به گزارش مشرق، بیشتر قاچاقچیان در زندانهای جنوب شرق آسیا بویژه مالزی بازداشت شدهاند و برخی نیز به انتظار روزنه امیدی برای نجات از مجازات اعدام، شب را به صبح میرسانند. سرنوشتی که با این چند جمله رقم میخورد: «کاری نداره، چندتا از این بستههای کوچک رو قورت بده، چند ساعت تو پروازی، اون طرف هم تحویل بده، 10میلیون بگیر و یک هفته هم مجانی صفا سیتی میهمون من.»
وسوسههای عجیب و غریبی که قاچاقچیان مواد مخدر به کار میبندند تا محمولهشان را به مقصد برسانند و چه جوانهایی که ندانسته پا در این باتلاق گذاشتهاند. چند سالی نمیشود که داستان قاچاق مواد مخدر از این شهر به آن شهر به کشورهای دیگر کشیده و ابعاد بینالمللی یافته. سوداگران افیون هر روز راه تازهای پیدا میکنند؛ بیرون گود نشستن و اجیر کردن جوانانی که در اصطلاح به آنها حمال میگویند، جاسازی مواد در ساک و چمدان و لباس با شیوههای جدید مثل شست و شوی لباس با مواد و جداسازی مجدد در مقصد، بلعیدن بستههای کوچک مواد و دست زدن به شیوه «انباری» یا انبار قاچاق در بدن که زجرآورترین روش قاچاق افیون است. برخی از فریب خوردگان با چه هزینهای دست دوستی با قاچاقچیان را میفشارند؟ آیا مبتلا شدن به بیماریهای معده و روده و...یا زندانی شدن و مرگ به چند میلیون پول میارزد؟ پرسش دیگر اینکه آیا همه کسانی که در دام سوداگران مرگ گرفتار میشوند فقیر و بیکارند؟
پیشنهاد کثیف
مهدی یکی از همان کسانی است که سال 91 یک محموله 600 گرمی شیشه را به مقصد بانکوک در کشور تایلند منتقل کرد. دستمزدش 4 روز گشت و گذار مجانی و 2 میلیون پول نقد بود. پولی که 2 ماه پس از این ماجرا خرج مداوای رودههایش کرد. مهدی پسر کم حرفی است ولی درباره این اشتباهش حرفهای زیادی دارد که بگوید: «چند تا از بچه محلهایم رفته بودند. میگفتند پول خوبی دارد. میرفتند و برمیگشتند و پشت فرمان206 مینشستند. وسوسه شدم. پیش خودم گفتم یک بار میروم و صاحب یک ماشین میشوم. بماند که وضعیت پدرم بد نبود. به هرحال حماقت که حدی ندارد با 2 دوست دیگرم رفتیم. 30 بسته پلاستیکی را که به طرز ماهرانهای آب بندی شده بودند بلعیدم. حق نداشتم تا زمان تحویل جنس چیزی بخورم. توی فرودگاه استرس دستگیر شدن حالم را بد کرده بود،از ترس رنگ و رو برایم نمانده بود. وقتی به بانکوک رسیدیم و از گیت رد شدیم خیالم راحت شد. بعد به آدرسی که داده بودند رفتیم و قرص ملین خوردیم و ساعتی بعد همه بسته را تحویل دادیم. قرار بود صاحب جنس 2 میلیون برای تفریح در تایلند بدهد یعنی به نفری که آنجا بود پول را داده بود و 10 میلیون بقیه را هم قرار شد در تهران بگیریم. وقتی برگشتیم نه خبری از 10میلیون بود نه خبری از صاحب جنس. یک ماه بعد از بازگشت، معده و رودههایم درد میکرد و مشکلات گوارشی پیدا کرده بودم. دکتر رفتم و با کلی آزمایش مشخص شد بلعیدن مواد و دفع آن آسیب جدی به سیستم گوارشی و رودههایم زده. از آن زمان تا الان هم بیشتر از 15 میلیون تومان برای برطرف کردن این مشکلات خرج کردهام و واقعاً از خودم شرمندهام که چرا دست به چنین کاری زدهام.»
