به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ اسدالله علم فرزند اميرمحمد (امير شوكت الملك) تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر بيرجند و تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشكده كشاورزي كرج بپايان برده، علاوه بر اين مطالعاتي در رشته اقتصاد روستايي در انگلستان و آمريكا به عمل آورده است.
نامبرده داراي مشاغل: فرماندار كل بلوچستان در سال 1320 (بفرمان شاه معدوم)، وزير كشور در كابينه ساعد، وزير كشاورزي در كابينه منصور، وزير كار در كابينه رزم آرا، وزير كشور در كابينه علاء (1328) بوده است. علاوه بر اين سمتها به دستور شاه معدوم سرپرست املاك و مستغلات پهلوي (از 1330) (به مدت سه سال) آجودان مخصوص شاه (از 28 تير 41 الي 17 اسفند 42) نخست وزير، نماينده منتخب شاه در هيئت مديره موسسه بنياد پهلوي، رياست افتخاري باشگاههاي ورزشي گودرز، نادر، فردوسي، شاهين، رئيس دانشگاه پهلوي شيراز (1343)، مدير عامل كميته ملي پيكار جهاني با بيسوادي (1344)، وزير دربار (56 – 1345) و همچنين عضو هيات مديريه سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي (1352)، عضو هيات امناي دانشگاه مشهد (1347)، عضو شوراي سلطنت (1352)، عضو هيات امناي دانشگاه فردوسي (1354)، هضو هيئت امناي بنياد فرهنگي فرح (1355)، عضو كميته انتخابات بمنظور تعيين كانديداي دوره آينده مجلس شوراي ملي (1346)، عضو شوراي عالي تقسيم املاك، عضو هيئت مديريه بنگاه ترجمه و نشر كتاب، نماينده ايران در بزرگترين كنگره اصلاحات اراضي آمريكا و عضو فراماسونری بوده است.
در سال 1331 بيانيهاي از جانب اهالي قائنات تحت عنوان «مردم قائنات محاكمه و طرد عَلَم را از ايران خواهانند» در روزنامههاي آزادي قائنات و طوفان اجتماع به چاپ رسيد. در این بیانیه آمده است: «ما اهالي شهرستان بيرجند به نمايندگي از طرف سيصد هزار نفر مردم قائنات و به عنوان مظهر مبارزات يك ميليون نفر ساكنين شرق خراسان اعلاميه فوق را صادر مينمائيم، در اثر يكصد سال نفوذ ظالمانه خاندان بيگانه پرست عَلَم و شركا كه اينك تمام مظاهر حياتي را از دست دادهاند مردم ما از تمام آثار هستي فاقد گرديدهاند ولي قريب دو سال است كه همگي قيام نموده و در مقابل تمام تحريكات باند علم در راه مبارزه درخشان ملت ايران عليه كمپاني غاصب سابق مردانه مقاومت كرده و مبارزه نمودهاند. ... نامبرده براي رسيدن به منافع خود صدها نفر سيستاني را قرباني هوسهاي اربابانش كرده و در تمام ادوار حكومتهاي سابق ميليونها تومان اعتبار ساختماني فرهنگ و ميليونها ريال اعتبارات عمراني ديگر جزء دارايي وي گرديده و همچنين املاك قابل استفاده قائنات را تصاحب و تعدي بحقوق رعاياي خويش مينموده و در سالهاي قحطي صدها هزار خروار گندم براي ارتزاق اربابان انگليسي به نام مردم بيرجند به هندوستان فرستاده و هزاران خرواري سبوس و جو پوسيده خارجي به مردم داده و بيش ار 50 هزار نفر را در تب راجعه تسليم مرگ نموده مضافا بر اين كه شخص موصوف مدافع قرارداد گس – گلشائيان بوده است.»
برابر گزارشي در سال 1336 يكي از نمايندگان مجلس شوراي ملي طي نامهاي شكايت خود را از عَلَم و اياديش كه به تحريك وي مزاحم و مخل آسايش اهالي سيستان و بلوچستان بوده اظهار و در همان سال نيز اهالي زابل و زاهدان نامههايي براي جرايد مركز فرستادهاند و ضمن شكايت از ايادي علم عنوان نمودهاند كه بعنوان فعاليتهاي حزبي مزاحمتهايي براي اهالي ايجاد مينمايند.
بر طبق گزارش رسيده در همان سال نامبرده در غياب شاه معدوم و به دستور وي بر امور جاري كشور و موضوع نفت رسيدگي نموده است.
در گزارشي در سال 1336 آمده است مقامات انگليسي فعلا در ايران جداً از آقاي علم و تشكيلات وي حمايت ميكنند و براي جلب نظر و همكاري بيشتر مردم هم مخصوصا عدهاي از نزديكان ياد شده را تقويت كرده و به مناصب حساس رسانيدهاند تا افرادي كه خواهان جاه و مقام هستند خود را به وي نزديك سازند.
