به گزارش مشرق، بسیاری از شهروندان سیاهپوست که قوانین جدید کاخ سفید آنها را آمریکایی های آفریقایی تبار نام گذاشته است، آزادیهای نصفه و نیمه امروز خود را مدیون زنی می دانند که اقدام اعتراض آمیزش در اول دسامبر سال 1955م (9 آذر 1334ش)مقدمه ای شد برای جنبشی وسیع که اعتراضات دامنه دارش در نهایت به تصویب قانون حقوق مدنی برابری سیاهان با سفید پوستان درآمریکا منتهی شد.
رزا پارکس
رُزا پارکس زن سیاهپوست و از فعالان جنبش حقوق مدنی آمریکا بود. پارکس به این خاطر مشهور است که در روز اول دسامبر سال 1955م از دادن صندلیاش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد و در نتیجه بازداشت و جریمه شد. وی در تاریخ آمریکا جایگاه ویژهای دارد و اقدام اعتراضآمیز وی در روز اول دسامبر سال 1955 در ایالت آلابامای ایالات متحده آمریکا علیه مقررات نژادی نقطه آغاز نمادین جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا قلمداد میشود. خودداری رزا پارکس از واگذاری صندلیاش در یک اتوبوس شهری به یک مرد سفیدپوست و بازداشت متعاقب وی به تحریم گسترده شبکه ترابری همگانی توسط سیاهان منجر شد و به اعتراضات گستردهتر دامن زد. کشیش سیاهپوست جوانی به نام مارتین لوتر کینگ که بعداً رهبری جنبش مدنی سیاهان را به عهده گرفت، سازماندهی آن تحرکات را به عهده داشت. جنبش اعتراضی او سرانجام به تصویب قانون حقوق مدنی سال 1964 (1343 ش) انجامید که هرگونه تبعیض نژادی در آمریکا را ممنوع میکرد. امروز یکشنبه 9 آذر مصادف است با سالروز اقدام اعتراض آمیز پارکس علیه تبعیض نژادی در آمریکا.
ماجرا از چه قرار بود؟
در روز نهم آذرماه سال 1334 ش، پارکس وقتی که از محل کارش درمرکزی برای آموزش کارگران درباره برابری حقوق نژادی در آلاباما باز میگشت، سوار اتوبوس شد. رانندهٔ اتوبوس (James F. Blake) شخصی بود که قبلاً با پارکس درگیری داشت و چند سال پیش هنگامی که او بلیتش را پرداخت کرده بود و برای سوار شدن به سمت در عقب اتوبوس حرکت میکرد درها را بست و بدون اینکه او را سوار کند حرکت کرده بود. بعدها پارکس همیشه از سوار شدن به اتوبوسی که او رانندهاش بود خودداری کرده بود اما در آن روز به خاطر تنگی وقت مجبور بود که سوار شود.
شایان ذکر اینکه در آن زمان، قانون چنان حکم میکرد که اگر حتی یک نفر سفیدپوست اراده کند که در قسمت وسط بنشیند، باید همهی سیاهپوستانی که درآن صندلیها نشستهاند، جای خود را ترک کنند.
به نقل از پیگاه اینترنتی ویکی پدیا، پس از حرکت در دو ایستگاه بعد یک مرد سفیدپوست وارد اتوبوس شد و مجبور بود که بایستد. راننده بلافاصله متوجه شد و دستور داد که برای نشستن آن مرد سفید پوست جایی را خالی کنند. بعد از اینکه دو نفر از جای خود بلند شدند پارکس مانع از نشستن آن مرد سفیدپوست شد. دیگر مسافران (سیاه) که خشم راننده را دیده بودند از اتوبوس پیاده شدند.
رُزا پارکس» که از آن همه بی عدالتی به ستوه آمده بود دیگر شکیبائی خود را از دست میدهد و آشکارا اعلام میدارد که صندلیاش را ترک نخواهد کرد. او را به جرمی که مرتکب نشده و مقاومت در برابر قانون نژادپرستانه دستگیر و بازداشت و روانه زندان کردند.
زمان بازداشت پارکس
جرأت، جسارت وشخصیت استوار «رُزا پارکس»، احترام و همدردی بسیاری را برمیانگیزد. یکی از کسانی که از اقدام شجاعانه او حمایت کرد «مارتینلوتر کینگ» است که بعدها رهبریت جنبش ازادی خواهی سیاهان آمریکا می شود. تصمیم گرفته میشود که شرکت اتوبوسرانی تحریم شود و کسی با اتوبوس مسافرت نکند. این کار با اندیشهی وارد ساختن ضرر مالی به شرکت اتوبوسرانی و از بین بردن مسألهی حاشیهنشینی سیاهپوستان صورت میگیرد.
