کد خبر 417833
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۰

مهاجم پیشین تیم ملی کشورمان با حضور در خبرگزاری تسنیم درباره اتفاقات فوتبال ایران صحبت کرد و گفت که پس از دادکان بدترین افراد وارد فوتبال ایران شدند.

به گزارش مشرق، وحید هاشمیان پس از پایان کلاس‌های مربیگری دوره پرولایسنس در فدراسیون فوتبال آلمان برای استراحتی کوتاه مدت به ایران آمد. این مربی آینده‌دار فوتبال کشورمان که پیش از آغاز این کلاس‌ها در تسنیم میهمان ما بود پس از دریافت مدرکش نیز به دعوت دوباره تسنیم پاسخ مثبت داد.

حضور هاشمیان یک فرق با حضور قبلی‌اش در خبرگزاری داشت. در تاریخ 2 دی‌ماه 92 که هاشمیان برای مصاحبه به دفتر خبرگزاری آمده بود، میلاد حجت‌الاسلامی، خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم نیز حضور داشت و در مصاحبه شرکت کرد. میلاد در 4 فروردین‌ماه 94 به همراه حسین جوادی، خبرنگار ورزشی روزنامه وطن‌امروز در سانحه هوایی هواپیمای A320 شرکت آلمانی ژزمن وینگر جان خود را از دست داد تا این بار برخلاف دفعه قبلی جای خالی او در این مصاحبه حس شود.

حضور میلاد حجت‌الاسلامی در کنار تهیه کنندگان این مصاحبه کاملاً حس می‌شد و به جای صندلی خالی او عکس این خبرنگار پرتلاش قرار گرفت. هاشمیان هم به محض ورود به سالن گفت‌وگو از خاطره‌اش در مصاحبه حضوری قبلی‌اش در تسنیم صحبت و از میلاد حجت‌الاسلامی یاد کرد. بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال کشورمان بار دیگر این ضایعه را به خانواده حجت‌الاسلامی و جامعه رسانه و ورزش کشور تسلیت گفت.

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

در ادامه صحبت‌های وحید هاشمیان را در گفت‌وگو تفصیلی او با تسنیم می‌خوانید. او بازهم ناگفته‌های زیادی در خصوص فوتبال ایران، شرایط فعلی، ادامه راه مربیگری‌اش، حواشی پیرامون فوتبال ایران، لیگ برتر، تیم ملی، فدارسیون فوتبال و ... بر زبان آورد.

*در خصوص کلاس‌های مربیگری بگویید که در این دوره سخت و دشوار چه اتفاقاتی رخ داد و چه آموزه‌هایی را به دست آوردید؟

به مدرک پرولایسنس در آلمان «فوسبال لقا» می‌گویند. قانون دریافت این مدرک هم در آلمان و سوئیس این است که بعد از دریافت مدارک B، C و A  شما باید در یک تیم مربیگری کنید و سپس وارد این کلاس‌ها شوید. من هم این دوره‌ها را پشت سر گذاشتم و 14 ماه در رده 5 آلمان و تیم‌های مختلف مربیگری کردم. درباره این موضوع پیش از این توضیح لازم را داده‌ام که شرایط چگونه است. در این دوره که بیش از 10 ماه طول کشید 24 نفر انتخاب شدند که ما فوتبال، داوری، تغذیه، بدنسازی و روانشناسی را آموزش دیدیم و در بین این آموزش‌ها کارشناس‌های مختلف صحبت‌های لازم را انجام می‌دادند.

دوره پرولایسنس در آلمان، یونان، سوئیس و ... تفاوت دارد و ما در این دوره 6 هفته هم کارآموزی در یک باشگاه حرفه‌ای را داشتیم که من در بایرن‌مونیخ این دوره را پشت سر گذاشتم. 6 روز هم در کنار این کارآموزی باید به هیئت فوتبال استانی می‌رفتیم تا نوع تدریس مربیگری را ببینیم و در کنار آن باید کتابچه‌ای را به نام فلسفه مربیگری آماده می‌کردیم که در این کتاب فلسفه بازی کردن در دفاع، حمله، ضد حمله، نوع تمرین دادن و ... را باید توضیح می‌دادیم. 10 ماه سختی را پشت سر گذاشتم و خیلی چیزها یاد گرفتم و مهم‌تر از این هم تبادل نظری بود که بین مربیان این دوره انجام می‌شد.

*کدام بخش از این 10 ماه برای شما جذابیت بیشتری داشت؟

برای من همه این 10 ماه جذاب بود. قبل از حضور در این کلاس‌ها بازی کرده بودم، دوره‌های A و B را گذرانده بودم، در سمینارهای مختلفی که همیشه در آلمان برگزار می‌شود شرکت کرده بودم اما وقتی در این کلاس رفتم با قسمت‌های مختلف هر موضوعی آشنا شدم. در همه زمینه‌ها یاد گرفتم و بسیار مفید و جذاب بود. نکته جالبی هم که وجود داشت در این دوره ترس همه ما در امتحان عملی بود و اگر یک اشتباه می‌کردیم رد می‌شدیم و باید از اول کار را آغاز می‌کردیم.

*حضور در تمرینات بایرن‌مونیخ و کارآموزی کنار تیم پپ گواردیولا برای شما سورپرایز بود؟

اگر برنامه را خودم نمی‌چیدم سورپرایز بود اما حضورم در تمرینات بایرن‌مونیخ برنامه‌ریزی خودم بود. دیدم در آلمان با همه مربیان آلمانی برخورد کردم و می‌خواستم با سبک جدیدی آشنا شوم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به بایرن‌مونیخ بروم که گواردیولا یکی از بهرین مربیان را دارد و در کنار او می‌توانستم نوع تمرین کردن بهترین بازیکنان دنیا را ببینم. در این مدت با فلسفه مربیگری دیگری آشنا شدم.

*برخورد گواردیولا با شما چطور بود و صحبت خاصی با هم داشتید؟

بحثی که داریم این است که نسل جدید فوتبال آلمان سیستم کارآموزی را می‌دانند اما در هرتابرلین که مربی هلندی دارد یا مربی فرایبورگ اجازه نمی‌دادند کارآموز در کنار تیم‌شان باشند. در تیمی مثل هانوفر می‌توانستم به داخل اتاق مربیان هم بروم اما در بایرن‌مونیخ کنار زمین بودم و یادداشت می‌کردم. بیشتر از گرلند دستیارش سؤال می‌کردم که در بایرن‌مونیخ بود و او را می‌شناختم. من را هم به گواردیولا معرفی کرد و او گفت هر سؤالی داشتم بپرسم اما اینطور نبود که بخواهم در آن فشار کاری مزاحم کارش شوم. بیشتر سعی کردم از دور کار را تماشا کنم و نرفته بودم آنجا که عکس یادگاری بگیرم و برای کارآموزی در تمرینات بایرن‌مونیخ حضور داشتم.

*تصور ذهنی‌تان پیش از دیدن و بعد از دیدن گواردیولا چگونه بود و چگونه با شما برخورد کرد؟

من همیشه فکر می‌کردم بایرن‌مونیخ با گواردیولا تمرینات بسیار پیچیده‌ای دارد اما وقتی به تیم رفتم دیدم اینگونه هم نبود. کار گواردیولا این است که یک تصویر از بازی هجومی‌اش دارد و آن را تقسیم‌بندی می‌کند و هر روز یک بخش از تمرین را انجام می‌دهد. با تصویر کلی این تمرینات تکه‌ای را کنار هم می‌چیند و به هدفش می‌رسد. برخوردی هم که با من داشت بسیار خوب بود، خوش‌آمدگویی کرد، به من گفت بازیکن اینجا بودی اما من را نمی‌شناخت.

