به گزارش مشرق، احمد عبداللهزاده منهه نويسنده، محقق، مترجم و كارشناس نهجالبلاغه از ديار مشهدالرضاست. وي كه به عنوان روزنامهنگار سالها در اين عرصه قلمزده سهم بسزايي در ترجمه آثار مربوط به تازه مسلمانان و معرفي آنها به جامعه را داراست.
از آثار اين خادم حرم امام رضا ميتوان به كتاب «و خدا ما را خواند» اثري درباره تازه مسلمانان، «سلمانهاي غيرفارسي» مجموعهاي از مصاحبهها با تازه مسلمانان، «حجرهاي براي گانگستر» ژسرگذشت تازهمسلماني امريكايي، «اسلام در كتابمقدس» كتابي درفضاي گفتوگوي اديان به قلم دكتر«توماس مكاِلوِين» كشيش شيعهشده امريكايي، «بالاخره باحجاب ميشوم» مجموعه مصاحبهها و نوشتارهايي درباره حجاب كه بسياري از آنها را تازه مسلمانان نوشتهاند و «دنياي كوچك، امام بزرگ» مجموعه مصاحبههاي او با زائران خارجي امام رضا(ع) و روايت خاطرات آنان از زيارت اشاره كرد.
همچنين دو مجموعه هم درباره عاشورا و ماه رمضان از نگاه تازه مسلمانان و غيرمسلمانان. وي كتاب «عقايد شيعه در كتابمقدس»، اثر ديگري از دكتر توماس مكالوين را نيز در دست ترجمه دارد. فرصتي دست داد تا با اين جوان متعهد و پركار مشهدي درباره كتاب« و خداوند ما را خواند» گپوگفتي داشته باشيم.
چه شد كه تصميم گرفتيد كتاب «و خدا ما راخواند» را ترجمه كنيد؟
من بيش از 10 سال است كه به حوزه تازه مسلمانان علاقهمند شده و بهطورتخصصي در اين زمينه كار ميكنم ولي درباره اين كتاب بايد بگويم كه آن را كاملاً اتفاقي در يكي از كتابخانههاي مشهد ديدم و با اجازه مؤلف، ترجمه آن را شروع كردم. البته عنوان انگليسي كتاب«Converts to Islam» (تازه مسلمانان) است.
چقدر با نويسنده كتاب آشنا هستيد؟ آيا از نزديك با او ملاقاتي هم داشتهايد؟
مؤلف كتاب- خانم «زينب ترنر» - اولين تازهمسلماني است كه با او آشنا شدم و مصاحبه كردم. ايشان سايتي با نام تازه مسلمانان (convertstoislam. com) راهاندازي كرده است. 12سال پيش در پي جستوجوي مطلبي به زبان انگليسي درباره حضرت فاطمه به اين سايت رسيدم. پس از آن ارتباطم را با زينب ترنر ادامه دادم. ابتداي كار پل ارتباطي من با ساير تازه مسلمانان بود. البته خودشان را از نزديك نديدهام، ولي همسرشان را كه براي زيارت به مشهد آمده بود، ملاقات كردم.
در كشور افراد زيادي داريم كه با وجود اين همه فعاليت فرهنگي در مباحث ديني- مذهبي سست هستند و زود تحتتأثير هجوم غرب قرار ميگيرند. به نظر شما چه اتفاقي ميافتد كه افرادي مثل زينب ترنر با وجود هجمه تبليغاتي و ضعف شديد فرهنگي و تبليغي شيعه در غرب همچنان بر سر اعتقاد خود ماندهاند و از خيلي از ما مصممترند؟
هر كس چيزي را بهسختي به دست آورد، در حفظ آن هم بيشتر تلاش ميكند. ما اين دين و اعتقاد ناب را راحت به دست آوردهايم براي همين قدرش را نميدانيم، ولي افرادي مانند زينب ترنر براي رسيدن به حقيقت و متقاعد كردن خودشان سختيهاي روحي و پيامدهاي زيادي را تحمل كردهاند، بنابراين قدرش را ميدانند. البته در جوامع مسلمان هم بايد فعاليتهاي ديني و فرهنگي آسيبشناسي و بهروزرساني شود تا شاهد تأثيرگذاري هر چه بيشتر باشيم.
كتاب شما جزء معدود آثاري است كه در زمينه تازه مسلمانان منتشر شده و به بيان نحوه مسلمان شدن آنها ميپردازد، بازخوردها را چگونه ديديد؟
اين كتاب تاكنون فقط يك نوبت و در هزار نسخه چاپ شده و خداراشكر بدون هيچگونه تبليغاتي مورد استقبال قرار گرفته است. خوانندگان زيادي نظر مثبتشان را درباره كتاب اعلام كردهاند تا آنجا كه اطلاع دارم كتاب بين اعضاي خانواده و دوستان خوانندگان دستبهدست شده است.
خاطره خاصي هم در اينباره داريد؟
بله. مدت كوتاهي پس از انتشار كتاب، خانم ترنر به من اطلاع داد كه خانم جواني از اصفهان به او ايميل زده و بابت كتاب از او تشكر كرده است. او گفته بود كه براي زيارت به مشهد آمده و كتاب را از يكي از كتابفروشيهاي دور حرم خريده است و از خواندن كتاب تحتتأثير قرارگرفته و مصمم شده باحجاب شود.
شما با تازه مسلمانان زيادي ارتباط مستقيم داشتهايد. تأثيرگذارترين سرنوشت يا فرد از اين افراد را كدام ميدانيد و چرا؟
سرگذشت هر يك از تازه مسلمانان در نوع خود بينظير است، ولي براي خودم سرگذشت «شفا مصطفي» خواهر تازه مسلمانان استراليايي، خيلي جالب و تأثيرگذار بوده است. در مشهد با ايشان ديدار كردم. در رشته الهيات تطبيقي درس خوانده و با تلاشي خستگيناپذير پس از پيگيري نشانههاي حقانيت پيامبر در كتاب مقدس، سرانجام به اسلام و پس از مدتي به تشيع ميرسد. جالب اينكه شفا هماكنون با بيش از ۷۰ سال سن، همچنان از طريق سخنراني، روزنامهنگاري و... با شور و انرژي فراوان به تبليغ اسلام در استراليا مشغول است.
به نظر شما نوشتن درباره تازه مسلمانان يا ترجمه آثاري از اين دست چقدر لازم است و چطور ميتوان زيبايي اسلام را به نسل كنوني شناساند؟
آثاري از اين دست، اگر هيچ فايده ديگري هم نداشته باشند، حداقل جذاب و خواندني هستند. چنين نوشتههايي با يك تير چند نشان ميزنند. اول اينكه ما را از دريچه ديگري با حقايق و آموزههايي درباره دينمان روبهرو ميكنند كه در زندگي روزمرهمان حضور دارند، ولي به هر دليلي از آنها غافل شدهايم. دوم، لايههاي مهم ولي پنهان مانده اسلام را برايمان آشكار ميكنند. مثلاً براي ما مسلمانان شناسنامهاي «توحيد» مسئلهاي ساده و پيش پاافتاده است، ولي ميبينيم كه بسياري از مسيحيان بهخاطر همين توحيد به اسلام روي ميآورند. نكته ديگر اينكه خواننده در سرگذشت تازه مسلمانان نوعي صداقت و صراحت خاص حس ميكند كه تأثيرگذار است. پرداختن به موضوع تازه مسلمانان ظرافتهايي هم دارد كه بايد به آنها توجه كرد. مثلاً تازه مسلمانان هم مثل خود ما ممكن است برداشتهاي نادرست يا ناقصي از اسلام داشته باشند كه هنگام مطالعه سرگذشت و گفتههاي آنان بايد اين نكته را در نظر داشت.
وهابيها در اين زمينه چه كارهايي انجام دادهاند؟
متأسفانه وهابيها تازه مسلمانان را بهسرعت ميقاپند و به نفع خود مصادره ميكنند. بسياري از مساجد، مراكز يا سايتهايي كه حقجويان در دنياي غرب سراغشان ميروند، مستقيم يا غيرمستقيم سر در آخور عربستان دارند. به همين دليل است كه بسياري از تازه مسلمانان، به اعتراف خودشان، اسلام را مساوي عربستان و وهابيت ميدانند. جا دارد اينجا گله «مرضيه تيلور» تازهمسلمان انگليسي را بازگو كنم كه از شيعيان خواسته بود منتظر ننشينند تا كسي سراغ آنها برود. اين خواهر گفته بود وهابيها در انگليس جلوي رهگذران را ميگيرند و به آنها كتابها و
جزوههايي در تبليغ عقايد خودشان ميدهند.
شما بهعنوان يك نويسنده، محقق، روزنامهنگار و يك فرد دغدغهمند در اين زمينه، در رابطه با نهادهاي مسئول درباره اين افراد و فعاليتهايشان پيشنهادها يا انتقاداتي داريد؟ به نظر شما مهمترين ضعف و قوت اين نهادها چيست؟
اولين و مهمترين پيشنهاد من اين است كه پديدهاي به نام «تازه مسلمانان» را به رسميت بشناسند و جدي بگيرند. به نظر من مهمترين ضعف نهادهاي مربوط همين است كه ديد درست و جامعي به اين پديده ندارند. يعني نميدانند كه تازه مسلمانان اولاً: چه چالشهايي در راه رسيدن به اسلام دارند. ثانياً: پس از مسلمان شدن چه مشكلات و نيازهايي دارند. ثالثاً: چگونه ميتوان از ظرفيت آنان در تبليغ دين استفاده كرد. رابعاً: ظرافتها و حساسيتهاي كار درباره آنها چيست؟ مهمترين قوت اين دستگاهها هم در امكانات مالي و اجراييشان است كه بهجا خرج نميشود.
به عنوان خادم امام رضا(ع) كه هر هفته يك روز در حرم مطهر خدمت ميكنيد مهمترين دغدغه تازه مسلمانان در حرم مطهر رضوي چيست؟
خود فضاي حرم در درجه اول بسيار تأثيرگذار است كه بسياري از كمكاريهاي ما را جبران ميكند. ولي تازه مسلمانان، مانند ديگر زائران خارجي، توقع دارند از اين فضاي معنوي استفاده معرفتي بيشتري ببرند. به نظر ميرسد با وجود همه تلاشها، هنوز در اين زمينه كار كارشناسي انجام نشده است.
خاطره خاصي از خادمي امام رضا داريد؟
خاطره كه زياد است و مجموعهاي از آنها را بهزودي در كتابي منتشر خواهم كرد اما گاهي دوستان تازهمسلمان از من ميخواهند كه برايشان در حرم دعا كنم. من هم وقتي به حرم مشرف ميشوم، به همان زبان انگليسي حاجتشان را با امام رضا(ع) در ميان ميگذارم و جالب اينجاست كه با وجود سختي بيان احساس به زباني بيگانه، باز هم همان حس زيارت و معنويت به من دست ميدهد. معمولاً سعي ميكنم در پايان خدمت هفتگي، از طرف خواهران و برادران تازهمسلمان، با ذكر نام، سلامي به آقا بدهم.
مگر بحث تازه مسلمانان در كشور متولي ندارد كه شما آثارتان را به حراج گذاشتهايد؟
بابت پديد آوردن اين آثار از كسي طلبكار نيستم. ماجراي حراج اين كتابها در شبكههاي اجتماعي، از سر فشار اقتصادي بود كه به من وارد شده بود و البته هنوز هم دست از سرم برنداشته است! اين اقدام كه با عنوان «چوب حراج به سرمايه فرهنگي» صورت گرفت، در واقع نوعي «خودكشي فرهنگي» به شمار ميآمد. در آن حراجي گفته بودم كه چاپ مناسب يا نامناسب و خوانده شدن يا نشدن اين كتابها ديگر برايم مهم نيست و اين يعني خودكشي فرهنگي. در واقع، اين حراجي فرياد اعتراضي بود به اين معضل كه چرا در كشور ما فرهنگ و اقتصاد ميانه خوبي با هم ندارند.
آيا انجمنها و مجموعههاي غير دولتي در زمينه تازه مسلمانان فعاليتي در ايران دارند؟
بله. «انجمن اسلامي شهيد ادورادو آنيلي» در اصفهان هست كه در سراسر كشور با برگزاري نمايشگاه و عرضه محصولات مرتبط فعاليت ميكند و سايت «رهيافته» (rahyafte. com) هم از فعاليتهاي اين انجمن است. گروه «با مؤمنان» هم در زمينه مستندسازي درباره تازه مسلمانان فعاليت ميكند و سايتي به همين نام (withbelievers. net) راهاندازي كرده است. اين دو مجموعه و افراد و مجموعههاي مشابه دست تنها و بدون اتكا به نهاد خاصي فعاليت ميكنند و در حد خودشان پرمخاطب و تأثيرگذار هستند.
منبع: روزنامه جوان
از آثار اين خادم حرم امام رضا ميتوان به كتاب «و خدا ما را خواند» اثري درباره تازه مسلمانان، «سلمانهاي غيرفارسي» مجموعهاي از مصاحبهها با تازه مسلمانان، «حجرهاي براي گانگستر» ژسرگذشت تازهمسلماني امريكايي، «اسلام در كتابمقدس» كتابي درفضاي گفتوگوي اديان به قلم دكتر«توماس مكاِلوِين» كشيش شيعهشده امريكايي، «بالاخره باحجاب ميشوم» مجموعه مصاحبهها و نوشتارهايي درباره حجاب كه بسياري از آنها را تازه مسلمانان نوشتهاند و «دنياي كوچك، امام بزرگ» مجموعه مصاحبههاي او با زائران خارجي امام رضا(ع) و روايت خاطرات آنان از زيارت اشاره كرد.
همچنين دو مجموعه هم درباره عاشورا و ماه رمضان از نگاه تازه مسلمانان و غيرمسلمانان. وي كتاب «عقايد شيعه در كتابمقدس»، اثر ديگري از دكتر توماس مكالوين را نيز در دست ترجمه دارد. فرصتي دست داد تا با اين جوان متعهد و پركار مشهدي درباره كتاب« و خداوند ما را خواند» گپوگفتي داشته باشيم.
چه شد كه تصميم گرفتيد كتاب «و خدا ما راخواند» را ترجمه كنيد؟
من بيش از 10 سال است كه به حوزه تازه مسلمانان علاقهمند شده و بهطورتخصصي در اين زمينه كار ميكنم ولي درباره اين كتاب بايد بگويم كه آن را كاملاً اتفاقي در يكي از كتابخانههاي مشهد ديدم و با اجازه مؤلف، ترجمه آن را شروع كردم. البته عنوان انگليسي كتاب«Converts to Islam» (تازه مسلمانان) است.
چقدر با نويسنده كتاب آشنا هستيد؟ آيا از نزديك با او ملاقاتي هم داشتهايد؟
مؤلف كتاب- خانم «زينب ترنر» - اولين تازهمسلماني است كه با او آشنا شدم و مصاحبه كردم. ايشان سايتي با نام تازه مسلمانان (convertstoislam. com) راهاندازي كرده است. 12سال پيش در پي جستوجوي مطلبي به زبان انگليسي درباره حضرت فاطمه به اين سايت رسيدم. پس از آن ارتباطم را با زينب ترنر ادامه دادم. ابتداي كار پل ارتباطي من با ساير تازه مسلمانان بود. البته خودشان را از نزديك نديدهام، ولي همسرشان را كه براي زيارت به مشهد آمده بود، ملاقات كردم.
در كشور افراد زيادي داريم كه با وجود اين همه فعاليت فرهنگي در مباحث ديني- مذهبي سست هستند و زود تحتتأثير هجوم غرب قرار ميگيرند. به نظر شما چه اتفاقي ميافتد كه افرادي مثل زينب ترنر با وجود هجمه تبليغاتي و ضعف شديد فرهنگي و تبليغي شيعه در غرب همچنان بر سر اعتقاد خود ماندهاند و از خيلي از ما مصممترند؟
هر كس چيزي را بهسختي به دست آورد، در حفظ آن هم بيشتر تلاش ميكند. ما اين دين و اعتقاد ناب را راحت به دست آوردهايم براي همين قدرش را نميدانيم، ولي افرادي مانند زينب ترنر براي رسيدن به حقيقت و متقاعد كردن خودشان سختيهاي روحي و پيامدهاي زيادي را تحمل كردهاند، بنابراين قدرش را ميدانند. البته در جوامع مسلمان هم بايد فعاليتهاي ديني و فرهنگي آسيبشناسي و بهروزرساني شود تا شاهد تأثيرگذاري هر چه بيشتر باشيم.
كتاب شما جزء معدود آثاري است كه در زمينه تازه مسلمانان منتشر شده و به بيان نحوه مسلمان شدن آنها ميپردازد، بازخوردها را چگونه ديديد؟
اين كتاب تاكنون فقط يك نوبت و در هزار نسخه چاپ شده و خداراشكر بدون هيچگونه تبليغاتي مورد استقبال قرار گرفته است. خوانندگان زيادي نظر مثبتشان را درباره كتاب اعلام كردهاند تا آنجا كه اطلاع دارم كتاب بين اعضاي خانواده و دوستان خوانندگان دستبهدست شده است.
خاطره خاصي هم در اينباره داريد؟
بله. مدت كوتاهي پس از انتشار كتاب، خانم ترنر به من اطلاع داد كه خانم جواني از اصفهان به او ايميل زده و بابت كتاب از او تشكر كرده است. او گفته بود كه براي زيارت به مشهد آمده و كتاب را از يكي از كتابفروشيهاي دور حرم خريده است و از خواندن كتاب تحتتأثير قرارگرفته و مصمم شده باحجاب شود.
شما با تازه مسلمانان زيادي ارتباط مستقيم داشتهايد. تأثيرگذارترين سرنوشت يا فرد از اين افراد را كدام ميدانيد و چرا؟
سرگذشت هر يك از تازه مسلمانان در نوع خود بينظير است، ولي براي خودم سرگذشت «شفا مصطفي» خواهر تازه مسلمانان استراليايي، خيلي جالب و تأثيرگذار بوده است. در مشهد با ايشان ديدار كردم. در رشته الهيات تطبيقي درس خوانده و با تلاشي خستگيناپذير پس از پيگيري نشانههاي حقانيت پيامبر در كتاب مقدس، سرانجام به اسلام و پس از مدتي به تشيع ميرسد. جالب اينكه شفا هماكنون با بيش از ۷۰ سال سن، همچنان از طريق سخنراني، روزنامهنگاري و... با شور و انرژي فراوان به تبليغ اسلام در استراليا مشغول است.
به نظر شما نوشتن درباره تازه مسلمانان يا ترجمه آثاري از اين دست چقدر لازم است و چطور ميتوان زيبايي اسلام را به نسل كنوني شناساند؟
آثاري از اين دست، اگر هيچ فايده ديگري هم نداشته باشند، حداقل جذاب و خواندني هستند. چنين نوشتههايي با يك تير چند نشان ميزنند. اول اينكه ما را از دريچه ديگري با حقايق و آموزههايي درباره دينمان روبهرو ميكنند كه در زندگي روزمرهمان حضور دارند، ولي به هر دليلي از آنها غافل شدهايم. دوم، لايههاي مهم ولي پنهان مانده اسلام را برايمان آشكار ميكنند. مثلاً براي ما مسلمانان شناسنامهاي «توحيد» مسئلهاي ساده و پيش پاافتاده است، ولي ميبينيم كه بسياري از مسيحيان بهخاطر همين توحيد به اسلام روي ميآورند. نكته ديگر اينكه خواننده در سرگذشت تازه مسلمانان نوعي صداقت و صراحت خاص حس ميكند كه تأثيرگذار است. پرداختن به موضوع تازه مسلمانان ظرافتهايي هم دارد كه بايد به آنها توجه كرد. مثلاً تازه مسلمانان هم مثل خود ما ممكن است برداشتهاي نادرست يا ناقصي از اسلام داشته باشند كه هنگام مطالعه سرگذشت و گفتههاي آنان بايد اين نكته را در نظر داشت.
وهابيها در اين زمينه چه كارهايي انجام دادهاند؟
متأسفانه وهابيها تازه مسلمانان را بهسرعت ميقاپند و به نفع خود مصادره ميكنند. بسياري از مساجد، مراكز يا سايتهايي كه حقجويان در دنياي غرب سراغشان ميروند، مستقيم يا غيرمستقيم سر در آخور عربستان دارند. به همين دليل است كه بسياري از تازه مسلمانان، به اعتراف خودشان، اسلام را مساوي عربستان و وهابيت ميدانند. جا دارد اينجا گله «مرضيه تيلور» تازهمسلمان انگليسي را بازگو كنم كه از شيعيان خواسته بود منتظر ننشينند تا كسي سراغ آنها برود. اين خواهر گفته بود وهابيها در انگليس جلوي رهگذران را ميگيرند و به آنها كتابها و
جزوههايي در تبليغ عقايد خودشان ميدهند.
شما بهعنوان يك نويسنده، محقق، روزنامهنگار و يك فرد دغدغهمند در اين زمينه، در رابطه با نهادهاي مسئول درباره اين افراد و فعاليتهايشان پيشنهادها يا انتقاداتي داريد؟ به نظر شما مهمترين ضعف و قوت اين نهادها چيست؟
اولين و مهمترين پيشنهاد من اين است كه پديدهاي به نام «تازه مسلمانان» را به رسميت بشناسند و جدي بگيرند. به نظر من مهمترين ضعف نهادهاي مربوط همين است كه ديد درست و جامعي به اين پديده ندارند. يعني نميدانند كه تازه مسلمانان اولاً: چه چالشهايي در راه رسيدن به اسلام دارند. ثانياً: پس از مسلمان شدن چه مشكلات و نيازهايي دارند. ثالثاً: چگونه ميتوان از ظرفيت آنان در تبليغ دين استفاده كرد. رابعاً: ظرافتها و حساسيتهاي كار درباره آنها چيست؟ مهمترين قوت اين دستگاهها هم در امكانات مالي و اجراييشان است كه بهجا خرج نميشود.
به عنوان خادم امام رضا(ع) كه هر هفته يك روز در حرم مطهر خدمت ميكنيد مهمترين دغدغه تازه مسلمانان در حرم مطهر رضوي چيست؟
خود فضاي حرم در درجه اول بسيار تأثيرگذار است كه بسياري از كمكاريهاي ما را جبران ميكند. ولي تازه مسلمانان، مانند ديگر زائران خارجي، توقع دارند از اين فضاي معنوي استفاده معرفتي بيشتري ببرند. به نظر ميرسد با وجود همه تلاشها، هنوز در اين زمينه كار كارشناسي انجام نشده است.
خاطره خاصي از خادمي امام رضا داريد؟
خاطره كه زياد است و مجموعهاي از آنها را بهزودي در كتابي منتشر خواهم كرد اما گاهي دوستان تازهمسلمان از من ميخواهند كه برايشان در حرم دعا كنم. من هم وقتي به حرم مشرف ميشوم، به همان زبان انگليسي حاجتشان را با امام رضا(ع) در ميان ميگذارم و جالب اينجاست كه با وجود سختي بيان احساس به زباني بيگانه، باز هم همان حس زيارت و معنويت به من دست ميدهد. معمولاً سعي ميكنم در پايان خدمت هفتگي، از طرف خواهران و برادران تازهمسلمان، با ذكر نام، سلامي به آقا بدهم.
مگر بحث تازه مسلمانان در كشور متولي ندارد كه شما آثارتان را به حراج گذاشتهايد؟
بابت پديد آوردن اين آثار از كسي طلبكار نيستم. ماجراي حراج اين كتابها در شبكههاي اجتماعي، از سر فشار اقتصادي بود كه به من وارد شده بود و البته هنوز هم دست از سرم برنداشته است! اين اقدام كه با عنوان «چوب حراج به سرمايه فرهنگي» صورت گرفت، در واقع نوعي «خودكشي فرهنگي» به شمار ميآمد. در آن حراجي گفته بودم كه چاپ مناسب يا نامناسب و خوانده شدن يا نشدن اين كتابها ديگر برايم مهم نيست و اين يعني خودكشي فرهنگي. در واقع، اين حراجي فرياد اعتراضي بود به اين معضل كه چرا در كشور ما فرهنگ و اقتصاد ميانه خوبي با هم ندارند.
آيا انجمنها و مجموعههاي غير دولتي در زمينه تازه مسلمانان فعاليتي در ايران دارند؟
بله. «انجمن اسلامي شهيد ادورادو آنيلي» در اصفهان هست كه در سراسر كشور با برگزاري نمايشگاه و عرضه محصولات مرتبط فعاليت ميكند و سايت «رهيافته» (rahyafte. com) هم از فعاليتهاي اين انجمن است. گروه «با مؤمنان» هم در زمينه مستندسازي درباره تازه مسلمانان فعاليت ميكند و سايتي به همين نام (withbelievers. net) راهاندازي كرده است. اين دو مجموعه و افراد و مجموعههاي مشابه دست تنها و بدون اتكا به نهاد خاصي فعاليت ميكنند و در حد خودشان پرمخاطب و تأثيرگذار هستند.
منبع: روزنامه جوان