رهبران جنبش و کشیشها، پس از زندانیشدن «رُزا پارکس» به گردهمآیی میپردازند و مسألهی تحریم شرکت اتوبوسرانی را برنامهریزی میکنند. کشیشها در مراسم مذهبیِ یکشنبهی خود، موضوع را برای مردم توضیح میدهند، دست به تبلیغات وسیعی میزنند و اعلامیههای آن را به شکل گستردهای پخش میکنند.
در اعلامیهها شرح مختصری در مورد شخصیت «رُزا پارکس» و دلیل زندانی شدنش آمده بود. سپس از مردم خواسته بودند که برای رفتن به محل کار خود و یا هر مقصد دیگر از اتوبوس استفاده نکنند. کمیتهی تاکسیداران نیز در این کار، مردم را یاری کردند و با هزینهای که با هزینهی اتو بوس برابر بود، مردم را به مقصد میرساتدند. همه چیز به خوبی برنامهریزی شده بود
پنجم دسامبر 1955، اولین روز تحریم اتوبوسها بود. هر روز در شهر، حدود 17500 نفر سیاهپوست به طور معمول، از اتوبوس به عنوان وسیلهی نقلیه استفاده میکردند. بدین معنا که هفتاد و پنج درصدمسافران شرکتهای اتوبوسرانی را چنین افرادی تشکیل میدادند. برنامهی تحریم اتوبوسها با آرامش و نظم خاصی به اجرا درآمد.
این کار، نوعی اعتراض صلحآمیز و بدون خشونت بود. همان روش مبارزهای که «مارتین» آرزویش را کرده بود. عملی شدن این تحریم، روح تازهای در کالبد خسته و ستمکشیدهی سیاهپوستان دمید و امیدهای بسیاری در دلهایشان به وجود آورد. این کار به طور یقین توانست آنها را در پیشبرد هدفهایشان یگانهتر و نزدیکتر سازد.
قدم بعدی، سخنرانی «مارتینلوتر کینگ» بود که شایستهترین فرد برای چنین کاری بود. زمانی که به کلیسا رفت، مردم بسیاری برای شنیدن سخنرانی او آمده بودند، آنچنانکه جای خالی برای نشستن نبود. بلندگوهای بزرگ به گونهای جاسازی شده بود که مردم خارج از کلیسا نیز بتوانند سخنان او را بشنوند. پلیس نیز در بیرون از کلیسا به صورت آمادهباش ایستاده بود.
گردهمایی داخل کلیسا با سرودهای مذهبی که همدردی انسان را بر میانگیخت، آغاز شد. سپس «رُزا پارکس»، که در حقیقت، جرقهی اولیهی این اعتراضات بود، چگونگی سوارشدن به اتوبوس و زندانی شدنش را را برای مردم توضیح داد. سپس نوبت به «مارتینلوتر کینگ» رسید. مردم همچون کویری که تشنهی قطرات شفاف باران باشد، سخنان او را با گوشِ جان جذب میکردند.
محور حرفهای مارتین «لوترکینگ» به طور طبیعی، در مورد رفتار غیرانسانی دولت با مردم سیاهپوست بود و تأکید میورزید که: «آنچه ما از دولت میخواهیم، حق ماست و ما زمانی میتوانیم به این حق دست یابیم که متحد باشیم.»
سخنان او با تحسینها و کفزدنهای مردم همراه بود. او حرف دل مردم را میزد. درد را میشناخت و درمانش را نیز. وچنین بود که حرفهایش بَدل به انرژی، آگاهی و دانایی میشد. اما همیشه تأکید داشت که اعتراضات باید در کمال آرامش و بدون هرگونه برخورد خشونتآمیز صورت گیرد. رسیدن به آزادی و ارزشهای انسانی با چنین شرایطی و تحت رهبری فردی چون او، برای همه به صورت آرزو یی بود که میرفت تا به حقیقت پیوندد.
تقریبا یک دهه مبارزه ضد نژادپرستی لوتر کینگ و دیگر سیاهپوستان هم فکرش در نهایت به تصویب قانونی در امریکا (1964 م) انجامید که به سیاهپوستان جایگاهی برابر با سفید پوستان در آمریکا می داد.
