به گزارش مشرق، فیلم «آتشبس-2» ادامهای است بر توهمات فیلمسازی که خود را داعیهدار احقاق حقوق نیمی از جامعه ایران میداند و این نگاه را در بستری کاملا ایدئولوژیک و فارغ از مبنایی هنری به تصویر درمیآورد. در این بین، آنچه بیشتر برای آفریننده مهم است، نه خلق درامی سینمایی و نه پرداختی روایی براساس نگرهای ساختارشناسانه، بلکه رسیدن به مرزهایی در جهت فهم اعتقادی است که از چشمهای چون سرکوبی زنان در دنیایی مردانه سرچشمه میگیرد.
در واقع آتشبس-2، دنبالهای است بر آثار مشوش فیلمساز که تنها نام و عنوانی تازه به خود گرفته است و ادامهای است از ذهنی که مردان را عاملانی سرکوبگر در جهت خواستههای زنان میداند و زنان را بردگانی در این پیمایش بیهدف! فیلمساز اگر چه به دنبال ارائه مفاهیمی روانکاوانه در بررسی ابعاد اختلافی زن و مردی با نامهای خسرو و ترانه بوده اما در همین درمان سرپایی توسط روانکاوی حاضر در لابی انتظار فرودگاه(!) هم باز به سمت معیاری یکسویه از به بنبست رفتن مرد در مسلخی شناور میشویم. داستانی که حتما مشابهی از آن را در ساختههای پیشین فیلمساز دیدهایم و این بار رنگی مجللتر یافته است.
البته نیازی به تعجب از مواجهه ناگهانی پزشک روانکاو و زوج مورد اشاره نیست، چرا که گشایش یا عدم گشایش این زوج گرانقدر و بچه نابغهشان به پروازی بند است که البته فرسنگها دور از ایران، نام سفر به خود خواهد گرفت! اگر این را در کنار میزانسن ارائه شده از خانه زوج و در کنار دیالوگهای مادیگرایانه کاراکترها بنهیم، خواهیم دید که پیامهای آموزشی فیلمساز در چه راستایی است! نگاهی تجملی به زیستن با تزریق مدرنگرایی و رسیدن به مفهومی از خوشبختی که تنها در سفرهای آن سوی مرز و در کنار خرید عطرهای گرانقیمت معنا میشود! این نوع نگاه سطحی به زندگی در کنار خامدستیهای کاملا فاحش در پرداخت شخصیتها و بسط موقعیتها در این فیلم چنان است که به سمت فضایی وهمگونه از حقیقت زندگی میرویم، یعنی شکل نمایش و ادای دیالوگها چنان لحن حقیری به خود میگیرد که انگار بازیگران به شکلی خودخواسته در حال اجرای نمایشی تصنعی هستند.
فیلم در جهت پر و بال دادن به نوعی فمینیسم درونی است و هدایتگر این بازی، روانکاوی است که براساس دیدگاه فیلمساز به اجرای فرامینی فرمالیته در باب جنبش حقوقی زنان در ارتباط با مردان میپردازد. جریانی وارداتی از جنبشی آزادیخواهانه نزد زنان که برآمده از تمدن جدید غربی است و از نظر راهبران این جنبش، خانواده بهعنوان مهمترین نهاد تمایزدهنده میان زنان و مردان، نیاز به تصحیح الگو دارد و این ساختارشکنی در پوستههایی متفاوت، شکلی تازه باید به خود بیابد! آغاز این جنبش را باید به تاریخ نشر آثار اعتراضآمیز زنان دانست، این آثار هر چند قبل از قرن ۱۸ نیز دیده میشدند اما از اواخر این قرن و در اوایل قرن ۱۹ رو به فزونی رفتند. آتشبس-2 تکرار ایدئولوژی فمینیستی تهمینه میلانی است و اینبار حتی در ارائه بار دراماتیک داستان به خط سیری هدفدار نزدیک هم نمیشود و از بازنشر تصورات مانده در ذهن فیلمساز هم ناتوان است.
