به گزارش مشرق، از وقتی موضوع واگذاری پرسپولیس جدی شده، افراد مختلفی خود را مدعی خرید آن اعلام کرده اند. در این بین، گروهی نیز حضور داشته اند که سر و صدای رسانه ای زیادی نیز به پا کرده اند. آنها از ابتدای ماجرا واگذاری، همواره به بهانه ای در رسانه ها حضور پیدا کرده و مواضعی گاها متناقض و عجیب داشته اند.
این گروه که متشکل از حسین هدایتی، علی پروین، امیر عابدینی و محمد رویانیان است، حتی شروطی را نیز در خرید عنوان داشتند که با واکنش منفی کارشناسان همراه شد. آنها که حضور رسانه ای قابل توجهی داشته اند، این روزها البته سکوت کرده و کمتر حرف می زنند که شاید به این دلیل باشد که می دانند شانس کمتری برای رسیدن به پرسپولیس دارند؛ اما مروری بر کارنامه آنها موجب نگرانی دلسوزان می شود. این همان جایی است که شرط اهلیت را به میان می آورد و اندکی اطمینان بخش است.
* سلطانی که فقط اسم سلطان دارد
در یک سوی این گروه، علی پروین را می بینیم که سال هاست فقط خاطره ای از او به یاد مانده و فاقد پایگاه اجتماعی است. او که در دهه شصت و هفتاد مرد شماره اول این تیم بود، هر چه گذشته روند قهقهرایی داشته و جایگاهش را از دست رفته دیده است. در سال های اخیر نیز وضعیت به گونه ای بوده که در مقاطعی وارد گردونه مدیریتی شده؛ اما به سرعت حذف شده است. می توان علی پروین را مصداق ستاره ای دانست که با گذر زمان، افول تدریجی داشته و نتوانسته جایگاهش را حفظ کند.
علی پروین را می توان نمادی از پیشکسوتانی دانست که فاقد پایگاه اجتماعی و کارنامه مطلوبی هستند که مردم گرایشی به واگذاری تیم به آنها ندارند ...
علی پروین در تجربه های دهه هشتاد نیز راه به جایی نبرده و همواره کارنامه ای منفی بر جای گذاشته است. او در نسل جدید فاقد جایگاه است و صرفا به خاطره ای برای نسل سابق تبدیل شده است. پروین امروز فاقد نقش آفرینی در معادلات پرسپولیس است و عملا مردم نیز اقبالی به وی و تفکرات این چنینی ندارند. می توان وی را نمادی از آنهایی داست که این روزها فقط نامی از دست رفته هستند که برای هواداران این تیم یادآور شکست و ناکامی شده اند؛ چه در جایگاه مربیگری و چه در کسوت مدیریتی.
* مهندسی با مواضع متغیر و کارنامه ای منفی
امیر عابدینی را با پرسپولس دهه هفتاد می شناسند که خود بدان افتخار کرده و آن را یادآور یک مدیریت کارآمد می داند. وی همواره عنوان داشته می خواهد بار دیگر این تیم را به روزهای آن دوران بازگرداند؛ اما باید توجه داشت که آیا به راستی این ادعا درست است؟ اگرچه هدف نوشتار بررسی این موضوع نیست؛ اما باید عنوان داشت که این ادعا در صورت بررسی، نقضش اثبات می شود و نشان می دهد آن دوران چقدر سیاه و ضعیف بوده است. پرسپولیس در این دوران تیمی بود که در غیاب قدرت های سابق فوتبال به موفقیت هایی رسید. این مجموعه نتوانست در قامت یک باشگاه باشد و ساختار مناسبی نیز نداشت. در دوران پایان باشگاه های مطرح ایران، این تیم توانست بالا بیاید که البته موارد و ابهاماتی نیز داشت که در جای خود قابل بررسی است.
عابدینی با این ابهامت وارد دهه هشتاد شد که عملا در هیچ مجموعه ای موفق نبود. داماش گیلان هرگز نتوانست تیمی جدی در فوتبال ایران باشد و در پایان نیز مالکش به چوبه اعدام سپرده شد. عابدینی در این دهه مدیری نشان داد که فاقد استانداردهای روز است. از سویی، رشد باشگاه هایی مانند سپاهان اصفهان، فولاد خوزستان، پاس تهران و ... نشان داد که مدیرانی مانند عابدینی در دهه هفتاد نیز فاقد استانداردهای مدیریتی بوده اند. البته باید از کنار مواضع متغیر وی نیز بی تفاوت نگذشت. به طور مثال، عابدینی یک روز حامی کفاشیان، یک روز مخالف و یک روز دیگر موافقش بود. هرگز نیز مشخص نشد که چه عاملی منجر به این رفتارها شده است. شخصیتی با مواضع ناپایدار و کارنامه منفی و مبهم، یکی دیگر از اضلاع این گروه مدعی خرید پرسپولیس است.
