ملک عبداللهبن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در حالت کمای عمیق به سر میبرد که بهگفته بهترین متخصصین جهان، بعید است که از این حالت رهایی پیدا کند. وخامت شدید حال پادشاه یک بار دیگر بحث درباره جانشین وی و آینده این کشور و حتی تمام منطقه حاشیه خلیج فارس را برانگیخته است. در حال حاضر این مسایل با شدت خاصی مطرح شده و احتمال رسیدن پادشاه جدید به تاج و تخت در سال 2015 افزایش یافته است. در عین حال بحث درباره اینکه چهکسی وارث پادشاه فعلی خواهد شد، همچنان ادامه دارد.
پادشاه دم مرگ است؟
در حال حاضر عبداللهبن عبدالعزیز 91 سال عمر دارد و او تا کنون چند عمل جراحی در ناحیه کمر متحمل شده است. ابتدا در ریاض اعلام کرده بودند که پادشاه را برای انجام برخی آزمایشها روانه بیمارستان کردند ولی بعد از آن معلوم شد که او سینهپهلو کرده و نمیتواند بهطور مستقل نفس بکشد. عبدالله سالهای زیادی است که سیگار میکشد که برخی منابع اطلاع میدهند که او سرطان ریه هم دارد. البته مدتی بعد، از پایتخت سعودی خبرهایی واصل شد که معالجه فشرده باعث گردید که حال او بهتر شود و اینکه او شفا مییابد که البته مشکل بتوان این خبرها را باور کرد. در هر حال این سؤال مطرح میشود که چرا در روزهای اخیر هر روز مهمانان آمریکایی که نمایندگان محافل سیاسی و نهادهای مختلف دولتی این کشور هستند، به ریاض سفر میکنند. این وضع فقط یک حکایت دارد و آن این است که واشنگتن برای درگذشت پادشاه فعلی عربستان سعودی آماده شده و سعی میکند روند انتقال قدرت در این کشور را کنترل کند تا از وقوع مبارزه شدید بر سر قدرت پیشگیری نماید.
بالاخره با تلاش خود آمریکا این وضع ایجاد شده است که یک سری عوامل حائز اهمیت جهانی و منطقهای به عربستان سعودی وابسته شود، میتوان به ثبات بخش انرژی جهان اشاره کرد که در شرایطجاری بسیارمبرم شده است: ریاض که فعالیت خود را با واشنگتن هماهنگ میکند، برای کاهش هرچه بیشتر قیمت جهانی نفت تلاش به عمل میآورد تا اقتصاد روسیه و ایران را هرچه بیشتر تضعیف کند. سعودیها در زمینه سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه نقش تعیین کنندهای ایفا میکنند.
میتوان همچنین به اوضاع عراق اشاره کرد که ریاض در این کشور برای تضعیف مواضع دولت شیعه بغداد تلاشهای هرچه بیشتری به عمل میآورد. مخارج مبارزه با داعش در حد زیادی از خزانه عربستان سعودی تأمین میشود. سعودیها در روند مذاکرات درباره برنامه هستهای ایران دخالت گستاخانهای میکنند ولو اینکه عضو رسمی این مذاکرات نمیباشند. امنیت نظامی و سیاسی منطقه خلیج فارس و ثبات مصر هم شایان ذکر است که زمامداری نظامیان این کشور بر کمک مالی عربستان سعودی متکی شده است. همچنین حل و فصل مسأله فلسطین و اوضاع یمن شایان ذکر است.