خط سیر اصلی درام در این فیلم به جای تمرکز چرایی و چگونگی اختلاف زوجین، منبعث از نوعی بازیگوشیهای کودکانه است که همچون دوئلی کلامی رخ داده و چنان سرد و بیروح و خنثی است که حتی طرفداران این بخش را هم خسته میکند. در واقع متلکهای مابین زوجین و بازی تام و جریوار خسرو و ترانه چنان سبکسرانه اجرا میشود که صبر هم از طاقت تماشا به سر میآید. از طرفی تمایل فیلمساز برای ساخت فضایی سرخوشانه به سمت دیالوگهایی بیپروا و واژگانی سخیف میرود تا نهتنها به سمت جریانی اخلاقگرا از ساخت اثری اجتماعی نزدیک نشویم، بلکه فضایی بشدت مسموم را در این مناسبت تاریک حس کنیم.
فیلمنامه «آتشبس-2» فاقد ساختاری مشخص است. چالشهایی از زندگی حقیقی اکثریت زوجها رخ نمیدهد، گویی حدیث آرزومندی فیلمساز برای قشر متوسط به بالای جامعه شکل مییابد و در میان انبوه معضلاتی که میتواند در درون درامی روانکاوانه پرداخت شود، به سمت مضامینی شعارزده حرکت میکند. پارگی در روایت و ضعف بنیانی فکری در طرح مساله، نهتنها کمکی به باروری اندیشه زندگی نزد زوجین نمیکند، بلکه باعث سردرگمی و در مرحلهای بعد، گریززدگی به سمت جریانهای فکری غرب خواهد شد.
از این منظر، نوع نگاه خاص تعریفشده نزد خانوادههای ایرانی، جای خود را به نگرهای فاصلهدار از زندگی غربی میدهد و متاسفانه فیلمسازانی همچون تهمینه میلانی در این جریانبخشی، وجهی موثر دارند. آتشبس-2 نهتنها بهعنوان فیلمی دنبالهدار از اولین آتشبس ساخته شده، بلکه دنبالهای است از کاراکترهای ناچسب و سردرگمی که پیش از این در ساختههای خانم فیلمساز شاهد بودیم. ادامهای بر «فرشته»های «دو زن»، «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم»، «سیما»ی «زن زیادی» و «سارا»ی «یکی از ما دو نفر» و این نامها باز هم دوباره با عناوینی تازه از میان پردههای تماشا به صحنه میآیند تا تنها بیانیهخوان کارگردان باشند و بس، همچون عروسکهای خیمهشببازی در سرایی خدمتگزارانه!
منبع: وطن امروز
در واقع آتشبس-2، دنبالهای است بر آثار مشوش فیلمساز که تنها نام و عنوانی تازه به خود گرفته است و ادامهای است از ذهنی که مردان را عاملانی سرکوبگر در جهت خواستههای زنان میداند و زنان را بردگانی در این پیمایش بیهدف! فیلمساز اگر چه به دنبال ارائه مفاهیمی روانکاوانه در بررسی ابعاد اختلافی زن و مردی با نامهای خسرو و ترانه بوده اما در همین درمان سرپایی توسط روانکاوی حاضر در لابی انتظار فرودگاه(!) هم باز به سمت معیاری یکسویه از به بنبست رفتن مرد در مسلخی شناور میشویم. داستانی که حتما مشابهی از آن را در ساختههای پیشین فیلمساز دیدهایم و این بار رنگی مجللتر یافته است.
البته نیازی به تعجب از مواجهه ناگهانی پزشک روانکاو و زوج مورد اشاره نیست، چرا که گشایش یا عدم گشایش این زوج گرانقدر و بچه نابغهشان به پروازی بند است که البته فرسنگها دور از ایران، نام سفر به خود خواهد گرفت! اگر این را در کنار میزانسن ارائه شده از خانه زوج و در کنار دیالوگهای مادیگرایانه کاراکترها بنهیم، خواهیم دید که پیامهای آموزشی فیلمساز در چه راستایی است! نگاهی تجملی به زیستن با تزریق مدرنگرایی و رسیدن به مفهومی از خوشبختی که تنها در سفرهای آن سوی مرز و در کنار خرید عطرهای گرانقیمت معنا میشود! این نوع نگاه سطحی به زندگی در کنار خامدستیهای کاملا فاحش در پرداخت شخصیتها و بسط موقعیتها در این فیلم چنان است که به سمت فضایی وهمگونه از حقیقت زندگی میرویم، یعنی شکل نمایش و ادای دیالوگها چنان لحن حقیری به خود میگیرد که انگار بازیگران به شکلی خودخواسته در حال اجرای نمایشی تصنعی هستند.