مهدی از بازداشت یکی از بچه محلهایش از زندان مالزی هم میگوید دوستی که در انتظار اعدام است و چه شانسی آورده که گیر پلیس تایلند نیفتاده. از او میخواهم مرا به یکی از آدمهایی که هنوز توی خط است معرفی کند. میگوید کاری ندارد و خیلی زود معرفیام میکند به یکی از آنها!چند روز بعد با معرفی اسمی که حتماً باید به قاچاقچی مواد میگفتم زنگ میزنم و با نشانههایی که مهدی به من گفته بود قرار ملاقات گذاشته میشود؛ ایستگاه اتوبوس یافت آباد. پیراهن سفید میپوشم، روزنامهای زیر بازوی دست راستم میگیرم و آستین سمت چپ را بالا میزنم،همانطور که قرار گذاشته شده. رأس ساعت2 بعد ظهر سر و کلهاش پیدا میشود. البته قبل از اینکه بشناسمش چند باری از جلویم رد میشود و اوضاع را کنترل میکند. شاید میخواهد ببیند مأمور هستم یا نه. بعد نزدیک میشود و اسمم را میپرسد. وقتی مطمئن میشود همه چی امن و امان است درخواست میکند که برویم به پارک.روی صندلی مینشینیم، پارک خلوت است؛ جز چند پیرمرد که 50 متر آنطرفتر جلوی آفتاب نشستهاند و چرت میزنند، کس دیگری نیست.مسعود میپرسد و من جواب میدهم.
- کار داری؟
- نه
- برای چی میخوای مواد ببری؟
-بیکارم، دنبال پولم.
-از هر راهی شد؟
- آره
- میدونی که چه کار باید بکنی؟
بله.
- اگه بـتـونی 30 بسته که حدوداً600گرم میشه ببری یک هفته اقامت و 12میلیون، اگه 50 تا ببری 20میلیون بهت میدم،هستی؟
- هستم.
قرارمان میشود یک هفته دیگر که گذرنامهام را همانجا تحویلش بدهم. برمیگردم و بلافاصله موبایل اعتباریام را خاموش میکنم. البته در این ملاقات مسعود از نوع جنس و نحوه بستهبندی و جزئیات بلعیدن بستهها و کارهایی که در طول مسیرمسافرت نباید انجام بدهم و زمان گرفتن پول حرف میزند و توضیح میدهد.
روشهای خطرناک و مرگآور
دکتر علی محمد علی محمدی، متخصص مسمومیتهای پزشکی قانونی میگوید: «آمارهای سال 93 حاکی از مسمومیت حاد هزار و639 نفر به مواد مخدر و مرگ 20 نفر به خاطر مسمومیت شدید است. بارها اجساد افرادی را که به خاطر بلعیدن بستههای مواد مخدر به کام مرگ رفتهاند معاینه کردهام. گاهی بستهها باز شدهاند و مسمویت شدیدی به وجود آوردهاند که درنهایت هم منجر به مرگ شده است و گاهی هم عفونت معده با بهم چسبیدن رودهها باعث مرگ میشود و زیاد هم اتفاق میافتد.»
وی میگوید: «قاچاقچیان برای انتقال مواد، افرادی را اجیر میکنند و روشهای مختلفی را به کار میبرند، از جمله روشهای بلعیدن و انباری. در روش بلع افراد تبهکار دستکشهایی را که جنس مناسبی دارند (...) و به آنزیم معده مقاوم هستند، تهیه میکنند و با بریدن سرانگشتان دستکشها، موادها را داخل آن میریزند و چند بار دیگر روی آن روکش میکشند و با گرما دهی آن را به قول خودشان آب بندی میکنند تا در معده و روده پاره نشود. به طور متوسط هر فردی که برای انتقال مواد داوطلب میشود بین 30 تا50 بسته را میبلعد و چند ساعت بعد آن را دفع میکند که البته این کار آسیبی جدی به رودهها و معده میزند و گاهی هم به مرگ منجر میشود. تجربه بلعیدن مواد مخدر خطرات بسیاری دارد و آسیبهایی همچون پاره شدن معده و رودهها و عفونت دستگاه گوارش از جمله آنهاست.»
کمکهای دردسرساز
البته همه خودخواسته با قاچاقچیان همراه نمیشوند تا پولی بهدست بیاورند بلکه کسانی هستند که ناخواسته قبول کردهاند تا کیف یا چمدانی را در فرودگاه کشور مقصد تحویل کسی بدهند و هنگام خروج از گیت بازرسی بازداشت شدهاند. این هشدار را بارها مسئولان و پلیس به مسافران دادهاند که بار یا بستهای را از افراد غریبه برای رساندن به فرد دیگری قبول نکنند. قاچاقچیها معمولاً در این روش حس ترحم مسافر را برمیانگیزند: «پسرم من چند کیلو بار اضافی دارم دخترم مالزی درس میخونه براش سبزی قرمه میبرم خدا خیرت بده...»
آمارها نشان میدهد بیش از 80 درصد ایرانیانی که در زندانهای سایرکشورها بازداشت شدهاند متهمان مواد مخدر هستند. جالب آنکه 89 نفر از 90 زندانی ایرانی در اندونزی به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر شدهاند.
رحیم مطهرنژاد، مدیرعامل بنیاد تعاون زندانیان کشور میگوید: «حدود 200 زندانی در خارج از کشور داریم که به قصد کمک قبول کردهاند بار فردی را به کشور دیگری ببرند و این افراد به دلیل پیدا شدن شیء ممنوعه در بار دستگیر شدهاند و پلیس هم فقط حمل کننده بار را میشناسد.»
به گفته مطهرنژاد زندانیهایی که به همین دلیل زندانیشدهاند از هر طیفی هستند؛ دانشجو، تاجر و یا ایرانیان مقیم خارج که زندگی آبرومندانهای دارند: «در بازدیدی که از زندانهای کشورهای جنوب شرق آسیا داشتیم باید بگویم وضعیت زندانیان که تعداد زیادی از آنها متهمان مواد مخدری هستند نامناسب بود؛ نوع غذاهایی که در آن زندانها داده میشود به ذائقه ایرانیها نمیخورد،هموطنان گرفتار تقاضا داشتند نان و غذاهای ایرانی در اختیارشان گذاشته شود که در این زمینه اقداماتی هم صورت گرفته است.»
مطهرنژاد از مسئولان وزارت دادگستری میخواهد که در امضای معاهده انتقال محکومان با کشورهایی که در آنجا زندانی داریم، شتاب بیشتری دهند تا زندانیان به داخل کشور منتقل شوند: «این بزرگترین خدمت به زندانیان ایرانی در زندانهای خارج از کشور است. 90 درصد خانوادههای ایرانیان زندانی در کشورهای خارجی در داخل کشور به سر میبرند و مشکلات بسیاری دارند. از این رو بنیاد در این معضل ورود کرده و قصد داریم تا آنجایی که مقدور است با همکاری وزارت امور خارجه به خانوادههای آنها در ایران رسیدگی کنیم.»
برخورد با حاملان مواد مخدر
بعد از غذا زبان هم یکی از مشکلاتی است که زندانیان ایرانی خارج از کشور با آن روبهرو میشوند. آنها حتی برگههای بازجویی را بدون اینکه بدانند چه چیزی داخل آن نوشته شده امضا میکنند و در انتظار سرنوشت خود مینشینند.
گفتوگو با کسانی که در زندانهای کشورهای دیگر بودهاند نشان میدهد شکنجه، رفتارهای تحقیرآمیز و کمبود امکانات حیاتی از جمله مشکلات جدی آنهاست. در موارد متعددی حتی وکیل تسخیری نیز علیه زندانی برگههای بازجویی را تکمیل میکنند.اما مشکلاتی که خانواده زندانی در داخل کشور تحمل میکند به مراتب سختتر از شرایط خود زندانی است. مسئولان قضایی کشور هم برای حمایت از خانواده زندانیان و رعایت حقوق کسانی که در سایر کشورها زندانی هستند تاکنون با 40 کشور جهان تفاهمنامه همکاریهایهای حقوقی و قضایی و استرداد مجرمین امضا کردهاند و در طول سال گذشته نیز صدها تن از آنان را به کشور بازگرداندهاند. با استرداد مجرمان بویژه کسانی که مواد مخدر قاچاق کردهاند آنها ادامه حبسشان را در زندانهای کشور تحمل خواهند کرد و بدین ترتیب بخشی از مشکلات خانوادههایشان برطرف خواهد شد. البته نباید از این نکته بگذریم که حامل مواد افیونی به خارج از کشور گذشته از اینکه جان خود را به خطر میاندازد و مشکلات بیشماری را برای خود و خانواده رقم میزند، حیثیت ملی ایرانیان را نیز در جامعه بینالملل خدشهدار میکند و مشکلاتی در سطح ملی برای همه ایرانیان در سراسر جهان به وجود میآورد.
