ویژه نامه حسینیه مشرق - اربعین حسینی باز هم معجزه آفرید و شور حسینی، جهانیترین و بزرگترین اجتماع بشری را تنها در چند کیلومتری بزرگترین میادین جنگی حال حاضر جهان پدید آورد؛ تا مانوری عظیم را در مقابل صهیونیستها و دست پروردههای آنها به تصویر بکشد.
هر کس که توانسته بود خودش را رسانده بود تا در مانور عظیم اربعین حسینی شرکت کند.
از بچه های خردسالی که با شیشه شیر همراه مادران خود قدم در مسیر کربلا گذاشته بودند تا پیرمردها و پیرزن هایی که با کمرهای خمیده، خودشان را در خیل عظیم زائران حسین(ع) جا داده بودند تا نقشی در رزمایش عظیم حسینی ایفا کنند.
از هر کشور و شهر و هیئتی آمده بود و تو میتوانستی در جاده منتهی به کربلا از هر قشری آدم پیدا کنی و با او حرف بزنی؛
بعضی ها مثل "حبیب" بودند!
از بچگی عاشق و دلداده...
بعضی ها دوست داشتند مثل "زهیر" باشند...
با یک نگاه عاشق شوند؛
اما بیشتر از همه میتوانستی شبیه "حٌر" را ببینی؛
کسانی که چهره و حالتشان بیش از همه شبیه "حر" بود...
دستِ خالی،
سر به زیر،
چشمهای گریان،
پریشان و درمانده،
شرمنده،
و کفشهایی که از بند به کوله بارشان آویزان شده بود تا نمایی همانند حٌر در ذهنها تداعی کند...
از عاشورا تا اربعین یک چله است؛ برای جامانده های از قافله حسین(ع)؛ کسانی که از کاروان شهادت جاماندند و در اربعین خود را به هر طریقی شده بود به قافله حسین(ع) رساندند تا بیعتی دوباره کنند با مولایشان حسین و لبیکی بگویند به ندای «یالثارات الحسین(ع)» حضرت ولیعصر(عج)؛
اما شهد شیرین زیارت نوش جان مادران و پدرانی که سختی راه را به جان خریده بودند و خردسالان خود را به پیاده روی اربعین آورده بودند تا طعم شیرین زیارت را به آنها بچشانند...
شیرخوارگانی که با کالسکههای کوچک در جاده منتهی به کربلا تصاویری بسیار زیبا را رقم زده بودند تا یاد و خاطره کودک شیرخوار اباعبدالله الحسین(ع) را زنده کنند.
با مادران و پدرانشان که صحبت میکردی عشق و عاشقی را برایت معنا میکردند و از ارادتشان به شش ماهه حضرت ارباب علی اصغر(ع) می گفتند تا آتشی در دلت به پا کنند.
در جاده منتهی به کربلا انواع و اقسام حمل بچهها را دیدیم، از کالسکه های شیک تا جعبه های میوهای که فقط به یک کش بند شده بود تا مادران و پدران بتوانند کودک خود را به وسیله آن به کربلا ببرند.
با یکی از این مادران صحبت کردیم و از سختی های راه و علت آوردن فرزند شیرخوارش در این مسیر سوال کردیم. اهل بصره بود و میگفت چهارمین سالی است که در این پیاده روی شرکت می کند.
میگفت امسال کودک 8 ماهاش را نیز آورده تا لبیک بگوید به اباعبدالله الحسین(ع) و طعم زیارت اربعین را به شیرخوارش بچشاند.
از سختی های مسیر از او پرسیدیم ولی با صلابت جوابمان را داد، می گفت تمام اقوامش در مسیر کربلا مشغول خدمت به زوار هستند و شوهر و فرزندش هم در موکبی حوالی عمود 415 در کنار پدر و برادرانش مشغول آشپزی و پذیرایی از زوار اباعبدالله هستند.
او هم در روزهای منتهی به روز اربعین به نجف اشرف آمده و حالا با شیرخوارهاش قدم در مسیر کربلا گذاشته است و کالسکه به دست در جاده نجف-کربلا حرکت میکند.
میگفت چند سالی است که در ایام اربعین تمامی کارهای روزمره خانه یشان تعطیل میشود و شوهر و فرزندش به همراه پدر و برادرانش در مسیر کربلا موکب داری میکنند.
نزدیک اذان ظهر بود که برای استراحت به گوشه جاده رفتیم تا با آب گوارا گلویی تازه کنیم و وضو بگیریم که با پدر و مادر دیگری برخورد کردیم که کالسکه به دست در گوشهای از مسیر نشسته بودند و استراحت میکردند. ایرانی بودند و میگفتند از مشهدمقدس راهی کربلا شدهاند. از مصائب سفر پرسیدیم و آنها در پاسخ به این سوال که آیا آوردن دختر خردسالشان در این مسیر سختی راه را دو چندان نمیکند؛ گفتند ما به زیارت پناهگاه عالمین می رویم و همه چیز را به او واگذار کردهایم. در طول یک روز گذشته که در مسیر حرکت میکردیم دختر خردسالمان هم با ما همراهی میکرد و نه تنها بیتابی نکرده است؛ بلکه شور نشاط او هم بیشتر شده است. زوار و بیشتر از همه ایرانیهایی که در طول مسیر او را میبینند با او بازی میکنند و خوراکی و شکلات به او میدهند به همین خاطر سختی راه برای او شیرین شده و ناراحتی نمیکند.