در ادامه گزارش چنين آمده، مشاراليه چه از طرف خانم خود كه از اجدادش خدمات ذيقيمتي به انگليسيها كرده و شرح حال اين خانواده در كتاب (سایكس) نوشته شده و چه از طرف پدرش شخص مورد اعتمادي است و بطور قطع آينده كشور بدست علم خواهد بود و نامبرده بزرگترين عامل اجراي نقشه سياسي انگليسي ها در ايران خواهد شد. ضمنا همسر وي خواهر شوهر سابق اشرف پهلوي بوده است.
برابر گزارشاتي در سال 1336 نامبرده با دولت وقت (اقبال) مخالف و سعي در تضعيف دولت مزبور داشته و به يكي از بستگان خويش چنين اظهار نموده: با علاقه خاصي كه شاهنشاه به من دارد مطمئنا از يكي از حوزهها به نمايندگي انتخاب و پس از راه يافتن به مجلس شوراي ملي مبارزه اصولي خود را عليه دولت اقبال شروع خواهم نمود.
برابر گزارشي در سال 1337 نامبرده تمام تودهايها و طرفداران مصدق را به دور خود جمع كرده و حتي وي و اطرافيانش مخالف مذهب و ديانت ميباشند و شخصا نيز اظهار داشته مذهب و عمال مذهبي مانع پيشرفت كشور شدهاند.
برابر گزارشي در سال 1338 ، علم بدنبال نطقی علیه حجاب با آيت الله بهبهاني ملاقات و درباره نطق خود عذرخواهي مينمايد.
برابر گزارشي در سال 1339 مشار اليه طي دعوتي از روحانيون از جمله آيت الله بهبهاني و نوري به منزلش اظهار داشته که خود وی و پدر و فاميلش داراي روابط صميمانه و اراتمندانه ای با روحانیون بودهاند و ديانت و ايمان آنان در خراسان معروف است.
سپس آيت الله بهبهاني اظهار داشته شما با تشكيل حزب مردم كارهايي كه مورد پسند عامه نبود و مخالف افكار عمومي بود انجام داديد كه به حيثيت شخصي شما و خانواده شما لطمه وارد كرد . يك عده تودهاي را در حزب جمع كرديد و يك عده زن كه جز بدنام كردن افراد كاري ندارند اطراف خود گرد آورديد و سپس آزادي بانوان و نظاير آن را ساز كرديد و همين كارها باعث شده كه توده مردم مسلمان به شما بدبين گردند.
علم در جواب ضمن تصديق صحبتهاي وي اظهار ميدارد كه اقدامات گذشته وي صحيح نبوده و نبايد چنين اعمالي انجام ميداده.
در پايان جلسه آيت الله نوري بطور خصوصي اظهارنموده است كه شخص موصوف در لفافه بيانات خود ميخواست كه بفهماند كه كانديد نخست وزيري است و انتظار كمك روحانيون را دارد.
بر طبق گزارشي در سال 1340 آقاي علم در نظر داشته سازماني به نام «سازمان جوانان» كه فعاليتهايش بر له شاه خواهد بود تشكيل دهد.
برابر گزارشي دیگری در همین سال بدنبال انتصاب، وي به سمت مدير عامل موسسه بنياد پهلوي اظهار داشت ما غلام شاهنشاه هستيم و به كليه اوامر معظم له افتخار داريم و بر روي چشم انجام ميدهيم.
علم به موجب حكمي از جانب شاه در 28 تير 1341 به سمت نخست وزيري منصوب و در 17 اسفند 1342 از سمت خود استعفا كرد. در مدت نخست وزيري نيز چندين بار كابينه خويش را ترميم نمود. ياد شده در استعفاي خود به شاه چنين اظهار داشته: «در اين مدت بالاترين افتخارم اين بود كه اوامر همايوني را در راه اعتلاي ملت و كشور ايران با جان و دل و با فداكاري اجرانموده ام.»
وي ضمن بر شمردن خدماتش اظهار داشته: «انتخابات مجلسين ايران با شركت عموم مردم و بخصوص بانوان كه نيمي از مردم كشور بودند و تاكنون به حساب نميامدند انجام شد و نمايندگان آنها نيز به مجلس راه يافتند تا برنامههاي اجتماعي بزرگ اعليحضرت همايوني و ملت ايران را به انجام و ثمر برسانند. كشور ايران اولين كشور غير اروپايي است كه با بازار مشترك باب معامله را گشوده و قرارداد بسته است. اعتبارات روزافزوني كه به كشور عرضه ميشود بالاترين دليل قدرت مالي و اقتصادي كشور است. در سياست خارجي برنامه شاهنشاه را دائر به برقراري حسن رابطه همجواري با عموم همسايگان و پايبندي به تعهدات بين المللي خود را سرلوحه كار خويش قرار داد.»
