به گزارش مشرق، هر چند در برخي از كتب عامه شهادت آن حضرت را در ربيع الاول ذكر كرده اند،
اما مجامع روايي و تاريخي شيعه بالاتفاق اين حادثه جانسوز را در ماه صفر
دانسته اند گر چه روز شهادت را برخي آخر ماه، برخي بيست و هشتم و برخي هفتم
ذكر كرده اند. سيره عملي يكساني هم در بين شيعيان وجود ندارد؛ در ايران،
روز بيست و هشتم و در بيشتر كشورهاي شيعه نشين عربي روز هفتم را به ياد
ايشان سوگواري ميكنند.
با رونقي كه بحمد الله محافل و مجالس اهل بيت عليهم السلام پيدا كرده است بعضا در كشور ما در روز هفتم هم اقدام به برپايي مجالس سوگواري ميكنند. از طرف ديگر روز هفتم در ايران از طرف نهادهاي رسمي و مردم به عنوان ميلاد امام كاظم عليه السلام گرامي داشته ميشود و اين دوگانگي باعث سردرگمي اقشار متدين شده است.
در سنوات اخير تلاشهايي صورت گرفت تا سيره عملي علماي عتبات كه برپايي عزا در روز هفتم است در ايران هم فراگير شود تا هم جوامع شيعي به يك وحدت رويه اي برسند و هم از برپايي مجالس عزا و شادي اهل بيت در يك روز كه تبعات منفي متعددي دارد جلوگيري شود. به دنبال استفتائات صورت گرفته در اين مساله نظر مبارك بسياري از مراجع معظم تقليد مقدم داشتن جانب عزا و خودداري از جشن و سرور اعلام شد.
اين نوشتار براي حل پرسشي است كه به تبع اين جريانات به ذهن بسياري از علاقمندان به اهل بيت عليهم السلام خطور كرده است كه:
قول صحيح در شهادت امام مجتبي عليه السلام كدام است؟ .
در فهرست ذيل اسامي و نظر كليه اعلام و شخصيتهاي مطرح شيعه از ابتدا تا قرن چهاردهم كه در تاليفات خويش متعرض تاريخ شهادت آن امام همام شده اند گردآوري شده است. چنانچه كسي در يكي از كتابهايش يكي از دو قول را ترجيح داده باشد همان نظر براي وي ثبت شده است هر چند در تاليفات ديگرش متعرض تاريخ شهادت نشده باشد و يا اقوال مختلف را بدون ترجيح آورده باشد و چنانچه در كتاب ديگري قائل به نظر ديگري شده باشد هر دو نظر براي وي ذكر شده است.
۱. سعد بن عبدالله اشعري قمي (م ۳۰۱ ه ق) در المقالات و الفرق ص۲۴: آخر صفر
۲. نوبختي (م ۳۱۰ ه ق) در فرق الشيعه ص۲۴: آخر صفر
۳. كليني (م ۳۲۹ ه ق) در الكافي ج۱، ص۴۶۱: آخر صفر
۴. شيخ مفيد (م ۴۱۳ ه ق) در مسارالشيعۀ ص۴۸ و المقنعۀ ص۴۵۶:۲۸ صفر (در ارشاد به روز شهادت اشاره نكرده و به ذكر صفر اكتفا كرده است)
۵. شيخ طوسي (م ۴۶۰ ه ق) در مصباح المتهجد ج۲، ص۷۹۰:۲۸ صفر (در تهذيب به روز شهادت اشاره نكرده و به ذكر صفر اكتفا كرده است)
۶. علي بن محمد خزاز (قرن پنجم) در كفايۀ الاثر ص۲۲۹: آخر صفر
۷. محمد بن جرير طبري (قرن پنجم) در دلائل الامامۀ ص۱۵۹: آخر صفر