جایگاه سیاهان آمریکا59 سال پس از اقدام اعتراضی رزا پارکس
از آن زمان به بعد خانم پارکس بنیادی را در دیترویت تاسیس کرد و تا قبل از مرگش به سال 2005 م بیشتر سال های عمر خود را صرف آگاهی دادن به جوانانی کرد که از سالهای سیاه تبعیض نژادی آمریکای چیزی نمیدانستند.
رزا پارکس اگرچه به سمبل جنبش مدنی نه تنها سیاهان آمریکا که حتی سفید پوستان این کشور نیز تبدیل شد اما 59 سال پس از اقدام اعتراض آمیز او به تبعیض نژادی سفید پوستان آمریکایی علیه رنگین پوستان این کشور رگه هایی عمیق از حس نژادپرستی سفیدهای آمریکایی علیه سیاهان از لایه های زیرین جامعه به سطح آمده است.
اوباما روی صندلی همان اتوبوسی نشسته است که رزا پارکس 59 سال پیش نشست
تبرئه دارن ویلسون افسر سفید پوستی که نهم اگوست گذشته با شلیک چند گلوله مایکل براون 18 ساله سیاهپوست را به اتهامی که اثبات نشد از پای درآورد یکبار دیگر خاطرات سیاه برخوردهای نژادی در سیستم قضایی و انتظامی آمریکا علیه سیاهان را در ذهن های بیش از 38 میلیون جمعیت رنگین پوست در این کشور تداعی کرد.
سیستم قضایی آمریکا در مسئله قتل براون حتی پلیس قاتل را مستحق حضور در دادگاه و محاکمه ندانسته و طی حکمی او را تبرئه نمود. ویلسون افسر آمریکایی بدون آنکه در مرحله اثبات جرم در دادگاه شرکت کند از قتل یک سیاهپوست مبرا شناخته شد. اقدامی که تایید می کند پلیس در متن جامعه پیشرفته آمریکا اقدام به نقض فاحش حقوق بدیهی سیاهپوستان میکند بدون آنکه از پیگرد و عقاب ترسی داشته باشد . اگر در سالهای قبل از دهه 50 و 60 قرن بیستم علاوه بر قوانین مصوب در آمریکا سفید پوستان این کشور هم اقدام به رفتارهای نژادپرستانه علیه سیاهان می کردند الان اما به رغم آشتی میان شهروندان سفید و رنگین پوست امام نژادپرستی سیستماتیک بلای جان سیاهان آمریکا شده است.
مایکل براون
براساس یک گزارش قضایی درآمریکا طی دوسال گذشته 400 تن از سیاهان این کشور به دست پلیس به قتل رسیده اند که قتل یک نوجوان 12 ساله سیاهپوست هفته گذشته در کالیفرنیا به دست پلیس آخرین اقدام از این نوع است.
تظاهرات در 35 ایالت و 130شهر آمریکا پس از ناآرامیهای شهر فرگوسن باردیگر نشان داد که سیاهپوستان این کشور هنوز مورد تبعیض قرار میگیرند. وضعیت آنان در بسیاری حوزه ها از زمان حرکت اعتراضی رزا پارکس و به تبع او جنبش مارتین لوترکینگ تا کنون و بهرغم انتخاب اوباما تغییر زیادی نکرده است.
خبرگزاری دویچه وله آلمان در این باره می نویسد: با انتخاب باراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، بسیاری بر این نظر شدند که دوران تبعیض نژادی در این کشور به پایان رسیده است و سیاهان آمریکا به حقوق برابر خود دست مییابند. ناآرامیها در شهر فرگوسن آمریکا که در پی کشته شدن مایکل براون، جوان سیاهپوست به ضرب گلوله افسری سفیدپوست روی داد و همچنین آمارهای موجود در آمریکا نشاندهنده این هستند که این موضوع رویایی بیش نبوده است.
چرا یک سیاه پوست 7 سال کمتر از یک سفید پوست عمر می کند
تبعیض نژادی در عرصه اشتغال هنوز هم وجود دارد، میزان دستمزدها تفاوت میکند و به طور کلی تبعیضآمیز است. سیاهان در برنامههای آموزشی پذیرفته نمیشوند. با وجود تلاشهای کمیته فرصتهای برابر شغلی و استخدامی (EEOC) اوضاع تبعیض نژادی در این زمینه رو به وخامت میرود. در مقایسه با یک سفیدپوست یک سیاهپوست شانس کمتری برای پایان تحصیلات و یافتن یک شغل آزاد دارد در حالی که 2 برابر احتمال دارد که یک ولگرد بشود و کمتر از درآمد یک سفیدپوست را در صورت اشتغال خواهد گرفت و به طور متوسط 7 سال کمتر عمر خواهد کرد.