وسوسههای عجیب و غریبی که قاچاقچیان مواد مخدر به کار میبندند تا محمولهشان را به مقصد برسانند و چه جوانهایی که ندانسته پا در این باتلاق گذاشتهاند. چند سالی نمیشود که داستان قاچاق مواد مخدر از این شهر به آن شهر به کشورهای دیگر کشیده و ابعاد بینالمللی یافته. سوداگران افیون هر روز راه تازهای پیدا میکنند؛ بیرون گود نشستن و اجیر کردن جوانانی که در اصطلاح به آنها حمال میگویند، جاسازی مواد در ساک و چمدان و لباس با شیوههای جدید مثل شست و شوی لباس با مواد و جداسازی مجدد در مقصد، بلعیدن بستههای کوچک مواد و دست زدن به شیوه «انباری» یا انبار قاچاق در بدن که زجرآورترین روش قاچاق افیون است. برخی از فریب خوردگان با چه هزینهای دست دوستی با قاچاقچیان را میفشارند؟ آیا مبتلا شدن به بیماریهای معده و روده و...یا زندانی شدن و مرگ به چند میلیون پول میارزد؟ پرسش دیگر اینکه آیا همه کسانی که در دام سوداگران مرگ گرفتار میشوند فقیر و بیکارند؟
پیشنهاد کثیف
مهدی یکی از همان کسانی است که سال 91 یک محموله 600 گرمی شیشه را به مقصد بانکوک در کشور تایلند منتقل کرد. دستمزدش 4 روز گشت و گذار مجانی و 2 میلیون پول نقد بود. پولی که 2 ماه پس از این ماجرا خرج مداوای رودههایش کرد. مهدی پسر کم حرفی است ولی درباره این اشتباهش حرفهای زیادی دارد که بگوید: «چند تا از بچه محلهایم رفته بودند. میگفتند پول خوبی دارد. میرفتند و برمیگشتند و پشت فرمان206 مینشستند. وسوسه شدم. پیش خودم گفتم یک بار میروم و صاحب یک ماشین میشوم. بماند که وضعیت پدرم بد نبود. به هرحال حماقت که حدی ندارد با 2 دوست دیگرم رفتیم. 30 بسته پلاستیکی را که به طرز ماهرانهای آب بندی شده بودند بلعیدم. حق نداشتم تا زمان تحویل جنس چیزی بخورم. توی فرودگاه استرس دستگیر شدن حالم را بد کرده بود،از ترس رنگ و رو برایم نمانده بود. وقتی به بانکوک رسیدیم و از گیت رد شدیم خیالم راحت شد. بعد به آدرسی که داده بودند رفتیم و قرص ملین خوردیم و ساعتی بعد همه بسته را تحویل دادیم. قرار بود صاحب جنس 2 میلیون برای تفریح در تایلند بدهد یعنی به نفری که آنجا بود پول را داده بود و 10 میلیون بقیه را هم قرار شد در تهران بگیریم. وقتی برگشتیم نه خبری از 10میلیون بود نه خبری از صاحب جنس. یک ماه بعد از بازگشت، معده و رودههایم درد میکرد و مشکلات گوارشی پیدا کرده بودم. دکتر رفتم و با کلی آزمایش مشخص شد بلعیدن مواد و دفع آن آسیب جدی به سیستم گوارشی و رودههایم زده. از آن زمان تا الان هم بیشتر از 15 میلیون تومان برای برطرف کردن این مشکلات خرج کردهام و واقعاً از خودم شرمندهام که چرا دست به چنین کاری زدهام.»
مهدی از بازداشت یکی از بچه محلهایش از زندان مالزی هم میگوید دوستی که در انتظار اعدام است و چه شانسی آورده که گیر پلیس تایلند نیفتاده. از او میخواهم مرا به یکی از آدمهایی که هنوز توی خط است معرفی کند. میگوید کاری ندارد و خیلی زود معرفیام میکند به یکی از آنها!چند روز بعد با معرفی اسمی که حتماً باید به قاچاقچی مواد میگفتم زنگ میزنم و با نشانههایی که مهدی به من گفته بود قرار ملاقات گذاشته میشود؛ ایستگاه اتوبوس یافت آباد. پیراهن سفید میپوشم، روزنامهای زیر بازوی دست راستم میگیرم و آستین سمت چپ را بالا میزنم،همانطور که قرار گذاشته شده. رأس ساعت2 بعد ظهر سر و کلهاش پیدا میشود. البته قبل از اینکه بشناسمش چند باری از جلویم رد میشود و اوضاع را کنترل میکند. شاید میخواهد ببیند مأمور هستم یا نه. بعد نزدیک میشود و اسمم را میپرسد. وقتی مطمئن میشود همه چی امن و امان است درخواست میکند که برویم به پارک.روی صندلی مینشینیم، پارک خلوت است؛ جز چند پیرمرد که 50 متر آنطرفتر جلوی آفتاب نشستهاند و چرت میزنند، کس دیگری نیست.مسعود میپرسد و من جواب میدهم.
- کار داری؟
- نه
- برای چی میخوای مواد ببری؟
-بیکارم، دنبال پولم.
-از هر راهی شد؟
- آره
- میدونی که چه کار باید بکنی؟
بله.
- اگه بـتـونی 30 بسته که حدوداً600گرم میشه ببری یک هفته اقامت و 12میلیون، اگه 50 تا ببری 20میلیون بهت میدم،هستی؟
- هستم.
قرارمان میشود یک هفته دیگر که گذرنامهام را همانجا تحویلش بدهم. برمیگردم و بلافاصله موبایل اعتباریام را خاموش میکنم. البته در این ملاقات مسعود از نوع جنس و نحوه بستهبندی و جزئیات بلعیدن بستهها و کارهایی که در طول مسیرمسافرت نباید انجام بدهم و زمان گرفتن پول حرف میزند و توضیح میدهد.
روشهای خطرناک و مرگآور
دکتر علی محمد علی محمدی، متخصص مسمومیتهای پزشکی قانونی میگوید: «آمارهای سال 93 حاکی از مسمومیت حاد هزار و639 نفر به مواد مخدر و مرگ 20 نفر به خاطر مسمومیت شدید است. بارها اجساد افرادی را که به خاطر بلعیدن بستههای مواد مخدر به کام مرگ رفتهاند معاینه کردهام. گاهی بستهها باز شدهاند و مسمویت شدیدی به وجود آوردهاند که درنهایت هم منجر به مرگ شده است و گاهی هم عفونت معده با بهم چسبیدن رودهها باعث مرگ میشود و زیاد هم اتفاق میافتد.»
وی میگوید: «قاچاقچیان برای انتقال مواد، افرادی را اجیر میکنند و روشهای مختلفی را به کار میبرند، از جمله روشهای بلعیدن و انباری. در روش بلع افراد تبهکار دستکشهایی را که جنس مناسبی دارند (...) و به آنزیم معده مقاوم هستند، تهیه میکنند و با بریدن سرانگشتان دستکشها، موادها را داخل آن میریزند و چند بار دیگر روی آن روکش میکشند و با گرما دهی آن را به قول خودشان آب بندی میکنند تا در معده و روده پاره نشود. به طور متوسط هر فردی که برای انتقال مواد داوطلب میشود بین 30 تا50 بسته را میبلعد و چند ساعت بعد آن را دفع میکند که البته این کار آسیبی جدی به رودهها و معده میزند و گاهی هم به مرگ منجر میشود. تجربه بلعیدن مواد مخدر خطرات بسیاری دارد و آسیبهایی همچون پاره شدن معده و رودهها و عفونت دستگاه گوارش از جمله آنهاست.»
کمکهای دردسرساز
البته همه خودخواسته با قاچاقچیان همراه نمیشوند تا پولی بهدست بیاورند بلکه کسانی هستند که ناخواسته قبول کردهاند تا کیف یا چمدانی را در فرودگاه کشور مقصد تحویل کسی بدهند و هنگام خروج از گیت بازرسی بازداشت شدهاند. این هشدار را بارها مسئولان و پلیس به مسافران دادهاند که بار یا بستهای را از افراد غریبه برای رساندن به فرد دیگری قبول نکنند. قاچاقچیها معمولاً در این روش حس ترحم مسافر را برمیانگیزند: «پسرم من چند کیلو بار اضافی دارم دخترم مالزی درس میخونه براش سبزی قرمه میبرم خدا خیرت بده...»