۸. فتال نيشابوري (م ۵۰۸ ه ق) در روضۀ الواعظين ج۱، ص۱۶۸: آخر صفر
۹. طبرسي (م ۵۴۲ ه ق) در إعلام الوري ج۱، ص۴۰۳ و تاج المواليد ص۸۲:۲۸ صفر
۱۰. ابن شهر آشوب (م ۵۸۸ ه ق) در مناقب ج۴، ص۲۹:۲۸ صفر
۱۱. اربلي (م ۶۹۲ ه ق) در كشف الغمۀ ج۱، ص۵۱۶:۲۸ صفر
۱۲. عماد الدين طبري (قرن هفتم) در تحفۀ الأبرار ص۱۶۶:۲۸ صفر
۱۳. علامه حلي (م۷۲۶ ه ق) در تحرير الاحكام ج۱، ص۱۳۱:۲۸ صفر
۱۴. رضي الدين حلي برادر علامه حلي (قرن هشتم) در العُدد القويۀ: آخر صفر يا ۲۸ صفر
۱۵. شهيد اول (م ۷۸۶ ه ق) در دروس ج۲، ص۷:۷ صفر
۱۶. كفعمي (م ۹۰۵ ه ق) در مصباح ص۵۱۰:۷ صفر و در البلد الامين ص۲۷۵:۲۸ صفر
۱۷. حسيني موسوي (قرن دهم) در تسليۀ المجالس ج۲، ص۳۲:۲۸ صفر
۱۸. حموي (قرن دهم) در أنيس المومنين ص۸۵:۲۸ صفر
۱۹. والد شيخ بهايي (م ۹۸۴ ه ق) در وصول الاخبار: ۷ صفر
۲۰. شيخ بهايي (م ۱۰۳۰ ه ق) در جامع عباسي ص۴۴۴ و توضيح المقاصد: ۷ صفر
۲۱. فيض كاشاني (م ۱۰۹۱ ه ق) در الوافي ج۳، ص۷۵۵: آخر صفر
۲۲. علامه مجلسي (م۱۱۱۱ ه ق) در زاد المعاد ص ۲۵۰:۲۸ صفر (ايشان در كتاب بحار الانوار ج۴۴، ص۱۳۴ و ج۹۷، ص۲۱۰ و در كتاب مرآۀ العقول ج۵، ص ۳۵۱ و در ملاذ الاخيار ج۹، ص۱۰۰ صرفا به ذكر اقوال اكتفا نموده است)
۲۳. سيد هاشم بحراني (قرن دوازده) در عوالم العلوم ج۱۶، ص۲۷۷ به ذكر اقوال اكتفا كرده است
۲۴. صاحب حدائق (م ۱۱۸۶ه ق) در الحدائق الناظرۀ ج۱۷ ص ۳۳۳:۲۷ صفر
۲۵. محمد علي بن وحيد بهبهاني (م ۱۲۰۶ ه ق) در مقامع الفضل ج۲ ص۴۲۴:۲۸ صفر
۲۶. كاشف الغطاء (م ۱۲۲۸ ه ق) در كشف الغطاء ج۱، ص ۹۶:۷ صفر
۲۷. القطيفي (زنده در ۱۲۴۵ ه ق) در رسائل ج۴، ص۶۹:۲۸ صفر (ايشان در ضمن جمع بندي اقوال ميفرمايد قول ۷ صفر هيچ نصي ندارد گرچه در بلاد ما در بين عوام و نه علماء شايع است)
۲۸. صاحب جواهر (م ۱۲۶۶ ه ق) در جواهر الكلام: ۷ صفر
۲۹. شيخ عباس قمي (م ۱۳۵۹ ه ق) در الأنوار البهيه: ۷ صفر و به قولي ۲۸ صفر و به قولي آخر صفر. ظاهر اين عبارت اين است كه در نظر ايشان قول اول رجحان دارد بدون اينكه جازم به آن باشند (در منتهي الآمال ج۱، ص۵۵۰ و هديۀ الزائرين ص۵۹۲ و در وقائع الايام ص۲۷۶ و ۲۹۶ و در الفضائل الرجبيه مطبوع در ضمن «۱۱ رساله» ص۵۷۱ اقوال را بدون ترجيح ذكر كرده است)
۳۰. سيد محسن امين (م ۱۳۷۱ ه ق) در أعيان الشيعه ج۱، ص۵۷۶:۲۸ صفر
با بررسي نظريات فوق ميتوان گفت:
۱. قول هفتم صفر (۶ قائل): اين قول در بين قدما مذكور نيست اما در بين متاخرين شهرت قابل توجهي دارد و بزرگاني مثل صاحب جواهر و كاشف الغطاء بدان قائلند. . در يك كلام مزيت اين قول عبارت است از: شهرت در بين متاخرين+عظمت شخصيتهاي صاحب اين نظر از بين متاخرين.