با این حال سایر افراد کادرفنی و بازیکنان از جمله شواین اشنایگر و فلیپ لام که مقابلش بازی کرده بودم به خاطر شناخت‌شان برخورد خیلی خوبی داشتند. بازهم گفتم من برای عکس گرفتن نرفته بودم و می‌خواستم کار یاد بگیرم. همین که اجازه دادند در تمام تمرینات حضور داشته باشم نهایت احترام بود، چون اجازه می‌دادند حتی در تمریناتی که در زمین اصلی برگزار می‌شد و دور این تمرینات پرده می‌کشیدند هم حضور داشته باشم.

*خیلی‌ها بین گواردیولا و مورینیو مقایسه می‌کنند که کدام یک بهتر است. این مقایسه درست است؟

ما یک استاد داشتیم که می‌گفت هر چیزی می‌گویید درست است اما چگونه می‌خواهید به هدف‌تان برسید. یک مربی اینگونه است که فقط بازی مستقیم می‌کند و می‌خواهد به پیروزی برسد تا قهرمان شود و یک مربی هم مانند گواردیولا می‌خواهد با حفظ توپ به گل برسد. فلسفه هر مربی متفاوت است و باید ببینید باشگاه‌ها به دنبال کدام فلسفه هستند. مطمئناً چلسی به دنبال نتیجه بوده که به سراغ مورینیو رفته و بایرن‌مونیخ هم هدف دیگری داشته اما نباید مربیان را با هم مقایسه کرد.

*هزینه کلاس‌های دوره پرولایسنس چقدر بود؟

باید 12 هزار و 500 یورو برای ورودی این کلاس‌ها به حساب فدراسیون فوتبال آلمان می‌ریختیم که در کنار آن هزینه رفت‌وآمد هم داشتم. به نظرم این پولی که برای ورودی واریز کرده بودیم فقط خرج سرویس و هزینه‌هایی بود که برای ما انجام می‌دادند. هزینه استاد و مدرس کلاس‌ها بسیار سنگین است که فدراسیون فوتبال آلمان این هزینه را تقبل می‌کند و پولی که از ما گرفتند فقط هزینه هتل ورزشی، غذا، سفرهای گروهی و ... بود. این قیمت نسبت به هزینه‌های آلمان واقعاً مناسب بود.

*به جز شما فرد آسیایی دیگری هم در کلاس‌ها حضور داشت؟

خیر؛ فقط من از آسیا حضور داشتم که البته قانون آن هم این است که شما باید در کشور آلمان زندگی کرده باشید. باید زبان آلمانی بلد باشید، مدرک A و B را از فدراسیون فوتبال آلمان بگیرید تا به شما اجازه دهند در کلاس‌های دوره پرولایسنس حضور پیدا کنید. زبان آلمانی هم زبان بسیار سختی است و زمان بازی کردن هم بسیار عامیانه صحبت می‌کردیم اما برای حضور در کلاس‌های مربیگری دوره یک ساله‌ای را رفتم تا زبانم را کامل کردم. در این سه سال که از فوتبال خداحافظی کردم وقت زیادی گذاشتم و این دوره در اصل سه سال بود نه 10 ماه. به نظرم باید همه چیز را اصولی شروع کرد و البته فدراسیون فوتبال آلمان هم اجازه نمی‌دهد غیراصولی کاری انجام شود، به همین دلیل دوره کسب این مدرک برای من 3 سال طول کشید.

*البته با ماندن در فوتبال ایران می‌توانستید بعد از خداحافظی از فوتبال سه روزه هم وارد عرصه مربیگری شوید! نمی‌شد؟

صددرصد می‌توانستم این کار را انجام دهم اما دوست دارم یاد بگیرم و یاد بدهم. کسب تجربه خوب است اما بعضی تجربه‌ها اصلاً خوب نیست. در آغاز این دوره به ما گفتند که شما یک سیکل و دایره‌ای بودید که همینطور طی می‌شد و یک مربی از مربی دیگر به صورت تجربی کار را یاد می‌گرفت اما اکنون این دایره قیچی شده است. یعنی همه چیز از نو آغاز شد و به همین دلیل در چند سال اخیر مربی جدید، جوان و ناشناخته آلمانی زیاد شده است.

*چرا فدراسیون فوتبال آلمان تصمیم می‌گیرد چنین هزینه‌ای را برای وحید هاشمیان که یک ایرانی است، پرداخت کند؟

به این دلیل که بازیکن را مربی می‌سازد و نسل جدید به بازیکن و علم روز فوتبال نزدیک‌تر است. روش جذب کردن بازیکنان، کسب علم و ... در جوان‌ها بهتر است و به همین دلیل فدراسیون فوتبال آلمان روی جوان‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند که خوشبختانه یکی از آنها من بودم. از سال 2004 که ماتیاس سامر به فدراسیون فوتبال آلمان آمد دوره‌های مربیگری را سخت کرد و دیگر مانند قدیم نبود.

گرفتن مدرک پرولایسنس قدیم بسیار راحت‌تر بود و دوره‌ها 6 ماهه برگزار می‌شد که تعداد نفرات هم بیشتر بود. در سال 2008 بازهم این دوره سخت‌تر شد و حتی چند بازیکن تیم ملی آلمان را می‌شناسم که در ورودی این کلاس‌ها رده شدند. داریوش ووش که کاپیتان تیم ما در بوخوم و در تیم ملی آلمان هم بود، دو دوره در این کلاس‌ها رد شد. با این صحبت نمی‌خواهم کار خودم را بزرگ جلوه بدهم بلکه می‌خواهم سخت‌گیری‌ها را بگویم و اینکه چه اتفاقاتی افتاده است.

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

*حتی این سخت‌گیری‌ها برای بازیکنان استثنایی نیز وجود داشته است. شنیده بودیم لوتار ماتئوس هم بعد از گذراندن این کلاس‌ها نتوانست در آلمان مربیگری کند، چون سخت‌گیری زیاد بود...

سخت‌گیری برای همه است. البته من شنیده‌ام که برای ماتئوس به صورت اختصاصی کلاس گذاشته شد و او در سال 2004 یک دوره 4 هفته‌ای را با اریش روته‌مولر پشت سر گذاشت که دیگر این کلاس‌ها را برای کسی برگزار نکردند. دقیقاً از همین سال به بعد بود که سخت‌گیری‌ها بیشتر شد. کار دیگری که فدراسیون فوتبال آلمان برای دوره پرولایسنس انجام می‌دهد این است که می‌گویند ما فوتبال را در کل کشور پخش می‌کنیم. به طور مثال 4، 5 نفر که فوتبالیست حرفه‌ای بوده‌اند و شرایط دارند را انتخاب می‌کنند.

4 نفر از مربیان دانشگاهی، 4 نفر از بین مربیان جوانان، 4 نفر را از بین کمک مربیان و به این شکل به همه فرصت یادگیری می‌دهند تا این مربیان آموزش‌های خود را در کل آلمان پخش کنند. اینطور نیست که 24 نفر را که فوتبالیست بوده‌اند و اسم و رسم دارند را انتخاب کنند در حالی که اگر در فوتبال ما این اتفاق رخ بدهد، فقط اسم و رسم‌دارها را انتخاب می‌کنند.

