گروه جنگ نرم مشرق- ایالات متحده آمریکا به ایالات متحده جاسوسی تبدیل شده است. مقامات دولت و نهادهای اطلاعاتی این کشور از سادهترین اطلاعات نظیر اینکه یک شهروند آمریکایی با چه کسانی، چه وقت و از کجا تماس گرفته نیز نمیگذرند و از همین اطلاعات شاید به ظاهر بیارزش، به جاسوسی از مردم کشورشان میپردازند. در این گزارش که برگرفته از یک مستند است به بررسی ابعاد پیچیدهتر و پیامدهای وخیمتری از این جاسوسی در زندگی شهروندان آمریکایی می پردازیم. همچنین بررسی میکنیم که چگونه جاسوسی از شهروندان، اولین قدم در ایجاد یک دولت پلیسی و در حقیقت یک حکومت نظامی دائم در کشوری به بزرگی آمریکاست.
ایالات متحده آمریکا به ایالات متحده جاسوسی تبدیل شده است
"آلفردو لوپز" متخصص امور شبکه و اینترنت معتقد است جاسوسی دولتی اولین قدم برای ایجاد یک دولت پلیسی است. لوپز میگوید: "بگذارید اینجوری بیان کنم که در ایالات متحده آمریکا تمام تکنولوژیها از هواپیماهای بدون سرنشین تا کامپیوتر تا نظارت دوربینی، روزانه وجود دارد و در سرتاسر کشور یک ساختار و دستگاهی برای دولت پلیسی تعبیه شده است. آمریکا در حال حاضر یک حکومت پلیسی نیست، اما ما می توانیم حکومت پلیسی بشویم: تنها با فشار یک دکمه."
وی ادامه میدهد: "مشکل اصلی و واقعی این است که من مطمئن نیستم مردم این کشور از حقوق خود و قانون اساسی و هدف قانون اساسی به اندازه کافی آگاهی داشته باشند که وقتی حکومت پلیسی می شود بتوانند جلوی آن را بگیرند و مانع شوند. این جنگ یک چالش واقعی است. دیگران معتقدند که جاسوسی به یک صنعت بزرگ تبدیل شده است که که پول آن بیشتر از آنکه صرف توقف تروریسم شود به ایجاد ترس و وحشت اختصاص می یابد."
"سام آنتار" از افشاگران آمریکایی، معتقد است که این جاسوسیها یک بعد مالی و درآمدهای هنگفت نیز دارد که به موضوع، یک زاویه سازمانی نیز میدهد. او تصریح میکند: "روایتهای بسیاری درباره آژانس امنیت ملی آمریکا وجود دارد مبنی بر اینکه این آژانس کاملاً بر کارهای منتقدان و رقبا نظارت دارد. در واقع نظارت سازمانی از منتقدان در شرکت های خودشان انجام میشود. مدیران بر مدیران مخالف نظارت می کنند یعنی در هر سازمانی یک سازمان امنیتی وجود دارد."
درامدهای هنگفت جاسوسی به موضوع، یک زاویه سازمانی میدهد
برای بسیاری از مردم، امروزه چهره آمریکا دارای یک دماغ بزرگ به نشانه فضولی و دخالت است که با آن اخبار و اطلاعات، تلفن ها و ایمیلها را بو می کشد. بسیاری از چشمها را هم با توهم کور کرده اند تا آنچه آنها سری می پندارند، همچنان سری باقی بماند. "روی سینگام" موسس شرکت "ثاتورکز" که در زمینه فناوریهای حساس کار میکند در این خصوص بیشتر توضیح میدهد: "طی سالهای اخیر من هم مشکوک شده بودم و مانند خیلی های دیگر گمان می کردم که این جاسوسی دارد اتفاق میافتد. ولی آنچه من متوجه نشده بودم این است که در حال حاضر در وضعیت بحران هستیم. در واقع الان که تمام مکالمات ناامن است، تمام ارتباطات ناامن است، چیزهایی که انتظار داشتیم تا حدی حفاظت داشته باشند الان دیگر به طور کل هیچ چیزی ندارند."
