به گزارش مشرق، «ما در این کشور عرضه ساخت یک لولهنگ را هم نداریم آن وقت...» این ها جملات 60 سال پیش مانند پتک بر سر نمایندگان دوره شانزدهم مجلس ملی کوبیده شد و سختتر از اینکه نخست وزیر وقت این اظهارات را بیان کرده بود.
اظهارات رزمآرا نخست وزیر دولت شاهنشاهی ایران یکی از بزرگترین نشانههای تحقیر لیاقت و جایگاه ملت ایران باشد که حتی نمایندگان جبهه ملی را آنقدر کلافه کرد که در صحن علنی مجلس به رزمآرا بیسابقهترین انتقادات را کردند و دست آخر خون نخستوزیری که ملت ایران را «بیلیاقت» خواند با گلولههایی که از لوله سلاح فدائیان اسلام بیرون آمد، قبل از پایان سال 1329 ریخته شد.
اما رزمآرا هیچگاه نقطه پایان کسانی که ملت ایران را لایق دست یافتن به تکنولوژی و پذیرفتن مسئولیت صنایع جدی نمیدانستند، نبود و سالها بعد جریانی در برخی مراکز قدرت در کشور حاکم شد که همین تفکر را برای مردم به ارمغان آورد.
این جریان در بحبوحه تنشهای ایجاد شده بر روی پرونده هستهای کشورمان در تریبون رسمی مجلس شورای اسلامی با زیر سوال بردن دستاوردهای کشورمان در زمینه انرژی صلحآمیز هستهای را «یک چاه بیآب» خواند.
البته این تفکر حتی با دستیابی چشمگیر ایران به چرخه غنیسازی و ساخت تاسیسات مربوط به آن نیز تغییری نکرد و پس از حدود 12 سال و در آستانه دور نهایی مذاکرات هستهای به صورتی هدفدار به اظهار همان عقاید رزمآرا گونه پرداختند.
دانشگاه تهران چندی پیش شاهد نشستی با عنوان «درباره یک توافق» و با حضور چهرههای اصلاحطلب بود؛ جایی که تفکراتی شبیه تفکر 60 سال پیش رزم آرا بازگو شد.
در این گزارش به بررسی رفتار کسانی خواهیم پرداخت که در طی چند دهه گذشته ملت ایران تحقیر شده میخواستند.
«رزمآرا»؛ نخستوزیری که ملت ایران را بیلیاقت میدانست!
دوره شانزدهم مجلس ملی شاید یکی از مهمترین دورههای مجلس ملی در دوران مشروطه باشد؛ مجلسی که در جریان ملی شدن صنعت نفت قرار گرفت و با رد تمدید قرار داد گس _ گلشائیان سرانجام ملی شدن صنعت نفت را رقم زد.
اما این دوره با نخست وزیری سپهبد رزمآرا همزمان شد که یکی از جدیترین طرفداران تمدید قرار داد نفتی گس _ گلشائیان بود که امتیاز بهرهبرداری از نفت ایران را به طرف غربی میداد.
نخستوزیر وقت در اوایل دی ماه سال 1329 نخست وزیر تعدادی از نمایندگان را به جلسه خصوصی دعوت میکند تا آنها را برای دادن رای مثبت به لایحه تمدید گس _ گلشائیان راضی کند.
روایتهای متعددی از آن جلسه تاریخی که شاید بتوان گفت حکم مرگ رزمآرا را نیز صادر کرد، شنیده شده است.
روایت اول این است که رزمآرا در این جلسه اینگونه سخن گفته است :« ما لیاقت لولهنگسازی (آفتابه گلی) هم نداریم. 50 سال است که آن را میسازیم ولی ترقی نکردهایم ما چطور میتوانیم خودمان صنعت نفتمان را اداره کنیم؟ اگر این کارهای عوامفریبانه ادامه پیدا کند من ناچار میشوم که مسجد شاه را توی سر کاشانی و مجلس را توی سر اقلیت خراب کنم»
رزم آرا، نخست وزیری که معتقد بود ایرانی ها حتی نمی توانند آفتابه بسازند!
این اظهارات کمکم به گوش دیگر نمایندگان اقلیت نظیر مصدق و مکی از اعضای جبهه ملی میرسد و جلسه روز 5 دیماه 1329 مجلس شورای ملی، محلی برای حمله به اظهارات تحقیرکننده نخستوزیر میشود.
