گروه جهاد و مقاومت مشرق: خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده حسن رنجبر است:
افراد زندانی تقریباً سه گروه اند:
گروه اول نظامیان شامل چند افسر و درجه دار و مابقی سرباز به اضافه ۶-۵ نفر بسیجی و سپاهی، گروه دوم مردم عادی و مسافرانی که در بین راه ها آنها را ربوده اند و به گروگان درآمدند.
گروه سوم تعدادی ازکارکنان جهاد سازندگی، عده ای معلم فرهنگی که در مناطق محروم کردستان مشغول به سازندگی راه و مدرسه و حمام و مسجد و تعلیم و تربیت بچه های محروم بوده اند.
بطور کلی تعداد غیر نظامیان بیشترین عده جمعیت زندانی را تشکیل می دهد و کمترین تعداد آنها نظامی هستند که اکثر این نظامیان هم هنگام مرخصی و یا گشت و گذار در شهر ربوده شده اند.
"حضر" پیرمرد ترک زبانی است از اهالی آذربایجان غربی که کارش خرید و فروش گوسفند می باشد و به قول خودشان چوبدار است. او را یکسال پیش هنگامی که گله ای از گوسفندانش را از نقطه ای به نقطه دیگر می برده به همراه پسرش اسیر شده و تمام اموال و گوسفندانش را نیز به غارت برده اند.
اکنون او مجنون گشته و کار هر روز او رفتن روی تلی از خاکستر روبروی زندان و ناله و فریاد کردن است. او رو به قبله می ایستد و بانگ برمی آورد. اما نه اذان بلکه بانک داد از ظلم و ستمی که بر او و پسرش و گوسفندانش رفته است.
از "حضر" که بگذریم بقیه زندانیان روحیه طبیعی دارند و برخی هم روحیه ای عالی و خوب. تا جایی که وجودشان مایه امید و آرامش برای بقیه می باشد. نمونه آنان مهندس یزدان پناه، مهندس اسلامی، کاشانی، حمیدی و مشکی از جهاد سازندگی است، اینان در حین خدمت در مناطق محروم کردستان به گروگان درآمده اند و بیشترین بدرفتاری و بی احترامی با آنان می شود . در بیگاری کارهای سخت و طاقت فرسا را از آنها می کشند حتی هنگام آمار اسامی آنها را با بی ادبی و سبکی نام می برند و خلاصه دشمن در هر فرصتی برای شکستن و خورد کردن افراد متدین و متقی استفاده می کند. اما هرگز موفق به این کار نمی شود. چهره ی خندان و روحیه بالای آنها به خصوص مهندس یزدان پناه الگوی خوبی برای دیگران شده. در سختی ها یا رو یاور دیگران هست. حتی گاهی دیده می شود که هنگام کار اجباری کسانی که ضعیف تر هستند بارشان به کمک مهندس یزدان پناه حمل می شود.
مهندس شب ها را به نماز شب و نیایش با خداوند سپری می کند و اکثر روزها را روزه می گیرد. تا جایی که او را برای محاکمه می برند که چرا روزه می گیرد؟ و تهدیدش می کنند که روزه اش سیاسی است و نباید روزه سیاسی بگیرد.
محرمعلی مقدم از بسیجیان تهرانی محله ابوذراست او هیکل ورزشکاری دارد . وجودش مایه انبساط خاطر برای زندانیان است. با همه رفیق است. گوشه گیرترین افراد را هم گیر می آورد و با آنان همکلام و هم صحبت می شود اجازه نمی دهد کسی در افکار خودش غرق شود تا دچار ناراحتی روحی گردد. جاذبه فوق العاده ای دارد. شوخی و مزاح را هیچگاه فراموش نمی کند اوست که گاهی لبخندی را برلبان خشکیده زندانیان می نشاند و برای لحظه ای هم که شده شخصی را از خود و افکار درونش بیرون می برد.
داود خدایی از بچه های آذربایجان است که به علت شکنجه در اوایل اسارتش دچار مشکل پا شده و به وسیله عصا راه می رود او هنگامی که اسیر می شود با آقایان دمکرات بحث و گفتگوی عقیدتی می کند. آنقدر محکم و میسر روی عقیده خود ایستاده که قاسملو رئیس حزب دمکرات نیز علاقه به دیدار و گفتگو با او دارد در موقع ملاقات با قاسملو با او به بحث می پردازد و وضعیتی پیش می آید که به شدت به قاسملو می توپد و او را مزدور و وطن فروش می نامد که درنتیجه آنقدرمورد ضرب و شتم محافظان او قرارمی گیرد تا به این وضع گرفتار می شود. او اکنون به عنوان الگوی مقاومت برای همه شناخته شده است.
* سایت جامع آزادگان
کد خبر 398238
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۴
- ۰ نظر
- چاپ
مهندس شب ها را به نماز شب و نیایش با خداوند سپری می کند و اکثر روزها را روزه می گیرد. تا جایی که او را برای محاکمه می برند که چرا روزه می گیرد؟ و تهدیدش می کنند که روزه اش سیاسی است و نباید روزه سیاسی بگیرد.