به گزارش مشرق، «اسکار، فیلم نماینده ایران را نپذیرفت»؛ فیلم مذکور، «امروز»، ساخته سیدرضا میرکریمی بود. این خبر کوتاه و گویا و چندان مهمی نیست و حتما خیلیها (آنهایی که از اوضاع و احوال سینمای ایران بیخبر نیستند) شانه بالا میاندازند که «خب... معلومه این کار رو نبایدم قبول میکردن». چرا؟ چون توجهشان به قیافه امروز و کارگردانش است و ذائقه اسکاریها.
فرض کنید به جای آخرین کار آقای میرکریمی، یکی از همین شاهکارهای جنجالی سینمای روشنفکرانه و ایران ستیز به اسکار فرستاده میشد که در یکساله اخیر پُر سر و صدا و مورد توجه بودهاند. نتیجه چه بود؟ آیا از قبل نمیشد حدس زد که رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، مملو از تحلیلهای جور و واجور درباره این فیلم میشدند و کارکردهایش در شناخت فضای فرهنگی-سیاسی جدید ایران؟ و اگر (و قطعاً) مورد پذیرش قرار میگرفت، میشد منشا گفتگوهای بسیار در رابطه سیاسی ایران و آمریکا؟
هنوز از «آرگو» بن افلک خیلی فاصله نگرفتهایم؛ زمانی که تصویر پرده تالار دالبی در هالیوود (لُسآنجلس)، به حاشیه میهمانیای در کاخ سفید رفت و میشل اوباما (همسر رئیسجمهوری آمریکا) روی صفحه ظاهر شده و با شادمانی نام این فیلم را به عنوان بهترین فیلم اسکار ۲۰۱۳ اعلام کرد. از این واضحتر میشد از افسانهای تخیلی درباره واقعه گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، حمایت سیاسی کرد. جالبتر آنکه در همان وقت، خیلیها در تهران و جاهای دیگر تلاش میکردند تا بگویند این فیلم ربطی به انقلاب و جمهوری اسلامی و... ندارد.
حالا هم اسکار یک فیلم دیگر ایرانی را نپذیرفته و این مساله، از زاویه پذیرفته شدن یا نشدن امروز اهمیتی ندارد و چیزی از ارزشهای آن کم نمیکند؛ میماند روسیاهی به زغال و یک دلیلاش همین فهرست فیلمهای پذیرفته شده است:
- «قصههای وحشی» ساخته دامیان زیفرون از آرژانتین، فیلمی اپیزودیک با رویکردی انتقادی درباره جامعه امروز آرژانتین و فساد سیاسی، اخلاقی و خشونت در آن.
- «نارنگیها» ساخته زازا اوروشادزی محصول استونی، داستانی در حاشیه جنگ استقلال گرجستان از روسیه. تنها نقطهای که آمریکاییها و روسها در دو دهه اخیر، مقابل هم صفآرایی کردهاند.
- «آیدا» ساخته پاول پاولیکوفسکی از لهستان، داستانی درباره راهبهاي جوان به نام آنا که در جستوجو برای هویت خود پی میبرد که یهودی است.
- «لویاتان» ساخته آندری زویاگینتسف از روسیه، درباره اوضاع و احوال امروز این کشور و صحنهای که اینگونه روایت شده است: چند پلیس مست با سلاحهایشان به پرترههای رهبران روسیه شلیک میکنند و به شوخی از یکدیگر میپرسند: کی وقت شلیککردن به پوتین میرسه؟!
- «تیمبوکتو» ساخته عبدالرحمان سیساسکو از موریتانیي، داستان خانوادهای که در شهر تیمبوکتو در کشور مالی، زندگی نسبتا آرامی دارند و ناگهان سر و کله گروههای تروریستی پیدا میشود. همانجایی که فرانسویها، بهطور مستقیم در آن مداخله نظامی کردند.
اینها پنج فیلم از میان ۹ فیلم منتخب است (درباره «آزادیبخش» از ونزوئلا، «وضعیت اضطراری» از سوئد، «جزیره ذرت» از گرجستان و «متهم» از هلند هم میشود نکاتی را گفت) و روشن است که با چه سبدی از انتخابها مواجه هستیم.