آژانسهای سری اکنون به دغدغه ای برای آمریکاییها تبدیل شده است. نه تنها آمریکا، بلکه به یک دغدغه جهانی بدل شده که همه مردم جهان را تحت تاثیر خود قرار می دهد. سینگام ادامه میدهد: "خیلی مهم است که این مساله دولت آمریکا را خجالتزده کند، زیرا هیچ راه دیگری برای فرار از آن وجود ندارد. باید جلوی آن را بگیرند. باید معاهدهای امضا کنند مبنی بر اینکه جنگ سایبری راه نخواهند انداخت. باید معاهدهای امضا کنند مبنی بر اینکه به حقوق بشر تمام دنیا احترام می گذارند."
روی هم رفته آمریکا به یک کشور صنعتی نظارتی تبدیل شده است که در آن کارهای هر کسی به دولت مربوط می شود و یک آژانس جاسوسی بزرگ در آمریکا وجود دارد که به آن مجوز و منابع مالی نامحدود برای جاسوسی از کل دنیا داده شده است. در این گزارش شما با یک جاسوس مخفی سابق سی آی ای آشنا خواهید شد که می گوید جاسوسی دولت، از کنترل خارج شده و نامحدود است.
امروزه در آمریکا، همه چیز به آژانس امنیت ملی مربوط میشود
"مایک جرمن" مامور اسبق اف بی آی و کارشناس مرکز صلح بنجامین میگوید: "ما می خواهیم آژانس های جاسوسی و نظامی قدرت حمله و ردیابی افرادی را داشته باشند که مرتکب جرم میشوند. اما این برنامه ها اکنون بدون آن که به کسی سوء ظن داشته باشند هم انجام می پذیرند."
"برد سامرال" یک متخصص کامپیوتر است که وظیفه ای مشابه اسنودن در ارتش آمریکا انجام میداده است. وی تصریح میکند: "شما برای دولت کار می کنید و باید کارتان را درست انجام دهید. دولت یک سری آدم های برجسته مثل اسنودن دارد که هر روز تلاش می کنند کاری که به آنها سپرده شده در عالی ترین سطحی که می توان تصور کرد انجام شود. اما یک روز هم میشود که بالأخره از کاری که می کنید ناراحت می شوید."
"بن ویزنر" وکیل "ادوارد اسنودن" افشاگر مشهور آمریکایی معتقد است: "اسنودن هیچ میلی به آسیب رساندن به کشورش ندارد. او هنوز معتقد است که طرف همکاران سابق خود است ولی آنها این را نمی فهمند. آنها در جمع آوری اطلاعات از مردم عادی و بی گناه زیاده روی کرده اند."
اسنودن هیچ میلی به آسیب رساندن به کشورش ندارد.
در عین حال "اندی گرینبرگ" نویسنده مجله "وایرد" اعتقاد دارد که افشاگریهای اسنودن به اصلاحاتی منجر شدهاند. وی میگوید: "در ابتدا این کابوس بود که یک کارمند نخبه، دیوانه و خطاکار شده است. اما افشای اطلاعات از جانب وی باعث اصلاحاتی شده است. یک نمونه از این اصلاحات سخنان رئیس جمهور است که می گوید نظارت بایستی اصلاح شود."
در ادامه بررسی میکنیم که آژانس امنیت ملی آمریکا واقعاً چه کاری انجام داده است. چطور این آژانس با شرکتهای تلکام و اینترنتی همکاری کرد و تهدیدهایی برای آزادی رسانهای و ارزشهای دموکراتیک ایجاد نمود. "ایمی گودمن" خبرنگار و کارشناس آمریکایی تصریح میکند: "این نه تنها نقض آزادی رسانه است، بلکه نقض حقوق مردم برای "دانستن" است. اطلاعات، اکسیژن دموکراسی است. موضوع فقط شرکت در فرایند های دموکراتیک نیست، درباره اطلاع پیدا کردن است و این است که به دموکراسی معنی می بخشد. وقتی ما این اطلاعات را نداریم و فقط یک نهاد قدرتمند، به نام دولت، این اطلاعات را دارد و مردم ندارند، این نشانه خوبی نیست."
بهرغم تلاشهای دولت، افشاگرها، هکرها و فعالان این حوزه، در حال مبارزه هستند و حمایت جهانی خوبی هم کسب میکنند. گرینبرگ در خصوص این بازی "موش و گربه" میگوید: "این بازی بین نظارت کنندگان و آنهایی که نظارت می شوند وجود دارد و این مساله برای دههها وجود داشته است. ویکی لیکس برای اولین بار نشان داد که موش ها می توانند علیرغم کمبود منابع به پیروزی بزرگ دست یابند. الان ما شاهد این هستیم که گربه ها بار دیگر به سرکوب روی آورده اند و شرایط نظارت را تشدید کردهاند. اسنودن یک پیروزی دیگر برای موش ها به دست آورد. به نظر من اینگونه تعقیب و گریزها ادامه خواهد داشت. ولی به نظرمی رسد که این افشای اطلاعات توسط موش ها یعنی پیروزی "شفافسازی" بر "سری بودن" در آینده افزایش خواهد یافت."
اوباما همچنان از جاسوسی تحت عنوان مبارزه با تروریسم حمایت میکند
با وجود افزایش اعتراضات، دولت آمریکا هنوز هم حامی برنامههای وسیع جاسوسی سایبری است. اوباما درباره اینکه جاسوسی چه زمانی توجیهپذیر است میگوید: "باید یک هدف مشخص وجود داشته باشد. نه یک هدف وسیع، بلکه هدفی بر اساس یک نگرانی خاص، حول محور تروریسم یا گسترش سلاحهای هستهای یا قاچاق انسان یا یک چیزی که همگی ما بگویم بایستی دنبال گردد." رئیسجمهور آمریکا خواستار اصلاحات بسیار جزئی شده است که منتقدین را راضی نمیکند. بسیاری با اشاره به افشاگری های ویکیلیکس، در رسانهها قدرت دولت نظارتی را به چالش کشیده اند زیرا نمی توانند به عوامل درونسازمانی (که از صحبت کردن هراس دارند) دسترسی داشته باشند. آژانس امنیت آمریکا از بعضی خبرنگاران هم دعوت کرده تا درباره این آژانس برنامه بسازند. یکی از این برنامهها قسمتی از برنامه "60 دقیقه" با عنوان "داخل آژانس امنیت" است که با رویکرد طرفدار این آژانس در شبکه سی بی اس پخش شد.
مجری شبکه سیبیاس در ابتدای این برنامه میگوید: "آژانس، دسترسی به برنامه ما داد و موفق شدیم با کارمندانی که تا به حال در ملا عام صحبت نکرده اند گفتگو کنیم. من خودم هم زمانی در آژانس امنیت ملی کار می کردم و به طور مستقیم شاهد آن بودم که چقدر این آژانس محرمانه کار می کرد."
گزارشگر: "جان میلر" خبرنگار ارشد سیبیاس، بعدها برای پیوستن به دپارتمان پلیس نیویورک به عنوان یک مقام اطلااتی، این شبکه را ترک کرد. وی سوالاتی از "کیت آلکساندر" مدیر اسبق آژانس امنیت ملی آمریکا میپرسد تا بفهمد این آژانس چه کارهایی را انجام می دهد و چه کارهایی را انجام نمیدهد. الکساندر در پاسخ به سؤالات میلر میگوید که اعضای آژانس به مکالمات گوش نمیدهند و اسامی افراد را نیز نمیبینند، بلکه فقط میبینند که از کدام شماره به کدام شماره تماس گرفته شده، طول مدت مکالمه چقدر و تاریخ آن چه زمانی بوده است."
مدیر اسبق آژانس امنیت ملی آمریکا از محدوده دسترسی آژانس به تماسهای مردم میگوید
آژانس امنیت ملی به طور محرمانه و با هدف نامرئی بودن ایجاد شد، گرچه پنهان کردن بیش از 30 هزار کارمند و تعداد بیشماری ساختمان، کاری دشوار است. ستاد به شدت حفاظت شده آنها در "مریلند" بیش از 130 هکتار مساحت را شامل میشود. آژانس دارای یک ارتش کوچک است تا از آنها را در برابر دشمنان خارجی و داخلی حفاظت کند. همچنین دارای بخش آتش نشانی و تیمهای "سوات" مخصوص خود هستند.
