متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، یمن شمالی به رهبری علی عبدالله صالح تحت تأثیر موضع گیری های شورای همکاری خلیج فارس قرار گرفته و از تهاجم رژیم بعث عراق به ایران نیز حمایت می کرد، در حالی که یمن جنوبی به رهبری علی ناصر محمد از تهران پشتیبانی می کرد. پایان جنگ تحمیلی و به دنبال آن، اتحاد دو یمن شمالی و جنوبی نیز تغییری در مناسبات تهران و صنعا ایجاد نکرد، از آن جایی که جمهوری یمن همچنان تحت تأثیر سیاست های عربستان و شورای همکاری خلیج فارس قرار داشت.
چالش ها و تهدیدهای یمن برای جمهوری اسلامی ایران:
بنابراین، تحولات پس از 2011، به طور عام، و انقلاب دوم یمن، به طور خاص، می تواند علاوه بر فرصت ها، چالش ها و تهدیداتی را نیز برای ایران به دنبال داشته باشد که به اختصار موارد ذیل را در بر می گیرند:
- خلأ امنیتی در محیط پیرامون ایران: خیزش های جهان عرب با فروپاشی نظام های سیاسی اقتدارگرا در برخی کشورهای منطقه باعث ایجاد سطحی از بی ثباتی و خلأ قدرت در منطقه شده و رهبران جدید نیز برای تثبیت و تحکیم نظام سیاسی نو نیازمند دوره گذار هستند. بنابراین، هرگونه تداوم بی ثباتی ناشی از تشدید تنش های فرقه ای و قبیله ای، احتمال بروز جنگ داخلی در کشورهای بحران زده و بهره گیری گروه های افراط گرای تکفیری- سلفی، به ویژه داعش، از خلأ قدرت موجود در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران می تواند امنیت ملی بازیگران منطقه ای را تحت تأثیر قرار دهند.
- مقابله با نفوذ فزاینده منطقه ای جمهوری اسلامی ایران: چالش مهم دیگر را می توان در تلاش های همزمان قدرت های بزرگ فرامنطقه ای و بازیگران منطقه ای مخالف تغییرات ناشی از خیزش های مردمی در جهان عرب، برای شکل دهی به جریان نوینی از تهدیدات در قبال امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ارزیابی کرد. با توجه به این که کفه توازن منطقه ای در حال سنگینی به سود ایران است، بنابراین احتمال تلاش بازیگران رقیب برای بحران سازی های جدید و تلاش برای تضعیف ائتلاف منطقه ای موسوم به محور مقاومت قابل پیش بینی است. بر همین اساس، تشدید ناآرامی های داخلی در متحدان منطقه ای تهران، به ویژه در سوریه و همچنین در عراق و لبنان، در این زمره قرار می گیرند. گسترش محور مقاومت از مدیترانه تا یمن نیز گواه دیگری بر این مدعاست، به طوری که نفوذ معنوی ایران در یمن روشن بوده، لذا فشار از جانب رقبای منطقه ای رو به ازدیاد بوده است. با وجود ادعاهای گوناگون مبنی بر حمایت های مالی و نظامی تهران از انقلابیون یمنی که غالباً از جانب مقامات صنعا و ریاض مطرح شده و ایران نیز متقابلاً آن ها را تکذیب می کند (ایرنا، 27 بهمن 1393) جنیفر ساکی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، در روز 24 بهمن 1393 اذعان کرد که شواهدی از حضور ایران در اعتراضات یمن به رهبری انصارالله وجود ندارد. (دیپلماسی ایرانی، 24 بهمن 1393)
فرصت های تحولات یمن برای جمهوری اسلامی ایران:
پیوندهای تاریخی و مذهبی میان ایران و یمن سابقه ای طولانی داشته که حتی به قبل از طلوع اسلام باز می گردد. ایرانیان در قرون گذشته در دو مرحله حضور تأثیرگذاری در تاریخ یمن داشته اند، که نخست به چند دهه پیش از اسلام باز می گردد، زمانی که پادشاه ساسانی، لشکری را به درخواست حاکم یمن و به منظور مقابله با حملات سپاه حبشه (سودان) به آن سرزمین اعزام کرد. بیرون راندن حبشی ها از یمن زمینه اقامت ایرانی ها را فراهم آورد و در واقع، ساتراپ ساسانیان در کل منطقه جنوب عربستان، ایرانی زاده ای به نام باذان بود. با طلوع اسلام و پس از آن، به دنبال سفر امام علی-علیه السّلام- به صنعا و دعوت اهل یمن به دین اسلام، باذان نیز مسلمان شده و مردم این کشور نیز مسلمان شدند. دومین حضور گسترده ایرانیان در یمن نیز به قرن سوم هجری باز می گردد، زمانی که یحیی بن الحسین، ملقب به الهادی، موسس امامت زیدیه در یمن، به همراه حدود 800 تن از یاران ایرانی خود از دیلم و طبرستان، به سوی صعده رهسپار و نخستین حکومت شیعی در این کشور پایه گذاری شد. در حال حاضر نیز یحیی بن الحسین به همراه یاران ایرانی خود در جامع الهادی در صعده مدفون بوده و امامان زیدی نیز 11 قرن در سرزمین یمن حکومت کردند. در شرایط کنونی و متعاقب انقلاب اول و به ویژه دوم در یمن، فرصت های جدیدی فراروی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است که می توان آن ها را در 3 بخش کلی تقسیم بندی کرد:
- بعد داخلی: حضور شیعیان زیدی در درون جامعه یمن که در حدود یک سوم از ترکیب جمعیتی 25 میلیون نفری این کشور را تشکیل می دهند، ( (Al-Monitor, 2015از جمله مهم ترین فرصت ها در جهت منافع ملی ایران به شمار می رود. شرایط و تحولات اخیر نیز نشان می دهند که جایگاه این گروه، که بزرگترین اقلیت نیز در یمن به شمار می رود، در معادلات سیاسی آتی در این کشور پررنگ تر خواهد شد. بنابراین، مشارکت و حضور زیدی ها در ساختار سیاسی یمن می تواند دیدگاه پیشین سیاست خارجی یمن را نسبت به جمهوری اسلامی ایران تغییر و در نهایت، تعدیل کند. علاوه بر این، غالب شهروندان یمنی به جمهوری اسلامی ایران علاقمند بوده و حمایت عمومی از جنبش انصارالله و شیعیان الحوثی نیز حکایت از صدور انقلاب اسلامی به این حوزه ژئوپلتیک دارد، هر چند حمایت تهران همواره جنبه معنوی داشته است. برای نمونه، تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، هیچ حسینیه ای برای شیعیان در یمن وجود نداشت، اما در سال های اخیر شماری حسینیه در مناطق مختلف یمن ساخته شد و شیعیان، مساجد و اماکن مخصوص خود را گسترش دادند. از همین رو، سفر هیاتی به نمایندگی از دولت یمن، شامل برخی از معاونان وزارتخانه ها و مسئولان موسسه های دولتی، به تهران که ریاست آن را صالح الصماد، رئیس شورای سیاسی انصارالله، بر عهده دارد، حاکی از تداوم همین روند می باشد. بنابراین، فرود نخستین هواپیمای ایرانی به فرودگاه بین المللی صنعا که برای نخستین بار پس از چند دهه صورت گرفت، نشان از چشم انداز رو به گسترش مناسبات دارد و در حقیقت، این هواپیما حامل پیام هایی برای طرف های درگیر در داخل یمن و همچنین سیگنال هایی برای کشورهای منطقه و حتی فرا منطقه ای دارد.
