به گزارش مشرق، گلعلی بابایی نویسنده کتاب «گردان نهم» و رئیس سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس در پاسخ به این پرسش که چه برنامهنورزیاش داشته است، اظهار داشت: در تعطیلات نوروز 94 چند روز به مناطق عملیاتی جنوب کشور رفتهام و در باقی فرصت تعطیلات در حال بازبینی جلد دوم کتاب «گردان نهم» هستم تا برای انتشار آماده شود.
وی در ادامه به آخرین کتابی که مطالعه کرده اشاره کرد و گفت:آخرین کتابی که مطالعه کردهام «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» بوده که مرکز اسناد دفاع مقدس آن را منتشر کرده است. این کتاب یک اثر تحقیقی و پژوهشی است.
گلعلی بابایی ضمن پیشنهاد دو کتاب برای مطالعه گفت: در روزهای نوروز کتاب «دختر شینا» اثر بهناز ضرابیزاده مطالعه شود. همچنین اگر افراد میخواهند نسبت به دفاع مقدس اطلاعات پیدا کنند کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» را بخوانند. زیرا نباید در ارتباط با مسئله دفاع مقدس یک طرفه به قضیه نگاه کرد و مفید است که از نگاه طرف متخاصم نیز این جنگ دیده شود.
نویسنده کتاب «ضربت متقابل» در ادامه به خاطره نوروزی خود از دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: خاطرات ما از دوره دفاع مقدس و نوروز در مناطق عملیاتی تلخ است. مرا به یاد عملیات بدر میاندازد. در آن عملیات، 25 اسفند عقب نشینی صورت میگیرد ولی قرار بود عملیات ادامه داشته باشد و از همین رو بچهها را در منطقه جفیر نگه داشتند. 29 اسفند آماده بودیم به خط بزنیم و بچههای اطلاعات عملیات برای شناسایی رفته بودند تا برای حمله اطلاعات خط را بررسی کنند، که خبر رسید اسیر شدهاند و چند نفر از آنها نیز شهید شدند.
وی افزود: حتی حاجی بخشی با یک ظرف حنا آمده بود و دست و پای بچهها را حنا گذاشته بود تا با دست و پای حنابندان شده به عملیات بروند و ما از هر نظر آماده بودیم. اما آمدند گفتند عملیات منتفی است و شهید صیاد شیرازی به خاطر اینکه این عملیات یک عملیات مشترک میان ارتش و سپاه بود برای بچهها صحبت کرد و گفت تعطیلات را نزد خانوادهها برگردید و اطلاع ثانوی از عملیات خبری نیست.
بابایی گفت: خیلی از همرزمان ما در این عملیات جا مانده بودند و در عملیات بدر شهید شده بودند و حالمان گرفته بود. از مسجد جوادالائمه 5 نفر جا مانده بودند و مانده بودیم، در بازگشت چه به خانوادههایشان بگوییم و خبر را منتقل کنیم.
این نویسنده دفاع مقدس گفت: همانجا تصمیم گرفتند که با یک هواپیمای بزرگ نظامی ما را به عقب منتقل کنند. یک هواپیمای بزرگ نظامی بود که صندلیهای آن را باز کرده بودند و همه را سوار کردند. همه را سر پا سوار کردند اما با این حال همه جا نمیشدند، که حاج بخشی میآمد و بلند صلوات میفرستاد تا جابجا شویم و همه جاگیر شوند.
بابای اضافه کرد: از فرودگاه مهرآباد تا 30 متری جی پیاده آمدیم تا دیرتر برسیم، زیرا نمیدانستیم چطور خبر را به خانوادههای شهدا اطلاع دهیم. اما با این وجود مسجدیها فهمیده بودند و به استقبال ما آمدند. شهید محسن معینی، عبدالله اردستانی، شهید پوررضا و چند تن دیگر از جمله همرزمانی بودند که با هم از مسجد جوادالائمه به جبهه رفته بودیم.
وی در پایان گفت: در دید و بازدیدهای نوروز اگر کتاب داشته باشم به عنوان عیدی هدیه میدهم.
وی در ادامه به آخرین کتابی که مطالعه کرده اشاره کرد و گفت:آخرین کتابی که مطالعه کردهام «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» بوده که مرکز اسناد دفاع مقدس آن را منتشر کرده است. این کتاب یک اثر تحقیقی و پژوهشی است.
گلعلی بابایی ضمن پیشنهاد دو کتاب برای مطالعه گفت: در روزهای نوروز کتاب «دختر شینا» اثر بهناز ضرابیزاده مطالعه شود. همچنین اگر افراد میخواهند نسبت به دفاع مقدس اطلاعات پیدا کنند کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» را بخوانند. زیرا نباید در ارتباط با مسئله دفاع مقدس یک طرفه به قضیه نگاه کرد و مفید است که از نگاه طرف متخاصم نیز این جنگ دیده شود.
نویسنده کتاب «ضربت متقابل» در ادامه به خاطره نوروزی خود از دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: خاطرات ما از دوره دفاع مقدس و نوروز در مناطق عملیاتی تلخ است. مرا به یاد عملیات بدر میاندازد. در آن عملیات، 25 اسفند عقب نشینی صورت میگیرد ولی قرار بود عملیات ادامه داشته باشد و از همین رو بچهها را در منطقه جفیر نگه داشتند. 29 اسفند آماده بودیم به خط بزنیم و بچههای اطلاعات عملیات برای شناسایی رفته بودند تا برای حمله اطلاعات خط را بررسی کنند، که خبر رسید اسیر شدهاند و چند نفر از آنها نیز شهید شدند.
وی افزود: حتی حاجی بخشی با یک ظرف حنا آمده بود و دست و پای بچهها را حنا گذاشته بود تا با دست و پای حنابندان شده به عملیات بروند و ما از هر نظر آماده بودیم. اما آمدند گفتند عملیات منتفی است و شهید صیاد شیرازی به خاطر اینکه این عملیات یک عملیات مشترک میان ارتش و سپاه بود برای بچهها صحبت کرد و گفت تعطیلات را نزد خانوادهها برگردید و اطلاع ثانوی از عملیات خبری نیست.
بابایی گفت: خیلی از همرزمان ما در این عملیات جا مانده بودند و در عملیات بدر شهید شده بودند و حالمان گرفته بود. از مسجد جوادالائمه 5 نفر جا مانده بودند و مانده بودیم، در بازگشت چه به خانوادههایشان بگوییم و خبر را منتقل کنیم.
این نویسنده دفاع مقدس گفت: همانجا تصمیم گرفتند که با یک هواپیمای بزرگ نظامی ما را به عقب منتقل کنند. یک هواپیمای بزرگ نظامی بود که صندلیهای آن را باز کرده بودند و همه را سوار کردند. همه را سر پا سوار کردند اما با این حال همه جا نمیشدند، که حاج بخشی میآمد و بلند صلوات میفرستاد تا جابجا شویم و همه جاگیر شوند.
بابای اضافه کرد: از فرودگاه مهرآباد تا 30 متری جی پیاده آمدیم تا دیرتر برسیم، زیرا نمیدانستیم چطور خبر را به خانوادههای شهدا اطلاع دهیم. اما با این وجود مسجدیها فهمیده بودند و به استقبال ما آمدند. شهید محسن معینی، عبدالله اردستانی، شهید پوررضا و چند تن دیگر از جمله همرزمانی بودند که با هم از مسجد جوادالائمه به جبهه رفته بودیم.
وی در پایان گفت: در دید و بازدیدهای نوروز اگر کتاب داشته باشم به عنوان عیدی هدیه میدهم.