*خیلی از هم دوره‌های شما بوده‌اند که مثل شما ترجیح ندادند مربیگری را در اروپا یا فوتبال آلمان یاد بگیرند. به جز مهدوی‌کیا که تازه در کلاس‌ها ثبت نام کرده علی دایی، خداداد عزیزی و چند نفر دیگر که تجربه بازی در بوندسلیگا را دارند راه شما را نرفتند. دلیل این کار هم شاید این باشد که شما مثل این دسته به فوتبال ایران فکر نمی‌کنید و اندیشه‌تان فراتر از فوتبال ایران است. این فرضیه درست است؟

شاید به این دلیل است که من فوتبالم را هم اینگونه پیگیری کردم و پله پله بالا رفتم. مثلاً اینطور نبود که من امروز اینجا باشم دو گل بزنم و فردا تیم ملی دعوت شوم، پس فردا هم به تیم بزرگی بروم و هر روز روزنامه‌ها عکسم را چاپ کنم. من از رده امیدها کارم را آغاز کردم، در فتح و پاس حضور داشتم، سختی کشیدم، بازیکن ذخیره بودم، فیکس شدم تا به تیم ملی دعوت شوم، در تیم ملی گل زدم اما نیمکت نشین شدم. خیلی از این مسائل برای من رخ داد. در آلمان که یک کشور غریب است از ابتدا کارم را آغاز کردم، بالا رفتم، سقوط کردم و دوباره بالا رفتم. شاید این سبک فوتبال من باعث شد دیدم به مربیگری هم اینگونه باشد و سعی می‌کنم پله پله بالا بروم.

*پس چرا این مربیانی که اسم بردیم راه شما را انتخاب نکردند؟

من مسئول نفرات دیگر نیستم که درباره آنها نظر بدهم و فقط درباره خودم نظر می‌دهم. من دوست داشتم یاد بگیرم و هنوز هم دوست دارم این کار را انجام بدهم، چون هنوز چیزی تمام نشده است. دوست دارم به صورت علمی کار کنم و سیستم فوتبال آلمان هم این اجازه را به من داد. ضمن اینکه در شروع کلاس‌ها یکی از مسئولان این دوره به من گفت «ما می‌دانستیم که تو در ایران راحت‌تر کارت را شروع می‌کنی اما تو راه سخت را انتخاب کردی و ما هم کسانی را دوست داریم که راه سخت را انتخاب می‌کنند». دقیقاً همان صحبت شما که می‌توانستم در ایران سه روزه مربی شوم را آنها می‌دانستند و از اینجا با خبر بودند.

*بعضی‌ها معتقدند اگر شما بهترین نمرات را هم در فوتبال آلمان بیاورید و بهترین مدرک را هم بگیرید اما در فوتبال ایران نمی‌توانید آن اصول را پیاده کنید و امکانات فراهم نیست. ضمن اینکه شاید عوامل دیگری در فوتبال ایران نتایج را رقم بزنند. آیا به این موضوع فکر کرده‌اید؟

من به این سؤال با توجه به زمان بازیگری‌ام جواب می‌دهم. زمانی که به بایرن‌مونیخ رفتم و در این تیم بازی کردم، چگونه این اتفاق رخ داد؟ فتح، پاس، هامبورگ و بوخوم بازی کردم و پله پله بالا رفتم. حالا چطور شده که در دوران مربیگری از این طرف عکس می‌شود و من باید از آلمان به ایران بیایم؟ شاید این بعضی‌ها که چنین حرف‌هایی را می‌زنند نمی‌توانند از این طرف بالا بیایند.

*دلیل این موضوع نتیجه‌گرا بودن فوتبال ایران است...

من یک سؤال دارم. اگر یک مربی بیاید و به جوان‌ها فوتبال درست را یاد بدهد و نتیجه را هم کنار بگذارد خوب است یا مثلاً من به ایران بیایم، چند بازیکن خوب تیم ملی را هم جمع کنم و تیمم هم روی برخی اتفاقات همیشه خوب باشد، آن وقت می‌گویند این خوب است و آن بد است؟ من هم از باخت بدم می‌آید و نتیجه را دوست دارم اما هرکسی خودش راهش را انتخاب می‌کند. اینکه هنوز کسی کارش را شروع نکرده بخواهیم درباره او قضاوت کنیم کمی مغرضانه است.

*حالا اگر از بین یک تیم لیگ برتری ایران و لیگ دسته سوم آلمان پیشنهاد داشته باشید، کدام یک را انتخاب می‌کنید؟

شما فکر می‌کنید لیگ برتر ایران از لیگ دسته سوم آلمان بالاتر است؟ مگر تیم‌های لیگ برتر ایران چه امکاناتی دارند؟ زمین تمرین اختصاصی دارند یا ورزشگاه اختصاصی؟ تاریخچه و مدیریت ثابت پشت آنهاست؟ از نظر مالی و پشتوانه‌ای قوی هستند؟ کار کردن در لیگ دسته سوم آلمان بسیار سخت است و شما فکر می‌کنید در آنجا کار کردن راحت است.

*می‌خواهیم دیدگاه شما را بدانیم که با طرز تفکر فعلی کدام یک را انتخاب می‌کنید. بحث مقایسه نبود.

صبر می‌کنم تا ببینم چه پیشنهاداتی به من می‌رسد. چون دوره‌های مربیگری را زود به پایان رساندم و هنوز هم جوان هستم عجله‌ای برای شروع کار ندارم. یک نفر حرف خوبی زد و گفت وقتی یک پزشک جراح مدرکش را گرفت فقط دنبال این است که اولین جراحی‌اش را انجام دهد. امکان دارد در اولین ناموفق باشید و یک نفر را بکشید به همین دلیل من عجله ندارم. ترس ندارم و به فوتبال هم علاقه‌مندم اما دوست ندارم با یک تصمیم عجولانه همه چیز را خراب کنم. چون هنوز پیشنهاد جدی نرسیده به همین دلیل تصمیم نگرفتم. ضمن اینکه من یک سؤال دارم. اینکه گفتید فوتبال نتیجه‌گرا منظورتان چیست، شاید من خوب متوجه این منظور نشدم.

*بخشی از آن را خودتان اشاره کردید که بازیکنان ملی‌پوش را جمع می‌کنند، دست به کارهایی که نباید بزنند، می‌زنند، شلوغ بازی در می‌آورند، در رسانه‌ها برخی کارها را انجام می‌دهند و آخر هم نتیجه می‌گیرند و حداقل سهمیه آسیا را می‌گیرند.

یعنی تاکتیک و تکنیک هم اصلاً مهم نیست. اکنون چند درصد فوتبال ایران به این شکل کار می‌کند؟ وقتی خودتان می‌گویید فوتبال ایران اینگونه است، چطور انتظار دارید یک مربی به تیم ملی بیاید و روی کل فوتبال ایران هم اثر بگذارد؟ من حامی کی‌روش نیستم و اصلاً هم نمی‌خواهم از او حمایت کنم. مربیان ما باید استاندارد شوند و کار را پله پله جلو ببرند. چند وقت پیش مصاحبه‌ای خواندم که نمی‌دانم از چه شخصی بود اما نوشته بودند باید شرایط فراهم شود که مربیان ما سریع‌تر بتوانند مدرک مربیگری بگیرند. این به چه معناست؟ یعنی آموزش اصلاً مهم نیست و فقط مدارک اهمیت دارد. خب این کاری ندارد؛ شما به فدراسیون فوتبال بگویید یک دستگاه چاپ بخرد، مدارک را چاپ کند و با یک امضا به همه مدرک بدهد. آیا این مشکل فوتبال ما را حل می‌کند؟ چرا می‌گویند باید یک سال بین مدارک باید فاصله باشد، چون باید چیزهایی که یاد گرفتید را عملی کنید.

