دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت:‌سوالی که باید از جامعه پرسیده شود این است که چرا باکری‌ها دوباره تکرار نمی‌شوند، مشکل ما کجاست و چرا باید از جیب‌هایمان خرج کنیم؟

به گزارش مشرق، با حضور حجت‌الاسلام آل هاشم رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، سردار حسین علایی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و سردار امین شریعتی فرماند لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس، مراسم گرامیداشت یاد شهیدان حمید و مهدی باکری در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد.

در این مراسم دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس با اشاره به ویژگی‌های زندگی شهید مهدی باکری توضیح داد: او یک انقلابی به تمام معنا بود و در آذربایجان از جمله ارومیه و تبریز بسیار موثر فعالیت انقلابی انجام می‌داد. اگرچه فعالیت‌هایش را از دانشگاه تبریز آغاز کرد اما در کوچه‌ها نیز به اشکال گوناگون فعالیت داشت و حتی از طریق «اکراد» ارومیه برای مبارزان صفهانی اسلحه تأمین می‌کرد. او بسیار ساکت بود و هیچ‌کس از کارش سردرنمی‌آورد.

وی ادامه داد: بخش نخست زندگی او از آغاز انقلاب تا آغاز جنگ تشکیل می‌شود. او در حالی که پس از پیروزی انقلاب شهردار ارومیه بود اما شب‌ها برای ضدانقلاب کمین می‌گذاشت. همچنین بخش دیگر زندگی او مرتبط با دوران جنگ تحمیلی است. پس از آغاز جنگ تحمیلی به واسطه تعریف‌هایی که از او کردند با مهدی باکری آشنا شدم اما نخستین دیدار ما در عملیات فتح‌المبین بود. او بسیار کم صحبت می‌کرد. هنگامی که از شهید احمد کاظمی پرسیدم او کیست جواب داد مهدی باکری. بعد به احمد کاظمی گفتم که باید او را آزاد کنید تا من یک لشکر در اختیارش بگذارم. پس از آن به دلیل شایستگی‌هایی که داشت فرمانده لشکر 31 عاشورا شد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به شاخصه‌های اخلاقی و رفتاری شهید باکری یادآور شد: او یک سردار انقلابی بود که مسائل سیاسی و اجتماعی را می‌فهمید، جنگ را درک می‌کرد و پس از آن باید در عملیات «بدر» به انجام مأموریت می‌پرداخت.

رضایی خاطرنشان کرد: منطقه‌ای که باید لشکر 31 عاشورا به انجام عملیات می‌پرداخت بسیار دشوار بود. این لشکر مأمور بود تا با انفجار پلی در جاده بغداد-بصره و در منطقه‌ای که به «کیسه‌ای» معروف بود، ارتباط شمال به جنوب نیروهای عراقی را در منطقه «دجله» قطع کند. موقعیت عملیات بدر بسیار حساس بود و اگر در این عملیات موفق نمی‌شدیم روند کل جنگ با مشکل روبرو می‌شد چرا که رزمندگان ایرانی پس از انجام عملیات «الی‌بیت‌المقدس» تا بدر با موجی از عملیات‌های ناموفق مانند رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر 1 روبرو بودند و دیگر نمی‌توانستیم در زمین عملیات کنیم. بنابراین باید جنگ را به هور و منطقه باتلاقی می‌کشانیدم. در عملیات خیبر که سال 62 انجام شد یک بار این استراتژی را به کار بردیم و در آنجا حمید که برادر مهدی بود به شهادت رسید. بنابراین تصمیم گرفتیم بار دیگر در سال 63 عملیات «بدر» را در همین منطقه طراحی و اجرا کنیم.