- بعد منطقه ای: از این منظر می توان به تحدید جایگاه و نقش عربستان سعودی در ابعاد منطقه ای و تغییر نگرش کلی مردم یمن در قبال سیاست های محافظه کارانه و جانب دارانه آل سعود و متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای آن اشاره کرد که این روند، به ویژه با ورود گروه های خارج از هرم پیشین قدرت از جمله انصارالله، تقویت خواهد شد. در حقیقت، می توان پایان یمن پیشین را آغاز عربستانی دیگر قلمداد کرد. (Observer,2015) آغاز انقلاب دوم در یمن و فشار مضاعف بر منصور هادی که تاحدودی مسیر رئیس جمهور مخلوع را در پیش گرفته و مورد حمایت عربستان نیز بود، در جهت منافع منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ارزیابی شده و با بهره برداری صحیح از این شرایط می توان به تقویت فزاینده جایگاه تهران در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا امید داشت. از این منظر، هرگونه فشار بیشتر وهابیون سعودی بر شیعیان یمنی باعث قرابت و گرایش بیش از پیش آن ها به تهران می شود (Shargieh, 2015: 12) در حقیقت، پیشروی های معترضان یمنی به رهبری شیعیان الحوثی و جنبش انصارالله، بار دیگر پیروزی «گفتمان مقاومت» را در منطقه اثبات کرد، به ویژه آن که نمونه مشابهی از جنبش حزب الله لبنان قلمداد می شود. ((Al-Monitor, 2015 به ویژه آن که مقاومت لبنان بخشی از ساختار سیاسی این کشور به شمار رفته و در جهت ثبات سرزمینی و سیاسی در لبنان حرکت می کند. از این منظر، شیعیان الحوثی نیز تمامیت خواه نبوده و خواهان مشارکت دموکراتیک در حکومت می باشند، به خصوص که شمار شافعی های یمن از شیعیان زیدی فزون تر است. بنابراین، شکل گیری یک حکومت دمکراتیک که خواسته اصلی انقلابیون یمن بوده، در جهت منافع منطقه ای ایران قلمداد شده و می تواند منافع مشترک را تقویت نماید. در نتیجه، ایران می تواند با تدبیر مناسب و اتخاذ یک سیاست خارجی پویا، از این سرمایه اجتماعی ایجاد شده در جنوب خلیج فارس به شکل بهینه استفاده نماید، هر چند در شرایط فعلی نیز نفوذ ایران در مقایسه با دیگر قدرت های بین المللی مقتدرانه تر است. ((Kelley & Armin, 2015
- بعد بین المللی: گسترش حضور منطقه ای ایالات متحده در سال های اخیر تبعات گوناگونی برای این کشور و متحدان آن چه در منطقه و چه در عرصه فرامنطقه ای به دنبال داشته است. هر چند آن ها تلاش می کردند تا حدودی مدیریت تحولات منطقه را در اختیار گرفته و بر طبق اصول و منافع خود رفتار نمایند. از سوی دیگر، ناکامی کنشگران مزبور در کنترل اوضاع زمینه ظهور بازیگرانی جدید را رقم زده که به طور خاص می توان به گسترش دامنه کنشگری داعش اشاره داشت. به نظر می رسد دولتمردان واشنگتن تصمیم به تقابل با گسترش نفوذ ایران در یمن ندارند که علت نخست آن، نبود استراتژی برای مقابله با افزایش این نفوذ بوده و دلیل دوم نیز به پافشاری سنتی آمریکا در تمرکز بر امنیت و اولویت دادن به مقابله با تروریسم باز می گردد. بنابراین حضور منطقه ای ایران می تواند حتی در جهت کاهش مشکلات جاری ارزیابی گردد که نمونه آن را در عراق شاهد می باشیم. از همین رو، در مذاکرات هسته ای میان ایران و 1+5، تحولات منطقه و نقش آفرینی بیشتر این کشور می توانند برگ برنده ای را در اختیار تهران قرار داده و کارت های بازی نمایندگان جمهوری اسلامی ایران را افزون کند. از سوی دیگر، گسترش نفوذ جنبش انصارالله و شیعیان الحوثی در یمن و تسلط بیشتر بر تنگه راهبردی باب المندب، به عنوان یکی از مهم ترین مسیرهای انتقال انرژی در جهان و رگ حیاتی کشتی رانی در کانال سوئز، در کنار تسلط بر بندر الحدیده می تواند حاکمیت متحدان منطقه ای ایران را تقویت کرده و تردد دریایی از کانال سوئز و خلیج فارس را تحت کنترل قرار دهد که این موضوع چشم اندازی هشداردهنده برای طرف های منطقه ای و فرامنطقه ای به شمار رفته که از نفوذ فزاینده ایران در منطقه نگران هستند. ( (Shakdam 2014 این موضوع همان نکته ای است که ابراهیم شرقیه، تحلیلگر مرکز بروکینگز در شهر دوحه مرکز قطر، بر آن تأکید دارد مبنی بر این کهسیطره تهران بر باب المندب به معنی باز ترسیم روابط ایران در منطقه در راستای منافع این کشور است.
