نام مبارك امام نهم «محمد»، كنيهی حضرت «ابوجعفر» و
لقب او «تقي» و «جواد» است. ولادت ايشان در سال 195 ه.ق در شهر مدينه بوده،
در روز و ماه ولادت آنجناب بين مورخين اختلاف شده، عدهاي آنرا نيمه ماه
رمضان و بعضي دهم ماه رجب ذكر كردهاند.
مادر آن حضرت «سبيكه» از خاندان «ماريهی قبطيه»» همسر پيامبر خدا به شمار ميرود، از نظر فضائل اخلاقي در درجهي والايي قرار داشت و برترين زنان زمان خود بود. امام هشتم حضرت علي بن موسي الرضا (عليهالسلام) از او به عنوان بانويي منزه و پاكدامن ياد ميفرمود.
به هنگام شهادت پدر بزرگوار خويش، حضرت حدود هشت سال داشتند.
خلفای معاصر حضرت
دو خليفه از خلفاي عباسي معاصر با عصر امام جواد (عليهالسلام) بودند.
1ـ مأمون (193-218)
2ـ معتصم (218-227)
امامت در سنين كودكي
در امر امامت آنچه مهم است، تنصيص امام سابق بر امامت امام پس از خود ميباشد كه شيخ مفيد آنرا از شماري از اصحاب بزرگ و نزديك به امام (عليهالسلام) دربارهي امامت امام جواد (عليهالسلام) نقل كرده از آن جمله: علي بن جعفر بن محمد الصادق (عليهماالسلام)، صفوان بن يحيي، معمر بن خلّاد، حسين بن بشّار، ابن ابي نصر بزنطي، ابن قيام واسطي، حسن بن جَهم، ابويحيي صنعاني خيراتي و گروهي ديگر.
از اين روايات به خوبي برميآيد كه امام رضا (عليهالسلام) در موارد متعدد و مناسبتهاي گوناگون، امامت فرزند بزرگوارشان را گوشزد كرده و اصحاب را در جريان امر گذاشته است و نزد شيعيان و علماء شيعه اصلا مسئلهي كوچكيِ سنّ مطرح نبوده بلكه عقيده ايشان بر اين پايه بوده كه اگر امر از جانب خدا باشد فرقي بين طفل يك روزه و شيخ صد ساله نيست و اين از مسلمات عقائد شيعه است.
اما از آنجا كه حضرت جواد (عليهالسلام) نخستين امامي بود كه در سن كودكي جانشين پدر بزرگوار خود امام رضا (عليهالسلام) گشت طبعاً بين ضعفاي شيعه و همچنين علماء اهل سنت و فِرَق ديگر اين سؤال پيش ميآمد كه چگونه يك انسان 8 ساله ميتواند مسؤوليت حساس و سنگين امامت و پيشوايي مسلمانان را برعهده بگيرد و بعبارت ديگر آيا ممكن است انساني در چنين سن بتواند جانشين پيامبر خدا باشد؟
از اينرو گروههاي مختلفي از شيعيان براي اطمينان قلب از راههاي دور و نزديك به محضر امام (عليهالسلام) شرفياب شده و بعد از سؤالهاي گوناگوني كه از جنابش مي پرسيدند و معجزات و غيبگوييهاي حضرت، دلشان آرام گشته و به امامت آنحضرت اقرار ميكردند. مجالس زيادي امام (عليهالسلام) براي پاسخ گويي به سؤالات ايشان حاضر شد و از آنجا كه علم او علم رسول الله بود به تمامي سؤالات ايشان پاسخ ميداد.
سیاست مأمون
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقل ها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.(1) افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.(2) ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.(3) این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.
نحوه شهادت حضرت
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.(9)
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است.(10) بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.(11)
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است.(12) در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.(13) ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"(14) این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.(15) ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.(16) این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود: نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد. دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت.
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن.(17) به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است.(18) و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است.
پی نوشت ها:
1- الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص 65.
2- الارشاد، ص 319.
3- همان، صص319-320.
4- الکافی، ج1، صص492-493.
5- الارشاد، ص 326.
6- تاریخ گزیده ، صص 205-206.
7- الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 103؛ شذرات الذهب، ج2، ص 48.
8- بحارالانوار، ج50، ص8.
9- الفصول المهمه، ص 275.
10- مروج الذهب، ج3، ص 464.