فرمانده وقت سپاه پاسداران در دوران دفاع‌مقدس با تأکید بر این مسئله که در آن مقطع از جنگ همه فرماندهان به این نتیجه رسیده بودند که جنگ به بن‌بست رسیده است، ‌توضیح داد: حالا همه فرماندهان باید به خدا توکل می‌کردند تا برای بن‌بست‌شکنی از جنگ، عملیات دیگری انجام می‌دادند چرا که در مذاکرات بین‌المللی حق ما را نمی‌دادند و در زمین هم سه سال هر عملیاتی که انجام می‌دادیم دروازه‌ای را باز نمی‌کرد. در حقیقت عملیات «بدر» طلسم‌شکنی جنگ بود و مهمترین قسمت آن را لشکر 31 عاشورا اداره کرد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگر سخنان خود به روند انجام عملیات بدر توسط لشکر 31 عاشورا اشاره کرد و یادآور شد: یک گردان تخریب برای انهدام پلی که در جاده بغداد-بصره وجود داشت آماده شد، اما از آنجایی که روند عملیات بسیار سریع بود، نیروهای گردان تخریب راه را در شب گم کرده بودند و از طرفی آقا مهدی (شهید مهدی باکری) نیز با نیروهای عراقی درگیر شده بود. او بارها از پشت بیسیم تماس می‌گرفت که یگان تخریب کجا هستند،‌اما یگان تخریب نیز با صبح شدن و روشنی هوا بر اثر فشار زیاد دشمن و آتش سنگین عراقی‌ها متلاشی شد. مهدی گروه دیگری را تقاضا کرد و گفت که با «بَلم» مواد منفجره به آن‌ها برسانید، اما عراقی‌ها مانع این کار شدند و دیگر به نزدیکی منطقه کیسه‌ای رسیده بودند ولی آقا مهدی امید داشت. از آن طرف عراقی‌ها نیز لحظه به لحظه فشار می‌آوردند. طبیعی بود چون ایرانی‌ها گلوی آن‌ها را در دست داشتند. برای همین دشمن حمله بی‌امانی را آغاز کرد و مدام آن منطقه را زیر آتش گرفته بود. جنگ بسیار سختی میان نیروهای لشکر 31 عاشورا از بعد از ظهر روز اول و دوم و بویژه روز سوم بوجود آمد. ارتشی از عراقی‌ها با نیروهای مهدی می‌جنگیدند.

رضایی در حالی که اشک می‌ریخت،گفت: می‌خواهم راز دجله را بگویم.رازی که تاکنون چیزی در مورد آن نوشته نشده است.این راز ان است.تلاش می‌کردیم با مهدی ارتباط بیسیم برقرار کنیم. غلبه آتش و فشار تانکهای دشمن زیاد شده بود. از احمد کاظمی خواستم که به مهدی بگوید بازگردد اما او گفته بود جنگ؛ جنگ آتش است و نمی‌توانم برگردم. اتفاقا اینجا جای خوبی است، اگر می‌توانی خودت هم به اینجا بیا. پس از آن خودم هم تلاش کردم که با مهدی صحبت کنم اما او فرار می‌کرد. مهدی بین دوراهی خود و غیرتش مانده بود. غیرتش حکم می‌کرد که بماند و خودش می‌گفت که به عقب بیاید. من می‌دانستم که اگر با او صحبت کنم از طرفی به دلیل آنکه نماینده امام هستم می‌توانم او را بازگردانم. همچنین بین من و آقا مهدی رابطه دلی خاصی وجود داشت که او را به عقب می‌آورد. تنها تصویری که می‌توانم از آن لحظات ارائه بدهم لحظه حضور حضرت ابوالفضل (ع) کنار رود فرات است.

وی ادامه داد: من مهدی را خوب می‌شناختم. وقتی محاصره شد از آنجایی که می‌دانست جنگ به بن‌بست رسیده و تنها راه موفقیت در عملیات «بدر» حفظ «دجله» است، او مانده بود چکار کند، چون دیگر دجله قابل حفظ نبود. رفتار او من را یاد تلاش حضرت ابوالفضل (ع) برای حفظ مشکی که دیگر قابل حفظ نبود، می‌اندازد. مهدی دچار حالت شرمندگی شده بود و عملا پیش از آنکه گلوله به او بخورد کشته شده بود. لذا در آن لحظه گلوله‌ای به پیشانی او می‌خورد و روی زمین می‌افتد. پس از آن قایقی می‌آید که او را به عقب بیاورد اما آن قایق را دشمن می‌زند و پیکر مهدی به رود دجله می‌افتد. از آنجا به اروند می‌رود و در خلیج فارس به ابدیت می‌پیوندد.من فکر می‌کنم او یک دعا در آن لحظه کرد و آن این است که خدایا آبروی مرا حفظ کن. یعنی او در آن لحظه از اینکه پیکرش به عقب بیاید شرم داشت.