برابر گزارشي در سال 1342 «در چند روز اخير تبليغات عليه آقاي نخست وزير در محافل مذهبي و بين بازاريها كاملا شدت يافته است. در بازار تهران گفته ميشود آقاي علم با يكي از خبرنگاران خارجي مصاحبهاي كرده و گفته روحانيون ايران در نظر دولت مثل موشهايي هستند كه آنها را دستگير كرده.»
تشبيه مقامات مذهبي ايران به موش كه گفته ميشود عينا در آن روزنامه خارجي چاپ شده و اكنون در دسترس عدهاي از مقامات بازاري و روحاني ميباشد در بين بازاريها چنين تلقي شده كه اصولا آقاي علم و مقام سلطنت كه از او حمايت ميكنند پایبند مذهب نيستند و به نفع بهائيها در صدد از بين بردن مقامات مذهبي ميباشند.
بر طبق گزارشي در سال 1344 شايعهاي مبني بر نخست وزيري آقاي علم وجود داشته و همچنين در بعضي از محافل مطلع پايتخت شنيده شده كه بعيد نيست براي ايجاد رابطه نزديكي بيشتر بين ايران و انگليس ، نامبرده بار ديگر مامور تشكيل كابينه شود.
گزارشي در سال 1345 حاكي است بدنبال انتصاب وي به سمت وزير دربار شايع شده كه ديپلماسي انگلستان توفيق بزرگي بدست آورده و دربار ايران را بدست گرفته است.
برابر گزارشي در سال 1345 شخصي اظهار داشته، علم عنصر خطرناك و ناصالحي است زيرا تمام تودهايها و طرفداران مصدق را بدور خود جمع كرده و حتي شخص علم و اطرافيان وي مخالف مذهب و ديانت ميباشند و شخصا از علم شنيده كه مي گفت: «مذهب و عمال مذهبي مانع پيشرفت كشور شدهاند.»
برابر گزارش در سال 1345 در جلسهاي مخالفان علم اشعاري در مورد وي به شرح زير سرودهاند:
بوالهوس مردي علم گشته است چون شير علم حملهاش از باد ني باد صبا از باد دم
چون نبرده بهره از مادر، بزرگي و شرف ناكسان را ميدهد بال و پر سازد علم
نظم مولانا جلال الدين بر او گرديده صدق هر كه سوي جنس خود رو مينهد در هر امم
سوختي جان و دل دانا دلاتر از هوس كاروان رفت و تو خواب و شتشوي بانگ جرس
برابر خبر منتشره در يكي از جرايد سال 1357 يكي از افتخارات علم انداختن شنل مخصوص سلطنتي بر دوش شاه در چهارم آبان 1346 به هنگام تاجگذاري بوده است.
برابر اعلام ساواك منحله در سال 1339 در بيوگرافي علم چنين ذكر شده است: «اوقات بيكاري را به عياشي ميگذراند و به زن خيلي علاقهمند است و غالب شبها مجالس عيش و نوش با زنها دارد. نقطه حساس و ضعف او زن است. ابدا حسن شهرت ندارد و مردم از طبقات مختلف به او خوش بين نيستند و حتي بين مردم به جاسوس انگليسيها مشهور است. امتيازاتي ندارد، سواد و معلومات كافي هم ندارد، تمايل سياسي شديد به انگليسيها دارد و باين مورد در بين مردم مشهور است و اصولا خانواده او مشهور به نوكري انگليسيها است و حتي نفوذ او را در شرق از انگليسيها ميدانند.
بر طبق گزارش آقاي علم در جشن سالگرد سازمان ملل در دانشگاه تهران در سال 1346 حضور داشته است. برابر گزارشي در سال 1347 نامبرده حكم برائت دكتر پناهي را از شاه دريافت نموده است.
در سالهاي 50 و 55 به مناسبت جشن دو هزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي ايران و همچنين جشن سالروز به اصطلاح انقلاب شاه و ملت (ششم بهمن) از وي دعوت بعمل آمده است.
آقاي علم داراي يك قطعه نشان درجه اول مريت از جانب رئيس جمهوري سنگال (1355)، نشان درجه اول ناسيونال از جانب رئيس جمهوري ساحل عاج (1356)، نشان درجه عالي از طرف ملكه اليزابت و همچنين دكتراي افتخاري حقوق از دانشگاه پنسيلوانيا (1354) بوده است.
آقاي علم در سال 1350 بمناسبت سالگرد تولد رضا پهلوي دسته گلي بوي اعطا كرده است و همچنين پيامهاي تبريكي بمناسبت سالگرد تولد شاهپور عبدالرضا پهلوي در سالهاي 1353، 1354، فرح پهلوي (1354)، شمس پهلوي و سالگرد 28 مرداد به ملكه پهلوي (1354) و آغاز سال نو و عيد نوروز به دفتر مخصوص شاهنشاهي (1356) كه دختر وي نيز بمناسبت روز مادر دسته گلي به ملكه پهلوي اعطا نمود.