۲. قول بيست و هشتم صفر (۱۳ قائل): اين نظر چه در بين قدما و چه در بين متاخرين مشهور است لذا ميتوان گفت از حيث شهرت قويترين قول است خصوصا كه شخصيتهاي برجسته اي از قدما مثل شيخ مفيد و شيخ طوسي و علامه حلي و ابن شهرآشوب در زمره قائلين به اين نظرند. در مجموع مزيت اين قول عبارت است از: شهرت در بين قدما+شهرت در بين متاخرين+عظمت شخصيتهاي صاحب اين نظر از بين قدما
۳. قول آخر صفر (۸ قائل): اين قول در ميان قدما نظر مطرحي بوده است اما در ميان متاخرين متروك است. پس تنها مزيت اين قول شهرت در بين قدما ميباشد.
نتيجه: با توجه به اينكه اين يك مساله تاريخي است و در صحت يك قول تاريخي قدمت يك منبع معتبر حرف اول را ميزند ميتوان گفت قول به هفتم صفر اضعف اقوال است زيرا هيچ سابقه اي در ميان قدما ندارد. از زمان شهادت حضرت مجتبي عليه السلام تا هفتصد سال بعد هيچ يك از شخصيتهاي شيعه آن را ذكر نكرده اند. ۱۳ عالم برجسته شيعه از سرزمينهاي مختلف اسلامي (قم، ري، بغداد، طبرستان و…) همگي يا قائل به آخر ماه و يا قائل به بيست و هشتم بوده اند و شهيد اول نخستين كسي است كه اين نظر را مطرح كرده است. از طرف ديگر متاخريني هم كه آن را به صورت جزمي اختيار كرده اند نوابغ فقه و اصول هستند نه خبرههاي تاريخ و حديث و متخصصيني مثل علامه مجلسي و سيد هاشم بحراني و محدث قمي و سيد محسن امين يا قول ديگر را اختيار كرده اند يا مردد مانده اند و يا قول هفتم را ترجيح ضعيفي داده اند.
اما در بين دو قول ديگر ميتوان گفت گرچه هر دو در بين قدما مشهورند اما قول آخر ماه در بين متاخرين شهرتي ندارد و همين مساله سبب ضعف آن نسبت به قول بيست و هشتم ميتواند باشد. لذا اصح اقوال در تاريخ شهادت سبط اكبر عليه السلام، بيست و هشتم صفر است.
توضيحات:
۱. در اين شمارش قائلين به اقوال، رضي الدين حلي و سيد هاشم بحراني كه صرفا نقل اقوال كرده اند و همچنين كفعمي كه در دو كتابش دو قول مختلف اختيار كرده است به حساب نيامده اند.
۲. گرچه به حسب قاعده اي كه در ابتدا گفتيم علامه مجلسي را قائل به بيست و هشتم و محدث قمي را قائل به هفتم حساب كرديم اما به نظر ميرسد با توجه به اينكه هيچكدام اين دو قول را به صورت جزمي قائل نشده اند و در كتابهاي متعدد ديگري مردد مانده اند ميتوان اين دو بزرگوار را هم به گروه مرددين ملحق كرد و به شمار نياورد هر چند در نتيجه تفاوتي ندارد.
