گروه فرهنگی مشرق - صادق هدایت در سال 1280 ه.ش به دنیا آمد. پدر بزرگش رئیس مدرسه ی دارالفنون و وزیر علوم بود. پدرش مشاور وزرا و نخست وزیران و مدیر کل ثبت اسناد و املاک در رژیم قاجار بود. مادرش دختر مخبر السطنه ی بزرگ و نوه ی اعتضار الملک بود. برادر بزرگش معاون نخست وزیر و قاضی دیوان عالی کشور و آن یکی برادرش از افسران ارشد و رئیس دانشکده ی افسری،پسر عمویش مهدی قلی خان هدایت عضو حزب تجدد و نخست وزیر رضا خان در سال های 1309 و 1306 بود او در زمان نخست وزیری از عوامل مهم باقی ماندن هدایت در اروپا برای ادامه تحصیل هم بود با اینکه از شواهد پیداست که خود هدایت ذره ای هم علاقه به این کار نداشت و در گفت و گو با م.فرزانه گفته بود که برای گشت و گذار به فرنگ رفته است. یکی از خواهران هدایت همسر سپهبد علی رزم آرا رئیس ستاد ارتش داران و سپس نخست وزیر محمد رضا پهلوی بود.
هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترک کرد. یک سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز کرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد. یک سال بعد به بلژیک اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد. با نفوذی که خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها کرد. هدایت در سال 1307 کوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق کند. سپس به ایران بازگشت و در بانک ملی استخدام شد اما یک سال بعد استعفا داد. به اداره ی کل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یک سال بعد استعفا داد. در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد تا اینکه با تلاش خانواده اش وی به همراه« ش.پرتو» به بمبئی رفت . ش. پرتو در این باره می نویسد:
هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترک کرد. یک سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز کرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد. یک سال بعد به بلژیک اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد. با نفوذی که خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها کرد. هدایت در سال 1307 کوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق کند. سپس به ایران بازگشت و در بانک ملی استخدام شد اما یک سال بعد استعفا داد. به اداره ی کل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یک سال بعد استعفا داد. در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد تا اینکه با تلاش خانواده اش وی به همراه« ش.پرتو» به بمبئی رفت . ش. پرتو در این باره می نویسد:
«با هم به بمبئی رفتیم به او جا و مکان دادم ماشین تحریر قراضه ای به او دادم تا سرش گرم شود و"بوف کور" آن اثر منحط را بتواند پلی کپی کند .من بودم که دست صادق این پسره ی لوس وننر رو گرفتم تا هند را ببیند و کار جفنگ بنویسد حالا شما جوان ها،هی مشغول او شوید درباره اش مقاله و کتاب می نویسید که چه بشود؟ادبیات که این مزخرفات نیست»
هدایت یک سال در هند بود و آنجا زبان پهلوی آموخت و به ایران بازگشت (1316) به استخدام بانک ملی درآمد اما استعفا داد.در سال 1317 به وزارت فرهنگ رفت و سه سال بعد مترجم دانشکده ی هنرهای زیبا شد و تا پایان حضور در ایران به این کار مشغول بود در سال 1324 به واسطه ی نزدیکی که با اعضای حزب توده داشت به تاشکند سفر کرد و در سال 1329 به پاریس رفت بعد از چهار ماه اقامت و سی و سه روز بعد از ترور شوهر خواهرش – رزم آرا - در 19 فروردین 1330 در یک آپارتمان استیجاری با گاز دست به خودکشی زد. بنابر گفته ی مصطفی فرزانه هدایت در آخرین ماه های عمرش کوشید همه ی نوشته ها ی منتشر نشده و باقی مانده ی خود را به جز دو اثر شدیدا ضد اسلامی اش یعنی "البعثه الا سلامیه الی البلاد الافرنجیه" و" توپ مرواری" را از بین ببرد.
" آنچه در زندگی بوده است از دست داده ام گذاشتم و خواستم از دستم برود "
شخصیت های آثار هدایت از «علویه خانم» تا «بوف کور» از «سنگ صبور»تا «آبجی خانم» از «دون ژوان کرج» تا «کاتیا» ،«حاجی مردا»،«مردی که نفسش را کشت» یا «داش آکل»و از«قضیه مرغ روح» تا «سگ ولگرد» ، «افسانه ی آفرینش» ، «قضیه ی نمک ترکی» و «علویه خانم» نمایانگر جهان بینی و وضعیت اجتماعی حاکم بر دوران مشروطیت می باشند.
جریان داستان کوتاه ادبی در ایران با محمد علی جمال زاده مملو از واقع نگاری های ساده انگارانه در راستای روشنفکر مابی غرب زده و بورژوایی مشروطیت گردید و با شکست انقلاب مشروطه و معاهده ی ننگین سال 1907 ادبیات این دوره بازتابنده ی شکست ایده های به ظاهر مصلحانه ی روشنفکران شد.آثار جمال زاده را می توان برآمده از یاس و شکست اجتماعی – سیاسی مشروطه دانست. باستان گرایی و خاطره نگاری های خنثی در آثار او جهت گیری های سیاسی داستان کوتاه را مبدل به نوعی انفعال نمود و موجب تهی گشتن ادییات از هر گونه نقد اجتماعی گردید.سرخوردگی او و عدم مبارزه طلبی با فورماسیون غرب زده ی پس از مشروطه و تن دادن به نهادینه گشتن مناسبات آن، موجب بروز نهیلیسم شوم و یاس آور صادق هدایت و صادق چوبک شد لذا این روند در تاریخ داستان کوتاه نمایانگر عمق رخوت روشنفکران پس از مشروطه برای مبارزه با غرب زدگی بود.
شبه مدرنیته سودازده دستگاه پهلوی و مکتب توسعه ی اقتصادی رضا شاه جامعه ایران را در مسیر صنعتی شدن قرار داد و این مسیری بود که جامعه بسیار شتاب زده در آن حرکت می نمود . نیاز کارگاه های صنعتی به نیروی کار ارزان قیمت با ساعت کار طولانی موجب هجوم مردمان فقر زده و محروم از روستاها شد و استقرار آنان شهر را به جنوب و شمال تقسیم نمود جنوب شهر منزلگاه همین کارگران استعمار شده بود که تنها محلی برای بازیابی نیروی کارشان تلقی می شد. داستان نویسی با هدایت و چوبک ابتدا متوجه این روند بود و نوعی رئالیسم اجتماعی را پدید آورد که مهمترین ویژگی آن تسلیم در برابر وضعیت موجود بود.مضامین آثار هدایت تصویری دهشتناک از فقر ناشی از توسعه اقتصادی رضا شاه بود و بحران هویت تاریخی ایران را با ظهور تجدد خواهی نمایانگر می ساخت. مسخ باورهای سنتی و مذهبی ، بی اعتبار دانستن و در عین حال استهزاء آن در آثار هدایت از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آغاز سیر تجدد خواهی از اواخر قاجار و همچنین با کودتای سید ضیاء و حکومت پهلوی همزمان با قدرت یابی محافل فراماسونری و ترویج سکولاریسم بود. این امر موجب ظهور بورژوازی بی تاریخ و تجدد ماب از کانون توسعه صنعتی ایران شد و این قشر نو کیسه و روشنفکر نما همراه خود باورهایی را پدید آورد که جلال آل احمد آن را بیماری روشنفکر نامید. در این میان خاندان هدایت نقش بسیار پر رنگی در جنبش تجدد خواهی از زمان قاجاریه ایفا نمودند.
آثار صادق هدایت مملو از انفعال ، رخوت و وادادگی در برابر وضعیت بحران زده ی پس از مشروطیت است. نهیلیسم ادبی او که وام دار نویسندگانی چون فرانتس کافکا ،آلبر کامو ، سال بلو و.. می باشد عالمی را در پس داستان هایش خلق نمود که مهمترین ویژگی آن نیست انگاری از ذات حق تعالی ست .ریشه این نیست انگاری را می توان در تلقی یهود زده هدایت از خدا دانست که مشابه آن در آثار کافکا نیز یافت می شد. خدا در جهان بینی هدایت منشاء شر و خشم بر انسان است و آن را آفریده و سپس رها نموده است. هدایت در آثاری چون "توپ مروارید " ، "افسانه آفرینش" ، " بوف کور" متصور عالمی ست که در آن خدایی حضور ندارد و شخصیت های آن مبتلا به یاس و واماندگی اند. "افسانه آفرینش" همچون "سنگ صبور" چوبک در حال مبارزه با هرگونه ایده و اتکا به الوهیت است هدایت در آثاری همچون "توپ مروارید" ، "علویه خانم" به طرز غضب آلود به تشیع نیز تنفر می ورزد. تقدس گرایی و هر گونه باور معنوی در اندیشه هدایت توسط نوعی از جنسیت زدگی و عصبیت طرد می گردد و تا راه برای ظهور نهیلیسم جهان سومی ادبیات او باز گردد .
هدایت یک سال در هند بود و آنجا زبان پهلوی آموخت و به ایران بازگشت (1316) به استخدام بانک ملی درآمد اما استعفا داد.در سال 1317 به وزارت فرهنگ رفت و سه سال بعد مترجم دانشکده ی هنرهای زیبا شد و تا پایان حضور در ایران به این کار مشغول بود در سال 1324 به واسطه ی نزدیکی که با اعضای حزب توده داشت به تاشکند سفر کرد و در سال 1329 به پاریس رفت بعد از چهار ماه اقامت و سی و سه روز بعد از ترور شوهر خواهرش – رزم آرا - در 19 فروردین 1330 در یک آپارتمان استیجاری با گاز دست به خودکشی زد. بنابر گفته ی مصطفی فرزانه هدایت در آخرین ماه های عمرش کوشید همه ی نوشته ها ی منتشر نشده و باقی مانده ی خود را به جز دو اثر شدیدا ضد اسلامی اش یعنی "البعثه الا سلامیه الی البلاد الافرنجیه" و" توپ مرواری" را از بین ببرد.
" آنچه در زندگی بوده است از دست داده ام گذاشتم و خواستم از دستم برود "
شخصیت های آثار هدایت از «علویه خانم» تا «بوف کور» از «سنگ صبور»تا «آبجی خانم» از «دون ژوان کرج» تا «کاتیا» ،«حاجی مردا»،«مردی که نفسش را کشت» یا «داش آکل»و از«قضیه مرغ روح» تا «سگ ولگرد» ، «افسانه ی آفرینش» ، «قضیه ی نمک ترکی» و «علویه خانم» نمایانگر جهان بینی و وضعیت اجتماعی حاکم بر دوران مشروطیت می باشند.
جریان داستان کوتاه ادبی در ایران با محمد علی جمال زاده مملو از واقع نگاری های ساده انگارانه در راستای روشنفکر مابی غرب زده و بورژوایی مشروطیت گردید و با شکست انقلاب مشروطه و معاهده ی ننگین سال 1907 ادبیات این دوره بازتابنده ی شکست ایده های به ظاهر مصلحانه ی روشنفکران شد.آثار جمال زاده را می توان برآمده از یاس و شکست اجتماعی – سیاسی مشروطه دانست. باستان گرایی و خاطره نگاری های خنثی در آثار او جهت گیری های سیاسی داستان کوتاه را مبدل به نوعی انفعال نمود و موجب تهی گشتن ادییات از هر گونه نقد اجتماعی گردید.سرخوردگی او و عدم مبارزه طلبی با فورماسیون غرب زده ی پس از مشروطه و تن دادن به نهادینه گشتن مناسبات آن، موجب بروز نهیلیسم شوم و یاس آور صادق هدایت و صادق چوبک شد لذا این روند در تاریخ داستان کوتاه نمایانگر عمق رخوت روشنفکران پس از مشروطه برای مبارزه با غرب زدگی بود.
شبه مدرنیته سودازده دستگاه پهلوی و مکتب توسعه ی اقتصادی رضا شاه جامعه ایران را در مسیر صنعتی شدن قرار داد و این مسیری بود که جامعه بسیار شتاب زده در آن حرکت می نمود . نیاز کارگاه های صنعتی به نیروی کار ارزان قیمت با ساعت کار طولانی موجب هجوم مردمان فقر زده و محروم از روستاها شد و استقرار آنان شهر را به جنوب و شمال تقسیم نمود جنوب شهر منزلگاه همین کارگران استعمار شده بود که تنها محلی برای بازیابی نیروی کارشان تلقی می شد. داستان نویسی با هدایت و چوبک ابتدا متوجه این روند بود و نوعی رئالیسم اجتماعی را پدید آورد که مهمترین ویژگی آن تسلیم در برابر وضعیت موجود بود.مضامین آثار هدایت تصویری دهشتناک از فقر ناشی از توسعه اقتصادی رضا شاه بود و بحران هویت تاریخی ایران را با ظهور تجدد خواهی نمایانگر می ساخت. مسخ باورهای سنتی و مذهبی ، بی اعتبار دانستن و در عین حال استهزاء آن در آثار هدایت از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آغاز سیر تجدد خواهی از اواخر قاجار و همچنین با کودتای سید ضیاء و حکومت پهلوی همزمان با قدرت یابی محافل فراماسونری و ترویج سکولاریسم بود. این امر موجب ظهور بورژوازی بی تاریخ و تجدد ماب از کانون توسعه صنعتی ایران شد و این قشر نو کیسه و روشنفکر نما همراه خود باورهایی را پدید آورد که جلال آل احمد آن را بیماری روشنفکر نامید. در این میان خاندان هدایت نقش بسیار پر رنگی در جنبش تجدد خواهی از زمان قاجاریه ایفا نمودند.
آثار صادق هدایت مملو از انفعال ، رخوت و وادادگی در برابر وضعیت بحران زده ی پس از مشروطیت است. نهیلیسم ادبی او که وام دار نویسندگانی چون فرانتس کافکا ،آلبر کامو ، سال بلو و.. می باشد عالمی را در پس داستان هایش خلق نمود که مهمترین ویژگی آن نیست انگاری از ذات حق تعالی ست .ریشه این نیست انگاری را می توان در تلقی یهود زده هدایت از خدا دانست که مشابه آن در آثار کافکا نیز یافت می شد. خدا در جهان بینی هدایت منشاء شر و خشم بر انسان است و آن را آفریده و سپس رها نموده است. هدایت در آثاری چون "توپ مروارید " ، "افسانه آفرینش" ، " بوف کور" متصور عالمی ست که در آن خدایی حضور ندارد و شخصیت های آن مبتلا به یاس و واماندگی اند. "افسانه آفرینش" همچون "سنگ صبور" چوبک در حال مبارزه با هرگونه ایده و اتکا به الوهیت است هدایت در آثاری همچون "توپ مروارید" ، "علویه خانم" به طرز غضب آلود به تشیع نیز تنفر می ورزد. تقدس گرایی و هر گونه باور معنوی در اندیشه هدایت توسط نوعی از جنسیت زدگی و عصبیت طرد می گردد و تا راه برای ظهور نهیلیسم جهان سومی ادبیات او باز گردد .
مهمترین اثر هدایت به تعبیر بسیاری از منتقدان "بوف کور" است که ردپای پر رنگی از نویسندگان ادبیات فرانسه و آلمان در آن دیده می شود. جلال آل احمد این اثر را در بسیاری از قسمت هایش رونویسی از "دفتر خاطرات" ریکله می داند و از سویی رضا داوری در کتاب "اندیشه های پست مدرن" به شباهت عینی "بوف کور" با اثری از ویرجینیا وولف اشاره می کند. از طرفی سایه ی سنگین نویسنده امریکایی قرن نوزدهم واشنگتن آیرونیگ و اثرش یعنی "ماجرای دانشجوی آلمانی" یا "اورلیای" ژرارد دونورال بر "بوف کور" سیطره افکنده است.
ادبیات صادق هدایت و نهیلیسم نهفته در آثار او نمایانگر بحران تاریخی برآمده از بحران تجدد خواهی و مدرنیسم عصر مشروطه است. سیطره کامل سرمایه داری نو ظهور و شکل گیری جامعه طبقاتی شبه صنعتی هیچگاه نیازمند وادادگی و تسلیم دربرابر وضعیت موجود از سوی ادبیات هدایت نبود بلکه نیازمند آرمان خواهی و اتکا به ذات حق تعالی بود.
مسعود قدیمی