*شاید هم بوده‌اند مربیانی که به دلیل مشغله کاری فقط در کلاس‌های مربیگری ثبت نام کرده‌اند و با کمترین حضور در کلاس‌ها و گذراندن دوره مدرک مربیگری گرفته‌اند. نظرتان در این خصوص چیست؟

رسانه‌ها باید در این خصوص بنویسند که چه کسی چنین کاری انجام داده و چرا چنین اتفاقی افتاده است. کار آموزشی شوخی نیست، به خصوص در فوتبال. اصلاً باید ارائه مدرک A فدراسیون فوتبال را محدود کنند و اجازه ندهند هرکسی در کلاس‌ها حاضر شود. مثلاً تعداد را به سالی 30 نفر برسانند و دوره‌های طولانی مدت برگزار کنند که مربی ساعت‌های زیادی در کلاس حاضر باشد. من اینجا مسئولیتی ندارم و می‌توانم صحبت کنم که فلانی این کار را انجام دهد و فلان نفر کار دیگر را بکند اما باید قبول کنیم که کار در فوتبال ایران سخت است. همه باید پله پله بالا بیایند تا مشکل این فوتبال حل شود و بالاخره باید از یک جا کار را شروع کرد. من نه دکتر فوتبالم، نه پروفسور..

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

*زمان شروع کار اجرایی وحید هاشمیان کی می‌رسد؟ یک سال دیگر این اتفاق می‌افتد یا دو سال دیگر، به این موضوع فکر کرده‌اید؟

هر زمان که بهترین پیشنهاد برسد. شاید همین امسال. امکان دارد در تیم‌های پایه کارم را آغاز کنم و شاید هم کمک مربی شدم. شاید تصمیم گرفتم به عنوان سرمربی کارم را آغاز کنم. من این اخلاق را ندارم که حتماً باید در فلان تیم باشم و فلان سمت را داشته باشم. باید ببینم در کجا می‌توانم پیشرفت کنم، یاد بدهم و یاد بگیرم.

*حالا که این دوره‌ها را پشت سر گذاشتید و بهترین مدرک مربیگری فدراسیون فوتبال آلمان را هم گرفتید آیا پیشنهادی از این کشور دارید؟

فعلاً چند تیم صحبت کرده‌اند اما هنوز چیزی معلوم نیست.

* از ایران چطور؟

ایران هم همینطور. اصلاً درست نیست که تا چیزی قطعی نشده بخواهیم درباره آن صحبت کنیم، چون من این کار را بازارگرمی می‌دانم. اگر مدام بگوییم من این را می‌خواهم، من این را می‌خواهم، من این را می‌خواهم، درست نیست و این کار را جز بازارگرمی چیز دیگری نمی‌دانم. یک زمان شاید باشگاهی بیاید و پیشنهادش را اعلام کند که این دیگر از سوی من نیست اما تا زمانی که چیزی قطعی نشود، من صحبتی نمی‌کنم.

*یک زمان پیش می‌آید که مثلاً وحید هاشمیان بدون اینکه دلال یا ایجنتی را ببیند پیشنهاد دارد و اسم این را نمی‌توان بازارگرمی گذاشت. می‌خواهیم به طور واضح روشن شود که مربی شدن راه درست دارد و این راهش نیست که با دلال‌ها مربی شوید...

قطعاً راهش این نیست اما رسیدن به مربیگری به این شکل سخت‌تر است. به خصوص در ایران. ممکن است در فوتبال ایران تا آستانه قرارداد بستن هم پیش بروید اما همان‌هایی که گفتید به یک باره شما را به پایین پرت کنند و مقابل قرارداد بستن‌تان را بگیرند. این مسائل در فوتبال ایران وجود دارد. من احتیاجی به بازارگرمی ندارم. فوتبال بازی کردم، سابقه دارم و مدارکم را گرفته‌ام. هرکسی می‌خواهد به خودم پیشنهاد می‌دهد و هرکسی هم نمی‌خواهد مشکلی نیست، چون من عجله‌ای برای شروع کار ندارم.

*حالا اگر بخواهید کارتان را شروع کنید نفر اول می‌شوید یا ابتدا باید دستیار باشید تا از پس مسئولیت سخت برآید؟

فکر غلطی که در فوتبال ما وجود دارد و وجود خواهد داشت، این است که فکر می‌کنند جوان یعنی شکست. روانشناس ما می‌گفت اشتباه یعنی قضاوت از روی ظاهر؛ مثلاً اینکه فلان فرد عینک می‌زند، کت و شلوار هم می‌پوشد، پس او زیاد درس خوانده و باهوش است. یکی دیگر لباس مرتبی ندارد یعنی او استعداد هیچ کاری را ندارد و این قضاوت‌ها غلط است. در فوتبال ما کمتر می‌بینیم که بازیکن 18، 19 ساله بازی کند و به او فرصت داده شود. به سن 24 سالگی که می‌رسد تازه او را از روی نیمکت بلند می‌کنیم و به او اجازه بازی می‌دهیم. یک بچه 18 ساله هم می‌تواند فیکس بازی کند. گواردیولا که سرمربی بارسلونا شد چند سال داشت که این تیم را قهرمان کرد؟ چرا آمار مربیان جوان را نمی‌گذاریم که موفقیت‌های آنها را نشان دهیم؟ به همین دلایل قبول ندارم که یک مربی ابتدا باید دستیار باشد و بعد سرمربی شود.

در خصوص من همه چیز بستگی به شرایط دارد که شرایط چه پیش می‌آید. آیا اکنون همه سرمربیان فوتبال ایران تمام سلسله مراتب را پشت سر گذاشته‌اند؟ ما در فوتبال‌مان در این 35 سال سرمربی یک شبه تیم ملی داشتیم. ببینید که چقدر ما در این فوتبال مربیانی داشتیم که یک شبه مربی شده‌اند. منظورم فقط سرمربی تیم ملی بزرگسالان نیست، بلکه ببینید چه کسانی در تیم‌های امید و جوانان کارنامه نداشتند و شکست می‌خوردند اما دوباره آنها را مربی می‌کردند. حالا هم می‌گویم، اگر همه مربیان در ایران کار را اصولی طی کردند، من هم اصولی کار می‌کنم. تا به اینجا که اصولی آمده‌ام و باید دید از اینجا به بعد چه اتفاقی رخ می‌دهد.

*یکسری تناقض‌ها در مربیگری داخل و خارج ایران وجود دارد. اینکه مثلاً کی‌روش با یک استانداردهایی مربیگری را آغاز کرده اما اکنون این استانداردها را در فوتبال ایران نمی‌بینید. این تناقض‌ها را چگونه می‌توان جبران کرد؟

من یواخیم لو را مثال می‌زنم که اگر تیم ملی آلمان را گرفته و قهرمان جهان کرده است، چگونه کار می‌کند. به طور مثال او یک سال قبل از جام جهانی به برزیل سفر کرد و وقتی هتل مناسب پیدا نکرد دستور داد آلمانی‌ها در برزیل یک هتل بسازند. تمام سیستم باشگاه‌های آلمان خوب انجام می‌شود و بازیکنان سیستم را به خوبی می‌دانند و از پایه همه چیز را یاد گرفته است. او بهترین این نفرات را جمع می‌کند و با کمی هوش مربیگری هم تیم را جلو می‌برد. بازهم می‌گویم قصد حمایت از کی‌روش را ندارم اما اگر ما فکر کنیم کی‌روش، گواردیولا یا هیتسفلد تیم ما را بگیرند و دو، سه هفته‌ای ی تیم استثنایی بسازند، کاملاً اشتباه کرده‌ایم.