۳. در حدائق تاريخ شهادت را بيست و هفتم ذكر كرده است اما ما آن را قول چهارمي به شمار نياورديم زيرا از شخصيت محقق و متتبعي مثل صاحب حدائق بسيار بعيد است كه به اقوال هزارساله بزرگان شيعه پشت پا بزند و نظر جديدي را ابداع كند كه هيچ مستندي هم براي آن ارائه نداده است و اصولا نميتوان گفت كه مستندي در اختيار او بوده كه قبل از ايشان كسي بدان دست نيافته است بلكه اين عدد به احتمال قوي محصول تحريف و تصحيفي است كه در نسخ حدائق روي داده و عبارت اصلي ايشان يا «سابع صفر» بوده است كه در استنساخ يا انتشار، كلمه «عشرين» هم بعد از «سابع» اضافه شده و يا «ثامن عشرين» بوده كه به «سابع عشرين» تغيير پيدا كرده است. در بين اين دو احتمال، احتمال اول اقوي است به اين قرينه كه عبارت ايشان دقيقا مانند عبارت شهيد در دروس است تنها يك كلمه «عشرين» اضافه دارد اما چون اين قرينه جزم آور نيست ايشان را جزء قائلين به هفتم حساب نكرديم.
۴. در بعضي جزوات منتشر شده ذكر شده است كه قاسم بن ابراهيم طباطبا از نوادگان امام حسن مجتبي عليه السلام متوفاي سال ۲۴۶ هجري در كتاب خود: «تثبيت الإمامۀ» قائل به هفتم صفر شده است. به نظر ميرسد اين نسبت درست نيست و بخشي كه در آخر كتاب وي به عنوان «موجز تاريخ الائمه الاثني عشر» آمده است از قلم مولف نميباشد و از اضافات مصحح يا ناشر است زيرا:
۱. اين كتاب مختصر همانطور كه از نام آن پيداست در اثبات اصل امامت است و صرفا به برخي آيات قرآن استناد كرده است و هيچ روايت و نصي بر امامت ائمه دوازده گانه و يا نام آنها در آن به چشم نميخورد و در چنين سياقي ذكر تاريخ ولادت و شهادت ائمه دوازده گانه در آخر كتاب وصله نچسبي به شمار ميرود
۱. قاسم بن ابراهيم از بزرگان زيديه است بلكه خود بنيانگذار و رئيس يكي از فرق زيديه به نام «قاسميه» است كه علامه حلي در كتاب تذكره الفقهاء و منتهي المطلب فتاواي خاص آنان را نقل ميكند لذا اصولا قائل به امامت ائمه شيعيان اثني عشري نميتواند باشد پس چگونه در كتاب خود فصلي را به عنوان موجز تاريخ الأئمۀ الإثني عشر به آنان اختصاص بدهد خصوصا كه از ائمه زيديه مثل زيد بن علي و يحيي بن زيد هيچ ذكري به ميان نياورده است! .
۲. ايشان به گواهي كتب متعدد رجالي و تاريخي متوفاي سال ۲۴۶ ه ق است حال چگونه شهادت امام هادي و امام عسگري عليهما السلام را گزارش كرده و نوشته است: «توفي في سنۀ ۲۵۴» و «توفي في سنۀ ۲۶۰»
۳. در گزارش محل مراقد مطهر ائمه عليهم السلام كلماتي به كار رفته است كه در آنزمان شناخته شده و رايج نبود مثلا در مورد امام جواد عليه السلام مينويسد: «مرقده في الكاظمين بالعراق» و در مورد امام رضا عليه السلام: «مرقده في مشهد بإيران» و بر اهل فن پوشيده نيست كه در سده سوم هجري شهري به نام كاظمين وجود نداشته است بلكه اين منطقه از حواشي بغداد به شمار ميرفته است و از شهر مشهد هم به نام طوس يا مرو ياد ميشد و اصولا كشوري به نام ايران وجود نداشت تا بخواهد به عنوان آدرس ذكر شود بلكه خراسان و سيستان و آذربايجان و ديگر استانهاي فعلي ايران همگي از ولايات مملكت اسلام به پايتختي بغداد به حساب ميآمد و اين مانند آن است كه شخصي در حدود سيصد سال قبل نوشته باشد: «كابل في افغانستان» و «دمشق في سوريا»! .