رضایی با اشاره به اینکه شهادت مهدی باکری در روحیه فرماندهان تأثیر بسیار غم‌انگیزی داشت، یادآور شد: پس از شهادت او در قرارگاه مراسم روضه‌ای برگزار کردیم و در آنجا مشغول عزاداری شدیم که حاج احمد آقا فرزند امام (ره) تماس گرفت. گویا امام از شهادت مهدی خبردار شده بود. ایشان پیامی خطاب به فرماندهان نوشته بودند مبنی بر اینکه ما برای خدا می‌جنگیم بنابراین چه شهید بشویم و چه پیروز، ما پیروزیم. مگر امام حسین (ع) عزیزانش را از دست نداد. آماده بشویم برای عملیات بعدی که پیروزی از آن شماست. خدا شاهد است که بعد از این پیام و مراسم عزاداری طرح عملیاتی «والفجر 8» (فتح فاو) به ذهنم رسید و به برکت خون شهید باکری و پیام امام (ره) عملیات‌های موفق بعدی همچون فتح فاو، کربلای 5 والفجر 10 انجام شد.

وی در بخش دیگر سخنان خود با اشاره به شهید حمید باکری برادر شهید مهدی باکری گفت: او بسیار باادب بود و همواره در مقابل مهدی سکوت می‌کرد. هیچ‌گاه خودش را نشان نمی‌داد. در حقیقت نسبت حمید به مهدی مانند نسبت حضرت علی (ع) در مقابل پیامبر (ص) است. متأسفانه او را دیر شناختیم. اگرچه قبل از خیبر به مهدی گفتم او می‌تواند یک لشکر را هدایت کند اما در خیبر به شهادت رسید. دوستان من در آن موقع می‌گفتند که تو شکارچی فرماندهان جوان هستی، اما حمید مجال نیافت و به شهادت رسید.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش پایانی سخنان خود گفت: حمید و مهدی باکری، حسین خرازی، شفیع‌زاده و علی تجلایی هر کدام از قهرمانان و صالحین دوران جنگ تحمیلی با ویژگی‌های خاصی هستند. سوالی که باید اکنون جامعه به آن پاسخ بدهد این است که چرا باکری‌ها دیگر تکرار نمی‌شوند. مشکل ما کجاست؟ چرا باید از جیب خرج کنیم؟ یادمان باشد این مسیر یک بار طی شده است و راه را آن‌ها برای ما باز کرده‌اند. اکنون این شهیدان از ما انتظار دارند که این مسیر طی شود و افرادی همچون باکری‌ها ساخته شوند و از انقلاب اسلامی و دین دفاع کنند.