تناقض‌ها را باید اینجا دید که خیلی از بازیکنان ما هنوز تاکتیک‌های فردی را هم بلد نیستند و نمی‌توانند یک توپ را استپ کنند. نمی‌دانند در جمله و دفاع کجا جاگیری کنند و به همین دلیل می‌گویم یک مربی نمی‌تواند همه کار را انجام دهد. ایراد فوتبال ما نفر نیست، بلکه کل فوتبال ما مشکل دارد. این ایراد هم به نتیجه‌گرایی باز می‌گردد، به طوری که لیگ دسته اول ما به مراتب بدتر از لیگ برتر نتیجه‌گیرانه است.

*پس با این شرایط با آوردن مربیان بزرگ به فوتبال‌مان چه استفاده‌ای می‌توانیم از آنها ببریم؟

اول از همه باید بهترین امکانات را داشته باشیم، دو زمین تمرین داشته باشیم، رختکن خوب، کلینیک فیزیوتراپی داشته باشیم و همه چیز اصولی پیش برود. مهم‌تر از هر چیز دیگری مدیری که بالای سر کار است باید مدیر واقعی باشد. حتماً نیاز نیست مدیر فوتبالی باشد و می‌توانیم یک مدیر حرفه‌ای غیرفوتبالی بیاوریم که از افراد متخصص فوتبال در تیمش استفاده کند اما ما همیشه به دنبال این هستیم فوتبالی‌ها را بیاوریم که بیشتر آنها نیز دنبال فوتبال نیستند. این مدیران هم خیلی زود محو می‌شوند و دیگر چیزی از آنها نمی‌بینیم. کسی نمی‌آید در فوتبال ما برای فوتبال کاری کند.

*البته اکنون یک مشکل حل شده و آن هم ثبات کاری است. رئیس فدراسیون فوتبال دو دوره در فدراسیون حضور داشته و سرمربی تیم ملی هم وارد پنجمین سال فعالیتش شد. مشکل فوتبال‌مان کجاست که نتوانستیم حداقل نتیجه را بگیریم و تیم ملی در جام ملت‌ها نیز به جایی نرسید؟ آیا در این مدت استفاده لازم را از کی‌روش برده‌ایم؟

خیر؛ فوتبال ما استفاده‌ای از کی‌روش نبرده است. این مربی منتقد زیاد دارد و از سوی دیگر هواداران هم خیلی او را دوست دارند. منتقدان می‌گویند او تغییری نداده اما او  حدود 6 سال در منچستریونایتد مربیگری کرده، سرمربی رئال مادرید بوده و با پرتغال در جام جهانی حضور داشته است. او رزومه خوبی دارد و در تیم‌های بزرگی کار کرده و این مربی برای فوتبال ما خوب است. نمی‌گویم ایده‌آل است اما خوب است.

وقتی با یک باخت روی سرش می‌ریزیم یعنی می‌خواهیم او هم نتیجه‌گرا باشد. آیا تا حالا شده از او بخواهیم در خصوص مدارس فوتبال منچستریونایتد به باشگاه‌های ما بگوید؟ تا حالا مربیان ما از او خواسته‌اند یک کلاس 4، 5 روزه برای آنها برگزار کند؟ نمی‌دانم کی‌روش این کار را نکرده یا مربیان ما نخواسته‌اند اما هرچیزی که هست از او استفاده‌ای نکردیم. مربیان ما خواسته‌اند بروند در تمرین تیم ملی کنار زمین بنشینند و کار یاد بگیرند.

*شاید خیلی‌ها این کار را ننگ بدانند. خودتان قبول می‌کنید در تیم ملی دستیار شوید؟

ننگ نیست و من عاشق یاد گرفتن هستم اما باید ببینم دستیار چندم می‌شوم. این خیلی مهم است. مثلاً می‌گویند تو بیا و دستیار فلان تیم باش اما می‌بینم سرمربی خودش هست، دو نفر هم کنارش هستند و می‌گوید دو نفر هم خودتان معرفی کنید. یک دفعه روی نیمکت 5 نفر حضور دارند و مشخص است که سرمربی تیم به دو نفری که معرفی شده‌اند، اعتقادی ندارد. از بین این نفرات یک مربی تمرین می‌دهد، یکی وظیفه دارد بازیکنان را صدا بزند، یکی هم فقط روی نیمکت می‌نشیند و برای بازیکنان دست می‌زند. باید ببینم آیا قرار است من روی نیمکت برای بازیکنان دست بزنم؟

*حرف همین است که چرا در این مدت 4 مربی جوان کنار کی‌روش نگذاشتیم که کار را از او یاد بگیرند.

ما باید ببینیم کی‌روش را به چه دلیل آورده‌ایم و به چه دلیل او را نگه داشته‌ایم. آیا توانسته‌ایم از او استفاده کنیم یا نه. ثبات خوب است اما اگر به همین شکل جلو برویم تا 100 سال دیگر هم به جایی نمی‌رسیم و پیشرفت نمی‌کنیم. برنامه‌ریزی ما برای فوتبال و آموزش چیست. کمیته فنی برای چیست، چه کاری انجام می‌دهد و رئیس کیست؟ رئیس کمیته فنی که خودش فوتبال بازی نکرده، چگونه می‌تواند تشخیص بدهد که وحید هاشمیان به درد تیم‌های ملی پایه می‌خورد یا نه؟ وحیدی که سابقه فوتبالی‌اش از همه آنها بالاتر است.

این‌ها نقد است و ترسی ندارم که با کسی درگیر شوم. قصد درگیری ندارم اما این‌ها نقد است که باید صورت بگیرد. با این وضعیت فوتبال ایران هیچ چیز نمی‌شود. شما اگر تخصص ندارید، خیانت نکنید. تخصص با تعهد لازم است و دکتر چمران در این باره در جمله‌ای زیبا گفته که «تقوا از تخصص لازم‎تر است، آن را می‎پذیرم اما می‌گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می‎پذیرد، بی‎تقواست.» یعنی کسی که عهده‎دار مقام و مسندی می‎شود اما تخصص لازم برای مدیریت در آن مسند را ندارد، در واقع تعهد هم ندارد. مثل این است که به من بگویند وحید تو رئیس فدراسیون وزنه‌برداری یا تنیس روی میز باش اما وقتی تخصص ندارم، نمی‌توانم کاری کنم. اگر هم قبول کنم پیشکسوتان آن رشته را جمع می‌کنم، مربیان خوب خارجی را می‌آورم و کار را مدیریت می‌کنم. اگر هم روزی نتوانم کاری کنم استعفا می‌دهم و می‌روم.

*پس با این شرایط فدراسیون فوتبال هم نباید از کی‌روش انتظار معجزه داشته باشیم؟

سؤال بسیار سختی پرسیدید. من می‌گویم باید از نقطه‌ای شروع کنیم، پله پله جلو برویم تا به جایی برسیم. شاید سال اول و دوم خوب نباشیم اما کم کم بهتر می‌شویم. ما که نمی‌توانیم خودمان را با فوتبال آلمان مقایسه کنیم. کسب مقام و رتبه که نباید ایده‌آل ما باشد. اکنون فوتبال عراق که سال 2007 قهرمان آسیا شد یا فوتبال یونان که 2004 قهرمان اروپا شد، کجاست؟ اگر در جام جهانی آرژانتین قهرمان می‌شد باید می‌گفتیم فوتبال آنها از آلمان جلوتر است؟ نه اینگونه نیست و فوتبال آلمان از آرژانتین خیلی بهتر است اما شاید استعداد آنها از آلمانی‌ها بهتر باشد. ما باید به زیرساخت‌های فوتبال فکر کنیم که هرچه می‌گوییم هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد.