توقع از اُسکار جز این هم نباید باشد، اما پرسش در توجیهاتی است که مرتباً درباره ادعای جدایی سیاست از هنر و سینما و فرهنگ عرضه میشود و مثالهایش میشود مشی و منش دیروز غربیها که دُم خروسشان امروز و اینگونه وقتها کاملا واضح و دیدنی است.
فرض کنید به جای آخرین کار آقای میرکریمی، یکی از همین شاهکارهای جنجالی سینمای روشنفکرانه و ایران ستیز به اسکار فرستاده میشد که در یکساله اخیر پُر سر و صدا و مورد توجه بودهاند. نتیجه چه بود؟ آیا از قبل نمیشد حدس زد که رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، مملو از تحلیلهای جور و واجور درباره این فیلم میشدند و کارکردهایش در شناخت فضای فرهنگی-سیاسی جدید ایران؟ و اگر (و قطعاً) مورد پذیرش قرار میگرفت، میشد منشا گفتگوهای بسیار در رابطه سیاسی ایران و آمریکا؟
هنوز از «آرگو» بن افلک خیلی فاصله نگرفتهایم؛ زمانی که تصویر پرده تالار دالبی در هالیوود (لُسآنجلس)، به حاشیه میهمانیای در کاخ سفید رفت و میشل اوباما (همسر رئیسجمهوری آمریکا) روی صفحه ظاهر شده و با شادمانی نام این فیلم را به عنوان بهترین فیلم اسکار ۲۰۱۳ اعلام کرد. از این واضحتر میشد از افسانهای تخیلی درباره واقعه گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، حمایت سیاسی کرد. جالبتر آنکه در همان وقت، خیلیها در تهران و جاهای دیگر تلاش میکردند تا بگویند این فیلم ربطی به انقلاب و جمهوری اسلامی و... ندارد.
حالا هم اسکار یک فیلم دیگر ایرانی را نپذیرفته و این مساله، از زاویه پذیرفته شدن یا نشدن امروز اهمیتی ندارد و چیزی از ارزشهای آن کم نمیکند؛ میماند روسیاهی به زغال و یک دلیلاش همین فهرست فیلمهای پذیرفته شده است:
- «قصههای وحشی» ساخته دامیان زیفرون از آرژانتین، فیلمی اپیزودیک با رویکردی انتقادی درباره جامعه امروز آرژانتین و فساد سیاسی، اخلاقی و خشونت در آن.
- «نارنگیها» ساخته زازا اوروشادزی محصول استونی، داستانی در حاشیه جنگ استقلال گرجستان از روسیه. تنها نقطهای که آمریکاییها و روسها در دو دهه اخیر، مقابل هم صفآرایی کردهاند.
- «آیدا» ساخته پاول پاولیکوفسکی از لهستان، داستانی درباره راهبهاي جوان به نام آنا که در جستوجو برای هویت خود پی میبرد که یهودی است.
- «لویاتان» ساخته آندری زویاگینتسف از روسیه، درباره اوضاع و احوال امروز این کشور و صحنهای که اینگونه روایت شده است: چند پلیس مست با سلاحهایشان به پرترههای رهبران روسیه شلیک میکنند و به شوخی از یکدیگر میپرسند: کی وقت شلیککردن به پوتین میرسه؟!
- «تیمبوکتو» ساخته عبدالرحمان سیساسکو از موریتانیي، داستان خانوادهای که در شهر تیمبوکتو در کشور مالی، زندگی نسبتا آرامی دارند و ناگهان سر و کله گروههای تروریستی پیدا میشود. همانجایی که فرانسویها، بهطور مستقیم در آن مداخله نظامی کردند.
اینها پنج فیلم از میان ۹ فیلم منتخب است (درباره «آزادیبخش» از ونزوئلا، «وضعیت اضطراری» از سوئد، «جزیره ذرت» از گرجستان و «متهم» از هلند هم میشود نکاتی را گفت) و روشن است که با چه سبدی از انتخابها مواجه هستیم.
توقع از اُسکار جز این هم نباید باشد، اما پرسش در توجیهاتی است که مرتباً درباره ادعای جدایی سیاست از هنر و سینما و فرهنگ عرضه میشود و مثالهایش میشود مشی و منش دیروز غربیها که دُم خروسشان امروز و اینگونه وقتها کاملا واضح و دیدنی است.