در سالهاي 1353 و 1354 به ترتيب يك عدد زنگ از جانب فريده ديبا و سبد گل از طرف نصيري معدوم به وي اهدا شده است. نامبرده در فاصله سال های 1338 تا 1344 سفرهای مکرری به آمریکا و اروپا داشته است.
در سال 1339 در بيوگرافي ساواك ذكر گرديده، ياد شده بي اندازه متمول، غير از باغ شميران و يك باغ يازده هزار متري بمبلغ ششصد هزار تومان كه اكنون يك ميليون تومان ارزش دارد، املاك قائنات، و يك دهكده اخيرا در مازندران، خريداري نموده است. برابر گزارشي در سال 1343 شايع بوده كه بخاطر ده حسين آباد كه متعلق به علم بوده سدي ساخته شده و در نتيجه چندين آبادي خراب گرديده است.
بر طبق گزارشي تحت عنوان فروش مقداري اراضي بدولت در بندر عباس بمنظور ساختن اسكله در شهرستان مزبور در سال 1347 در هنگام نخست وزيري آقاي علم در هيئت دولت او ، طرح مربوط به ساختن بندر عباس مطرح شده بود و نامبرده كاملا از برنامه ساختمان اسكلههاي بزرگ عمران آبادي بندر عباس مطلع بوده است. قبل از اينكه اين طرح علني و آشكار شود آقاي علم ميليونها متر از اراضي بندر عباس را با قيمت بسيار نازلي خريداري نمود. بطوريكه عمدهاي از اراضي بندر عباس در مالكيت وي درآمد و بعد از پياده كردن طرح عمراني بندر عباس مقدار زيادي از اراضي خود را به قيمت گزافي به خود دولت فروخت و هم اكنون هنوز مقادير زيادي از اراي بندر عباس در اختيار آقاي علم قرار دارد.
ساواك طي اطلاعيهاي در سال 1347 آورده است كه آقاي علم هنگام نخست وزيري خود قبل از تصويب طرح ايجاد بندر آزاد در بندر عباس، اراضي وسيعي از آن شهرستان را بنام خود به ثبت رسانده و پس از تصويب طرح مذكور اراضي ثبت شده را به چندين ميليون تومان به دولت فروخته است. در سال 1353 سند ماليت سه دانگ از شش دانگ يك قطعه زمين واقع در مازوپشته كه در دفتر خانه شماره 2 نوشهر به ثبت رسيده به نامبرده منتقل شده است.
علم در سال 1357 به علت مبتلا شدن به بيماري سرطان خون درگذشت و در بخش راديو فارسي لندن از قول "سردنيس رايت" سفير سابق بريتانيا در ايران كه از دوستان صميمي وي نيز بوده نقل شده است: «من 25 سال قبل نامبرده را ملاقات و از نزديكترين دوستان ايراني من شد، علم مانند پدرش شوكت الملك دوست واقعي انگليس بود و اين بخاطر خودخواهيهاي شخصي نبود بلكه به دليلي بود كه او در آخرين نامهاش كه چند ماه پيش از بستر بيماري برايم نوشت و من آنرا نقل ميكنم : براي حفظ استقلال و تماميت ارضيمان هيچ راه ديگري جز حفظ روابط محكم و دوستانه با متحدانمان نداريم. در قسمتي از نامه ديگري كه در سپتامبر گذشته علم از محل استراحتگاهش در فرانسه فرستاد نوشته بود: متاسفانه هيچ كس باور نميكند كه ما با يكديگر ملاقات ميكنيم زيرا دوست هستيم و يكديگر را دوست داريم و ديدار، صحبت كردن، راهپيمايي و اسب سواري با يكديگر را دوست داريم. من اين قسمت از نامه را نقل ميكنم زيرا دوستي او با انگلستان گاه مورد انتقاد قرار گرفته است و سوء تفاهم بوجود آورده، من ميدانم كه او ما انگليسيها را بخاطر آن چه كه هستيم دوست ميداشت و عقيده داشت كه دوستي انگليس براي ايران نافع است. در تمام سالهايي كه من او را ميشناختم وي هرگز براي يك كار شخصي از من تقاضايي نكرد و به هنگام گرفتن نشان درجه عالي از طرف ملكه اليزابت، وي كه انتظار گرفتن چنين نشاني را نداشت بسيار خشنود شد و اين زماني بود كه او ديگر شغل رسمي نداشت. از نقطه نظر انگليس دادن اين نشان شما بزرگداشت رسمي بود كه از يك شخصيت ايراني به عمل ميآمد شخصيتي كه هميشه چه در روزهايي كه مناسبات دو كشور حسنه بود و چه ......................... به ارزش دوستي انگلستان براي ايران اعتقاد داشت و بطور دائم آنچه را كه در نيرو داشت انجام ميداد تا راه مناسبات مزبور را هموار سازد.