منبع: ایسنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 19
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 14
  • SMAH1 ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    3 0
    وقتی متوسط سن هیئت دولت به اندازه سن بابابزرگ منه! وقتی در شروع ارائه ایده و یا شرکت در یک مزایده حرف از «سابقه» می زنند! وقتی انتخاب یک فرد جوان در یک کار اجرایی «بد» تلقی می شود! وقتی یک نخبه واقعی برای پیشیرد اهدافش باید در مورد طرحش به کسی توضیح دهد که اصلا نمی فهمد او چه می گوید! وقتی آقای محسن رضایی در مورد ابتدای جنگ و اعتماد به جوان ها می گوید «آن زمان به دلیل عدم وجود نیروی متخصص مجبور بودیم به جوان ها اعتماد کنیم»! و در یک کلام «وقتی به جوانان اعتماد نداریم»! هیچگاه امثال همت و باکری و ... به وجود نخواهند آمد.
  • ۱۳:۱۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    سیعکم مشکور برادر محسن مجاهد به جوانی شما غبطه خوردم
  • ۱۴:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    من از محسن ناراضیم باید درسپاه میماند وهوس سیاست را دور میکرد . سپاه بدون او خیلی رشد کرده / مشرق حرف حق تلخه من فکر میکردم حامی آرمانها هستی...آقای رضایی درمناظرات گفت من قالیباف و جلیلی را ساختم و طوری حرف میزند که انگار دم مسیحا داشته .پخش نمیکنی بجهنم ...
  • حنیفا ۱۶:۲۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    shah1 ولله شما حرف حق را گفتید. اوایل شایسته سالاری بود و اساس براستعداد ولیاقت بود ولی حالا متاسفانه میبینیم که اسم و رسم اون باباهای بالیاقت شده معیار درخیلی جاها نه لیاقتی میبینیم و نه تبحری. اصلا به اونهایی که میخوان طرحی ارائه بدند و کاری بکنن اما جوان هستند وسابقه ای ندارند و بابایی هم ندارند که اسم و رسمی داشته باشه باید ..... درسته نسل گذشته حق دارند به گردن ما ولی کاش بدانند تجربه های اونها درکنار انرژی و ایده های نوین جوانترها مملکت را روشن میکنه.
  • سپهرساتوربه دست دربه دربه دنبال خاتمی ۱۷:۰۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    میخواهم راز فتنه 88رابگویم
  • ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    کی میگه مثل باکری تکرار نمیشه باکری خیلی بالا و دست نیافتی است اما مثل باکری ها بازهم میاد و همین الان هم هست و گم هستند.
  • بسیجی آزاده جانباز ۱۷:۵۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    0 0
    سلام علیکم. انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس ثابت کرد که برای کارخوب باید ایمان و تعهد وتخصص را درجوانانی با روحیه انقلابی درنظرگرفت تا همانند آن هشت سال هم بتوانند دشمن را دفع کنند هم مثل جهادسازندگی درتمامی نقاط کشور به ابادانی بپردازند. هشت سال دفاع مقدس چه درسهایی داد که فقط کسانی درک نمودند که درجبهه ها حضورمستمرداشتند. جوانان و بزرگ مردانی درسنین 18 تا40ساله بی ادعا و بی ریا، بدون توجه به مادیات، ازجان گذشته، فقط و فقط به ادای تکلیف فکرمی کردند و اینچنین بود که باکری ها، کاوه ها، حسین خرازی ها،علیمردانی ها، همت ها،چراغچی ها و......... رشدکردند و به شهادت رسیدند. متاسفانه باگذشت بیست وشش سال ازدفاع مقدس بعضی ازرزمندگان و جهادگران روحیه ایثارگری و ظلم ستیزی را ازدست دادند و همین امر سبب پیدایش فتنه 88 شد و علیرغم خنثی شدن فتنه اما کاربه دست حامیان فتنه افتاد. این بایدتجربه و عبرتی باشد تا ازیک سوراخ دوبارگزیده نشویم.
  • قاسم صمصامی ۱۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    گرامی باد یاد و خاطره سرداران نام آوری چون شهیدان مهدی و حمید باکری جناب آقای سردار رضایی از تمامی تلاش های ارزنده شما در دوران دفاع مقدس قدردانی و تجلیل میگردد
  • ۱۸:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    هزار تا مثبت هم بدم به این حرفات بازم کمه
  • ۱۸:۱۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    عالی گفتی , عالی عالی عالی