مادرش هم میگفت تمام سختی مسیر فدای درد پاهای ورم کرده حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س). ما در این مسیر به مولایمان حسین(ع) و حضرت زینب(س) پناه آورده ایم. شما می دانید زینب(س) چند تا بچه را در اسارات نگه داری میکرده است؟ آیا ماجرای مصائب زینب (س) را در اسارات خواندهاید؟ ما هم پناه آوردیم به همین زینب(س) و به عشق او در این مسیر قدم گذاشتهایم.
در ادامه مسیر به پدر دیگری برخوردیم که در طول مسیر با کودک خود بازی میکرد و او را بر شانه خود میگذاشت و او را به هوا پرتاب میکرد! خیلی برایمان جالب بود. با او سلام و علیک کردیم ولی او با لهجه جنوب عراق صحبت میکرد و ما هر چه تلاش کردیم با او گپ و گفت کنیم موفق نشدیم ولی آنچه مشخص بود شور و شعف پدر و فرزند در مسیر زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود که برایمان جالب توجه بود.
در این جادههای خشک صحنه های رقم خورد که هیچ دوربینی نتوانست زیبایی آن را به تصویر بکشد. از کودکان خردسالی که با تمام وجود در موکب ها مشغول پذیرایی و اطعام زائران بودند و در کنار پدرانشان نوکری خاندان امیرالمومنین(ع) را مشق میکردند تا پیرمردهای ناتوانی که در کنار جاده سینی سینی خرما پخش می کردند.
«ما رأیت الا جمیلا» کامل ترین جملهای بود که می توانستی درباره این تصاویر و صحنهها به زبان جاری کنی. بیابانهای کربلا در ایام اربعین مملو از محبت عشاق حسین شده بود و صحنه هایی بس عجیب را به خود دیدند.
آری؛ هر کس که توانسته بود خودش را رسانده بود تا زیباییهای جدیدی را در این مسیر خلق کند و تصویری از عشق و محبت خود به مولایش حسین بن علی(ع) به نمایش بگذارد.
اربعین امسال هم گذشت و معجزهای دیگر بر جریده تاریخ ثبت شد و جاده منتهی به کربلا تصاویری حیرت انگیز و لبریز از عشق و محبت به حسین(ع) را برای جهانیان به نمایش گذاشت تا فتح الفتوح محبت حسین(ع) در قلوب مردم جهان را به ثبت برساند.
هر کس که توانسته بود خودش را رسانده بود تا در مانور عظیم اربعین حسینی شرکت کند.
از بچه های خردسالی که با شیشه شیر همراه مادران خود قدم در مسیر کربلا گذاشته بودند تا پیرمردها و پیرزن هایی که با کمرهای خمیده، خودشان را در خیل عظیم زائران حسین(ع) جا داده بودند تا نقشی در رزمایش عظیم حسینی ایفا کنند.
از هر کشور و شهر و هیئتی آمده بود و تو میتوانستی در جاده منتهی به کربلا از هر قشری آدم پیدا کنی و با او حرف بزنی؛
بعضی ها مثل "حبیب" بودند!
از بچگی عاشق و دلداده...
بعضی ها دوست داشتند مثل "زهیر" باشند...
با یک نگاه عاشق شوند؛
اما بیشتر از همه میتوانستی شبیه "حٌر" را ببینی؛
کسانی که چهره و حالتشان بیش از همه شبیه "حر" بود...
دستِ خالی،
سر به زیر،
چشمهای گریان،
پریشان و درمانده،
شرمنده،
و کفشهایی که از بند به کوله بارشان آویزان شده بود تا نمایی همانند حٌر در ذهنها تداعی کند...
از عاشورا تا اربعین یک چله است؛ برای جامانده های از قافله حسین(ع)؛ کسانی که از کاروان شهادت جاماندند و در اربعین خود را به هر طریقی شده بود به قافله حسین(ع) رساندند تا بیعتی دوباره کنند با مولایشان حسین و لبیکی بگویند به ندای «یالثارات الحسین(ع)» حضرت ولیعصر(عج)؛
اما شهد شیرین زیارت نوش جان مادران و پدرانی که سختی راه را به جان خریده بودند و خردسالان خود را به پیاده روی اربعین آورده بودند تا طعم شیرین زیارت را به آنها بچشانند...
{$sepehr_album_20884}
شیرخوارگانی که با کالسکههای کوچک در جاده منتهی به کربلا تصاویری بسیار زیبا را رقم زده بودند تا یاد و خاطره کودک شیرخوار اباعبدالله الحسین(ع) را زنده کنند.
با مادران و پدرانشان که صحبت میکردی عشق و عاشقی را برایت معنا میکردند و از ارادتشان به شش ماهه حضرت ارباب علی اصغر(ع) می گفتند تا آتشی در دلت به پا کنند.
در جاده منتهی به کربلا انواع و اقسام حمل بچهها را دیدیم، از کالسکه های شیک تا جعبه های میوهای که فقط به یک کش بند شده بود تا مادران و پدران بتوانند کودک خود را به وسیله آن به کربلا ببرند.
با یکی از این مادران صحبت کردیم و از سختی های راه و علت آوردن فرزند شیرخوارش در این مسیر سوال کردیم. اهل بصره بود و میگفت چهارمین سالی است که در این پیاده روی شرکت می کند.
میگفت امسال کودک 8 ماهاش را نیز آورده تا لبیک بگوید به اباعبدالله الحسین(ع) و طعم زیارت اربعین را به شیرخوارش بچشاند.
از سختی های مسیر از او پرسیدیم ولی با صلابت جوابمان را داد، می گفت تمام اقوامش در مسیر کربلا مشغول خدمت به زوار هستند و شوهر و فرزندش هم در موکبی حوالی عمود 415 در کنار پدر و برادرانش مشغول آشپزی و پذیرایی از زوار اباعبدالله هستند.
او هم در روزهای منتهی به روز اربعین به نجف اشرف آمده و حالا با شیرخوارهاش قدم در مسیر کربلا گذاشته است و کالسکه به دست در جاده نجف-کربلا حرکت میکند.
میگفت چند سالی است که در ایام اربعین تمامی کارهای روزمره خانه یشان تعطیل میشود و شوهر و فرزندش به همراه پدر و برادرانش در مسیر کربلا موکب داری میکنند.
نزدیک اذان ظهر بود که برای استراحت به گوشه جاده رفتیم تا با آب گوارا گلویی تازه کنیم و وضو بگیریم که با پدر و مادر دیگری برخورد کردیم که کالسکه به دست در گوشهای از مسیر نشسته بودند و استراحت میکردند. ایرانی بودند و میگفتند از مشهدمقدس راهی کربلا شدهاند. از مصائب سفر پرسیدیم و آنها در پاسخ به این سوال که آیا آوردن دختر خردسالشان در این مسیر سختی راه را دو چندان نمیکند؛ گفتند ما به زیارت پناهگاه عالمین می رویم و همه چیز را به او واگذار کردهایم. در طول یک روز گذشته که در مسیر حرکت میکردیم دختر خردسالمان هم با ما همراهی میکرد و نه تنها بیتابی نکرده است؛ بلکه شور نشاط او هم بیشتر شده است. زوار و بیشتر از همه ایرانیهایی که در طول مسیر او را میبینند با او بازی میکنند و خوراکی و شکلات به او میدهند به همین خاطر سختی راه برای او شیرین شده و ناراحتی نمیکند.
مادرش هم میگفت تمام سختی مسیر فدای درد پاهای ورم کرده حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س). ما در این مسیر به مولایمان حسین(ع) و حضرت زینب(س) پناه آورده ایم. شما می دانید زینب(س) چند تا بچه را در اسارات نگه داری میکرده است؟ آیا ماجرای مصائب زینب (س) را در اسارات خواندهاید؟ ما هم پناه آوردیم به همین زینب(س) و به عشق او در این مسیر قدم گذاشتهایم.
در ادامه مسیر به پدر دیگری برخوردیم که در طول مسیر با کودک خود بازی میکرد و او را بر شانه خود میگذاشت و او را به هوا پرتاب میکرد! خیلی برایمان جالب بود. با او سلام و علیک کردیم ولی او با لهجه جنوب عراق صحبت میکرد و ما هر چه تلاش کردیم با او گپ و گفت کنیم موفق نشدیم ولی آنچه مشخص بود شور و شعف پدر و فرزند در مسیر زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود که برایمان جالب توجه بود.
در این جادههای خشک صحنه های رقم خورد که هیچ دوربینی نتوانست زیبایی آن را به تصویر بکشد. از کودکان خردسالی که با تمام وجود در موکب ها مشغول پذیرایی و اطعام زائران بودند و در کنار پدرانشان نوکری خاندان امیرالمومنین(ع) را مشق میکردند تا پیرمردهای ناتوانی که در کنار جاده سینی سینی خرما پخش می کردند.
«ما رأیت الا جمیلا» کامل ترین جملهای بود که می توانستی درباره این تصاویر و صحنهها به زبان جاری کنی. بیابانهای کربلا در ایام اربعین مملو از محبت عشاق حسین شده بود و صحنه هایی بس عجیب را به خود دیدند.
آری؛ هر کس که توانسته بود خودش را رسانده بود تا زیباییهای جدیدی را در این مسیر خلق کند و تصویری از عشق و محبت خود به مولایش حسین بن علی(ع) به نمایش بگذارد.
اربعین امسال هم گذشت و معجزهای دیگر بر جریده تاریخ ثبت شد و جاده منتهی به کربلا تصاویری حیرت انگیز و لبریز از عشق و محبت به حسین(ع) را برای جهانیان به نمایش گذاشت تا فتح الفتوح محبت حسین(ع) در قلوب مردم جهان را به ثبت برساند.