آمارها نشان میدهد بیش از 80 درصد ایرانیانی که در زندانهای سایرکشورها بازداشت شدهاند متهمان مواد مخدر هستند. جالب آنکه 89 نفر از 90 زندانی ایرانی در اندونزی به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر شدهاند.
رحیم مطهرنژاد، مدیرعامل بنیاد تعاون زندانیان کشور میگوید: «حدود 200 زندانی در خارج از کشور داریم که به قصد کمک قبول کردهاند بار فردی را به کشور دیگری ببرند و این افراد به دلیل پیدا شدن شیء ممنوعه در بار دستگیر شدهاند و پلیس هم فقط حمل کننده بار را میشناسد.»
به گفته مطهرنژاد زندانیهایی که به همین دلیل زندانیشدهاند از هر طیفی هستند؛ دانشجو، تاجر و یا ایرانیان مقیم خارج که زندگی آبرومندانهای دارند: «در بازدیدی که از زندانهای کشورهای جنوب شرق آسیا داشتیم باید بگویم وضعیت زندانیان که تعداد زیادی از آنها متهمان مواد مخدری هستند نامناسب بود؛ نوع غذاهایی که در آن زندانها داده میشود به ذائقه ایرانیها نمیخورد،هموطنان گرفتار تقاضا داشتند نان و غذاهای ایرانی در اختیارشان گذاشته شود که در این زمینه اقداماتی هم صورت گرفته است.»
مطهرنژاد از مسئولان وزارت دادگستری میخواهد که در امضای معاهده انتقال محکومان با کشورهایی که در آنجا زندانی داریم، شتاب بیشتری دهند تا زندانیان به داخل کشور منتقل شوند: «این بزرگترین خدمت به زندانیان ایرانی در زندانهای خارج از کشور است. 90 درصد خانوادههای ایرانیان زندانی در کشورهای خارجی در داخل کشور به سر میبرند و مشکلات بسیاری دارند. از این رو بنیاد در این معضل ورود کرده و قصد داریم تا آنجایی که مقدور است با همکاری وزارت امور خارجه به خانوادههای آنها در ایران رسیدگی کنیم.»
برخورد با حاملان مواد مخدر
بعد از غذا زبان هم یکی از مشکلاتی است که زندانیان ایرانی خارج از کشور با آن روبهرو میشوند. آنها حتی برگههای بازجویی را بدون اینکه بدانند چه چیزی داخل آن نوشته شده امضا میکنند و در انتظار سرنوشت خود مینشینند.
گفتوگو با کسانی که در زندانهای کشورهای دیگر بودهاند نشان میدهد شکنجه، رفتارهای تحقیرآمیز و کمبود امکانات حیاتی از جمله مشکلات جدی آنهاست. در موارد متعددی حتی وکیل تسخیری نیز علیه زندانی برگههای بازجویی را تکمیل میکنند.اما مشکلاتی که خانواده زندانی در داخل کشور تحمل میکند به مراتب سختتر از شرایط خود زندانی است. مسئولان قضایی کشور هم برای حمایت از خانواده زندانیان و رعایت حقوق کسانی که در سایر کشورها زندانی هستند تاکنون با 40 کشور جهان تفاهمنامه همکاریهایهای حقوقی و قضایی و استرداد مجرمین امضا کردهاند و در طول سال گذشته نیز صدها تن از آنان را به کشور بازگرداندهاند. با استرداد مجرمان بویژه کسانی که مواد مخدر قاچاق کردهاند آنها ادامه حبسشان را در زندانهای کشور تحمل خواهند کرد و بدین ترتیب بخشی از مشکلات خانوادههایشان برطرف خواهد شد. البته نباید از این نکته بگذریم که حامل مواد افیونی به خارج از کشور گذشته از اینکه جان خود را به خطر میاندازد و مشکلات بیشماری را برای خود و خانواده رقم میزند، حیثیت ملی ایرانیان را نیز در جامعه بینالملل خدشهدار میکند و مشکلاتی در سطح ملی برای همه ایرانیان در سراسر جهان به وجود میآورد.