  • ۱۸:۳۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    1 0
    میخواه راز قطعنامه 598 را بگویم میخواهم راز جام زهر را بگویم میخواهم راز فتنه 88 را بگویم میخواهم راز تحریم فلج کننده دشمن را بگویم
  • ۱۸:۳۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    0 0
    میخواهم راز قطعنامه 598 را بگویم میخواهم راز انتخابات 88 را بگویم میخواهم رازتمکین نکردن به مرقانون در سال 88 را بگویم میخواهم راز مثلث عبری عربی غربی درسال 88 را بگویم
  • ۱۸:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    0 0
    احسنت
  • رضایی ۲۰:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    0 0
    به خاطر اینکه کسی به جوان اعتماد ندارد به خاطر اینکه من نوعی جایی پارتی ندارم که من نوعی را بشناسد به خاطر اینه که کسی به جوان نگاه راهبردی نمی کند که جوان خودش را نشان بدهد به خاطر این است که جایی برای بروز خلاقیت هایش ندارد به خاطر این استه که در دور و تسلسل مدیران قدیمی افتادده ایم (برای مقایسه عکس های هیئت دولت در زمان آقای هاشمی با الان را مقایسه کنید چهره های آنها گواه است؛پیر شده اند) کافی است مدیران که بعضی مواقع به توانمندی آنها برای اداره یک روستای کوچک شک می شود (خدا عالم است) اگر از اتاق های ریاست شان خارج شوند می توانند باکری های بزرگ را کشف کنند اگر وضعیت اقتصادی را اگر به اندازه دغدغه اداره منزلشان داشتند اقتصاد ما تا این حد به چه کنم نمی افتاد. دغدغه رهبر عزیز و مردم اگر کمی در وجودشان همراه با درایت و تیزهوشی بود می توانستند با کمک همین جوان ها ایران آباد، را آباد تر کنند. همت لازم است.
  • ۲۲:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
    0 0
    واقعا نمی دونستم پیکر پاکش دیگر تا ابدیت دریایی شد ولی این عزیزی که نظر گذاشتن که سن هیئت دولت و ... واقعا مرتبطه. دقیقا یعنی این که شما جوانان!!! من نمی توانم سکان هاست وزارت نفت وزارت صنعت و ... را به شما بسپارم فکر خلاق تو نیروی جوانی تو شور خدمت تو به کار ما نمی اید ما تمام هم و غممان مذاکره است
  • علی ۰۴:۵۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۷
    0 0
    وی در بخش دیگر سخنان خود با اشاره به شهید حمید باکری برادر شهید مهدی باکری گفت: او بسیار باادب بود سلام این فراز از صحبت های آقا محسن را در کنار جمله رئیس جمهور روحانی که رئیس جمهور آمریکا را با ادب توصیف کرده بود چطور تحلیل کنیم ؟
  • SMAH1 ۱۴:۰۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۷
    0 0
    دوست من آیا مهدی باکری دوره خاصی در مورد جنگ دیده بود و تجربه داشت؟! شهید همت چی؟ شهید کاوه چطور؟ حسین خرازی ؟ هیچ کدام دوره خاصی در رابطه با جنگ ندیده بودند و به گواه تاریخ در جنگ آموخته شدند. حالا به نظر شما اداره جنگ (در سالهای ابتدایی که در داخل کشور هم ناامنی بود) راحت تر است یا اداره یک وزارت خانه که همه زیر ساخت هایش آماده است (مثل وزارت صنعت الان)؟ دوست من! یک نکته ساده وجود داره.اعتماد به جوان ها همه جا جواب می ده! نه اینکه اونها اشتباه نمی کنند! اونها هم اشتباه می کنند ولی جسارت انجام کارهایی رو دارند که مدیران پیر این جسارت رو ندارند! کافیه یک آدم کارکشته رو بگذاری کنار دستشون تا خطرات احتمالی رو گوش زد کنه. این ترازوی «جسارت - عقل» همیشه هست.یک مدیر جوان جسارت بیشتر داره و کاری رو می کنه که فکر می کنه درسته (ولو اشتباه کنه) ولی یک مدیر پیر فقط دنبال این است که شرایط کنونی رو حفظ کنه و تغییر زیادی ایجاد نمی کنه.
  • مرتضي منصوري ۱۵:۰۴ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۵
    0 0
    روح اين شهيدان والا مقام شاد .
  • مصطفی ۰۴:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۵
    0 0
    اگرامثال رضایی ها به جوانان میدان بدهنددربین جوانان امثال باکری زیادداریم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس