از این منظر، جنگ همانقدر که وجهی نظامی دارد، شهری و حتی خانوادگی هم هست و همانقدر که در روایتی مردانه با واژههایی چون توپ، تانک، گردان، لشکر، هواپیما و گلوله همنشین میشود، میتواند در روایتی زنانه مختصات دیگری داشته باشد و زوایای ظریف، کوچک و نادیده دیگری را از خود به نمایش بکشد و چه بسا در چنین روایتهایی، زمختی و پلشتی خود را بیشتر هم نشان دهد. این تفاوت روایتهاست که گوشههای تاریک و نادیده واقعیتی از عالم خارج را روشن کرده و آن را در معرض دید و قضاوت سایرینی میگذارد که یا در آن حضور نداشتهاند یا روایتی متفاوت از آن را دیده، شنیده و خواندهاند. «من زندهام» معصومه آباد را باید با چنین نگاهی دنبال کرد که این اثر به یقین یکی از قلههای روایتهای زنانه است. روایتهای زنانه از جنگ، سختی، صعوبت، زشتی، زمختی و پلشتی آن نبأ عظیم را دوچندان جلوه میدهد.
....................................................................................
پینوشت
«من زندهام» و همه روایتهای زنانه از جنگ دو صفحه دارند؛ یک صفحهشان درد و رنج، مصیبت، ظلمات، زشتی و پلشتی است و صفحه دیگرشان اما افتخار، شکوه، عظمت، حرمت، ابهت و تعظیم در محضر انسانهایی که در اقیانوس رنج، بار امانت خود را بر زمین نگذاشتند. از یکی از شاعران جانآگاه روایت میکنند که در ضمن یک مثنوی در باب جایگاه زن سروده بود: «پدرم گفت پسرجان، زن اگر زن باشد/ شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد» یحتمل اگر در روزگار ما آن مرحوم از عمق وقایعی از این دست و در این مقیاس آگاه بود، باید سلسله واژهها را ردیف میکرد برای ادای حق مطلب درباره بعضی زنان این دیار!
*وطن امروز