در پايان بار ديگر تاكيد ميشود كه اين نوشتار صرفا تحقيقي است در تاريخ شهادت سبط اكبر عليه السلام و به معني نفي عزاداري در روز هفتم يا برگزاري مراسم جشن در آن روز نيست.
و من الله التوفيق. ۲۵ صفر ۱۴۳۶
منبع: حج
با رونقي كه بحمد الله محافل و مجالس اهل بيت عليهم السلام پيدا كرده است بعضا در كشور ما در روز هفتم هم اقدام به برپايي مجالس سوگواري ميكنند. از طرف ديگر روز هفتم در ايران از طرف نهادهاي رسمي و مردم به عنوان ميلاد امام كاظم عليه السلام گرامي داشته ميشود و اين دوگانگي باعث سردرگمي اقشار متدين شده است.
در سنوات اخير تلاشهايي صورت گرفت تا سيره عملي علماي عتبات كه برپايي عزا در روز هفتم است در ايران هم فراگير شود تا هم جوامع شيعي به يك وحدت رويه اي برسند و هم از برپايي مجالس عزا و شادي اهل بيت در يك روز كه تبعات منفي متعددي دارد جلوگيري شود. به دنبال استفتائات صورت گرفته در اين مساله نظر مبارك بسياري از مراجع معظم تقليد مقدم داشتن جانب عزا و خودداري از جشن و سرور اعلام شد.
اين نوشتار براي حل پرسشي است كه به تبع اين جريانات به ذهن بسياري از علاقمندان به اهل بيت عليهم السلام خطور كرده است كه:
قول صحيح در شهادت امام مجتبي عليه السلام كدام است؟ .
در فهرست ذيل اسامي و نظر كليه اعلام و شخصيتهاي مطرح شيعه از ابتدا تا قرن چهاردهم كه در تاليفات خويش متعرض تاريخ شهادت آن امام همام شده اند گردآوري شده است. چنانچه كسي در يكي از كتابهايش يكي از دو قول را ترجيح داده باشد همان نظر براي وي ثبت شده است هر چند در تاليفات ديگرش متعرض تاريخ شهادت نشده باشد و يا اقوال مختلف را بدون ترجيح آورده باشد و چنانچه در كتاب ديگري قائل به نظر ديگري شده باشد هر دو نظر براي وي ذكر شده است.
۱. سعد بن عبدالله اشعري قمي (م ۳۰۱ ه ق) در المقالات و الفرق ص۲۴: آخر صفر
۲. نوبختي (م ۳۱۰ ه ق) در فرق الشيعه ص۲۴: آخر صفر
۳. كليني (م ۳۲۹ ه ق) در الكافي ج۱، ص۴۶۱: آخر صفر
۴. شيخ مفيد (م ۴۱۳ ه ق) در مسارالشيعۀ ص۴۸ و المقنعۀ ص۴۵۶:۲۸ صفر (در ارشاد به روز شهادت اشاره نكرده و به ذكر صفر اكتفا كرده است)
۵. شيخ طوسي (م ۴۶۰ ه ق) در مصباح المتهجد ج۲، ص۷۹۰:۲۸ صفر (در تهذيب به روز شهادت اشاره نكرده و به ذكر صفر اكتفا كرده است)
۶. علي بن محمد خزاز (قرن پنجم) در كفايۀ الاثر ص۲۲۹: آخر صفر
۷. محمد بن جرير طبري (قرن پنجم) در دلائل الامامۀ ص۱۵۹: آخر صفر
۸. فتال نيشابوري (م ۵۰۸ ه ق) در روضۀ الواعظين ج۱، ص۱۶۸: آخر صفر
