تا نیفتد وضعِ فرهنگی درون منجلاب
باز برپا شد نمایشگاهی از نشر و کتاب
عدّهای ناشر کنارِ عدّهای ناشرنَما!
اجتماعی بیمثال از فاضلان و فاضلاب!
نقد کردم تا نمایشگاه را، گفتند: هیس!
نیستی آیا به فکر دشمنان و آسیاب؟!
نیستی اصلاً به فکر وضع فرهنگ و ادب
آن طرف، این حرفها دارد هزاران بازتاب
این معایب مال اینجا نیست؛ مال خارج است
نیست اصلاً بین ما و این قضایا انتساب
فکر کردی ما نمیفهمیم اینها را؟ بله؟
واقعاً هم منتقد داریم ما، هم ارزیاب
با وجود این همه نقصان که میگویی شما
پس چرا مردم نکردند اعتراض و اعتصاب؟
اینکه هی هر سال، استقبال بهتر میشود
علّتش این است؛ هست اینجا محلّ اکتساب
هر کسی از ظنّ خود آمد نمایشگاهِ ما
دارد او اینجا هزاران جور، حقّ انتخاب
این نمایشگاه دارد امتیازاتی شگرف
فی المثل حمّامِ جمعی زیر برق آفتاب
آخر شب، موقع برگشت با دستان پر
هی پاور لیفتینگ کردن! زیر نور ماهتاب
وَن به قدر کافی اینجا نیست عمداً، چون که بعد،
خاطراتی میشود این طور، ایاب و ذهاب
آبِ مفتی را به نرخ خون خریدن؛ داغ داغ!
تا بیاید دست مردم، ارزش و مقدار آب
از فلانبرگر گرفته تا فروش سیمکارت
از فلان نِت تا فروش ترشی و دوغ و کباب
از فروش فیلم تا جاجیم و کشک و خاویار
تا شود کارآفرینی، دارد اینجا انشعاب
تازه جذب ما اصولاً هست، حدّاکثری
در فضایی ناز و فرهنگی! به دور از التهاب،
هر کسی هر کار لازم دیده، دارد میکند
هیچ کس حتّی ندارد ذرهای هم اضطراب
مثل آبِ خوردن آسان است، دشوارش نکن
کار فرهنگی ندارد این قَدَرها پیچ و تاب
ضمن اینکه چون هدف عالی است، هر کاری کنی،
بی برو برگرد هم خیر است، هم دارد ثواب
«سخت میگیرد جهان بر مردمان سختگیر»
این چنین تنها خودت را میدهی دائم عذاب
نقد باید با گل و بلبل شود همراه، پس
نقد تو اصلاً ندارد ارزشی با این حساب
جای ظاهر، تا درون را بنگری و حال را
حال خواهی کرد با هر چیزِ در ظاهر خراب
گرچه هرگز کار ما توضیح دادن نیست لیک
این همه گفتیم و حالا گشتهای لابد مجاب
پس بیا و چشمهایت را بشوی و بعد از این
جور دیگر بین نمایشگاه را، عالی جناب!
باز برپا شد نمایشگاهی از نشر و کتاب
عدّهای ناشر کنارِ عدّهای ناشرنَما!
اجتماعی بیمثال از فاضلان و فاضلاب!
نقد کردم تا نمایشگاه را، گفتند: هیس!
نیستی آیا به فکر دشمنان و آسیاب؟!
نیستی اصلاً به فکر وضع فرهنگ و ادب
آن طرف، این حرفها دارد هزاران بازتاب
این معایب مال اینجا نیست؛ مال خارج است
نیست اصلاً بین ما و این قضایا انتساب
فکر کردی ما نمیفهمیم اینها را؟ بله؟
واقعاً هم منتقد داریم ما، هم ارزیاب
با وجود این همه نقصان که میگویی شما
پس چرا مردم نکردند اعتراض و اعتصاب؟
اینکه هی هر سال، استقبال بهتر میشود
علّتش این است؛ هست اینجا محلّ اکتساب
هر کسی از ظنّ خود آمد نمایشگاهِ ما
دارد او اینجا هزاران جور، حقّ انتخاب
این نمایشگاه دارد امتیازاتی شگرف
فی المثل حمّامِ جمعی زیر برق آفتاب
آخر شب، موقع برگشت با دستان پر
هی پاور لیفتینگ کردن! زیر نور ماهتاب
وَن به قدر کافی اینجا نیست عمداً، چون که بعد،
خاطراتی میشود این طور، ایاب و ذهاب
آبِ مفتی را به نرخ خون خریدن؛ داغ داغ!
تا بیاید دست مردم، ارزش و مقدار آب
از فلانبرگر گرفته تا فروش سیمکارت
از فلان نِت تا فروش ترشی و دوغ و کباب
از فروش فیلم تا جاجیم و کشک و خاویار
تا شود کارآفرینی، دارد اینجا انشعاب
تازه جذب ما اصولاً هست، حدّاکثری
در فضایی ناز و فرهنگی! به دور از التهاب،
هر کسی هر کار لازم دیده، دارد میکند
هیچ کس حتّی ندارد ذرهای هم اضطراب
مثل آبِ خوردن آسان است، دشوارش نکن
کار فرهنگی ندارد این قَدَرها پیچ و تاب
ضمن اینکه چون هدف عالی است، هر کاری کنی،
بی برو برگرد هم خیر است، هم دارد ثواب
«سخت میگیرد جهان بر مردمان سختگیر»
این چنین تنها خودت را میدهی دائم عذاب
نقد باید با گل و بلبل شود همراه، پس
نقد تو اصلاً ندارد ارزشی با این حساب
جای ظاهر، تا درون را بنگری و حال را
حال خواهی کرد با هر چیزِ در ظاهر خراب
گرچه هرگز کار ما توضیح دادن نیست لیک
این همه گفتیم و حالا گشتهای لابد مجاب
پس بیا و چشمهایت را بشوی و بعد از این
جور دیگر بین نمایشگاه را، عالی جناب!