من مطمئن هستم كه سفير كبير انگلستان در تهران نيز در تجليل ايراني وطن پرستي كه دوست صميمي ما بود با من همصداست فكر ميكنم دليل علاقه من به اسد الله علم معتمد بودن او، مردم داري و تواضع او بود، وفاداري او به شاه تا آن حد بود كه سالهاي سال وي فرصت كمي براي زندگي خود و خانوادهاش داشت. در هنگام فراغت از امور اداري كمتر سخن به ميان ميآورد، هنگامي كه من به گذشته مينگرم اسب سواريهاي روز جمعه را با او هنگامي كه نخست وزير و سپس هنگامي كه وزير دربار بود در ميان بهترين سال ماموريتم ميبينم . وي نيز از اين لحظات لذت ميبرد. و در پايان اظهار داشته است: «ايران شخصيتي وطن پرست ، و انگلستان دوست صميمي خود را از دست داده است.»
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نامبرده داراي مشاغل: فرماندار كل بلوچستان در سال 1320 (بفرمان شاه معدوم)، وزير كشور در كابينه ساعد، وزير كشاورزي در كابينه منصور، وزير كار در كابينه رزم آرا، وزير كشور در كابينه علاء (1328) بوده است. علاوه بر اين سمتها به دستور شاه معدوم سرپرست املاك و مستغلات پهلوي (از 1330) (به مدت سه سال) آجودان مخصوص شاه (از 28 تير 41 الي 17 اسفند 42) نخست وزير، نماينده منتخب شاه در هيئت مديره موسسه بنياد پهلوي، رياست افتخاري باشگاههاي ورزشي گودرز، نادر، فردوسي، شاهين، رئيس دانشگاه پهلوي شيراز (1343)، مدير عامل كميته ملي پيكار جهاني با بيسوادي (1344)، وزير دربار (56 – 1345) و همچنين عضو هيات مديريه سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي (1352)، عضو هيات امناي دانشگاه مشهد (1347)، عضو شوراي سلطنت (1352)، عضو هيات امناي دانشگاه فردوسي (1354)، هضو هيئت امناي بنياد فرهنگي فرح (1355)، عضو كميته انتخابات بمنظور تعيين كانديداي دوره آينده مجلس شوراي ملي (1346)، عضو شوراي عالي تقسيم املاك، عضو هيئت مديريه بنگاه ترجمه و نشر كتاب، نماينده ايران در بزرگترين كنگره اصلاحات اراضي آمريكا و عضو فراماسونری بوده است.
در سال 1331 بيانيهاي از جانب اهالي قائنات تحت عنوان «مردم قائنات محاكمه و طرد عَلَم را از ايران خواهانند» در روزنامههاي آزادي قائنات و طوفان اجتماع به چاپ رسيد. در این بیانیه آمده است: «ما اهالي شهرستان بيرجند به نمايندگي از طرف سيصد هزار نفر مردم قائنات و به عنوان مظهر مبارزات يك ميليون نفر ساكنين شرق خراسان اعلاميه فوق را صادر مينمائيم، در اثر يكصد سال نفوذ ظالمانه خاندان بيگانه پرست عَلَم و شركا كه اينك تمام مظاهر حياتي را از دست دادهاند مردم ما از تمام آثار هستي فاقد گرديدهاند ولي قريب دو سال است كه همگي قيام نموده و در مقابل تمام تحريكات باند علم در راه مبارزه درخشان ملت ايران عليه كمپاني غاصب سابق مردانه مقاومت كرده و مبارزه نمودهاند. ... نامبرده براي رسيدن به منافع خود صدها نفر سيستاني را قرباني هوسهاي اربابانش كرده و در تمام ادوار حكومتهاي سابق ميليونها تومان اعتبار ساختماني فرهنگ و ميليونها ريال اعتبارات عمراني ديگر جزء دارايي وي گرديده و همچنين املاك قابل استفاده قائنات را تصاحب و تعدي بحقوق رعاياي خويش مينموده و در سالهاي قحطي صدها هزار خروار گندم براي ارتزاق اربابان انگليسي به نام مردم بيرجند به هندوستان فرستاده و هزاران خرواري سبوس و جو پوسيده خارجي به مردم داده و بيش ار 50 هزار نفر را در تب راجعه تسليم مرگ نموده مضافا بر اين كه شخص موصوف مدافع قرارداد گس – گلشائيان بوده است.»
برابر گزارشي در سال 1336 يكي از نمايندگان مجلس شوراي ملي طي نامهاي شكايت خود را از عَلَم و اياديش كه به تحريك وي مزاحم و مخل آسايش اهالي سيستان و بلوچستان بوده اظهار و در همان سال نيز اهالي زابل و زاهدان نامههايي براي جرايد مركز فرستادهاند و ضمن شكايت از ايادي علم عنوان نمودهاند كه بعنوان فعاليتهاي حزبي مزاحمتهايي براي اهالي ايجاد مينمايند.
بر طبق گزارش رسيده در همان سال نامبرده در غياب شاه معدوم و به دستور وي بر امور جاري كشور و موضوع نفت رسيدگي نموده است.