* رد صلاحیت، پول و دیگر هیچ
در دیگر سوی این جریان، حسین هدایتی قرار دارد که با سایه سنگین رد صلاحیت مواجه شده است. هنوز آن برنامه تلویزیونی فراموش نشده که امیر خادم به صورت زنده اعلام کرد نهادهای نظارتی و امنیتی حکم به فقدان صلاحیت هدایتی داده اند. این را در کنار انتقاد تند وزیر ورزش تحلیل کنید که از وی با عنوان رانت خوار نام برد. در چنین فضایی، هدایتی فاقد شاخص اول در عهده داری باشگاهی مانند پرسپولیس است که میلیون ها هوادار را به خود اختصاص داده است.
حسین هدایتی که از سوی معاون وزیر ورزش به عنوان یک "رد صلاحیتی" معرفی شده، کارنامه سیاهی نیز در فوتبال از خود برجای گذاشته است ...
البته، با کارنامه ای همراه است که جز سقوط تیم استیل آذین با هزینه های هنگفت و سر و صدای زیاد، ثمر دیگری نداشته است. او به مدیریت غیر پایدار، پر حاشیه و ناکام معروف است که در فوتبال ایران سود خاصی نداشته است. می توان این را نیز عنوان داشت که یکی دیگر از عواقب مدیریت حسین هدایتی، صرف پول برای کسب وجاهت بوده که عملا به این نیز نرسیده است. او با این عمل، موجب مادی شدن جامعه ورزش نیز شده است. این نتایج منفی ورود سرمایه بدون محاسبه و از مبادی نامشخص است که همچنان ادامه دارد؛ اگرچه دستگاه ورزش در دولت جدید آن را نفی کرده است.
در چنین شرایطی، گروهی که کارنامه ای ناموفق داشته و موجب لطمات جبران ناپذیری برای ورزش شده اند، مدعی تصاحب این تیم با سرمایه میلیونی هوادار هستند. با توجه به این عملکرد و مشکلاتی مانند رد صلاحیت، می طلبد که دستگاه های مسئول جدی تر وارد شده و مراقب باشند که اتفاقی ناگواری برای این تیم روی ندهد.
این گروه که متشکل از حسین هدایتی، علی پروین، امیر عابدینی و محمد رویانیان است، حتی شروطی را نیز در خرید عنوان داشتند که با واکنش منفی کارشناسان همراه شد. آنها که حضور رسانه ای قابل توجهی داشته اند، این روزها البته سکوت کرده و کمتر حرف می زنند که شاید به این دلیل باشد که می دانند شانس کمتری برای رسیدن به پرسپولیس دارند؛ اما مروری بر کارنامه آنها موجب نگرانی دلسوزان می شود. این همان جایی است که شرط اهلیت را به میان می آورد و اندکی اطمینان بخش است.
* سلطانی که فقط اسم سلطان دارد
در یک سوی این گروه، علی پروین را می بینیم که سال هاست فقط خاطره ای از او به یاد مانده و فاقد پایگاه اجتماعی است. او که در دهه شصت و هفتاد مرد شماره اول این تیم بود، هر چه گذشته روند قهقهرایی داشته و جایگاهش را از دست رفته دیده است. در سال های اخیر نیز وضعیت به گونه ای بوده که در مقاطعی وارد گردونه مدیریتی شده؛ اما به سرعت حذف شده است. می توان علی پروین را مصداق ستاره ای دانست که با گذر زمان، افول تدریجی داشته و نتوانسته جایگاهش را حفظ کند.
علی پروین را می توان نمادی از پیشکسوتانی دانست که فاقد پایگاه اجتماعی و کارنامه مطلوبی هستند که مردم گرایشی به واگذاری تیم به آنها ندارند ...
علی پروین در تجربه های دهه هشتاد نیز راه به جایی نبرده و همواره کارنامه ای منفی بر جای گذاشته است. او در نسل جدید فاقد جایگاه است و صرفا به خاطره ای برای نسل سابق تبدیل شده است. پروین امروز فاقد نقش آفرینی در معادلات پرسپولیس است و عملا مردم نیز اقبالی به وی و تفکرات این چنینی ندارند. می توان وی را نمادی از آنهایی داست که این روزها فقط نامی از دست رفته هستند که برای هواداران این تیم یادآور شکست و ناکامی شده اند؛ چه در جایگاه مربیگری و چه در کسوت مدیریتی.