به لطف افشاگرهایی مثل اسنودن امروزه دیگر لازم نیست به داخل این آژانس نفوذ کنیم تا بفهمیم چه کار می کنند. اسنودن پیمانکار اسبق، با میلیونها مدرک فرار کرده است که ما تنها درباره اندکی از آنها خبر داریم. به او لقب "تهدید درون سازمانی" دادهاند. اسنودن در خصوص کاری که کرده است میگوید: "من فقط یکی از آنهایی هستم که هر روز در دفترش می نشیند و نظارت می کند چه اتفاقاتی رخ می دهند. یک روز به این نتیجه میرسید که در عهده ما نیست درباره این مسئله تصمیم بگیریم. مردم است که باید بگویند این برنامه ها و سیاست ها درست هستند یا غلط."
در برنامهای با نام "گفتگویی با تد"، اسنودن درباره اتهام هایی که به او می زنند میگوید: "می خواهم واضح بگویم که من این کار را نکردم که خودم ایمن باشم. کاری را که درست بود انجام دادم. من این کار را به خاطر مردم و نه خودم انجام دادم." "ریچارد لجر" معاون مدیر آژانس امنیت ملی در همین برنامه، اسنودن را محکوم کرد و گفت: "راه های مختلف بسیاری بود که او می توانست این کار را انجام دهد و در عین حال افراد خودمان و دیگر افراد در کشورهای دیگر را به مخاطره نیندازد."
اسنودن میگوید افشاگریاش برای تأمین امنیت خودش نبوده است
افشاگری اسنودن یک جنجال جهانی درباره نقش نظارتی آمریکا در دنیا به پا کرده است، نظارتی که به نظر می رسد نه تنها آمریکا بلکه تمام جهان را مورد هدف قرار داده است. "لوپز" توضیح میدهد: "آسیبی که در سطح بین المللی وارد شده، چشمگیر و غیر عادی است. نه تنها خیلی از دولت ها از این افراد می رنجند (که البته می توانند آن را حل کنند)، بلکه توده مردم در سراسر جهان می دانند که دولت آمریکا در حال نظارت کردن آنهاست و این یک مشکل بسیار بزرگ برای آنهاست."
آژانس امنیت ملی به "کارخانه سایه" نیز معروف است. "جیمز بمفورد" نویسنده کتابی با همین عنوان، میگوید: "برای آنهایی که داخل آژانس هستند، "ان اس ای" مخفف عبارت "هرگز چیزی نگو" است." بمفورد و گروه اندکی از منتقدان، اکنون با مسئولین سابق این آژانس و مدافعان آن درگیر هستند. "رابرت لیت" وکیل مدیر این آژانس، خطرات آن را اندک میداند. وی میگوید: "این آژانس و شاخه اجرایی آن همیشه پاسخگو بوده است. ما به کنگره پاسخگو بودهایم."
ان اس ای همواره می خواهد مردم را متقاعد کند که خطرناک نیست و در عین حال در رابطه با خطرات داخل خودش دچار وسواس شده است. به اصطلاح "خیانت افراد درون سازمانی" توجه این آژانس را به خود معطوف کرده است. در دوره پس از افشاگری اسنودن، دولت آمریکا با یک مشکل بزرگ مواجه شده و آن مقابله با چیزی است که آن را "تهدید درون سازمانی" می نامند. مقامات آژانس به بیش از 4000 نفر مشکوک هستند. از طرف دیگر با کنگره و رسانه هایی مشکل دارند که این آژانس و نظارتهایش را محکوم می کنند. آژانس مفهوم جدید "امنیت ملی از طریق به اشتراکگذاری مسئولانه اطلاعات" را به وجود آورده است که معنایش خیلی مشخص نیست، اما ایده کلیاش این است که جامعه اطلاعاتی را هماهنگ کنند و آنهایی که در واشنگتن هستند را به مردمی در سطح محلی مرتبط کنند، تا یک دستگاه دولت پلیسی یکپارچه به وجود بیاید.
