لازم به ذکر است که مطالب منتشر شده توسط مشرق، تنها نقل قولی بدون دخل و تصرف از گزارش چاتم هاوس بوده و آنچه که در ادامه میآید خلاصه محورهای اصلی مورد بحث در این گزارش است:
· رقابت ایران و عربستان برای تأثیر منطقهای سبب تشدید برخی مناقشات موجود در منطقه میشود، که در پی این رقابت، این دو قدرت از جناحهای مختلفی حمایت میکنند، ازجمله مورد یمن.
· این مقاله به این بحث میپردازد که انگیزههای اصلی تنش و درگیری در یمن، محلی هستند؛ با این حال، نقشهای گهگاه اغراقشده بازیکنان خارجی در معادلات بازیکنان یمنی و دیگر عوامل مختلف منطقه همچنان اثرگذار است.
· حوثیها، که به عنوان یک جنبش مذهبی برای تشکیل اسلام شیعی از نوع زیدیه تأسیس شد، عمدتاً مخصوص شمال یمن بوده و در طی دهههای گذشته خود را به یک شبهنظامی مهیب تبدیل کردهاند. تسلط نظامی حوثیها در ژانویه 2015 این کشور را در بلاتکلیفی فرو برده است.
· گفتگوهای صورتگرفته با کسانی که توانستهاند به ندرت وارد حلقه داخلی رهبران حوثیها شوند نشان میدهد که رهبری مرکزی آنها در بسیاری از موارد اساساً به اصول انقلاب اسلامیای متعهد است که توسط حسین بدر الدین الحوثی پایهگذاری شده است، که آن هم به نوبه خود نشأتگرفته از اصول انقلاب اسلامی ایران است.
· از نظر عربستان سعودی، حوثیها به نیابت از ایران عمل میکنند. با این حال، در حالی که این گروه از برخی حمایتهای ایران برخوردار است، اما بدین شکل نیست که مستقیماً از ایران دستور بگیرد.
· به لحاظ داخلی، امکان اینکه حوثیها بتوانند کشور را اداره کرده و به تنهایی با شورشیان مقابله کنند وجود ندارد. همچنین یمن برای مقابله با فروپاشی اقتصادی نیازمند حمایت مالی از سوی همسایگان ثروتمند خود، و بیشتر از همه عربستان سعودی، است.
· در کوتاهمدت و میانمدت، برای عربستان و آمریکا مسئله این است که چطور به ایجاد رابطه با کارگزاری قدرتمند در یک کشور به لحاظ استراتژیک مهم نائل آیند که ظاهراً نیازی نمیبیند که بخواهد همچون رژیمهای قبلی صنعا منافع این دو کشور را تأمین کند.
مقدمه
نتیجه نهایی مذاکرات بینالمللی برنامه هستهای ایران هر آنچه که باشد، تنشهای در خصوص نقش ایران در منطقه فراتر از برنامه عدم تعهد جامعه جهانی است. رقابت ایران و عربستان برای تأثیر منطقهای سبب تشدید برخی مناقشات موجود در منطقه شده است، که در آن این دو قدرت هر یک از جناحهای مختلفی حمایت میکنند.
روابط تاریخی عربستان و ایران با یمن
رهبران عربستان از دیرباز طرفدار سیاست «محدودیت و حفظ» در مورد یمن بودهاند، که در آن از هر رژیمی که در صنعا بر سر قدرت است حمایت لازم به عمل میآید تا از فروپاشی کشور جلوگیری شود، اما در عین حال سطح مشخصی از ناکارایی در کشور نیز لازم دانسته میشود. « یمن را ضعیف نگه دارید»، که گفته میشود شاه عبدالعزیز پیش از مرگش گفته است، دربرگیرنده ترس بلندمدتی است که یک یمن قدرتمند میتواند برای امنیت داخلی عربستان در پی داشته باشد. با این حال، ریاض در خصوص تأثیری که فروپاشی این کشور میتواند بر عربستان داشته باشد محتاط است، و سیاستگذاران عربستان از مدتها قبل نگران این موضوع بودهاند که بحران اقتصادی در فقیرترین و دومین کشور پرجمعیت شبهجزیره عرب میتواند یورش مهاجران اقتصادی یمنی را در بر داشته باشد. در آوریل 2013، عربستان دست به انجام یک سری اقدامات سختگیرانه در مورد کارگران غیرقانونی زد، که در نتیجه آن صدها هزار یمنی از این کشور اخراج شدند. همچنین ریاض در حال ساخت یک حفاظ 1500 کیلومتری در مرز خود با یمن است تا بدین شکل از جریان جنوب ـ شمال مهاجران اقتصادی، قاچاقچیان، و شبهنظامیان اسلامگرا جلوگیری کند.