* مهندسی با مواضع متغیر و کارنامه ای منفی
امیر عابدینی را با پرسپولس دهه هفتاد می شناسند که خود بدان افتخار کرده و آن را یادآور یک مدیریت کارآمد می داند. وی همواره عنوان داشته می خواهد بار دیگر این تیم را به روزهای آن دوران بازگرداند؛ اما باید توجه داشت که آیا به راستی این ادعا درست است؟ اگرچه هدف نوشتار بررسی این موضوع نیست؛ اما باید عنوان داشت که این ادعا در صورت بررسی، نقضش اثبات می شود و نشان می دهد آن دوران چقدر سیاه و ضعیف بوده است. پرسپولیس در این دوران تیمی بود که در غیاب قدرت های سابق فوتبال به موفقیت هایی رسید. این مجموعه نتوانست در قامت یک باشگاه باشد و ساختار مناسبی نیز نداشت. در دوران پایان باشگاه های مطرح ایران، این تیم توانست بالا بیاید که البته موارد و ابهاماتی نیز داشت که در جای خود قابل بررسی است.
عابدینی با این ابهامت وارد دهه هشتاد شد که عملا در هیچ مجموعه ای موفق نبود. داماش گیلان هرگز نتوانست تیمی جدی در فوتبال ایران باشد و در پایان نیز مالکش به چوبه اعدام سپرده شد. عابدینی در این دهه مدیری نشان داد که فاقد استانداردهای روز است. از سویی، رشد باشگاه هایی مانند سپاهان اصفهان، فولاد خوزستان، پاس تهران و ... نشان داد که مدیرانی مانند عابدینی در دهه هفتاد نیز فاقد استانداردهای مدیریتی بوده اند. البته باید از کنار مواضع متغیر وی نیز بی تفاوت نگذشت. به طور مثال، عابدینی یک روز حامی کفاشیان، یک روز مخالف و یک روز دیگر موافقش بود. هرگز نیز مشخص نشد که چه عاملی منجر به این رفتارها شده است. شخصیتی با مواضع ناپایدار و کارنامه منفی و مبهم، یکی دیگر از اضلاع این گروه مدعی خرید پرسپولیس است.
* رد صلاحیت، پول و دیگر هیچ
در دیگر سوی این جریان، حسین هدایتی قرار دارد که با سایه سنگین رد صلاحیت مواجه شده است. هنوز آن برنامه تلویزیونی فراموش نشده که امیر خادم به صورت زنده اعلام کرد نهادهای نظارتی و امنیتی حکم به فقدان صلاحیت هدایتی داده اند. این را در کنار انتقاد تند وزیر ورزش تحلیل کنید که از وی با عنوان رانت خوار نام برد. در چنین فضایی، هدایتی فاقد شاخص اول در عهده داری باشگاهی مانند پرسپولیس است که میلیون ها هوادار را به خود اختصاص داده است.
حسین هدایتی که از سوی معاون وزیر ورزش به عنوان یک "رد صلاحیتی" معرفی شده، کارنامه سیاهی نیز در فوتبال از خود برجای گذاشته است ...
البته، با کارنامه ای همراه است که جز سقوط تیم استیل آذین با هزینه های هنگفت و سر و صدای زیاد، ثمر دیگری نداشته است. او به مدیریت غیر پایدار، پر حاشیه و ناکام معروف است که در فوتبال ایران سود خاصی نداشته است. می توان این را نیز عنوان داشت که یکی دیگر از عواقب مدیریت حسین هدایتی، صرف پول برای کسب وجاهت بوده که عملا به این نیز نرسیده است. او با این عمل، موجب مادی شدن جامعه ورزش نیز شده است. این نتایج منفی ورود سرمایه بدون محاسبه و از مبادی نامشخص است که همچنان ادامه دارد؛ اگرچه دستگاه ورزش در دولت جدید آن را نفی کرده است.
در چنین شرایطی، گروهی که کارنامه ای ناموفق داشته و موجب لطمات جبران ناپذیری برای ورزش شده اند، مدعی تصاحب این تیم با سرمایه میلیونی هوادار هستند. با توجه به این عملکرد و مشکلاتی مانند رد صلاحیت، می طلبد که دستگاه های مسئول جدی تر وارد شده و مراقب باشند که اتفاقی ناگواری برای این تیم روی ندهد.