های خود قرار داده است، باید در مقابل اهمال کاری و سستی مسئولین امر، با سعه صدر برخورد کرده، و از حق خود برای برقراری نظم برنامه هایش و برخورد با این خاطیان ، محروم بماند؟!... تا کی باید این عده ی افراطی که حد و مرزی قانونی و اخلاقی نیز برای خود متصور نیستند نه تنها فضای علمی دانشگاه را به سمت تشنج و آشوب و مسائل پوچ سوق دهند بلکه عرصه را جهت فعالیت سیاسی سالم و مفید برای جامعه دانشگاهی تنگ کنند؟!»
حقیقت آن است که افراطگرای واقعی را باید در میان گروههای تکفیری جست. به بیان دیگر، جایگاه صحیح گفتمان انقلاب اسلامی، موضعی میانه، بین افراطگرایی گروههای تکفیری و غربگرایی احزاب لائیک است آنچه رهبر انقلاب در نمازجمعه معروف در سالگرد آغاز بیداری اسلامی مطرح ساختند: «تعریفها باید بازخوانی و اصلاح شوند. دو الگوی «اسلام تکفیری» و «اسلام لائیک» از سوی غرب به شما پیشنهاد شده و خواهد شد تا الگوی «اسلام اصولگرای معتدل و عقلانی» در میان انقلابهای منطقه تقویت نشود. کلمات را دوباره و بدقت تعریف کنید.» البته رگههایی از هر دو گروه در کشورهای مختلف اسلامی یافت میشود، اما این دلیل نمیشود که بدون دقت و انصاف، کل یک نهاد یا جریان را به افراطیگری یا غربگرایی متهم کنیم.
آنچه واضح است جریان اصلی در میان گروههای تکفیری، یک جریان افراطگرا است که بدون توجه به انسانیت، انسان میکشد، بدون توجه به اسلام، مسلمانان را تکفیر میکند و بدون استناد به هیچ منطقی، قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارد. این گروه هماکنون در بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه عربستان،عراق و سوریه فعال است و حتی از شهروندان کشورهای اروپایی عضو میگیرد. چنین فعالیتهایی با هیچ کدام از گروههای فعلی در داخل ایران قابل مقایسه نیست و ایراد اتهام افراطیگری، به صورت همزمان به گروههای تکفیری و به برخی گروهها و نهادها در ایران، بیانصافی محض است.
رهنمودهای رهبر انقلاب برای رفتار سیاسی نیروهای انقلابی
طبیعتاً در میان هر گروهی ممکن است رویههای مختلفی وجود داشته باشد زیرا همه اعضای آن مانند هم نیستند و نمیتوانند باشند. بسیج و بسیجیان هم به همین صورت است و نمیتوان یک فرد و بخشی از بسیجیان را ملاک «بسیجی» گرفت و با توجه به آن فرد یا افراد بگوییم بسیجی، افراطی هست یا نه. از این رو دیدیم بهترین تصویر از ویژگیهای بسیجی واقعی را در میان سخنان مقتدای بسیجیان میتوان یافت. آنچه در ذیل میآید، آن بخش از رهنمودهای رهبری خطاب به عموم نیروهای انقلابی (از جمله بسیجیان) است که مرتبط با این اتهام است و بسیجیان را از نزدیکشدن به افراطگرایی برحذر میدارد.
- حفظ آرمانگرایی در عین واقعگرایی و مصلحتگرایی
رهبر انقلاب در دیدار دانشجویی مرداد 1391 پیرامون چگونگی جمع میان واقعگرایی با آرمانگرایی، به جنگ 22 روزه غزه و درخواست برخی دانشجویان برای اعزام به منطقه جنگی اشاره کرده و فرمودند:
«اینجا بین آرمانگرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل
کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی درذهن این جوان به وجود میآید. نه،
هیچ تعارضی وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس
یک احساس گرفته بشود، یک مطالعهی دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش
نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست. گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی
است.
بنابراین آرمانگرائی بههیچوجه به معنای در همهی زمینهها پرخاشگری کردن، برخی از واقعیات لازم و مصلحتهای لازم را ندیده گرفتن، نیست.»
ایشان پیرامون مصلحتگرایی در عین حفظ آرمانها و پایبندی به حقایق اضافه کردند: «مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحتگرائی میکنند! خب، اصلاً باید
ملاحظهی مصلحت بشود. هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه
منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکی از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکی از حقایق
است. اگر مصلحتاندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید
رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید.
فرض بفرمائید از لحاظ موضع نظام، نسبت به فلان حرکت سیاسی بلوک مثلاً
طاغوت و مجموعههای استبدادىِ دیکتاتوری، معلوم است که ما مخالفیم، همراهی
هم نمیکنیم، کمک هم نمیکنیم - «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءاء منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاة ابداً حتی تؤمنوا بالله وحده» - معلوم است که موضع ما نسبت
به برخی از جهات سیاسیای که امروز در دنیا وجود دارند یا در منطقه وجود
دارند، موضع روشنی است؛ اما این به هیچ وجه به معنای نفی کار دیپلماسىِ
سنتىِ متعارف نیست؛ این را توجه داشته باشید. یعنی کار دیپلماسی به جای
خودش باید انجام بگیرد، منتها جهتگیری، این جهتگیری است. کمااینکه دشمنان
ما هم همین جور عمل میکنند. دشمنان ما هم در عمل دشمنیشان را میکنند، اما
تعارفات دیپلماسی را هم انجام میدهند. البته ما هم به آن تعارف دیپلماسی
گول نمیخوریم؛ میفهمیم پشتش چیست. بنابراین باید به معنا و عمق آرمانگرائی
توجه شود. پس به طور خلاصه، آرمانگرائی یعنی پایبندی به ارزشها و اصول و
آرمانها و تأثیرگذاری و تأثیرناپذیری از جهت مخالف و جبههی مخالف.»
ایشان رعایت مصالح مدیریتی کشور را یکی از مصالح مهم خواندند و افزودند:«هیچ منافاتی وجود ندارد بین انجام دادن وظائفی که جوانی و آرمانگرائی به انسان دیکته میکند، و بین ملاحظهی مصالح مدیریتی کشور، ملاحظهی قانون، ملاحظهی تدبیر و درایت مدیریتی در کشور. یعنی میتوان آرمانگرا بود، به احساسات جوانی هم پاسخ داد و بر طبق اقتضای جوانی و آرمانگرائی عمل کرد؛ در عین حال جوری هم بود که با مصلحت کشور و با مصالح مدیریتی کشور تعارض و اصطکاکی نداشته باشد.»
- کنترل احساس و احتراز از خشونت
یکی از آخرین مواضع ایشان پیرامون لزوم احتراز از پرخاشگری در عین حفظ آرمانگرایی در نیروهای انقلابی به دیدار دانشجویی مرداد 1391 بر می گردد که فرمودند:«آرمانگرائی را با پرخاشگری اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواکنتر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعینحال پرخاشگر هم نبود. در آیهی شریفه میفرماید: «اشداء علی الکفار». «اشداء» جمع «شدید» است. شدید یعنی سخت، سخت یعنی نفوذناپذیر. هر جسمی که سختتر باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک پیدا کرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همهمان اینجوری باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دورهی احساسات شما، دورهی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دورهها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود.»
- رعایت قانون و عمل منطقی
حضرت آیتالله خامنهای خطاب به دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام در تیرماه 1384 در مورد اصطلاح بسیجی بیترمز فرمودند:«بسیج مظهر ارزشهای فعال و زندهی یک جوان مؤمن است؛ یکیاش هم انضباط است. اینکه شنیدهاید در جنگ میگفتند بسیجی بیترمز
است، این یک معنا و حرف دیگری داشت؛ اینها خوب عاشق شهادت بودند و پا بر
زمین میکوبیدند. همین شهید عزیزمان، احمد کاظمی را من در جبهه دیده بودم؛
آنچنان اقتداری داشت که اشاره میکرد، بسیجیها حرفش را گوش میکردند. اینطور نیست که بسیجی
که عاشق است، مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و برخلاف انضباط سازمانی و
انضباط عملی در محیط زندگی، یک حرکت بیانضباطی انجام بدهد؛ بهخصوص که
دانشجو و شما دانشجوها. ما برای شماها خیلی قیمت قائلیم.»
ایشان همچنین در دیدار مردم در ابتدای سال 91 در مشهد پیرامون برخی اظهار نظرهای تند علیه مقامات کشور در فضای مجازی فرمودند:«من همهی جوانهای غیور کشور را، جوانهای مؤمنِ انقلابی کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابی و مؤمن و غیور حمایت میکنم؛ منتها همه را توصیه میکنم به این که در رفتار خود، با اخلاق اسلامی رفتار کنند؛ قانون را مراعات کنند. همه باید قانون را مراعات کنند. تجسم انقلاب در قانون جمهوری اسلامی است.»
- محدودنکردن خود به کار نظامی
ایشان در 6 آذر 1393 در دیدار با بسیجیان و مجمع عالی بسیج ضمن اشاره به عرصههای گوناگون فعالیت بسیجی فرمودند:«ایهى فکرى، در درجهى اوّل، آن احساس
مسئولیّت است که این عقبهى فکرىِ بسیار مستحکمى است براى شما که میخواهید
در عرصهى بسیج حرکت بکنید، و شرط لازم که پایهى دوّم محسوب میشود، بصیرت
است؛ از این دو چیز یک لحظه نباید غفلت کرد. آن احساس مسئولیّت - یعنى براى
خدا، صَبراً وَ احتِساباً؛ پروردگارا، من این کشف علمى را میکنم، این
مطالعه را میکنم، این کار هنرى را خلق میکنم، این مبارزه را میکنم، این عمل
اقتصادى را انجام میدهم، این کمک را به زید میکنم، این مبارزه را با عَمرو
میکنم، براى تو؛ چون از من مسئولیّت خواستهاى - این احساس مسئولیّت و
احساس تعهّد الهى؛ بعد هم آگاهى: بدانیم کجا هستیم، جاى ما کجا است، جاى
دشمن کجا است، دشمن کیست، با دشمن با چه سلاحى باید مبارزه کرد. این هم رکن
دوّم. با این نگاه، هم دایرهى بسیجیان مشخّص میشود، هم عرصههاى فعّالیّت
بسیج روشن میشود.» بنابر این از نظر ایشان اگر روزی بسیج نظامی مهمترین نیروی بسیج بود، اما امروزه کشور برای مبارزه با دشمنان و پیشبرد اهداف انقلاب به سلاحهای جدید در عرصههای جدید نیاز دارد و بنابر این اگر یک بسیجی خود را به عرصه نظامی محدود کند، زمانه خود را نشناخته است.
جنگ 22 روزه غزه، احساس جوانان انقلابی را به خروش آورد تا جایی که بخشی از آنها با تحصن در فرودگاه، خواستار اعزام به مناطق جنگی شدند
- احساسی عمل نکردن در برخورد با جریانهای سیاسی
- امکان وجود اختلاف نظر با رهبری
این سخن رهبری بدان معنا است که اگر پژوهشی بر مبنای روشهای معتبر علمی و مبتنی بر رویکردی مستقل و دلسوزانه انجام شده باشد، طبیعی است مخالفت نتایج آن با نظر رهبری هیچ اشکالی ندارد. حتی ایشان متواضعانه اظهار فرمودهاند من باید از پژوهش شما دانشجویان بهره گیرم.
ایشان همچنین در دیدار نمایندگان مجلس هفتم به مطلبی پیرامون تعبیر «ذوب در ولایت» اشاره کردند که آن روزها بحثی را میان چند تن از نمایندگان برانگیخته بود. ایشان در این باره فرمودند: «بنده نمیفهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزی که شهید صدر گفت «در امام خمینی ذوب شوید؛ همچنانکه او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی بود، نه دستگاهی بود. در صحنهی آشفتهی هویتها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر میگفت در او ذوب شوید. راست هم میگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز اینطوری نیست. ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبری در سایهی این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج بگذارد، ساقط میشود. هیچکس در شخص و در جهت ذوب نمیشود؛ در آن هدفها باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد؛ در اهداف والای اسلامی - که خدای متعال برای ما معین کرده - باید ذوب شد؛ در واقع در ملت باید ذوب شد.»
بنابر این ایشان آزادمنشانه و به صراحت اعلام کردهآند که شما باید ذوب در اسلام شوید و نباید صرفاً رفتار و نظرات رهبری را ملاک اسلام بدانید. با این حال طبیعی است اختلاف نظری (و نه اختلاف عملی) با ولی فقیه، به هیچ وجه به معنای عدم التزام به اوامر و نواهی ایشان نیست. همچنین این به معنای امکان رواج نقد رهبری در جامعه نیست، کما اینکه آیتالله العظمی خامنهای نیز در دیدار سردبیران نشریات دانشجویی از اثرات منفی آن سخن گفتند.
آخرین موضعگیری ایشان در این باره به دیدار دانشجویی مرداد 1391 برمیگردد که ایشان فرمودند: «گفته شد که بعضیها نظرات کارشناسی میدهند، با نظر رهبری مخالف است، میگویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسیای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضحتر؟! نظر کارشناسی، نظر کارشناسی است. کار کارشناسی، کار علمی، کار دقیق به هر نتیجهای که برسد، آن نتیجه برای کسی که آن کار علمی را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهی اوقات میشود که این حقیر خودش در یک زمینهای کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک بخشهائی یک مختصر کارشناسیای داریم؛ این نظر کارشناسی ممکن است در مقابل یک نظر کارشناسی دیگر قرار بگیرد؛ خیلی خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانی که میخواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. در زمینههای فرهنگی، در زمینههای آموزشی - در بخشهای مخصوصی - بالاخره ما یک مختصری سررشته داریم، یک قدری کار کردیم؛ این میشود نظر کارشناسی. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسی و نظر علمی، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائی از رهبری و ولایت و این حرفها به حساب نمیآید و نباید بیاید.»
- جذب حداکثری، افزایش خلوص خود و خودداری از حذف دیگران
در جریان چند انتخابات اخیر، برخی از نیروهای انقلابی و بسیجی سخن از لزوم انشعاب در میان نیروهای اصولگرا میان نیروهای خالص و غیرخالص با توجه به مواضع افراد در جریان فتنه 1388 میزدند و اینکه تنها با افراد خاصی میتوان متحد شد. ایشان در لزوم تنگنگرفتنِ دائره اصولگرایی و حذف عمده افراد از این دائره، در دیدار دانشجویی مرداد 1389 فرمودند: «یک سؤال دیگر این است که بعضیها میگویند وحدت، بعضیها میگویند خلوص؛ شما چه
میگوئید؟ من میگویم هر دو. خلوص که شما مطرح میکنید - که ما بایست از فرصت
استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عدهای را که ناخالصی دارند، از
دائره خارج کنیم - چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را
گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که
اینجوری حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با
پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّبنکعب بود، عمار
بود، کی بود، کی بود؛ اینها درجهی اول و خالصترینها بودند؛ عدهای دیگر
از اینها یک مقداری متوسطتر بودند؛ یک عدهای بودند که گاهی اوقات پیغمبر
حتّی به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعهی چند هزار
نفری - که کار خالصسازی خیلی آسانتر بود از یک جامعهی هفتاد میلیونی کشور
ما - میخواست خالصسازی کند، چه کار میکرد؟ چی برایش میماند؟ آن که یک
گناهی کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشری شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک
وقتی که نباید از پیغمبر اجازهی مرخصی بگیرد، اجازهی مرخصی گرفته، باید
میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسی نمیماند.
امروز هم همین جور است. اینجوری نیست که شما بیائید افراد ضعافالایمان را
از دائره خارج کنید، به بهانهی اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه
میتوانید، دائرهی خلّصین را توسعه بدهید؛ کاری کنید که افراد خالصی که
میتوانند جامعهی شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از
خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانوادهی خودتان، دوستان خودتان، تشکل
خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزهی نفوذ تشکل خود،
برای بالا آوردن میزان خلوصهای فردی و جمعی تلاش کنید؛ که نتیجهی آن، خلوص
روزافزون جامعهی شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.
وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده - منظور
من اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول
را قبول دارد. به همان اندازهای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه
ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را
قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را
قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و
توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.»
- عدم افراط در رد و تأیید اشخاص
رهبری در دیدار طلاب حوزه در سفر استانی خود به قم فرمودند: «میخواهند فضای انقلابی را بشکنند، روحانی انقلابی را منزوی
کنند. تحقیر بسیج، تحقیر شهید، تحقیر شهادت، زیر سؤال بردن جهاد طولانی
این مردم اگر خدای نکرده در گوشه و کنار حوزه به وجود بیاید، فاجعه است.
بزرگان حوزه بایستی مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند.»
ایشان سپس در مورد رفتار برخی طلاب با بزرگان حوزه اضافه کردند: «یک نکته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابی حوزه است، که متن حوزه غالباً همین جوانهای پرشور و طلاب انقلابی هستند. عزیزان من! آینده مال شماهاست، امید آیندهی کشور شماها هستید؛ باید خیلی مراقبت کنید. درست است که جوان طلبهی انقلابی اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوانهای انقلابی
بدانند؛ همان طور که کنارهگیری و سکوت و بیتفاوتی ضربه میزند، زیادهروی
هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیادهروی نشود. اگر آن چیزی که گزارش شده است
که به بعضی از مقدسات حوزه، به بعضی از بزرگان حوزه، به بعضی از مراجع یک
وقتی مثلاً اهانتی شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این
خطاست. اقتضای انقلابیگری، اینها نیست. انقلابی
باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگیهای شرائط زمانه را درک کند.
مسئله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را
قبول کنیم؛ اینجوری نمیشود.»
رهبر انقلاب در دیدار با نیروی زمینی ارتش در اردیبهشت 1391 مطلبی را پیرامون شعار «جانم فدای رهبر» فرمودند که در واقع خطاب به همه نیروهای انقلابی بود:«اوائل انقلاب، در یکی از این کاخهای سلطنتی که یک بخشی از نیروی ارتش را
آنجا برای پاسداری متمرکز کرده بودند، یک تابلوئی آن بالا زده بودند که
مضمونش این بود: ما - یعنی ارتش - اصلاً برای حفظ جان این طاغوت تشکیل
شدهایم! خب، این خیلی فاصله دارد با منافع ملی. اگر ما در دنیا ارتشی را
پیدا کنیم که اعتقاداتش مثل اعتقادات مردم، احساساتش مثل احساسات مردم،
خودش نه در خدمت اشخاص و افراد، بلکه در خدمت مردم و در خدمت منافع ملی به
معنای حقیقی باشد، این ارتش خیلی ارزش دارد؛ این ارتش شمائید. من مورد
دیگری را واقعاً سراغ ندارم. حالا در این کشورهائی که تازه انقلاب
کردهاند، ببینیم چه به ثمر خواهد نشست و چه کار خواهند کرد؛ ولی تا الان
من واقعاً چنین ارتشی سراغ ندارم؛ ارتشی که نه در خدمت قدرتطلبیهای شخصی
است، نه برای شخص میمیرد. این را من باید تأکید کنم؛ نه خدا راضی است، نه
احکام اسلام اجازه میدهد که ما بگوئیم ارتش ما، یا نیروهای مسلح ما، یا
عناصر ما، برای خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، برای خاطر اسلام، همه
بمیرند؛ فلان آدم هم برای خاطر اسلام بمیرد. برای برافراشته نگهداشتن پرچم
استقلال کشور - که کشور اسلامی است - همه آماده باشند برای مردن در این
راه؛ که این مردن، اسمش شهادت است.»
رفتار بسیجی در عرصه فردی و اجتماعی ظرافتهای ویژهای میطلبد که به زیبایی در سخنان رهبر انقلاب در آذر 1390 تشریح شد
جمعبندی
بسیج و بسیجی، روح بزرگی است که خود را وقف رشد اسلام و انقلاب در دورهای کرده که سرگرمیهای گوناگون با ظاهری جذاب در انتظار جوانان است. بدون شک یکی از محورهای اصلی در تداوم گفتمان انقلاب اسلامی و جلوگیری از انحراف آن، همین پدیده مبارکی است که با انقلاب، متولد شده است، با دفاع مقدس رشد کرده است و برکات زیادی را پس از جنگ، نصیب ایران اسلامی کرده است. بسیج سازندگی و خدمت به مناطق محروم و حضور در لحظات حساس نظام را ملت ایران هرگز فراموش نخواهند کرد.
چنین نهالی که قد کشیده و روز به روز بر ثمرات آن افزوده میشود، ناگزیر آفات متعددی را به خود جلب میکند و این بر عهده باغبان است که آفاتش را زدوده و آن را مهیای فردا سازد. یکی از این آفات، همانگونه که در بیانات رهبر انقلاب خواندیم و شنیدهایم، امکان تندروی برخی افراد و جوانان پرشور در میان نیروهای انقلابی به ویژه در مواقع حساس است. قطعاً هیچ کس نباید کل بسیج و نیروهای انقلابی را به تندروی متهم سازد، اما این واقعیت نیز درست است که خودِ نیروهای بسیجی باید با اطاعت از توصیههای مقتدای خود، بهانه به دست دیگران نداده و با گرایشهای تندروانه دیگران همراهی نکنند، کمااینکه در عمده وقایع پس از انقلاب، همینگونه بوده است.
منابع:
http://rajanews.com/detail.asp?id=187110
http://www.yjc.ir/fa/news/4972087
http://www.saat24.com/fa/doc/news/34710
http://farsi.khamenei.ir