نرخ بیکاری بالا
نرخ بیکاری برای سیاهان و آسیاییها که اقلیت نژادی محسوب میشوند و علیه آنها تبعیض نژادی رواج دارد بالاتر از سفیدپوستان است. نرخ بیکاری این اقلیتها 13 درصد است در حالی که در مورد سفیدپوستان نرخ بیکاری به کمترین میزان خود یعنی 6 درصد رسیده است.مطابق آمار سیاهان متقاضی وامهای خود اشتغالی باید برای دریافت وام 3 برابر سفید پوستان تلاش کنند و این خود نشان میدهد که در ارائه خدمات بانکی و ارائه تسهیلات وام و... نیز به نوعی تبعیض نژادی اعمال میشود.
محله های سیاه پوستان معجونی از درد و رنج
این همه فقط آماری است که در مورد تبعیض نژادی در عرصه اشتغال و کار میتوان ذکر کرد به راحتی میتوان فهمید وقتی که گروهی از لحاظ اشتغال در محدودیت قرار گیرند، دستمزد آنان کمتر باشد و از شرایط کاری بدتری نیز به هنگام اشتغال رنج ببرند واین به همراه جلوگیری از پیشرفت و دستمزد کمتر باشد، این گروه از جامعه عقب خواهند ماند، دچار کمبودهای دیگری میشوند، سطح آموزش در آنها پایین میآید، میزان سواد، نرخ مطالعه، میزان رفاه اجتماعی و... کاهش مییابد و در عوض آمار جنایات، جرمها و... افزایش مییابد. فقر بر سر آنان سایه خواهد افکند و گرسنگی آنها را در برخواهد گرفت.
وقتی به محلههای سیاهپوستان در ایالات متحده و در شهرهای بزرگ و پرتجمل و ثروتمندی مانند نیویورک توجه میشود دیگر از آن همه رفاه آمریکایی خبری نیست رنگهای سپید و سرخ به رنگهای سیاه و سوخته تبدیل میشود ساختمانهایی با پنجرههای شکسته، درهای سوخته و دیوارهای سیاه توجه را به خود جلب میکند مثل این که در این محلهها آتشسوزی مکرر اتفاق افتاده است.
بورژواهای نایاب در بین سیاهان
سیاهان نیز مثل سفیدها از حیث وضعیت اقتصادی در رفتار اجتماعی و ویژگیهای فرهنگی با وجود مشترکات، باز هم تقسیمبندیها و تفاوتهایی دارند. در آمریکای امروزی سیاهان بورژوا و مرفه نیز دیده میشود، سیاهان تحصیلکرده، دانشمند، استاد، مهندس، سیاستمدار و هنرمند و... بسیارند ولی در مجموع این سیاهان بورژوا معرف اکثریت جامعه سیاه ایالات متحده نیستند بلکه اکثریت سیاهان را طبقات پایین و حتی مادون متوسط تشکیل میدهند و در محلههایی زندگی میکنند که تقریباً فراموش شده به نظر میرسد.
در جامعه سیاهان از همان ابتدا گروهی از حد متوسط اجتماعی بالاتر رفتند ولی تعداد این گروه نسبت به کلیه سیاهان ایالات متحده بسیار اندک است حتی در دوره بردهداری عدهای سیاهان آزاد یافت میشدند که به نحوی از انحناء توانسته بودند از برده بودن خلاص شوند هرچند اینان دیگر برده نبودند ولی باز هم در درجههای بالای موقعیتهای اجتماعی قرار نمیگرفتند.
هنر و ورزش یگانه راه نجات یک سیاه پوست
یکی از راههای معدود مطرح شدن سیاهان و پیدا کردن موقعیت اجتماعی از سوی آنان موسیقی شعر و تئاتر است. سیاهان که دیگر راههای مطرح شدن در اجتماع را بر روی خود مسدود میبینند و کمتر میتوانند در جامعه به اصطلاح آزاد ایالات متحده فرصت رشد و پیشرفت پیدا کنند "در شعر، در تئاتر، در موسیقی و در صحنهها و عرصههای مختلف هنر اعلام حضور و ابراز وجود میکنند و در ورزش نیز شهره آفاق هستند" و در غیر این صورت اهرمهای نامرئی جامعه که بسیاری از آنها از آبشخور تبعیض نژادی و سیاستها و فرهنگهای اجتماعی ناشی از آن ارتزاق میشوند همواره سیاهوپستان را در همان محلههای فراموش شده و در لجنزار جنایت و فحشا و مواد مخدر و دیگر آسیبهای اجتماعی محصور و محبوس خواهند داشت.