11- الائمة الاثنی عشر، ابن طولون ص 104، الفصول المهمه، ص 276. ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.
12- الارشاد، ص 323.
13- الکافی، ج 1، ص 323.
مادر آن حضرت «سبيكه» از خاندان «ماريهی قبطيه»» همسر پيامبر خدا به شمار ميرود، از نظر فضائل اخلاقي در درجهي والايي قرار داشت و برترين زنان زمان خود بود. امام هشتم حضرت علي بن موسي الرضا (عليهالسلام) از او به عنوان بانويي منزه و پاكدامن ياد ميفرمود.
به هنگام شهادت پدر بزرگوار خويش، حضرت حدود هشت سال داشتند.
خلفای معاصر حضرت
دو خليفه از خلفاي عباسي معاصر با عصر امام جواد (عليهالسلام) بودند.
1ـ مأمون (193-218)
2ـ معتصم (218-227)
امامت در سنين كودكي
در امر امامت آنچه مهم است، تنصيص امام سابق بر امامت امام پس از خود ميباشد كه شيخ مفيد آنرا از شماري از اصحاب بزرگ و نزديك به امام (عليهالسلام) دربارهي امامت امام جواد (عليهالسلام) نقل كرده از آن جمله: علي بن جعفر بن محمد الصادق (عليهماالسلام)، صفوان بن يحيي، معمر بن خلّاد، حسين بن بشّار، ابن ابي نصر بزنطي، ابن قيام واسطي، حسن بن جَهم، ابويحيي صنعاني خيراتي و گروهي ديگر.
از اين روايات به خوبي برميآيد كه امام رضا (عليهالسلام) در موارد متعدد و مناسبتهاي گوناگون، امامت فرزند بزرگوارشان را گوشزد كرده و اصحاب را در جريان امر گذاشته است و نزد شيعيان و علماء شيعه اصلا مسئلهي كوچكيِ سنّ مطرح نبوده بلكه عقيده ايشان بر اين پايه بوده كه اگر امر از جانب خدا باشد فرقي بين طفل يك روزه و شيخ صد ساله نيست و اين از مسلمات عقائد شيعه است.
اما از آنجا كه حضرت جواد (عليهالسلام) نخستين امامي بود كه در سن كودكي جانشين پدر بزرگوار خود امام رضا (عليهالسلام) گشت طبعاً بين ضعفاي شيعه و همچنين علماء اهل سنت و فِرَق ديگر اين سؤال پيش ميآمد كه چگونه يك انسان 8 ساله ميتواند مسؤوليت حساس و سنگين امامت و پيشوايي مسلمانان را برعهده بگيرد و بعبارت ديگر آيا ممكن است انساني در چنين سن بتواند جانشين پيامبر خدا باشد؟
از اينرو گروههاي مختلفي از شيعيان براي اطمينان قلب از راههاي دور و نزديك به محضر امام (عليهالسلام) شرفياب شده و بعد از سؤالهاي گوناگوني كه از جنابش مي پرسيدند و معجزات و غيبگوييهاي حضرت، دلشان آرام گشته و به امامت آنحضرت اقرار ميكردند. مجالس زيادي امام (عليهالسلام) براي پاسخ گويي به سؤالات ايشان حاضر شد و از آنجا كه علم او علم رسول الله بود به تمامي سؤالات ايشان پاسخ ميداد.
سیاست مأمون
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقل ها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.(1) افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.(2) ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.(3) این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.
نحوه شهادت حضرت
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.(9)
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است.(10) بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.(11)
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است.(12) در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.(13) ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"(14) این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.(15) ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.(16) این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود: نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد. دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت.
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن.(17) به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است.(18) و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است.
پی نوشت ها:
1- الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص 65.
2- الارشاد، ص 319.
3- همان، صص319-320.
4- الکافی، ج1، صص492-493.
5- الارشاد، ص 326.
6- تاریخ گزیده ، صص 205-206.
7- الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 103؛ شذرات الذهب، ج2، ص 48.
8- بحارالانوار، ج50، ص8.
9- الفصول المهمه، ص 275.
10- مروج الذهب، ج3، ص 464.
11- الائمة الاثنی عشر، ابن طولون ص 104، الفصول المهمه، ص 276. ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.
12- الارشاد، ص 323.
13- الکافی، ج 1، ص 323.