اولین ناطق مکی از نمایندگان عضو جبهه ملی پشت تریبون مجلس میرود و با اشاره به جلسه پریشب (3 دی ماه 1329) با تعدادی از نمایندگان میگوید: «ایشان (رزمآرا) بلند شدند رسماً گفتند که ما لیاقت و شخصیت اداره کارخانه سیمان را نداریم این را با اکثریت گفتند. گرچه اجازه ندادهاند بعد از نطق ایشان کسی از آقایان اکثریت بلند شوند صحبت کنند والا من مطمئن بودم که غالب از نمایندگان اکثریت میگفتند این بیلیاقتی دولت است باید بگویند چرا لیاقت ندارد کارخانه سیمان را اداره کنی»
وی ادامه میدهد: «من اطمینان دارم که وجدان پاک عدۀ زیادی از نمایندگان محترم هیچ وقت اجازه نمیدهد که این طور شرکت نفت اموال ملی و منابع حیاتی این مملکت را غارت بکند و آن وقت یک رئیس دولتی هم بیاید در جلسۀ خصوصی این طور به ملت ایران و به مهندسین ایران توهین بکند که بگوید ما لیاقت ادارۀ کارخانه لولهنگسازی را هم نداریم. خود او لیاقت ندارد که بتواند حق ملت ایران را بگیرد»
شایگان یکی دیگر از نمایندگان مجلس ملی نیز در واکنش به اظهارات رزم آرا و تحقیر ملت ایران میگوید: «آنهایى که این حرف را زدند شایسته است که متهم به وجود حس حقارت در خودشان بشوند یا جناب نخست وزیرى که بایستى از احساسات عمومى ملت ایران استفاده بکنند و یک ملتى را نجات بدهند که میروند به جلسه خصوصى مىگویند «آقا شما چه مىگویید شما؟ بنده و همه چه مىگویید؟ من مىگویم شما کارخانه سیمان را نمیتوانید اداره بکنید شما لولهنگ را هم نمىتوانید بسازید حس حقارت در کیست؟ کیست که خودش را حقیر مىبیند و ملت خودش را حقیر مىبیند»
اینها تنها بخشی از واکنش های نمایندگان به اظهارات رزم آرا بود که در نهایت باعث شد وی لایحه خود را از مجلس پس بگیرد و با کشتهشدن رزم آرا توسط طهماسبی عضو جمعیت فدائیان اسلام در نهایت در پایان همان سال صنعت نفت ایران برای همیشه ملی شود.
خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فدائیان اسلام که مسئول ترور رزم آرا شد
شاید خلیل طهماسبی فکر میکرد با شلیک سه گلوله به مغز رزمآرا دیگر هیچ کس نخواهد توانست ملت ایران را اینگونه در برابر مقاومت و دستاوردهایش تحقیر کند ولی ظاهرا تنها 50 سال زمان نیاز بود تا کسانی با همان تفکر رزمآرا ولی در برابر فناوری بسیار عظیمتر از صنعت نفت ملت ایران را تحقیر کنند.
مجلس ششم؛ وقتی اصلاحطلبان نیز راه «رزمآرا» را میروند
مجلس ششم آنقدر تنشهای مختلف را در حافظه سیاسی مردم ایران به جای گذاشته که کمتر کسی در نطقهای میان دستور نمایندگان مجلس ریز میشود؛ نطقهایی که گاهی دقت در آن میتواند انگیزهها و منشهای جریانات سیاسی کشور را روشنتر کند.
3 آذر 82، صحن علنی مجلس شورای اسلامی، احمد شیرزاد نماینده مردم تهران و عضو فراکسیون مشارکت پشت تریبون مجلس قرار میگیرد و نطق خود را اینگونه آغاز میکند: «مدعی بودیم که رهبر معنوی جهان هستیم، تمام تودههای محروم چشم امید به ما دوختهاند. از مظلومان جهان حمایت میکنیم، سردمدار اخلاق و انسانیت در جوامع خشونتزده امروز هستیم. بجای سلاحهای مرگبار ضدانسانی، بر ایمان و ایثارگری جوانانمان تکیه داریم. میگفتیم رژیمی هستیم که قدرتمان ریشه در قلوب مردم دارد. بجای داغ و درفش، از نفوذ کلام معنوی بهره میبریم. در حکومت ما فاصلهای میان رهبران و مردم نیست و همبستگی مردم با حاکمیت ضامن شکست تمام توطئههاست. مدعی بودیم راه نوینی برای بشریت به ارمغان آوردهایم.»
گوشهای نمایندگان تیزتر شده تا ببینند شیرزاد دقیقا میخواهد به کدام مبحث بپردازد و کمتر کسی فکر میکند که نطق شیرزاد درباره مهمترین پرونده آن روزها و البته 12 سال آینده کشور باشد؛ مساله هستهای!
شیرزاد ادامه میدهد: «اما امروز در جهان از ما چهره رژیمی ساختهاند خشن، سرکوبگر و بریده از مردم، متکی بر قدرت نظامی و ابزار سرکوب. تصویر رژیمی که هیچ سخن انتقادآمیزی را برنمیتابد و روز به روز مرزهای خطوط قرمز آن گسترش مییابد. چهره حکومتی که در خفاء، رفتاری متفاوت با ادعاهایش دارد و بفکر تهیه سلاحهای مرگبار و ابزار تهدیدکننده بشریت است. از این رژیم چنان تصویری منعکس شده است که گویی منطق گفتوگو با جهان را نمیداند و تنها زبان تهدید را میشناسد و با خشنترین و قسیترین گروههای تروریستی در ارتباط است. میگویند رد پای او در بسیاری از حوادث تروریستی در گوشه و کنار جهان وجود دارد و دین برای او ابزار سرکوب است. از ما تصویر رژیمی ساختهاند که دروغ میگوید و به تعهدات خود در جامعه جهانی پایبند نیست، و قسعلیهذا. چند روز پیش تیتر درشت برخی از روزنامههای اروپا این بود: «جمهوری اسلامی (19( سال به جهانیان دروغ گفته است».
نماینده اصلاحطلب مجلس ششم در ادامه نطق خود رسما ادعاهای غرب را مدارک مستندی میخواند که آنها از برنامه هستهای ایران در اختیار دارند؛ «میتوان تمام این تبلیغات را به رسانههای صهیونیستی نسبت داد، میتوان مثل همیشه آنها را توطئههای استکبار جهانی دانست و داد از مظلومیت جمهوری اسلامی زد. میتوان کماکان خود را محور خوبیهای جهان پنداشت و تمام اتهامات را به دشمنی دشمن منسوب کرد، اما یک نکته بسیار ساده این میان وجود دارد، آنها سرنخها، دمخروسها و مدارک و مستنداتی از ما دارند که آنها را در ادعاهایشان محق جلوه میدهد. این مدارک و مستندات، نوعاً در داخل کشور منعکس نمیشود و مردم ما بدرستی و دقت نمیدانند که رسانههای جهان چه اتهامات و تقصیرهایی را متوجه جمهوری اسلامی میکنند و بابت این اتهامات چه شواهدی برای اثبات وجود دارد.»
بخش آخر اظهارات شیرزاد اما دارای نکات قابل توجهی است، آنجا که شیرزاد حرکت ایران به سمت هستهای شدن را با مسائل سیاسی و ادعاهای حقوق بشری در کنار یکدیگر قرار میدهد و میگوید: « آن زمانی که سادهلوحانه سر خود را به زیر برف کردند، پروژههای بلندپروازانه بیهدف طراحی کردند، نامعقولترین و نامتعارفترین شیوهها را برای دستیابی به فناوری هستهای برگزیدند و فکر نکردند که آنچه میکنند روزی در معرض دید و بررسی متخصصان جهان قرار میگیرد، آن روز که سایت عظیم (50) هزار متری طراحی کردند تا در چند متر مربع (رئیس ـ وقتتان تمام است) از یک گوشه آن چند دستگاه کوچک نصب کنند، فکر نکردند که اگر از این چاه، آب فناوری استراتژیک درنیاید، نان تبلیغات استکباری درخواهد آمد. آری در آن روز باید روزی را میدیدند که علیه ما تیتر شود «جمهوری اسلامی (19) سال دروغ گفت». آیا بافرض هر موفقیتی این ضربه معنوی (رئیس ـ وقتتان تمام است) و تبلیغاتی قابل توجیه است؟ والسلامعلیکم»
اظهارات شیرزاد آنقدر بهتبرانگیز است که مهدی کروبی رئیس وقت مجلس بلافاصله بعد از اظهارات شیرزاد به آن واکنش نشان میدهد و میگوید: «همینجا بایستید که من یک سؤال از جناب عالی دارم رادیو اسرائیل اگر بگوید، همینها را رادیو اسرائیل تندتر میگوید؟ شما این را جواب بدهید؟ (19) سال است ما به مردم دروغ گفتیم!؟ به دنیا هم دروغ گفتیم!؟ شما کل نظام را زیر سؤال بردید. این را همینجا جواب بدهید تا مردم بفهمند اصلاً من چه میگویم، شما چه میگویید، نظام چه میگوید؟ شما یک وقت میآیید یک اشکالی میکنید به یکنفر، به بنده، به دو نفر، به یک مأموری که دم اوین یک غلطی کرده، به یک کسی که یک گوشهای یک کاری کرده، من این را فهمیدم، شما توضیح بدهید ... آقای دکتر شیرزاد! با همه احترامی که برای شما قائلیم، حرفهای تو من را با این فهم ناقصم این را فهمیدم که شما آیا اشکالت به یک مواردی است یا کل نظام به مردم دروغ گفت و آمریکا و اسرائیل راست گفتند؟ اصلاً صریح بگو ببینیم منظورت از این چه بود؟ من نادان میخواهم بفهمم، من میخواهم بفهمم شما فرمودی (20) سال است گفتند، بعد هم سرنخهایش در ایران پیدا شد. خوب، سر نخهایش در ایران پیدا شد یعنی آنها راستگو هستند و ما دروغگو هستیم؟! این را توضیح بدهید!»
حمایت اصلاحطلبان از نطق جنجالی شیرزاد
اما نکته عجیبتر حمایتهای برخی نمایندگان اصلاحطلب وقت نظیر الهه کولایی از اظهارات شیرزاد است . وی در تذکر خود بعد از اظهارات شیرزاد میگوید: «نطق پیش از دستور از حقوق نمایندگان است. نطق نمایندگان در داخل و صحن مجلس و کمیسیونها حق آنهاست و باید آزادی بیان داشته باشند و اظهار نظر کنند. آقای دکتر شیرزاد به عنوان استاد فیزیک در دانشگاهها آنچه که مورداستناد قرار داد درباره گزارش شورای حکام بود و فرمایش ایشان این بود که عاقلانه عمل کنیم و بهانه به دست دشمنان ندهیم. این حق نماینده است که آزادانه نطق کند. این حق را از نماینده نگیرید. شما (خطاب به آقای کروبی) علاوه بر آییننامه به قرآن سوگند یاد کردید که بیطرف باشید. »
پس از این جلسه اما حمایتهای سریالی اصلاحطلبان از شیرزاد توسط نمایندگان مجلس ششم آغاز میشود.
محسن آرمین سخنگوی وقت سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در ادامه حمایت از شیرزاد میگوید: « یکروال خیلی زشت و ناپسندی در جامعه ما در حال شکلگیری است. اقدامات عملی که بیشترین خسارتها را برای اعتبار و وجاهت جمهوری اسلامی صورت میگیرد، مورد اعتراض کسی قرار نمیگیرد، آنوقت اگر کسی اعتراض کند که این اقدامات عملی باعث این فشارها و مشکلات شده، میگویند شما مثل رادیو آمریکا و اسرائیل حرف میزنید»
در ادامه نیز رجبعلی مزروعی ضمن انتقاد از کروبی به دلیل دخالت در نطق میاندستور شیرزاد وی را متهم میکند که اجازه صحبت کردن به اصلاحطلبان را در مجلس نمیدهد.
شیرزاد اما پس از نطق خود نیز ماجرا را رها نمیکند و زمانی که خود را از حمایتهای طیف اصلاحطلب مجلس بهرهمند میبیند در گفتوگو با یک نشریه ایتالیایی تصریح میکند: «ما احتیاج به نیروگاه اتمی نداریم و رژیم برای قدرتنمایی سعی در پیشبرد برنامههای هستهای دارد.»
عجیبتر از اظهارات شیرزاد درباره انرژی هستهای، حمایتهایی است که اصلاحطلبان در آن دوره از وی داشتند؛ حمایتهایی که باعث شد 12 سال بعد در دانشگاه تهران اظهارات مشابهی از سوی شیرزاد و جمعی دیگر از اصلاحطلبان درباره فناوری هستهای کشورمان صورت گیرد.