سرنگونی رژیم عربستان سعودی چه تبعاتی بهدنبال خواهد داشت؟
واشنگتن که عربستان سعودی را به شریک اساسی راهبردی خود در منطقه خاورمیانه تبدیل کرد، بدین وسیله همه تخممرغها را در یک سبد گذاشته و حالا باید برای چیدن میوههای تلخ این سیاست کوتهبینانه آماده شود. منافع متعدد آمریکا در منطقه به تحولات بعد از وفات ملک عبدالله بستگی دارد. ایالات متحده در این منطقه متحد نیرومند دیگری غیر از اسراییل ندارد ولی اسراییل کشور عربی نیست و لذا در شرایط جاری اتکا بر اسراییل در جهان عرب کار احمقانهای میباشد. ایران که بزرگترین کشور منطقه است نیز کشور عربی نیست. اگر کاخ سفید به ایران بهعنوان شریک راهبردی خود دست دراز کند، نه جمهوری خواهان این اقدام را خواهند پسندید و نه عربهای مقیم شبهجزیره عربستان. مصر که همیشه رهبر جهان عرب بود، بر اثر انقلاب رنگینی که ایالات متحده همراه با عربستان سعودی و قطر آن را تحریک کرده بودند، ویران گردیده است. سایر کشورها مانند سوریه و عراق، بار سنگین رهبری اعراب را «نمیکشند» یا در جریان بهار عربی بهطور قابل توجهی تضعیف شدهاند. لذا در شرایط جاری انتقال آرام قدرت در عربستان سعودی، برای واشنگتن از همه مهمتر است.
در غیر این صورت ممکن است در خاندان حاکم عربستان تفرقه بیفتد که البته الآن هم میان اعضای آن اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. شاهزادههای جوانتر یعنی نوهها و سایر قوم و خویشان جوانتر ملک عبدالعزیز، بنیانگذار این پادشاهی، نسل قدیمی را که از فرزندان بنیانگذار پادشاهی تشکیل شده است، تحت فشار قرار میدهند.
علاوه بر آن، در عربستان سعودی طایفهها و خانوادههای زیادی وجود دارند که از نظر اصل و نسب نجیب خود از آلسعود دست کمی ندارند و می خواهند حداقل بخشی از حقوق از دست رفته را بازیابند. چه رسد به تکنوکراتهایی که طرفدار نوسازی همهجانبه کشور هستند و میفهمند که باقی ماندن آن در ابعاد قرن 18 میتواند به سقوط و فروپاشی کامل رژیم و دولتی منجر شود که انگلیسیها 85 سال پیش روی ویرانههای امپراطوری عثمانی ساخته بودند. در نجد وهابیون برتری دارند، در حجاز و در قسمت شمال غربی کشورسنیها، در استان شرقی شیعیان، در قسمت جنوبی اسماعیلیون و در قسمت جنوب غربی قبایل یمنی که بسیاری از آنها اهل تشیع هستند. رویارویی شیعه و سنی در داخل عربستان سعودی شدت مییابد و اوضاع در امتداد مرزهای این پادشاهی امن و امان نیست. در عراق جنگ بین داعش و نیروهای حامی دولت شیعه بغداد جریان دارد، سوریه مدتهاست که صحنه شعلهور شدن مناقشه خونینی میباشد که خود ریاض آتش آن را برافروخت.
در یمن قیام کنندگان حوثی که از پشتیبانی ایران برخوردارند، به قدرت رسیدهاند. سعودیهایی که به تهران با چشم رقیب و منشأ خطر انقلاب شیعی مینگرند، روابط خود با ایران را تیره و متشنج کردهاند. روابط عربستان با کشورهای همسایه عربی هم صاف و بیدغدغه نیست. بسیاری از ناظران تجزیه عربستان سعودی به 4-3 دولت را پیشبینی میکنند که قبل از تشکیل پادشاهی همین وضع مشاهده میشد. تازه در این کشور موج تروریستی تحت تأثیر داعش بلند میشود در حالی که اعتبار پادشاه بهعنوان خادم حرمین بهعلت مداخله عربستان سعودی در گوشه و کنار جهان عرب افت کرده است. علمای برجسته حتی به واگذاری امور حج و اداره حرمین به شورای جهانی مفتیات دعوت میکنند. اگر پادشاهی عربستان سعودی از هم بپاشد، موج تکانهای انقلابی علیه رژیمهای محافظهکار تمام عربستان این منطقه را در خواهد نوردید. در عین حال نقش اسلام گرایی افراطی افزایش مییابد که تا کنون داعش به کیان دولتی تقریباً واقعی آن تبدیل شده است.