در گزارشي در سال 1336 آمده است مقامات انگليسي فعلا در ايران جداً از آقاي علم و تشكيلات وي حمايت ميكنند و براي جلب نظر و همكاري بيشتر مردم هم مخصوصا عدهاي از نزديكان ياد شده را تقويت كرده و به مناصب حساس رسانيدهاند تا افرادي كه خواهان جاه و مقام هستند خود را به وي نزديك سازند.
در ادامه گزارش چنين آمده، مشاراليه چه از طرف خانم خود كه از اجدادش خدمات ذيقيمتي به انگليسيها كرده و شرح حال اين خانواده در كتاب (سایكس) نوشته شده و چه از طرف پدرش شخص مورد اعتمادي است و بطور قطع آينده كشور بدست علم خواهد بود و نامبرده بزرگترين عامل اجراي نقشه سياسي انگليسي ها در ايران خواهد شد. ضمنا همسر وي خواهر شوهر سابق اشرف پهلوي بوده است.
برابر گزارشاتي در سال 1336 نامبرده با دولت وقت (اقبال) مخالف و سعي در تضعيف دولت مزبور داشته و به يكي از بستگان خويش چنين اظهار نموده: با علاقه خاصي كه شاهنشاه به من دارد مطمئنا از يكي از حوزهها به نمايندگي انتخاب و پس از راه يافتن به مجلس شوراي ملي مبارزه اصولي خود را عليه دولت اقبال شروع خواهم نمود.
برابر گزارشي در سال 1337 نامبرده تمام تودهايها و طرفداران مصدق را به دور خود جمع كرده و حتي وي و اطرافيانش مخالف مذهب و ديانت ميباشند و شخصا نيز اظهار داشته مذهب و عمال مذهبي مانع پيشرفت كشور شدهاند.
برابر گزارشي در سال 1338 ، علم بدنبال نطقی علیه حجاب با آيت الله بهبهاني ملاقات و درباره نطق خود عذرخواهي مينمايد.
برابر گزارشي در سال 1339 مشار اليه طي دعوتي از روحانيون از جمله آيت الله بهبهاني و نوري به منزلش اظهار داشته که خود وی و پدر و فاميلش داراي روابط صميمانه و اراتمندانه ای با روحانیون بودهاند و ديانت و ايمان آنان در خراسان معروف است.
سپس آيت الله بهبهاني اظهار داشته شما با تشكيل حزب مردم كارهايي كه مورد پسند عامه نبود و مخالف افكار عمومي بود انجام داديد كه به حيثيت شخصي شما و خانواده شما لطمه وارد كرد . يك عده تودهاي را در حزب جمع كرديد و يك عده زن كه جز بدنام كردن افراد كاري ندارند اطراف خود گرد آورديد و سپس آزادي بانوان و نظاير آن را ساز كرديد و همين كارها باعث شده كه توده مردم مسلمان به شما بدبين گردند.
علم در جواب ضمن تصديق صحبتهاي وي اظهار ميدارد كه اقدامات گذشته وي صحيح نبوده و نبايد چنين اعمالي انجام ميداده.
در پايان جلسه آيت الله نوري بطور خصوصي اظهارنموده است كه شخص موصوف در لفافه بيانات خود ميخواست كه بفهماند كه كانديد نخست وزيري است و انتظار كمك روحانيون را دارد.
بر طبق گزارشي در سال 1340 آقاي علم در نظر داشته سازماني به نام «سازمان جوانان» كه فعاليتهايش بر له شاه خواهد بود تشكيل دهد.
برابر گزارشي دیگری در همین سال بدنبال انتصاب، وي به سمت مدير عامل موسسه بنياد پهلوي اظهار داشت ما غلام شاهنشاه هستيم و به كليه اوامر معظم له افتخار داريم و بر روي چشم انجام ميدهيم.
علم به موجب حكمي از جانب شاه در 28 تير 1341 به سمت نخست وزيري منصوب و در 17 اسفند 1342 از سمت خود استعفا كرد. در مدت نخست وزيري نيز چندين بار كابينه خويش را ترميم نمود. ياد شده در استعفاي خود به شاه چنين اظهار داشته: «در اين مدت بالاترين افتخارم اين بود كه اوامر همايوني را در راه اعتلاي ملت و كشور ايران با جان و دل و با فداكاري اجرانموده ام.»
وي ضمن بر شمردن خدماتش اظهار داشته: «انتخابات مجلسين ايران با شركت عموم مردم و بخصوص بانوان كه نيمي از مردم كشور بودند و تاكنون به حساب نميامدند انجام شد و نمايندگان آنها نيز به مجلس راه يافتند تا برنامههاي اجتماعي بزرگ اعليحضرت همايوني و ملت ايران را به انجام و ثمر برسانند. كشور ايران اولين كشور غير اروپايي است كه با بازار مشترك باب معامله را گشوده و قرارداد بسته است. اعتبارات روزافزوني كه به كشور عرضه ميشود بالاترين دليل قدرت مالي و اقتصادي كشور است. در سياست خارجي برنامه شاهنشاه را دائر به برقراري حسن رابطه همجواري با عموم همسايگان و پايبندي به تعهدات بين المللي خود را سرلوحه كار خويش قرار داد.»
