سنجش صحت ادعای فروش تک نسخهای این کتابها کار سختی نیست. وقتی در گزارش کتابهای پرفروش هفته که توسط خبرگزاری کتاب(ایبنا) منتشر میشود، «من زندهام» حتی در فروشگاه شهر کتاب مرکزی هم پرفروشترین کتاب است، میتوان فهمید که مردم واقعا دارند این کتاب را میخرند و سهم خرید فلهای سازمانها و نهادها در این بازار چندان زیاد نیست. اگر جدول پرفروشهای هفته در خبرگزاری فارس را و مشاهدات میدانی از ویترین کتابفروشیها را هم به شاهد بالا اضافه کنیم، این ادعا بیشتر ثابت میشود.
اما آنچه مسئله است، فروش تکنسخهای –یا به قولی مردمی- «من زندهام» نیست. مسئلهای که این روزها توسط برخی جریانهای فرهنگی و حلقههای شبه روشنفکری به آن دامن زده میشود تبلیغات خارج از عرفی است که منجر به این فروش شده است.
تبلیغات تلویزیونی این مسابقه و این کتاب هرچند به میزان کمتبلیغترین فیلم سینمایی روی پرده هم نرسد، اما نسبت به سایر کتابها زیاد است. علاوه بر این، هماهنگی با تریبونهای پرمخاطبی چون نماز جمعه برای تبلیغ و فروش کتاب هم چیزی است که تاکنون چندان سابقه نداشته است. سایر روشهای خرده و پراکنده را هم اگر در نظر بگیریم متوجه میشویم که «من زندهام» از یک ظرفیت ویژه برای تبلیغ و فروش بهره میبرد؛ و طبق برخی ادعاها داشتن چنین ظرفیتی از اهمیت فروش بالا آن میکاهد.
جریان روشنفکری درحالی با بیان این استدلال سعی در کم اهمیت جلوه دادن اقبال مردم به من زندهام دارد، که صغری و کبرای این استدلال از بیخ غلط است!
اتافاقاً آنچه غیر طبیعی است، فعال نبودن ظرفیتهای تبلیغی و توزیعی نظام اسلامی در جهت دیده شدن و فروش رفتن محصولات فرهنگی جبهه انقلاب است و آنچه این روزها درباره من زندهام به وقوع پیوسته تنها ذرهای از اتفاقی طبیعی است که باید بصورت تام و تمام رخ دهد.
در واقع صدا و سیمای نظام اسلامی، نماز جمعه نظام اسلامی، مدارس و مجموعه تعلیم و تربیت نظام اسلامی، اماکن عمومی چون ایستگاههای راهآهن، فرودگاه و… در نظام اسلامی و اموری از این دست در تمام طول سال باید ظرفیتی فعال در جهت دسترسی مردم به محصولات فرهنگی باشند. این امر چنان بدیهی است که بجای متعجب و شگفتزده شدن از تبلیغ یک کتاب توسط امام جمعه و یا زیرنویس شدن یک کتاب در تلویزیون، باید این اسباب تعجب باشد که چرا تاکنون این ظرفیتها در خدمت محصولات جبهه فرهنگی انقلاب فعال نبوده است و چرا اکنون به تمامی فعال نیست.
تمام ظرفیتهای نظام اسلامی باید در جهت حمایت از «جناح فرهنگی مومن» باشد و اگر اینگونه نبود اتفاقی خرق عادت رخ داده است. آنچه این روزها درباره کتاب «من زندهام» در حال وقوع است، مانور کوچکی است برای آمادگی و نشان دادن آنچه باید در تمام طول سال باشد.
شبه افکنی و نق زدنهای جریان شبه روشنفکری در این مورد هم بیش از آنکه از سر دلسوزی برای فرهنگ کشور و کتابخوانی و… باشد، حکایت همان گربهای است که دستش به گوشت نمیرسید و پیف پیف میکرد، وگرنه آنها نشان دادهاند اگر پایش بیفتد از هر ظرفیتی که به فروش بیشتر محصولاتشان بیانجامد حاضرند استفاده کنند، همانطور که نمونههای پوپولیستی آن را در هفته کتاب اخیر دیدیم و چنگ اندازیهای بیمحابای آنها به منابع دولتی را هم پیش از این دیده بودیم و این روزها نیز دوباره در حال تماشا هستیم!
چند هزار مسجد و مدرسه و پایگاه بسیج و مصلی نماز جمعه و… همه ظرفیتهایی هستند که جانمایی اختصاصی و ابتکاری برخی از آنها در چارجوب نظام اسلامی اساساً برای استفاده از ظرفیتهایشان در مواردی اینچنینی بوده است و استفاده از این ظرفیت اتفاقی بدیهی و طبیعی است و نه نادیده گرفتن آن. هرچند روشنفکران را خوش نیاید!
پس آنچه در این میان اهمیت دارد گلایهها و غرغرهای جریان شبه روشنفکری و اصل استفاده از این ظرفیتها نیست بلکه دو چیز است. یکی اینکه این عملیات فرهنگی اغازی باشد برای عادی سازی این اتفاق و تسری آن به تمام طول سال. و دوم زمینه سازی برای استفاده عادلانه همه محصولات جبهه فرهنگی انقلاب از این طرفیت.
*مجله فرهنگی هفت راه