نتیجه گیری
جمهوری یمن که با خروج از کنترل امپراطوری عثمانی پس از پایان جنگ جهانی اول، تحت کنترل بریتانیا قرار گرفت، در نهایت، در سال 1968 به استقلال دست یافت. این کشور در نیم قرن اخیر، 4 نقطه عطف تاریخی را پشت سر گذارده که آخرین آن به آغاز انقلاب و خیزش مردم در این کشور از اوایل اسفند 1389 باز می گردد که به برکناری علی عبدالله صالح از رأس هرم قدرت در یمن منجر شد. مرحله دوم انقلاب یمن نیز از خرداد 1393 به جریان افتاده و همچنان نیز ادامه دارد. این دگرگونی ها، از جمله انقلاب اول و دوم یمن در عین حال، ضمن تأثیرگذاری بر حوزه جغرافیایی خاورمیانه و شمال آفریقا، پیامدهایی را در ابعاد ملی، منطقه ای و بین المللی به دنبال داشته و البته، چالش ها و فرصت هایی را نیز برای جمهوری اسلامی ایران فراهم آورده است. از منظر داخلی این احتمال وجود دارد که در صورت تداوم و گسترش ناآرامی ها در یمن، کشور در شرف تجزیه قرار گرفته و افراط گرایی و اقدامات تروریستی گسترش یابند، ضمن آن روند به حاشیه راندن شیعیان زیدیه جارودی نیز ادامه خواهد یافت. بنابراین، 3 سناریو مختلف قابل ترسیم می باشند که مبتنی بر توافق نهایی میان انقلابیون با دولت، رویارویی ارتش یمن با معترضان و همچنین مداخلات نظامی خارجی خواهند بود. تحولات جاری در یمن قادرند تا تهدیدات و فرصت هایی را فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دهند که خلأ امنیتی ایجاد شده در محیط پیرامونی و همچنین تلاش بر تقابل با نفوذ فزاینده تهران در منطقه از آن جمله به شمار می روند. علاوه بر این، فرصت های پیش روی ایران نیز در قبال تحولات یمن در سه بُعد ملی، منطقه ای و بین المللی قابل تفکیک می باشند. در بعد داخلی، برجسته تر شدن و مشارکت شیعیان در معادلات سیاسی آتی یمن، سیاست خارجی این کشور را در قبال ایران پس از چندین دهه تغییر داده و تعدیل خواهد کرد. ضمن آن که، حوزه نفوذ معنوی انقلاب اسلامی گسترش بیشتری پیدا می کند. در بعد منطقه ای، می توان پایان یمن پیشین را آغاز عربستانی دیگر قلمداد کرد که حکایت از تحدید نقش ریاض در خاورمیانه خواهد داشت. این روند به تقویت نفوذ فزاینده ایران در منطقه منجر می شود، ضمن این که شکل گیری یک حکومت دمکراتیک در صنعا در جهت منافع ملی تهران خواهد بود. علاوه بر این، هرگونه فشار بیشتر عربستان سعودی بر شیعیان یمنی باعث نزدیکی و گرایش بیشتر آن ها به تهران می شود. موضوع دیگر در ابعاد منطقه ای نیز پیروزی دیگر گفتمان مقاومت بوده که محور آن از شرق مدیترانه تا جنوب خلیج فارس امتداد خواهد یافت. از منظر بین المللی، ناکامی های آمریکا و متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای آن باعث گردیده تا کنشگران جدیدی وارد عرصه بازی گردیده که مهم ترین آن ها گروه تکفیری- تروریستی داعش است. از آن جایی که گسترش دامنه فعالیت این بازیگران بی قاعده می تواند منافع عناصر فوق را تهدید نماید، لذا به نظر می رسد واشنگتن تصمیم به تقابل با گسترش نفوذ ایران در یمن نداشته که علل آن نیز فقدان استراتژی برای مقابله با افزایش اقتدار و اعتبار ایران و همچنین اولویت یافتن تمرکز بر تقابل با پدیده تروریسم می باشد. بنابراین، حضور منطقه ای ایران می تواند حتی در جهت کاهش مشکلات کنونی ارزیابی گردیده که نمونه آن را در عراق شاهد هستیم. از همین رو، در مذاکرات هسته ای میان ایران و 1+5، تحولات منطقه و نقش آفرینی بیشتر این کشور می توانند برگ برنده ای را در اختیار تهران قرار داده و کارت های بازی نمایندگان جمهوری اسلامی را افزون کند. از طرف دیگر، گسترش نفوذ جنبش انصارالله و شیعیان الحوثی در یمن و تسلط بیشتر بر تنگه راهبردی باب المندب و بندر الحدیده می تواند حاکمیت متحدان منطقه ای ایران را تقویت کرده و تردد دریایی از کانال سوئز و خلیج فارس را تحت کنترل قرار دهد. در نتیجه، سیطره تهران بر باب المندب به معنی باز ترسیم روابط ایران در حوزه ژئوپلتیکی خاورمیانه و شمال آفریقا در راستای منافع آن است.
منبع: دیپلماسی ایرانی