*چاره کار چیست؟

فوتبال ما در تمام پست‌ها نیاز به بازنگری دارد. رئیس فدراسیون، نایب رئیس، کمیته فنی و در تمام پست‌ها و کمیته‌ها باید دگرگونی داشته باشیم. تا وقتی این کار صورت نگیرد فوتبال ما تغییری نمی‌کند. رفتن به جام جهانی هم مانند این است شما یک مهندس بیاورید و ساختمان قدیمی را ظاهرش را درست کنید اما این خانه همچنان از داخل ویرانه است.

*حالا که اینطور است، چرا کار را به دست مهندس ایرانی ندهیم که ظاهر را درست کند؟

من اینگونه جواب می‌دهم که اگر در آلمان یواخیم لو را کنار بگذارند و مربی 30 درصد ضعیف‌تر از او را هم بگذارند، این مربی هم در سیستم خوب کار می‌کند اما در فوتبالی مثل فوتبال ما شاید یکسری ریزه‌کاری‌ها وجود داشته باشد که مربی دیگری نتواند آنها را انجام دهد. من بازهم می‌گویم این حرف‌ها در حمایت از کی‌روش نیست و پست و مقامی هم ندارم و به دنبالش هم نیستم که چنین حرف‌هایی بزنم. شاید اگر یک ایرانی روی نیمکت تیم ملی بود نمی‌توانست فشارهای قبل از جام جهانی را تحمل کند و شاید تغییر می‌کرد اما کی‌روش چون بحران را دیده توانست از بحران عبور کند. البته بخت، اقبال و داوری هم همراهش بود اما مهم‌تر از هرچیز دیگر مبارزه او با بازیکن سالاری بود. سال‌های پیش هم مربیان ایرانی در تیم ملی بودند و آمار بگیرید که چه کاری انجام شده است.

*با یک مهندس خارجی ارزان‌تر هم می‌توان این نمای ساختمان را درست کرد. مثلاً با برانکو ایوانکوویچ هم به جام جهانی رفتیم و با هزینه کمتری این کار انجام شد.

همین برانکو که اکنون همه رسانه‌ها می‌گویند خوب است، کسی بود که زمان حضورش در تیم ملی زیر بار شدید انتقاد رسانه‌ها قرار داشت. حالا چرا این همه غصه هزینه را می‌خورید؟ این همه مشکل داریم و کسی را می‌گیرند که در کشور این همه دزدی کرده است. شما می‌خواستید کی‌روش چه کار می‌کرد؟ در جام ملت‌ها می‌توانستیم به نیمه نهایی برویم اما بازی با عراق کمی غیر عادی شد. اصلاً در جام ملت‌ها قهرمان هم می‌شدیم، آیا مشکلات فوتبال ما تمام می‌شد؟

*انتظار این بود که حداقل وحید هاشمیان، علیرضا منصوریان، یحیی گل‌محمدی و امثال این سرمایه‌ها در کنار کی‌روش باشند و کار را هم یاد بگیرند.

من می‌گویم همه اینها به مدیریت بازمی‌گردد و چه کسی این فرد را مدیریت کرده است. وقتی قبول کردند سبک کی‌روش اینگونه باشد و چارچوب تعیین نشد یا تعیین شد و رعایت نکرده‌اند، چه انتقادی می‌توان کرد. ضمن اینکه باید قبول کنیم سرمربی با نفراتی که خودش قبول دارد کار می‌کند.

*این همه به مدیریت فدراسیون فوتبال انتقاد می‌شود. چرا یکی از همین منتقدان که سال‌ها هم برای این فوتبال زحمت کشیده‌اند به سمت یادگیری مدیریت نمی‌روند که خودشان برای این فوتبال تصمیم بگیرند و مدیریت کنند؟

به این دلیل که فضای کار داده نمی‌شود. اکنون من 39 ساله هستم اما آیا فدراسیون فوتبال می‌داند کجا زندگی می‌کنم و چه کاری انجام می‌دهم؟ نمی‌گویم من سرمایه‌ام اما خیلی از این سرمایه‌ها در فوتبال داریم که به آنها اهمیتی داده نمی‌شود. اکنون علی جباری، حسن روشن، همایون شاهرخی، رسول کربکندی، ابراهیم قاسمپور، پیشکسوتان بزرگ پرسپولیس کجا هستند؟ هیچکس از این افراد یاد نمی‌کند و وقتی از اینها یاد نمی‌شود بقیه می‌خواهند چه کار کنند.

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

*چقدر لیگ ایران را دنبال می‌کردید؟

در این 10 ماه که بیشتر سر کلاس‌های مربیگری بودم بیشتر نتایج را دنبال می‌کردم و فرصت نمی‌شد بازی‌ها را تماشا کنم.

*می‌خواهیم بدانیم در فوتبال‌مان چه اتفاقی افتاده که باید به دنبال بازیکنان دو ملیتی باشیم و از آنها در تیم ملی استفاده کنیم؟

بیشتر بازیکنان ما اصول اولیه فوتبال را بلد نیستند. استعداد در فوتبال‌مان زیاد داریم اما آنها به خوبی آموزش نمی‌بینند. هر نسل با نسل دیگر فرق دارد و شاید اکنون بگوییم بازیکنان جام جهانی 98 ستاره بودند و برخی بگویند بازیکنان جام جهانی 2006 ستاره‌تر بودند. شاید برخی بگویند سال 2006 بازیکنان تیم ملی کاری نکردند اما من می‌گویم این تیم راحت‌ترین سال به جام جهانی رفت و سال 98 ما به سختی و با معجزه به جام جهانی رفتیم. نمی‌توانیم هیچ زمانی را با زمان دیگر مقایسه کنیم اما اکنون بازیکن پدیده در فوتبال ما کم شده است. شاید اکنون بخواهیم تیم ملی 1 و 2 تشکیل دهیم فاصله زیاد نباشد آن هم به این دلیل است که ما دیگر لژیونر نداریم.

*البته لژیونرهای جوانی مانند سردار آزمون و علیرضا جهانبخش هستند که هنوز در لیگ و تیم‌های مطرحی بازی نمی‌کنند. شما سطح این بازیکنان را چطور می‌بینید و اصلاً آنها را دنبال می‌کنید؟

سردار آزمون یک بازیکن جوان است و همین که در این سن توانسته به فوتبال اروپا برود و خودش را در لیگ روسیه جا بیندازد به نظرم خوب است. بازی‌های جهانبخش را هم ندیدم اما می‌دانم در داماش گیلان بود و در نایمخن هلند این فصل ستاره تیمش بود و پاس گل‌های زیادی هم داد. گاو طلایی لیگ دسته دوم هلند را هم برد که این خیلی خوب است و مانند خود من که با بوخوم در لیگ دو آلمان بودم کار می‌کند. امیدوارم در لیگ دسته یک هلند هم درخشش داشته باشد.

*عملکرد بازیکنی مانند رضا قوچان‌نژاد را چطور می‌بینید؟

سؤال سختی است، او هم بازیکنی است که برای تیم ملی گل‌های حساسی زده و گل صعود تیم ملی به جام جهانی را زد اما ما باید به دنبال مهاجمان بهتری باشیم. اگر در لیگ مهاجم خوب داشته باشیم باید به دنبال آنها باشیم و اگر هم نه می‌توانیم بازهم به دنبال بازیکنان دو ملیتی باشیم که این هم بد نیست. نژادپرستی است که بخواهیم بگوییم این بازیکنان نباید به تیم ملی بیایند.