۹. طبرسي (م ۵۴۲ ه ق) در إعلام الوري ج۱، ص۴۰۳ و تاج المواليد ص۸۲:۲۸ صفر
۱۰. ابن شهر آشوب (م ۵۸۸ ه ق) در مناقب ج۴، ص۲۹:۲۸ صفر
۱۱. اربلي (م ۶۹۲ ه ق) در كشف الغمۀ ج۱، ص۵۱۶:۲۸ صفر
۱۲. عماد الدين طبري (قرن هفتم) در تحفۀ الأبرار ص۱۶۶:۲۸ صفر
۱۳. علامه حلي (م۷۲۶ ه ق) در تحرير الاحكام ج۱، ص۱۳۱:۲۸ صفر
۱۴. رضي الدين حلي برادر علامه حلي (قرن هشتم) در العُدد القويۀ: آخر صفر يا ۲۸ صفر
۱۵. شهيد اول (م ۷۸۶ ه ق) در دروس ج۲، ص۷:۷ صفر
۱۶. كفعمي (م ۹۰۵ ه ق) در مصباح ص۵۱۰:۷ صفر و در البلد الامين ص۲۷۵:۲۸ صفر
۱۷. حسيني موسوي (قرن دهم) در تسليۀ المجالس ج۲، ص۳۲:۲۸ صفر
۱۸. حموي (قرن دهم) در أنيس المومنين ص۸۵:۲۸ صفر
۱۹. والد شيخ بهايي (م ۹۸۴ ه ق) در وصول الاخبار: ۷ صفر
۲۰. شيخ بهايي (م ۱۰۳۰ ه ق) در جامع عباسي ص۴۴۴ و توضيح المقاصد: ۷ صفر
۲۱. فيض كاشاني (م ۱۰۹۱ ه ق) در الوافي ج۳، ص۷۵۵: آخر صفر
۲۲. علامه مجلسي (م۱۱۱۱ ه ق) در زاد المعاد ص ۲۵۰:۲۸ صفر (ايشان در كتاب بحار الانوار ج۴۴، ص۱۳۴ و ج۹۷، ص۲۱۰ و در كتاب مرآۀ العقول ج۵، ص ۳۵۱ و در ملاذ الاخيار ج۹، ص۱۰۰ صرفا به ذكر اقوال اكتفا نموده است)
۲۳. سيد هاشم بحراني (قرن دوازده) در عوالم العلوم ج۱۶، ص۲۷۷ به ذكر اقوال اكتفا كرده است
۲۴. صاحب حدائق (م ۱۱۸۶ه ق) در الحدائق الناظرۀ ج۱۷ ص ۳۳۳:۲۷ صفر
۲۵. محمد علي بن وحيد بهبهاني (م ۱۲۰۶ ه ق) در مقامع الفضل ج۲ ص۴۲۴:۲۸ صفر
۲۶. كاشف الغطاء (م ۱۲۲۸ ه ق) در كشف الغطاء ج۱، ص ۹۶:۷ صفر
۲۷. القطيفي (زنده در ۱۲۴۵ ه ق) در رسائل ج۴، ص۶۹:۲۸ صفر (ايشان در ضمن جمع بندي اقوال ميفرمايد قول ۷ صفر هيچ نصي ندارد گرچه در بلاد ما در بين عوام و نه علماء شايع است)
۲۸. صاحب جواهر (م ۱۲۶۶ ه ق) در جواهر الكلام: ۷ صفر
۲۹. شيخ عباس قمي (م ۱۳۵۹ ه ق) در الأنوار البهيه: ۷ صفر و به قولي ۲۸ صفر و به قولي آخر صفر. ظاهر اين عبارت اين است كه در نظر ايشان قول اول رجحان دارد بدون اينكه جازم به آن باشند (در منتهي الآمال ج۱، ص۵۵۰ و هديۀ الزائرين ص۵۹۲ و در وقائع الايام ص۲۷۶ و ۲۹۶ و در الفضائل الرجبيه مطبوع در ضمن «۱۱ رساله» ص۵۷۱ اقوال را بدون ترجيح ذكر كرده است)
۳۰. سيد محسن امين (م ۱۳۷۱ ه ق) در أعيان الشيعه ج۱، ص۵۷۶:۲۸ صفر
با بررسي نظريات فوق ميتوان گفت:
۱. قول هفتم صفر (۶ قائل): اين قول در بين قدما مذكور نيست اما در بين متاخرين شهرت قابل توجهي دارد و بزرگاني مثل صاحب جواهر و كاشف الغطاء بدان قائلند. . در يك كلام مزيت اين قول عبارت است از: شهرت در بين متاخرين+عظمت شخصيتهاي صاحب اين نظر از بين متاخرين.