برابر گزارشي در سال 1342 «در چند روز اخير تبليغات عليه آقاي نخست وزير در محافل مذهبي و بين بازاريها كاملا شدت يافته است. در بازار تهران گفته ميشود آقاي علم با يكي از خبرنگاران خارجي مصاحبهاي كرده و گفته روحانيون ايران در نظر دولت مثل موشهايي هستند كه آنها را دستگير كرده.»
بر طبق گزارشي در سال 1344 شايعهاي مبني بر نخست وزيري آقاي علم وجود داشته و همچنين در بعضي از محافل مطلع پايتخت شنيده شده كه بعيد نيست براي ايجاد رابطه نزديكي بيشتر بين ايران و انگليس ، نامبرده بار ديگر مامور تشكيل كابينه شود.
گزارشي در سال 1345 حاكي است بدنبال انتصاب وي به سمت وزير دربار شايع شده كه ديپلماسي انگلستان توفيق بزرگي بدست آورده و دربار ايران را بدست گرفته است.
برابر گزارشي در سال 1345 شخصي اظهار داشته، علم عنصر خطرناك و ناصالحي است زيرا تمام تودهايها و طرفداران مصدق را بدور خود جمع كرده و حتي شخص علم و اطرافيان وي مخالف مذهب و ديانت ميباشند و شخصا از علم شنيده كه مي گفت: «مذهب و عمال مذهبي مانع پيشرفت كشور شدهاند.»
برابر گزارش در سال 1345 در جلسهاي مخالفان علم اشعاري در مورد وي به شرح زير سرودهاند:
بوالهوس مردي علم گشته است چون شير علم حملهاش از باد ني باد صبا از باد دم
چون نبرده بهره از مادر، بزرگي و شرف ناكسان را ميدهد بال و پر سازد علم
نظم مولانا جلال الدين بر او گرديده صدق هر كه سوي جنس خود رو مينهد در هر امم
سوختي جان و دل دانا دلاتر از هوس كاروان رفت و تو خواب و شتشوي بانگ جرس
برابر خبر منتشره در يكي از جرايد سال 1357 يكي از افتخارات علم انداختن شنل مخصوص سلطنتي بر دوش شاه در چهارم آبان 1346 به هنگام تاجگذاري بوده است.
برابر اعلام ساواك منحله در سال 1339 در بيوگرافي علم چنين ذكر شده است: «اوقات بيكاري را به عياشي ميگذراند و به زن خيلي علاقهمند است و غالب شبها مجالس عيش و نوش با زنها دارد. نقطه حساس و ضعف او زن است. ابدا حسن شهرت ندارد و مردم از طبقات مختلف به او خوش بين نيستند و حتي بين مردم به جاسوس انگليسيها مشهور است. امتيازاتي ندارد، سواد و معلومات كافي هم ندارد، تمايل سياسي شديد به انگليسيها دارد و باين مورد در بين مردم مشهور است و اصولا خانواده او مشهور به نوكري انگليسيها است و حتي نفوذ او را در شرق از انگليسيها ميدانند.
بر طبق گزارش آقاي علم در جشن سالگرد سازمان ملل در دانشگاه تهران در سال 1346 حضور داشته است. برابر گزارشي در سال 1347 نامبرده حكم برائت دكتر پناهي را از شاه دريافت نموده است.
در سالهاي 50 و 55 به مناسبت جشن دو هزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي ايران و همچنين جشن سالروز به اصطلاح انقلاب شاه و ملت (ششم بهمن) از وي دعوت بعمل آمده است.
آقاي علم داراي يك قطعه نشان درجه اول مريت از جانب رئيس جمهوري سنگال (1355)، نشان درجه اول ناسيونال از جانب رئيس جمهوري ساحل عاج (1356)، نشان درجه عالي از طرف ملكه اليزابت و همچنين دكتراي افتخاري حقوق از دانشگاه پنسيلوانيا (1354) بوده است.
آقاي علم در سال 1350 بمناسبت سالگرد تولد رضا پهلوي دسته گلي بوي اعطا كرده است و همچنين پيامهاي تبريكي بمناسبت سالگرد تولد شاهپور عبدالرضا پهلوي در سالهاي 1353، 1354، فرح پهلوي (1354)، شمس پهلوي و سالگرد 28 مرداد به ملكه پهلوي (1354) و آغاز سال نو و عيد نوروز به دفتر مخصوص شاهنشاهي (1356) كه دختر وي نيز بمناسبت روز مادر دسته گلي به ملكه پهلوي اعطا نمود.
در سالهاي 1353 و 1354 به ترتيب يك عدد زنگ از جانب فريده ديبا و سبد گل از طرف نصيري معدوم به وي اهدا شده است. نامبرده در فاصله سال های 1338 تا 1344 سفرهای مکرری به آمریکا و اروپا داشته است.