*در این مدت کدام یک از بازیکنان تیم ملی بوده‌اند که به نظرتان می‌توانند به فوتبال ایران کمک کنند؟

همانطور که گفتم بازی‌ها را کم دیدم اما دفاع راست تیم ملی، وریا غفوری خیلی خوب بود و وحید امیری هم خیلی خوب بازی می‌کند. مرتضی پورعلی‌گنجی هم در دفاع وسط خوب کار کرد اما در پست مهاجم هنوز آن بازیکنی که می‌خواهیم را پیدا نکردیم.

*بازیکنانی مانند آزمون و جهانبخش و نفرات جوانی که اضافه شده‌اند، می‌توانند در آینده لژیونرهای بزرگی شوند؟

اکنون فقط نکات فنی در لژیونر شدن بازیکنان حرف اول را نمی‌زند و مسائل اقتصادی هم برای باشگاه‌ها مهم تلقی می‌شود. اینکه یک کشور برای پخش کردن بازی‌های تیمی که بازیکنش در آن بازی می‌کند حق پخش تلویزیونی بدهد، پول تبلیغات بدهد و تمام این مسائل دخیل شده است. استعدادهای خوبی داریم اما آنها باید بیشتر کنار هم بازی کنند و بازی‌های دوستانه‌ای مانند شیلی و سوئد به آنها کمک می‌کند که بازیکنان بزرگی شوند. این برخوردها می‌تواند اعتماد به‌نفس بازیکنان را بالاتر ببرد.

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

*کمی درباره سنت‌شکنی در لیگ صحبت کنیم. این فصل پرسپولیس و استقلال نتوانستند در کورس قهرمانی باشند و دیدیم تیم‌هایی مانند سپاهان، تراکتورسازی، نفت و حتی ذوب‌آهن آمدند و مدعی شدند. دلیل اینکه دیگر تیم‌های سنتی نمی‌توانند کاری از پیش ببرند چیست؟

اگر توجه داشته باشید در این مدت پرسپولیس و استقلال به لحاظ باشگاهی شرایط خوبی نداشتند و ثبات مدیریتی هم در این دو باشگاه نبود. در پرسپولیس و استقلال پول نیست، بدهی وجود دارد و آدم‌هایی که می‌آیند و باید به فکر تیم باشند، به فکر نیستند. پیش‌بینی می‌شد این دو تیم به این روز بیفتند. وقتی بازیکن و مربی که درآمدشان از فوتبال است، پول نمی‌گیرند دلسرد می‌شوند و دیگر زمان قدیم نیست که بگوییم همه به خاطر نام پرسپولیس و استقلال بازی می‌کنند چون باشگاه‌های دیگر پول و شرایط بهتری دارند که بازیکنان آنها را انتخاب می‌کنند.

*مهره‌هایی که به این دو تیم آمدند به خصوص در پرسپولیس، در حد و اندازه‌های نام این تیم‌ها بودند؟

یک زمان می‌گفتند پول در فوتبال نیست و بازیکنان برای حضور در تیم ملی فقط به پرسپولیس و استقلال فکر می‌کردند اما اکنون که پول وجود دارد، بازیکن می‌خواهد زندگی کند. به همین دلیل به تیمی می‌رود که پول داشته باشد. وقتی بازیکنان اینگونه تیم خود را انتخاب می‌کنند بازیکنان خوب هم نمی‌مانند تا جذب این تیم‌ها شوند. من مشکل پرسپولیس را در این فصل نداشتن پول و ثبات مدیریتی می‌بینم که به این تیم ضربه زد. اگر پول بود بازیکن خوب گرفته می‌شد و از اول فصل هم مربی خوب گرفته می‌شد.

*قبول دارید اگر پرسپولیس و استقلال همین امروز هم واگذار شوند از تیم‌هایی مثل سپاهان، نفت و فولاد عقب هستند و امکانات این باشگاه‌ها را ندارند؟

قبول دارم از یک لحاظ‌هایی عقب هستند اما باز هم پرسپولیس و استقلال جلوتر از این تیم‌ها هستند، چون هواداران زیادی دارند. پرسپولیس در ورزشگاه آزادی النصر را مقابل 100 هزار هوادار شکست می‌دهد اما در خانه حریفان شکست می‌خورد. البته از یک لحاظ هم خوب است که تیم‌ها به هم نزدیک شده‌اند و فقط پرسپولیس و استقلال مدعی نیستند.

*از بین مربیان جوان لیگ، علیرضا منصوریان که با نفت خوب کار کرد و یحیی گل‌محمدی که با ذوب‌آهن نتایج درخشانی گرفت، کدام را موفق‌تر می‌دانید؟

به نظرم یحیی گل‌محمدی در این چند سال خوب نتیجه گرفته و هرجایی که بوده کارنامه خوبی از خودش به جا گذاشته است. او تیمی را گرفت که انتهای جدول بود، مدیریت خوب پشت کادرفنی ذوب‌آهن بود و در دور برگشت نیز بهترین تیم بود. در تیم نفت هم منصوریان خوب کار کرد اما تیمی را گرفت که ساختار مناسبی داشت و قبل از او هم مربیان در این تیم خوب کار کرده بوند.

منصوریان نسبت به گل‌محمدی کار راحت‌تری داشت اما هر دو کار سختی انجام دادند و در این فصل موفق بودند. مربی خوب آن کسی بود که با کمترین امکانات بهترین نتایج را گرفت و با وجدان‌تر از همه کار کرد. از نظر من یحیی گل‌محمدی بهترین مربی این فصل بود که تیم را از ته جدول گرفت و چهارم تحویل داد.

*اینکه مربیان جوان اکنون وارد عرصه شده‌اند و جایگزین مربیان قدیمی شده‌اند را چطور می‌بینید؟ قبلاً مربیانی در فوتبال ما کار می‌کردند که حتی اگر موفق هم نمی‌شدند اما سال بعد بازهم تیم می‌گرفتند و بازهم ناموفق بودند.

بالاخره باید مربیان جوان بیایند. حتی اگر مربیان قدیمی هم از فوتبال نروند بالاخره یک روز عمرشان *نوع ورود مهدی مهدوی‌کیا به دنیای مربیگری را چطور می‌بینید. او برای خودش آکادمی راه‌اندازی کرده و بازیکنان را از سنین کم آموزش می‌دهد تا بالا بیایند. با این روش موافق هستید؟

کار کردن با تیم‌های پایه خوب است و باید هدف برای آن تعیین کرد. اینکه چقدر از این بازیکنان می‌توانند بالا بیایند و به بازیکنان بزرگی تبدیل شوند. آیا هدف از کار کردن در تیم‌های پایه رشد بازیکنان است یا رشد خودمان یا به فکر رشد هر دو هستیم. در مجموع باید از خود مهدوی‌کیا بپرسید که چه کاری انجام می‌دهد.