نامزدهای اصلی
ولیعهد سلمان (متولد سال 1935) در حال حاضر وزیر دفاع و از چند ماه پیش رئیس دولت میباشد. او که در سال 2012 ولیعهد اعلام شد، در اکثر سفرهای خارجی نماینده ملک عبدالله میباشد. سلمان قبل از آن طی 48 سال رئیس شهرداری ریاض بود. در سال 1963 که به این مقام رسیده بود، جمعیت این شهر از حد 200 هزار نفر نمیگذشت ولی اکنون تا حدود 5 میلیون نفر افزایش یافته است. سلمان بهعنوان پادشاه آینده از همه مناسبتر محسوب میشود ولی او بهشدت مریض است و بهزودی 80 سالش تمام میشود. سلمان در سالهای 1980 در جریان حضور شوروی در افغانستان، سرپرست کمک مالی به مجاهدین افغانی بوده و در این زمنیه با محافل وهابی عربستان سعودی روابط تنگاتنگی برقرار کرده بود.
بهعلت مشکلات سلامتی سلمان، در ماه فوریه سال 2013 امیر مقرن به نیابت وی منصوب شد تا تسلسل وراثت تاج و تخت به هم نخورد. مقرن (متولد سال 1945 و هم اکنون 70 سال دارد) فارغ التحصیل دانشکده نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا است. وی بهعنوان خلبان در نیروی هوایی عربستان سعودی خدمت کرد، بعداً معاون استاندار مدینه و پس از آن رئیس سرویس اطلاعات سعودی شد. مقرن همچنین با ملک عبدالله روابط تنگاتنگی برقرار میکند.
هر سه نفر ــ عبدالله، سلمان و مقرن ــ پسران ملک عبدالعزیز بنیانگذار خاندان سعودی هستند که 45 فرزند ذکور داشت. در حال حاضر فرزندان عبدالعزیز عضو بهاصطلاح شورای بیعت هستند که در سال 2007 توسط عبدالله برای تسهیل انتخاب ولیعهد تشکیل شد. اکثر کارشناسان شریک این نقطه نظر هستند که مقرن، آخرین سیاستمدار کارآمد از میان فرزندان عبدالعزیز است و لذا اگر او بعد از روی کار آمدن سلمان ولیعهد شود، انتخاب مدعیان بعدی قدرت از میان نوههای بنیانگذار کشور، کار این شورا خواهد بود. این وضع خاندان حاکم را با بحران مشروعیت روبهرو خواهد کرد که در طول تاریخ خود با آن روبهرو نشده است.
نسل جوان تشنه قدرت است
در هر حال، از حدود 1500 شاهزادهای که هسته خاندان حاکم را تشکیل میدهند، تنها افراد انگشت شماری به بالاترین مقامات دسترسی پیدا خواهند کرد. پادشاه عربستان فقط 45 پسر مشروع داشت ولی شمار فرزندانی که صیغهها به دنیا آوردند، روشن نیست. اگر هریک از آنها بهاندازه ملک عبدالله 15 فرزند داشته باشند و حداقل نیمی از آنها نوه داشته باشند (که مسنترین آنها از حد 70 سال گذشتهاند)، نیروی ذخیره سلطنتی واقعاً قابل توجه است.
میان این دسته بزرگ شاهزادهها افرادی دارای سطح بالاتر نجابت محسوب میشوند که مادرانشان هم به خانوادههای نخبگان قبایل سعودی تعلق داشتند. از نظر درجه نفوذ، بعد از مقرنبن عبدالعزیز، متعببن عبدالله پسر پادشاه در مقام دوم قرار دارد. او نفر اول میان نوههای پادشاه بنیانگذار کشور است که در سالهای اخیر در نظام دولتی و بهخصوص در بلوک مسلح به مقامهای کلیدی رسیدهاند. او طی سالهای زیادی معاون پدر خود بود که ریاست گارد ملی، مهمترین ابزار قدرت (لشگر 70هزار نفری تشکیل شده از بادیه نشینان) را بهعهده داشت. در سال 2010 پادشاه فرماندهی این لشگر را به پسرش واگذار کرد و در سال 2013 وضع حقوقی این نهاد را تا بالاترین درجه بالا برد و وزارت گارد ملی را تشکیل داد. بدین وسیله، سطح اختیارات رئیس این نهاد با اختیارات وزیران دفاع و کشور برابر گردید. همانطور که در فوق اشاره شد، ولیعهد عربستان سعودی وزیر دفاع میباشد.