در سال 1339 در بيوگرافي ساواك ذكر گرديده، ياد شده بي اندازه متمول، غير از باغ شميران و يك باغ يازده هزار متري بمبلغ ششصد هزار تومان كه اكنون يك ميليون تومان ارزش دارد، املاك قائنات، و يك دهكده اخيرا در مازندران، خريداري نموده است. برابر گزارشي در سال 1343 شايع بوده كه بخاطر ده حسين آباد كه متعلق به علم بوده سدي ساخته شده و در نتيجه چندين آبادي خراب گرديده است.
بر طبق گزارشي تحت عنوان فروش مقداري اراضي بدولت در بندر عباس بمنظور ساختن اسكله در شهرستان مزبور در سال 1347 در هنگام نخست وزيري آقاي علم در هيئت دولت او ، طرح مربوط به ساختن بندر عباس مطرح شده بود و نامبرده كاملا از برنامه ساختمان اسكلههاي بزرگ عمران آبادي بندر عباس مطلع بوده است. قبل از اينكه اين طرح علني و آشكار شود آقاي علم ميليونها متر از اراضي بندر عباس را با قيمت بسيار نازلي خريداري نمود. بطوريكه عمدهاي از اراضي بندر عباس در مالكيت وي درآمد و بعد از پياده كردن طرح عمراني بندر عباس مقدار زيادي از اراضي خود را به قيمت گزافي به خود دولت فروخت و هم اكنون هنوز مقادير زيادي از اراي بندر عباس در اختيار آقاي علم قرار دارد.
علم در سال 1357 به علت مبتلا شدن به بيماري سرطان خون درگذشت و در بخش راديو فارسي لندن از قول "سردنيس رايت" سفير سابق بريتانيا در ايران كه از دوستان صميمي وي نيز بوده نقل شده است: «من 25 سال قبل نامبرده را ملاقات و از نزديكترين دوستان ايراني من شد، علم مانند پدرش شوكت الملك دوست واقعي انگليس بود و اين بخاطر خودخواهيهاي شخصي نبود بلكه به دليلي بود كه او در آخرين نامهاش كه چند ماه پيش از بستر بيماري برايم نوشت و من آنرا نقل ميكنم : براي حفظ استقلال و تماميت ارضيمان هيچ راه ديگري جز حفظ روابط محكم و دوستانه با متحدانمان نداريم. در قسمتي از نامه ديگري كه در سپتامبر گذشته علم از محل استراحتگاهش در فرانسه فرستاد نوشته بود: متاسفانه هيچ كس باور نميكند كه ما با يكديگر ملاقات ميكنيم زيرا دوست هستيم و يكديگر را دوست داريم و ديدار، صحبت كردن، راهپيمايي و اسب سواري با يكديگر را دوست داريم. من اين قسمت از نامه را نقل ميكنم زيرا دوستي او با انگلستان گاه مورد انتقاد قرار گرفته است و سوء تفاهم بوجود آورده، من ميدانم كه او ما انگليسيها را بخاطر آن چه كه هستيم دوست ميداشت و عقيده داشت كه دوستي انگليس براي ايران نافع است. در تمام سالهايي كه من او را ميشناختم وي هرگز براي يك كار شخصي از من تقاضايي نكرد و به هنگام گرفتن نشان درجه عالي از طرف ملكه اليزابت، وي كه انتظار گرفتن چنين نشاني را نداشت بسيار خشنود شد و اين زماني بود كه او ديگر شغل رسمي نداشت. از نقطه نظر انگليس دادن اين نشان شما بزرگداشت رسمي بود كه از يك شخصيت ايراني به عمل ميآمد شخصيتي كه هميشه چه در روزهايي كه مناسبات دو كشور حسنه بود و چه ......................... به ارزش دوستي انگلستان براي ايران اعتقاد داشت و بطور دائم آنچه را كه در نيرو داشت انجام ميداد تا راه مناسبات مزبور را هموار سازد.
من مطمئن هستم كه سفير كبير انگلستان در تهران نيز در تجليل ايراني وطن پرستي كه دوست صميمي ما بود با من همصداست فكر ميكنم دليل علاقه من به اسد الله علم معتمد بودن او، مردم داري و تواضع او بود، وفاداري او به شاه تا آن حد بود كه سالهاي سال وي فرصت كمي براي زندگي خود و خانوادهاش داشت. در هنگام فراغت از امور اداري كمتر سخن به ميان ميآورد، هنگامي كه من به گذشته مينگرم اسب سواريهاي روز جمعه را با او هنگامي كه نخست وزير و سپس هنگامي كه وزير دربار بود در ميان بهترين سال ماموريتم ميبينم . وي نيز از اين لحظات لذت ميبرد. و در پايان اظهار داشته است: «ايران شخصيتي وطن پرست ، و انگلستان دوست صميمي خود را از دست داده است.»
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی