به گفته پدر شهید قاسمی دانا، شهید در اخبار سوریه شاهد کشت و کشتار بی رحمانه مردم توسط نیروهای تکفیری و جسارت به حرم مطهر حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) بود و همین مسئله سبب شد که خودش به صورت داوطلبانه عازم سوریه شود و از این مکان مقدس و مردم بی گناه دفاع کند. وی از 25 فروردین ماه در سوریه حاضر شد و جمعاً به مدت 22 روز در منطقه حاضر بود و در صبح جمعه 19 اردیبهشت به شهادت رسید. پیکر مطهر او در 22 اردیبهشت وارد کشور شد. در روز بیست و پنجم که مصادف با نیمه ماه رجب و سالروز رحلت جانسوز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (س) بود در میان حضور پرشور مردم و مسئولان در باغ پایین آرامگاه خواجه ربیع، بلوک 6 ردیف 16 به خاک سپرده شد.
رزمندهای به نام «شیخ محسن» که خودش این روزها در سوریه است دلنوشتهای به مادر شهید قاسمی دانا نوشته است. هنوز مشخص نیست که شیخ محسن که امضای او پایین این نوشته است و از سوریه تصویر این نامه را برای مادر شهید ارسال کرده است، در ایران درس خوانده، یا در حوزههای علمیه سوریه یا عراق. معلوم نیست که شیخ محسن ایرانی است یا افغانستانی، درست مانند صدها رزمنده دیگر که در سوریه و عراق با ملیتهای متفاوت دوشادوش یکدیگر با دشمن میجنگند، برای شیخ محسن هم مرز جغرافیایی روی کاغذ و ملیت دیگر اعتباری ندارد و همگی زیر علامت و بیرق مقاومت اسلامی سلاح در دست گرفته و به دفاع از حرم و ارض مسلمانان مشغولند.
«شیخ محسن» در روزهای آسمانی زندگی خود قرار دارد. حال خوشی دارد. روحیه لطیفی دارد. این را از نوشتههایش میتوان دربافت. او متنی کوتاه برای مادر شهید «حسن قاسمی دانا» نوشته است و به وصف جایگاه مادران شهدا نشسته است. نوشته او را در ادامه میخوانید:
هیچکس نخواهد توانست حقیقت آنچه دیگری چشیده است را درک کند. شاید کمی خودش را فقط به آن حس نزدیک کند و در میان گنجینههای عواطف و احساسات آنچه افق دستیابیاش دور دستتر مینماید، احوال آن مادر شهیدی است که حاصل عمر خود را...
خاطرات شهید با خاطرات بقیه جانباختگان اصلا قابل مقایسه نیست؛ یاد شهید به خانوادهاش امید میبخشد، زیرا در سراسر زندگی شهید میتوان انواری که بر طریق وصال پروردگار تابیده است را با چشمان دل نگریست و چگونه کسی که در طریق وصال گام نهد و مقصد را در شهادت بیابد جای غصه خوردن و زاری را برای بازماندگان باقی میگذارد؟ واصلا چرا باید غصهای در پی داشته باشد وقتی نزد خالق عالم روزی میخورد؟
خوشا به حال قلمی که در این طریق بر سفیدی کاغذ برقصد و ضرب آهنگ نوشتن را اینگونه بنوازد که «خداوند انسان را آفرید و زیبا هم آفرید و به او راه نزدیک شدن را آموخت».