فقر مشخصترین و بارزترین خصوصیت محلههای سیاهان
میتوان گفت که فقر مشخصترین و بارزترین خصوصیت محلههای سیاهان و به طور کلی جامعه سیاهان ایالات متحده است. مطابق برخی آمار 50 درصد کودکان سیاه با فقر دست و پنجه نرم میکنند، حقوق و درآمد سیاهان 50 درصد کودکان سیاه با فقر دست و پنجه نرم میکنند، حقوق و درآمد سیاهان 50 درصد حقوق سفیدپوستان است.
با چنین آمار و حشتناکی نباید انتظار داشت که تربیت و آموزش این کودکان به خوبی صورت گیرد و به راحتی میتوان حدس زد که بسیاری از آنان تحصیلات چندانی نخواهند داشت و عده کمتری هستند که در تحصیلات موفق میشوند و یا میتوانند به دانشگاه راه پیدا کنند.
با وجود این شکست تحصیلی در همه محلهها گسترده است اما فراگیری آن در محلات فقیرنشین شهری بیشتر است. به عنوان مثال تجربیات در بخش فقیرنشین لسآنجلس نشان میدهد که 75 درصد دانشآموزان به آموزش متناسب با مقطع ابتدایی دست نمییابند. این در حالی است که بخش عمدهای از سیاهان هنوز به وضع اسفناکی فقیرند و همانگونه که گفتیم فقر شاخصه اصلی زندگی سیاهان شده است.
درآمد دوبرابری سیاه پوستان در مقابل سیاه پوستان
از نظر سطح درآمد، از نظر درصد بالای بیکاری و از نظر خانه مسکونی هنوز سیاهان وضع بسیار نامساعدی دارند. مثلاً مطابق آمار در دهه 80 و 90 میلادی بیش از 60 درصد سیاهان زیر خط فقر بودهاند در حالی که این آمار برای سفیدپوستان 12 درصد است. میانگین درآمد متوسط سیاهان در سال 15211 دلار بوده است در حالی که در همان دوران میانگین درآمد سفیدپوستان به طور متوسط 24603 دلار بوده است.به هر حال سیاهان آمریکایی تا حدود زیادی در آتش جبر سیاه بودن و آثار و تبعات تاریخی و اجتماعی آن گرفتارند.
نا امیدی از امید به زندگی
میزان امید به زندگی در آمریکا بین سیاهان 4 سال کمتر از سفیدپوستان است و این مسلماً ناشی از درآمد کمتر این اقشار و دسترسی کمتر آنان به خدمات بهداشتی و تغذیه مناسب است. نرخ بیکاری سیاهان نسبت به سفیدپوستان نزدیک به دو برابر گزارش شده است که برای جوانان زیر 20 سال به بالای 40 درصد بیکاری میرسد. 55 درصد سیاهپوستان مالک خانه نیستند در حالی که فقط 35 درصد سفیدپوستان چنین وضعیتی دارند.
ناکامی ها بیشتر از کامیابی ها
از این رو اگرچه سیاهان آمریکا در جنبش مدنی که رزا پارکس با اقدام خود در دهه 50 و 60 قرن بیستم و با تصویب قانون حقوق مدنی به نفع خود توانستند در ظاهر به برخی امتیازات هم تراز با سفید پوستان در جامعه آمریکا دست یابند و حتی در سال 2008 م موفق شوند که برای نخستین بار شاهد رئیس جمهوری از نژاد و رنگ پوست خود درکاخ سفید باشند اما هرگز نتوانستند بسان سال 1877 م که برده داری را از ذهن سفید پوستان برای همیشه خارج کردند، نژادپرستی را از ذهن نسل جدید دولتمردان آمریکایی پاک کنند .
تمبر یادبود رزا پارکس
آمار و گزارش هایی که از سوی مراکز مطالعاتی و نهادهای حقوق بشری در این باره منتشر می شود بیانگر همین وضعیت است.