فیلم در جهت پر و بال دادن به نوعی فمینیسم درونی است و هدایتگر این بازی، روانکاوی است که براساس دیدگاه فیلمساز به اجرای فرامینی فرمالیته در باب جنبش حقوقی زنان در ارتباط با مردان میپردازد. جریانی وارداتی از جنبشی آزادیخواهانه نزد زنان که برآمده از تمدن جدید غربی است و از نظر راهبران این جنبش، خانواده بهعنوان مهمترین نهاد تمایزدهنده میان زنان و مردان، نیاز به تصحیح الگو دارد و این ساختارشکنی در پوستههایی متفاوت، شکلی تازه باید به خود بیابد! آغاز این جنبش را باید به تاریخ نشر آثار اعتراضآمیز زنان دانست، این آثار هر چند قبل از قرن ۱۸ نیز دیده میشدند اما از اواخر این قرن و در اوایل قرن ۱۹ رو به فزونی رفتند. آتشبس-2 تکرار ایدئولوژی فمینیستی تهمینه میلانی است و اینبار حتی در ارائه بار دراماتیک داستان به خط سیری هدفدار نزدیک هم نمیشود و از بازنشر تصورات مانده در ذهن فیلمساز هم ناتوان است.
خط سیر اصلی درام در این فیلم به جای تمرکز چرایی و چگونگی اختلاف زوجین، منبعث از نوعی بازیگوشیهای کودکانه است که همچون دوئلی کلامی رخ داده و چنان سرد و بیروح و خنثی است که حتی طرفداران این بخش را هم خسته میکند. در واقع متلکهای مابین زوجین و بازی تام و جریوار خسرو و ترانه چنان سبکسرانه اجرا میشود که صبر هم از طاقت تماشا به سر میآید. از طرفی تمایل فیلمساز برای ساخت فضایی سرخوشانه به سمت دیالوگهایی بیپروا و واژگانی سخیف میرود تا نهتنها به سمت جریانی اخلاقگرا از ساخت اثری اجتماعی نزدیک نشویم، بلکه فضایی بشدت مسموم را در این مناسبت تاریک حس کنیم.
فیلمنامه «آتشبس-2» فاقد ساختاری مشخص است. چالشهایی از زندگی حقیقی اکثریت زوجها رخ نمیدهد، گویی حدیث آرزومندی فیلمساز برای قشر متوسط به بالای جامعه شکل مییابد و در میان انبوه معضلاتی که میتواند در درون درامی روانکاوانه پرداخت شود، به سمت مضامینی شعارزده حرکت میکند. پارگی در روایت و ضعف بنیانی فکری در طرح مساله، نهتنها کمکی به باروری اندیشه زندگی نزد زوجین نمیکند، بلکه باعث سردرگمی و در مرحلهای بعد، گریززدگی به سمت جریانهای فکری غرب خواهد شد.
از این منظر، نوع نگاه خاص تعریفشده نزد خانوادههای ایرانی، جای خود را به نگرهای فاصلهدار از زندگی غربی میدهد و متاسفانه فیلمسازانی همچون تهمینه میلانی در این جریانبخشی، وجهی موثر دارند. آتشبس-2 نهتنها بهعنوان فیلمی دنبالهدار از اولین آتشبس ساخته شده، بلکه دنبالهای است از کاراکترهای ناچسب و سردرگمی که پیش از این در ساختههای خانم فیلمساز شاهد بودیم. ادامهای بر «فرشته»های «دو زن»، «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم»، «سیما»ی «زن زیادی» و «سارا»ی «یکی از ما دو نفر» و این نامها باز هم دوباره با عناوینی تازه از میان پردههای تماشا به صحنه میآیند تا تنها بیانیهخوان کارگردان باشند و بس، همچون عروسکهای خیمهشببازی در سرایی خدمتگزارانه!
منبع: وطن امروز