منزل پدری شهید حسینی نزدیک یکی از بیمارستان های قم بود، حجت الاسلام حسینی پدر شهید می گوید سید علی همواره به عیادت مجروحینی که توسط نیروهای ستم شاهی مجروح شده بودند و در بیمارستان بستری بودند می رفت ، یکی از خلاقیت های مبتکرانه علی این بود که از اهالی محل دارو های مورد نیاز را جمع آوری می کرد و به بیمارستان می برد تا برای مداوای مجروحین استفاده شود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و فرمان امام خمینی(ره) بر خالی نگذاشتن جبهه ها سیدعلی همراه با برادرش سیدهادی با ثبت نام در بسیج قم عزم دفاع از میهن می کنند و به جبهه می روند، سید علی علاقه زیادی به دعای کمیل، دعای توسل و دعای فرج داشت و همواره ذکر می گفت و دیگران را دعوت به برگزاری دعا می کرد.
سید علی شنا گر ماهری بود به همین دلیل به یگان دریایی رفت ، نیروهای شناگر بعد از انجام تمرینات در کانکس هایی در منطقه انرژی اتمی دارخوئن استراحت می کردند تا اینکه در تاریخ24 فروردین 65 هواپیماهای بعثی کانکس ها و منطقه استراحت رزمندگان را بمباران می کند و بسیاری از رزمندگان در آتش سوخته و پیکر بسیاری از رزمندگان نیز کاملا پودر می شود که دیگر قابل شناسایی نبود.
پدر شهید جاوید الاثر علی حسینی بیان می کند: شب قبل از شهادت علی، بعد از افطار به خواب رفتم قبل از سحر در خواب دیدم که چراغ های خانه ام شکسته است هراسان از خواب بیدار می شوم بسیار آشفته بودم، فردای همان روز خبر شهادت علی را برایمان می آورند، ما را برای شناسایی چندین جنازه از شهدا که کاملا سوخته بودند بردند اما نمی شد تشخیص داد این پیکرها مربوط به کدام شهید است، مادر شهید سالها برای شنیدن خبری از فرزندش به کمیته مفقودین می رفت و برای فرزنش خیرات می داد.
خانواده شهید حسینی که خبر دقیقی از شهید سید علی حسینی نداشتند مراسم تشیع باشکویی بصورت دسته گل و بدون پیکربرگزار می کنند و مزار یادبودی در گلزاری شهدای علی بن جعفر(ع) به یاد علی بنا می کنند.
*ثامن