پس از انقلاب دوقلو در شمال و جنوب یمن، و انقلاب ایران، جمهوری عربی یمن شمالی روابط نزدیک خود با عربستان و عراق صدام را حفظ کرد و با کمک آنها علیه ایران موضع گرفت. از سوی دیگر، جمهوری دموکراتیک مردمی یمن، یک دولت سوسیالیست که بر حکمرانی بریتانیا در جنوب توفق یافته بود، با تهران روابط دوستانه برقرار کرد، که بیشتر آن به خاطر مخالفت متقابل با استعمارگری غرب و حکمرانی سلطنتگرایان حوزه خلیج فارس بود.
در طی دهه 1990 روابط ایران و یمن صمیمی باقی ماند. در آن زمان رییسجمهور صالح به طور کلی حاضر به ایجاد و حفظ رابطه با هر کشوری بود که منافع و موقعیت وی را در طی جنگ سرد شرق و غرب حفظ میکرد.
حوثیها و حراک
جنبشهای حوثی و حراک هر دو در دهه 2000 و در پی افزایش گرایشهای استبدادی صالح به وجود آمدند. رفتار صالح در این دوره اغلب نگرانیهای همپیمانان بینالمللی وی را در پی داشت، اما با این حال عربستان، آمریکا و انگلیس هر یک تصمیم گرفتند مادامی که صالح متعهد به مبارزه با تروریسم است از وی حمایت کنند. با این وجود، در نهایت تلاشهای صالح برای تحکیم کنترل خانواده خود بر دستگاههای دولتی باعث فروپاشی رژیم وی و انتقال سیاسی که در اواخر 2011 آغاز گردید شد.
حوثیها که بیشتر با عنوان انصارالله شناخته میشوند، کار خود را به صورت حزبی در شعبه جوان الحق آغاز کردند؛ الحق یک حزب سیاسی زیدیه است که در سال 1990 شکل گرفت و در نخستین انتخابات قانونی یمن متحد در سال 1993 شرکت کرد. در اواسط دهه 1990 یکی از اعضای الحق مجلس، حسین بدر الدین الحوثی، به جناح جوان آن یعنی شبابالمؤمنین پیوست که تمرکزش بر احیای زیدیسم بود. در سال 1997 الحوثی مجلس را ترک کرد و برای تکمیل تحصیلات مذهبی خود به خارج از کشور، به ایران و دیگر کشورها، رفت. کمی بعد از وقایع 11 سپتامبر، وی از سودان، که در آنجا مشغول تحصیل در مقطع دکترا بود، به یمن بازگشت.
الحوثی پس از بازگشت مبارزات خود علیه مداخله خارجیان به ویژه آمریکا و اسرائیل در یمن را آغاز نمود. از این رو، رییسجمهور یمن صالح سعی کرد تا با وی مقابله کند. الحوثی به همراه گروه کوچکی از پیروانش به زادگاهش مران واقع در مرکز صنعا رفت. در سپتامبر 2004، پس از دوره کوتاهی مبارزه در صنعا، الحوثی دستگیر و به ضرب گلوله کشته شد.
پس از آن، جنبش حوثی نام خود را از الحوثی گرفته و تبدیل به یک شبهنظامی سازمانیافته شد. گفتگوهای صورتگرفته با کسانی که توانستهاند به ندرت وارد حلقه داخلی رهبران حوثیها شوند نشان میدهد که رهبری مرکزی آنها در بسیاری از موارد اساساً به اصول انقلاب اسلامیای متعهد است که توسط حسین بدر الدین الحوثی پایهگذاری شده است، که آن هم به نوبه خود نشأتگرفته از اصول انقلاب اسلامی ایران است.
جنبش حراک نیز در پی ناامیدی مقامات دولتی و ارتش جنوبی متولد شد که به اجبار پس از جنگ داخلی شمال ـ جنوب سال 1994 بازنشسته شده بودند. تقاضاهای اولیه آنها عبارت بود از بازگشت به جایگاههایشان قبل از شروع درگیریها، دریافت حقوق، و مستمری بهتر. از سال 2007 صالح سعی کرد تا این جنبش را سرکوب کند، تعدادی از رهبران حراک را دستگیر و برپایی اعتراضات را ممنون کرد. با این حال، اقدامات وی نتیجه عکس داده و درخواستها برای استقلال در جنوب را در پی داشت.
ادعاهای مبنی بر مداخله ایران
مقامات غربی و یمنی مدتهاست که ایران را به حمایت از حوثیها متهم میکنند. اینکه ایران تا چه حد از این گروه حمایت مالی یا تسلیحاتی میکند مشخص نیست.
کارشناسانی که حراک را به دقت مورد مطالعه قرار دادهاند معتقدند شواهد کمی وجود دارد که ایران یا هر عامل خارجی دیگری آموزشهای نظامی مستقیم در اختیار فرقههای نظامی حراک قرار داده و یا اینکه به رهبران این گروه آموزش و یا از آنها حمایت کرده باشد. با این حال، کمکها محدود به تأمین مالی رهبران اصلی بوده است.
اینکه این گروه بتواند خود را به تسلیحات نظامی تجهیز کند تا حدی سخت است. با این حال، یمن سرشار از سلاح بوده و یک درگاه اصلی برای تجارت اسلحه به حساب میآید، بدین معنا که ادعاها مبنی بر اینکه سلاحها از طریق کشتی به این کشور وارد میشود، تاحدی قابل بحث است.
بسیاری از یمنیها بر دوگانگی ادعاهای آمریکا و عربستان در خصوص مداخله ایران در یمن متمرکز شدهاند، بدین معنا که خود ریاض و واشنگتن با مداخله در امور یمن از سلطهگری صالح در طی دهه گذشته حمایت کرده و همکاری نزدیکی با رژیم وی برای عملیات ضدتروریستی از سال 2003 به بعد داشتهاند. عربستان سعودی نیز از اقدامات اولیه صالح برای جایگزین کردن سلفیها با امامان زیدیه در مساجد یمن شمالی و مبارزه با حوثیها ـ که آمریکا نیز در آن حمایتهای اطلاعاتی ارائه میکرد ـ حمایت کرده است.
تنشهای تاریخی و واقعیات کنونی
آمریکا و عربستان سعودی نیز از اقدامات خشونتآمیز صالح علیه حوثیها در شهر شمالی صعده در 2 جنگ بین سالهای 2004 و 2010 حمایت کردهاند ـ درگیریهایی که تا حدی منجر شد رییسجمهور وقت مشروعیت خود را در نخستین دهه هزاره جدید از دست بدهد. برنامه حملات پهبادها به رهبری آمریکا در یمن نیز به عنوان عاملی برای افراطگرایی به حساب میآید. طبق نوشته یکی از تحلیلگران سیاسی در صنعا: «دیگر آنها نمیتوانند مدعی شوند که ایرانیان در حال از بین بردن ثباتی هستند که در یمن بوجود آوردهاند، و یا اینکه حوثیها را به خاطر درخواست کمک از جاهای دیگر محکوم کنند.»
تاکنون قطر، امارات، و کویت هر یک تلاش کردهاند تا در طرحهای مهمی در یمن سرمایهگذاری کنند. دوحه از یک طرح 600 میلیون دلاری برای معاملات زمین در صنعا حمایت کرد، و شرکت ترابری دریایی امارات، دیپی ورلد (DP World)، امتیاز احداث بندر جنوبی عدن را در سال 2008 تصاحب کرد ـ قراردادی که یک شرکت کویتی نیز در مزایده آن شرکت کرده بود. با این حال، اغلب چنین اقداماتی بدون نتیجه باقی ماند. طرح قطر کامل نشد، و دیپی ورلد نیز پس از متهم شدن به عامدانه خدشه وارد کردن به شهرت بندر به منظور افزایش تردد کشتیها از طریق خود دبی و نیز از طریق بندری در جیبوتی که آن نیز تحت کنترل این شرکت است، مزایده عدن را در سال 2012 رها کرد.
هرچند اعضای شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس به هنگام صحبت در خصوص حوثیها تمرکز خود را عمدتاً معطوف به ایران میکنند، اما یکی از عوامل اصلی تنش مرتبط با این گروه پیش از سال 2011، نقشهای متفاوت قطر و عربستان در درگیری 6 ساله بین این گروه و رژیم صالح بود. ریاض حداقل از سال 2008 از طرحهای سرکوب حوثیها حمایت کرده است، با این انگیزه که ممکن است خیزش این گروه سبب تحریک اقلیتهای زیدیه و شیعه در خود کشور عربستان شود. دوحه نیز به نوبه خود سعی کرد تا نقش یک میانجی را در این درگیری بازی کند. در سال 2007 امیر وقت، حمد بن خلیفه آل لثانی، از یمن بازدید نمود و یک هیئت قطری را به صعده فرستاد تا به آتشبس کمک کند، و 500 میلیون دلار برای بازسازی استان در ازای خلع سلاح حوثیها پیشنهاد داد. پیمان آتشبس (که به توافق دوحه معروف است) بین دولت یمن و حوثیها در پایتخت قطر در فوریه 2008 به امضا رسید. هنگامیکه آتشبس شکسته شد، قطر مجدداً نمایندگانی را فرستاد و سعی تا به درگیریهای بعدی آن خاتمه دهد ـ ازجمله ششمین جنگ که عربستان سعودی نقش فعالی در آن بود.
از اوایل 2015 حوثیها موضع شدیدی علیه مداخلات خارجی گرفتهاند و عامل مشکلات امنیتی و اقتصادی کشور را خارجی و دستنشاندههای دولت یمن میدانند. وقایع فوریه 2015 ـ که در آن حوثیها کنترل کاخ ریاستجمهوری را بدست آوردند، به همراه سکونت مخفی عبد ربه منصور هادی در صنعا و مقر دو سازمان اطلاعاتی اصلی یمن، پیش از درخواست قدرت سیاسی بیشتر ـ نشان داده است که تحریمها تأثیر اندکی در مقابله با خیزش حوثیها داشته است و مشخص نیست که جامعه جهانی چه اهرمی را علیه این جنبش بکار خواهد برد.