۲. قول بيست و هشتم صفر (۱۳ قائل): اين نظر چه در بين قدما و چه در بين متاخرين مشهور است لذا ميتوان گفت از حيث شهرت قويترين قول است خصوصا كه شخصيتهاي برجسته اي از قدما مثل شيخ مفيد و شيخ طوسي و علامه حلي و ابن شهرآشوب در زمره قائلين به اين نظرند. در مجموع مزيت اين قول عبارت است از: شهرت در بين قدما+شهرت در بين متاخرين+عظمت شخصيتهاي صاحب اين نظر از بين قدما
۳. قول آخر صفر (۸ قائل): اين قول در ميان قدما نظر مطرحي بوده است اما در ميان متاخرين متروك است. پس تنها مزيت اين قول شهرت در بين قدما ميباشد.
نتيجه: با توجه به اينكه اين يك مساله تاريخي است و در صحت يك قول تاريخي قدمت يك منبع معتبر حرف اول را ميزند ميتوان گفت قول به هفتم صفر اضعف اقوال است زيرا هيچ سابقه اي در ميان قدما ندارد. از زمان شهادت حضرت مجتبي عليه السلام تا هفتصد سال بعد هيچ يك از شخصيتهاي شيعه آن را ذكر نكرده اند. ۱۳ عالم برجسته شيعه از سرزمينهاي مختلف اسلامي (قم، ري، بغداد، طبرستان و…) همگي يا قائل به آخر ماه و يا قائل به بيست و هشتم بوده اند و شهيد اول نخستين كسي است كه اين نظر را مطرح كرده است. از طرف ديگر متاخريني هم كه آن را به صورت جزمي اختيار كرده اند نوابغ فقه و اصول هستند نه خبرههاي تاريخ و حديث و متخصصيني مثل علامه مجلسي و سيد هاشم بحراني و محدث قمي و سيد محسن امين يا قول ديگر را اختيار كرده اند يا مردد مانده اند و يا قول هفتم را ترجيح ضعيفي داده اند.
اما در بين دو قول ديگر ميتوان گفت گرچه هر دو در بين قدما مشهورند اما قول آخر ماه در بين متاخرين شهرتي ندارد و همين مساله سبب ضعف آن نسبت به قول بيست و هشتم ميتواند باشد. لذا اصح اقوال در تاريخ شهادت سبط اكبر عليه السلام، بيست و هشتم صفر است.
توضيحات:
۱. در اين شمارش قائلين به اقوال، رضي الدين حلي و سيد هاشم بحراني كه صرفا نقل اقوال كرده اند و همچنين كفعمي كه در دو كتابش دو قول مختلف اختيار كرده است به حساب نيامده اند.
۲. گرچه به حسب قاعده اي كه در ابتدا گفتيم علامه مجلسي را قائل به بيست و هشتم و محدث قمي را قائل به هفتم حساب كرديم اما به نظر ميرسد با توجه به اينكه هيچكدام اين دو قول را به صورت جزمي قائل نشده اند و در كتابهاي متعدد ديگري مردد مانده اند ميتوان اين دو بزرگوار را هم به گروه مرددين ملحق كرد و به شمار نياورد هر چند در نتيجه تفاوتي ندارد.