در سال 2012 امیر محمدبن نایف (که الآن 55 سال دارد) وزیر کشور شد. این مقام به او از پدرش به ارث رسید که همزمان ولیعهد بود ولی در ماه ژوئن سال 2012 درگذشت (او فقط 5 فرزند پسر داشت). امیر محمد طی سالهای زیادی معاون وزیر بوده و از جمله مسئول مبارزه با گروههای تروریستی بود.
امیر بندر بن سلطان یک مرد قوی دیگر میان نوهها به حساب میآید. او از زمانی شناخته شد که پدرش وزیر دفاع و ولیعهد بود (در ماه اکتبر سال 2011 فوت کرد). امیر بندر از آغاز ریاست جمهوری ریگان و تقریباً تا پایان دوره ریاست جمهوری بوش پسر، سفیر عربستان سعودی در ایالات متحده بود و حق داشت هر موقعی که بخواهد بهطور آزاد از کاخ سفید بازدید کند. تصادفی نیست که به او لقب «بندر بوش» داده شده بود. بعد از بازگشت وی از واشنگتن، ملک عبدالله بندر را به مقام دبیر کل شورای امنیت ملی و سپس به ریاست سازمان اطلاعات خارجی منصوب کرد. البته بندر بهعلت به ناکامی کشاندن همه تلاشهای عربستان سعودی در جهت سرنگونی رژیمهای سوریه و عراق، در تابستان سال 2014 از این مقام برداشته شد و زیر سایه رفت.
استانداران استانهای پایتخت و شرقی که آنجا مهمترین ذخایر نفت متمرکز شده است، نیز باید در نظر گرفته شوند. در سال 2012 خالد بن بندر پسر مسنترین فرزند بنیانگذار عربستان سعودی که بهخاطر سن خود هم عضو بسیار محترم و بانفوذ خاندان حاکم است، به مقام فرماندار ریاض منصوب شد. امیر خالد قبل از این انتصاب فرمانده نیروی زمینی بود. سعید بن نایف استاندار استان شرقی قبل از این انتصاب در ماه ژانویه سال 2013 معاون استاندار بود و پیش از آن طی مدت زیادی سفیر در اسپانیا و چند ماه رئیس دفتر پدرش (که ولیعهد بود) بود. ولی وفات امیر نایف به ادامه فعالیت دولتی پسرش پایان نداد. بهعکس، او به یکی از بانفوذترین شخصیتها میان «نوهها» تبدیل شد، زیرا به مکانیزمهای نظارت بر جریانهای مالی از محل صدور نفت آگاه است.
در هر حال، فعلاً فقط این واقعیت مسلم است که در صورت وفات پادشاه، زمام امور به ولیعهد یا معاون وی منتقل خواهد شد. بهعبارت دیگر، آخرین نسل فرزندان پادشاه بنیانگذار کشور حکومت خواهند کرد که دچار کهولت سن و ضعف جسمانی شدهاند. بعید است که آنها به تصمیمات جدی تن دهند. وظایف پادشاه جدید بسیار محدود خواهد بود: او باید تسلسل نسلهای آلسعود را تأمین کند، لذا نباید در انتظار تغییرات مثبت در سیاست عربستان سعودی بنشینیم، ولی همین امر نقطه ضعف عربستان را تشکیل میدهد زیرا مسایل حل نمیشوند بلکه منجمد میشوند. تازه ریاض که در قالب دنبالهروی از ایالات متحده قیمتهای نفت را پایین میآورد، خود را با خطرات مالی روبهرو میسازد. این امر هم اکنون موجب نارضایتی امرا و طایفهها و قبایل دیگری میشود که از درآمدهای نفتی بهره میگیرند. امیر ولیدبن طلال یکی از قوم و خویشان نزدیک پادشاه، رهبر مشروط آنها میباشد. او نماینده آن نسل تکنوکراتها است که طالب اصلاحات و بهروزآوری هستند تا کشورشان بهعنوان دولت واحد حفظ شود، ولی شانس آنها ضعیف است، مگر اینکه بههنگام انتقال قدرت بعد از وفات ملک عبدالله به مناقشه تن دهند.