اصلاحطلبانی که فناوری هستهای را «بیفایده» میدانند
«از چاه هستهای آبی برای ایران در نمیآید...» شیرزاد حدود 12 سال بعد از نطق جنجالی خود در مجلس ششم اینبار به همراه دو چهره همفکر خود یعنی صادق زیباکلام و داوود هرمیداس باوند به تالار فردوسی دانشگاه تهران آمده تا دوباره از بیفایدهبودن انرژی هستهای برای ملت ایران بگوید.
شیرزاد در این همایش که انجمن اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آن را تدارک دیده بود، با بیان اینکه از این چاه (صنعت هستهای) آبی در نمیآید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید، افزود: از سال 82 تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور.
وی تصریح میکند: هیچکس در ایران نمیداند که ما به چه دلیلی به مسیر هستهای شدن پا گذاشتهایم و این امر دقیقاً به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود در حالی که برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا میگذرد را بیان میکردند.
وی اظهار داشت: رآکتور آب سنگین اراک بسیار مضر است و حادثه چرنوبیل از این دست رآکتورها را در خود داشت و حالا در طرف غربی در مذاکرات جمهوری اسلامی ایران میگوید که آب سنگین این نیروگاه را با آب سبک عوض کند و این برای ما نیز بهتر است.
شیرزاد گفت: اگر جمهوری اسلامی ایران به جای 10 هزار دستگاه سانتریفیوژ 500 یا هزار و یا حتی 1 دستگاه داشته باشد چه اتفاقی رخ میدهد؟
وی در ادامه با زیر سوال بردن پیشرفتهای هستهای کشورمان گفت: در زمینه هستهای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن را.
اما شیرزاد در بیان این اظهارات تنها نیست و صادق زیباکلام دیگر مهمان این جلسه که پیش از این نیز سابقه اظهارنظر علیه برنامه هستهای ایران را دارد، با وی همراهی میکند.
زیباکلام تصریح میکند: فعالیتهای هستهای دست کم از سال 82 به این سو خیلی شیره گلوسوزی برای مملکت نبوده است، نه از نظر پیشرفت علمی خیلی خبری بوده و نه از لحاظ اقتصادی و چه بسا با مطالبی که مطرح شد به ضرر ما بوده است.
زیباکلام ادامه داد: من معتقدم آنقدر که هستهای به ما ضرر زده است جنگ نزده است.
این اظهاران تنها گوشهای از حملاتی است که در این نشست به تلاشهای چندین ساله دانشمندان هستهای شد و مانند 12 سال پیش شدیدا مورد توجه رسانههای خارجی نظیر بی بی سی فارسی و رادیو فردا صورت گرفت.
آیا «ما نمیتوانیم» در دولتیها نفوذ کرده است؟
اظهارات شیرزاد و زیباکلام و دیگر اصلاحطلبان حامی آنها برای بسیاری از مسئولان و جامعه تاسفآور بوده و هست اما سوال اینجاست که آیا این تفکر در میان مسئولان دولتی نیز جایگاهی دارد یا خیر.
همین چندی پیش بود که اکبر ترکان مشاور ارشد رئیسجمهور در اظهاراتی دستاوردهای فنی ایران در زمینه صنایع مختلف را زیر سوال برد.
ترکان معتقد است تنها صنعت ایرانی که می تواند با صنایع جهانی مقابله کند،
صنعت آبگوشت بزباش است!
اکبر ترکان عصر روز گذشته با حضور در نشست تخصصی صنعت خودرو گفت: بدون تعارف بگویم آیا در فناوری الکترونیک و یا برق و یا صنایع دیگر امکان رقابت را با محصولات کشورهای دیگر داریم؟
وی در ادامه خطاب به حاضران تاکید کرد: بگذارید با خود روراست باشیم ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم.
اظهارات ترکان در حالی مطرح میشود که ایران هم اکنون در بسیاری از صنایع حرف اول را در منطقه میزند ولی این نگاه ترکان شبهه نفوذ تفکری مانند تفکر رزمآرا و شیرزاد را تقویت میکند.
بنابر این گزارش، بدون شک دستاوردهای ملت ایران باید در فضایی علمی و بدون از تنش مورد بحث و بررسی قرار گیرد و نمیتوان در یک فضای سیاسی آنها را برشمرد، اما نگاهی کوتاه به پیشرفتهای 35 سال گذشته میتواند از توهین جریانات سیاسی به توانمندیهای ملت ایران جلوگیری کند.