آژانس امنیت ملی آمریکا به دنبال ایجاد یک حکومت پلیسی در این کشور است
برای بررسی ذهنیت تحلیلگرها و نخبه های تکنولوژی که کاری مشابه اسنودن انجام می دهند میتوان با "برد سامرال" صحبت کرد که یک پیمانکار اطلاعات نظامی است. وی با اشاره به شباهت کارش به کار اسنودن در آژانس امنیت ملی میگوید: "اساسا من همان کار را می کردم. در یک ساختمان دولتی کار می کردم. در آنجا همان سرورها، همان شبکه های تاکتیکی و همان سوپرنتها وجود داشت. ما تمام مراکز داده ای را پایش میکردیم."
آژانس امنیت ملی بدون همکاری شرکتهای تلکام و سرویسدهندگان اینترنت نمی تواند به حجم بالای ایمیلها دسترسی پیدا کند. لوپز توضیح میدهد: "با گسترش اینترنت، شرکتها دیدند می توانند درآمدهای عظیمی به دست آورند و به سمت آن هجوم آوردند." حوادث 11 سپتامبر، آژانس را قادر ساخت تا به بودجهای 60 میلیاد دلاری دست پیدا کند و 70 درصد آن یعنی 42 میلیارد آن را به پیمانکاران داد. پیمانکارانی که در اختیار مدیران اسبق این آژانس بودند. اکتبر سال 2001 تعداد 55 قرارداد به 144 پیمانکار داده شد. دو سال بعد، این عدد افزایش داشت و 7197 قرارداد به 4388 پیمانکار داده شد.
زمانی که اسنودن این آژانس را ترک کرد، برای شرکتی با نام "بوز-آلن-همیلتون" کار میکرد که توسط مدیر اسبق آژانس اداره میشد. شرکتهایی از این قبیل اجازه دارند تا به اطلاعات فوق سری آژانس دسترسی داشته باشند. این مساله باعث افزایش جاسوسی شد، حتی با وجود اینکه دولت دریافت که اف بی آی و سازمان سیا نتوانستند با جمع آوری اطلاعات مانع حوادث یازده سپتامبر شوند. به خاطر فشارهای بوش و معاون اول او "دیک چنی"، آژانس به این نتیجه رسید که روشهای قدیمی اعمال محدودیت دیگر کارایی ندارند.
از حوادث 11 سپتامبر تا کنون، قانون دیگر اهمیتی برای آژانس امنیت ملی نداشته است
مایک جرمن در اینباره بیشتر توضیح میدهد: "پس از 11 سپتامبر آنچه برای من شگفت آور بود این بود که گفته میشد دیگر قانون اهمیتی ندارد و ما می توانیم از هر کسی که می خواهیم بازرسی کنیم و هیچ هراسی هم از محدویتهای قانونی نداریم. این مساله بسیار من را نگران کرد، چون من از پیشینه اف بی آی می دانستم که این باعث می شود اف بی آی وارد فضایی خطرناک شود و این مساله بر افراد غیرنظامی و بیگناه تاثیر می گذارد. این مساله امنیت را بهبود نمی دهد، بلکه به آن آسیب می رساند و این همان چیزی بود که در واقعیت اتفاق افتاد."
علاوه بر بودجه عظیم، قدرت فناورانه و حمایت بیسابقه از جانب سیاستمداران بزرگ، مردم عادی نیز از سیاستهای آژانس حمایت می کردند. "سام آنتار" میگوید: "این چیز جدیدی برای من نیست چراکه از 11 سپتامبر این اطلاعات وجود داشت که آژانس از هر ابزاری استفاده میکند و امروز این امر بدیهی است." وقتی از او میپرسیم چرا اینگونه است؟ چرا این کار را میکنند؟" میگوید: "متاسفانه این کار در خون و ژن آمریکاییهاست."