۳. در حدائق تاريخ شهادت را بيست و هفتم ذكر كرده است اما ما آن را قول چهارمي به شمار نياورديم زيرا از شخصيت محقق و متتبعي مثل صاحب حدائق بسيار بعيد است كه به اقوال هزارساله بزرگان شيعه پشت پا بزند و نظر جديدي را ابداع كند كه هيچ مستندي هم براي آن ارائه نداده است و اصولا نميتوان گفت كه مستندي در اختيار او بوده كه قبل از ايشان كسي بدان دست نيافته است بلكه اين عدد به احتمال قوي محصول تحريف و تصحيفي است كه در نسخ حدائق روي داده و عبارت اصلي ايشان يا «سابع صفر» بوده است كه در استنساخ يا انتشار، كلمه «عشرين» هم بعد از «سابع» اضافه شده و يا «ثامن عشرين» بوده كه به «سابع عشرين» تغيير پيدا كرده است. در بين اين دو احتمال، احتمال اول اقوي است به اين قرينه كه عبارت ايشان دقيقا مانند عبارت شهيد در دروس است تنها يك كلمه «عشرين» اضافه دارد اما چون اين قرينه جزم آور نيست ايشان را جزء قائلين به هفتم حساب نكرديم.
۴. در بعضي جزوات منتشر شده ذكر شده است كه قاسم بن ابراهيم طباطبا از نوادگان امام حسن مجتبي عليه السلام متوفاي سال ۲۴۶ هجري در كتاب خود: «تثبيت الإمامۀ» قائل به هفتم صفر شده است. به نظر ميرسد اين نسبت درست نيست و بخشي كه در آخر كتاب وي به عنوان «موجز تاريخ الائمه الاثني عشر» آمده است از قلم مولف نميباشد و از اضافات مصحح يا ناشر است زيرا:
۱. اين كتاب مختصر همانطور كه از نام آن پيداست در اثبات اصل امامت است و صرفا به برخي آيات قرآن استناد كرده است و هيچ روايت و نصي بر امامت ائمه دوازده گانه و يا نام آنها در آن به چشم نميخورد و در چنين سياقي ذكر تاريخ ولادت و شهادت ائمه دوازده گانه در آخر كتاب وصله نچسبي به شمار ميرود
۱. قاسم بن ابراهيم از بزرگان زيديه است بلكه خود بنيانگذار و رئيس يكي از فرق زيديه به نام «قاسميه» است كه علامه حلي در كتاب تذكره الفقهاء و منتهي المطلب فتاواي خاص آنان را نقل ميكند لذا اصولا قائل به امامت ائمه شيعيان اثني عشري نميتواند باشد پس چگونه در كتاب خود فصلي را به عنوان موجز تاريخ الأئمۀ الإثني عشر به آنان اختصاص بدهد خصوصا كه از ائمه زيديه مثل زيد بن علي و يحيي بن زيد هيچ ذكري به ميان نياورده است! .
۲. ايشان به گواهي كتب متعدد رجالي و تاريخي متوفاي سال ۲۴۶ ه ق است حال چگونه شهادت امام هادي و امام عسگري عليهما السلام را گزارش كرده و نوشته است: «توفي في سنۀ ۲۵۴» و «توفي في سنۀ ۲۶۰»
۳. در گزارش محل مراقد مطهر ائمه عليهم السلام كلماتي به كار رفته است كه در آنزمان شناخته شده و رايج نبود مثلا در مورد امام جواد عليه السلام مينويسد: «مرقده في الكاظمين بالعراق» و در مورد امام رضا عليه السلام: «مرقده في مشهد بإيران» و بر اهل فن پوشيده نيست كه در سده سوم هجري شهري به نام كاظمين وجود نداشته است بلكه اين منطقه از حواشي بغداد به شمار ميرفته است و از شهر مشهد هم به نام طوس يا مرو ياد ميشد و اصولا كشوري به نام ايران وجود نداشت تا بخواهد به عنوان آدرس ذكر شود بلكه خراسان و سيستان و آذربايجان و ديگر استانهاي فعلي ايران همگي از ولايات مملكت اسلام به پايتختي بغداد به حساب ميآمد و اين مانند آن است كه شخصي در حدود سيصد سال قبل نوشته باشد: «كابل في افغانستان» و «دمشق في سوريا»! .
در پايان بار ديگر تاكيد ميشود كه اين نوشتار صرفا تحقيقي است در تاريخ شهادت سبط اكبر عليه السلام و به معني نفي عزاداري در روز هفتم يا برگزاري مراسم جشن در آن روز نيست.
و من الله التوفيق. ۲۵ صفر ۱۴۳۶
منبع: حج