*فوتبال نمایندگان ایران در آسیا را هم دنبال کردید و اکنون وضعیت کلی فوتبال باشگاهی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

تا حدودی دنبال کردم. نفت و پرسپولیس شرایط خوبی داشتند و به مرحله بالاتر هم صعود کردند اما تراکتورسازی و فولاد در آسیا خوب نبودند. ضمن اینکه من چند وقت پیش دوباره رنکینگ فیفا را دیدم که در آسیا همچنان اول هستیم و این نشان می‌دهد ما به هر شکلی که پیش برویم بازهم در فوتبال آسیا حرف اول را می‌زنیم. باید به این نکته توجه کنیم که شاید فوتبال هم مانند خیلی چیزهای دیگر در کشورمان باشد اما به دلیل پر هوادار بودن این رشته می‌توانیم از خیلی چیزها با فوتبال جلوگیری کنیم. فقط با کارهایی که انجام می‌دهیم، انتخاب‌هایی که در فدراسیون فوتبال می‌کنیم و این دست مسائل مردم را از فوتبال زده می‌کنیم.

*پس شما هم معتقدید طرفداران این فوتبال کم شده‌اند.

من شنیده‌ام که مردم دیگر روزنامه‌ها را هم کمتر می‌خوانند و این مسائل خوب نیست. آنهایی هم که رسانه‌ها را می‌بینند به دنبال حاشیه می‌گردند چون خود فوتبال ما دیگر جذابیتی ندارد. مثلاً باید ببینیم X محبوب است یا Y و این مسائل دردی از فوتبال ما دوا نمی‌کند. چون فوتبال‌مان چیزی ندارد همه به سمت حاشیه رفته‌اند. در فوتبال هم افراد خوب وجود دارد اما چون به سمت حاشیه‌ها رفتیم مردم را دلزده کردیم. رسانه‌ها هم مشکل این فوتبال هستند. به طور مثال من خودم چند بار گل‌های مهم زدم اما چند بار عکسم روی جلد روزنامه‌ها رفت اما وقتی بازیکنی دمپایی ابری می‌پوشد عکس او را روی جلد روزنامه می‌برند و همین موضوعات عاملی برای خراب شدن این فوتبال است. رسانه‌ها هم بعد از داستان مربیان نتیجه‌گرا معضل فوتبال شده‌اند.

این مسائل باید کنترل شود و مدیریت درست باشد. مگر تیم نفت و ذوب‌آهن این فصل ستاره داشتند اما خوب مدیریت شدند و به اینجا رسیدند. فوتبال ما همیشه استعداد دارد اما بد مدیریت می‌شود و بد شدن آن هم پس از رفتن دادکان بود که بدترین آدم‌ها وارد این فوتبال شدند. نه اینکه بگویم پس از رفتن دادکان اما از آن زمان به بعد این اتفاقات افتاد چون انتقاد به مدیریت هر دوره‌ای وارد است.

*نقدهای اساسی زیاد دارید...

من در یک مورد ناراحتی دارم. در کمیته فنی چه افرادی را تصمیم گیرنده کرده‌ایم؟ افرادی که هیچ سابقه‌ای ندارند می‌نشینند و می‌خواهند تصمیم بگیرند که برای مهدی مهدوی‌کیا و وحید هاشمیان بازی خداحافظی بگذارند. بعد از 6 سال می‌خواهند برای ما بازی خداحافظی بگذارند و فکر می‌کنند ما آدم‌های بیکاری هستیم که نشستیم تا آنها برای ما بازی خداحافظی بگذارند. یک نفر گفته که وحید هاشمیان به درد مربیگری نمی‌خورد و سابقه ندارد.

این‌ها چه کسانی هستند که رئیس کمیته فنی فدراسیون فوتبال می‌شوند؟ آقایان حبیبی، روشن، شاهرخی کجا هستند که این افراد رئیس کمیته فنی شوند. چون این افراد فوتبال شناس هستند و این فدراسیون کسانی را می‌خواهد که فوتبال متوجه نمی‌شوند. می‌گویید چرا بازیکنان به سمت مدیریت فوتبال نمی‌روند چون کسی سراغ این افراد را نمی‌گیرد و پیشکسوتان واقعی فوتبال شخصیت دارند. مثلاً ابراهیم قاسمپور شخصیت دارد که به دنبال پست نمی‌رود. او برای گرفتن پست باید به طبقه اول و دوم فدراسیون فوتبال برود و چای بخورد و در طبقه سوم هم تخم مرغ بخورد تا به او پستی بدهند.

هاشمیان: بعد از دادکان بدترین آدم‌ها وارد فوتبال شدند

*بالاتر به رنکینگ هم اشاره کردید که تیم ایران اول آسیاست اما برخی این رنکینگ را قبول ندارند. آیا ما واقعاً اولین تیم آسیا هستیم؟

اصلاً ما قهرمان جهان اما آیا ما امکانات سخت افزاری، نظم و انضباط، مدیریت و تمام مسائل مربوط به حرفه‌ای بودن را داریم؟ با این حال و با هر وضعیتی که هست ما بین بهترین تیم‌های آسیا هستیم، چون ما استعداد داریم و بازیکنان‌مان خودجوش بالا می‌آیند.

*با این وضعیت که می‌گویید اگر ضعف‌ها پوشانده شوند و استعدادها پرورش یابند می‌توانیم از سطح آسیا بالاتر برویم؟

صددرصد می‌توانیم در آسیا بهترین و در اروپا هم می‌توان به تیم‌هایی مانند دانمارک و سوئد نزدیک شویم. می‌توانیم خودمان را از فوتبال آسیا جدا کنیم.

*شمار بازیکنان ایرانی در لیگ قطر زیاد شده است. این موضوع به سود فوتبال ماست؟

از نظر مالی به سود بازیکنان است اما از نظر فوتبالی به ضرر فوتبال ماست. درست است که امکانات فوتبالی قطر بالاست و بهتر از ما امکانات دارند اما سطح لیگ این کشور بالا نیست و باعث افت فوتبالیست‌های ما می‌شود.

*انتقاد دیگری که در خصوص بازیکنان ایرانی مطرح می‌شود بحث رقم قراردادهای آنهاست، اینکه آنها نسبت به پولی که می‌گیرند کیفیت لازم را ندارند. حالا می‌خواهیم بدانیم وحید هاشمیان با آن کیفیت آخرین قراردادش در فوتبال ایران چقدر بود و آیا اکنون حق این بازیکنان گرفتن چنین مبالغی هست؟

آخرین قرارداد من با باشگاه پرسپولیس بود و قرارداد 490 میلیون تومان بود که 230 میلیون تومان آن را ندادند و جریمه دیرکرد مالیات را هم ندادند. ضمن اینکه همه بازیکنان لیگ پول بالایی نمی‌گیرند و شاید در قرارداد آنها چیزی نوشته شود اما همه پول را به آنها نمی‌دهند. آنهایی که پول می‌دهند فقط باشگاه‌های صنعتی هستند آن هم چند بازیکن میلیاردی دارند. ضمن اینکه وقتی پول را نمی‌گیرند چه فرقی دارد که شما در قرارداد بنویسید 2 میلیارد.

بهتر است تحقیق کنید که چقدر پول وارد فوتبال می‌شود، چقدر آن به فوتبال می‌رسد، چقدر به بازیکنان می‌رسد و بقیه پول کجا می‌رود. حتماً باید این موضوع بررسی شود و ببینم پول وارد شده به فوتبال به جیب چه کسانی می‌رود.

* وقتی به ایران آمدید با برانکو ایوانکوویچ دیدار کردید؟

نه، آخرین بار او را در جام جهانی 2006 آلمان و بعد از بازی با آنگولا دیدم. او سوار اتوبوس شد و من هم با تاکسی به مونیخ رفتم که به درمان کمر دردم برسم.

*حضور او را در پرسپولیس چگونه ارزیابی می‌کنید؟

او از فوتبال ما شناخت دارد و 6، 7 سال در فوتبال ما حضور داشت. اگر حاشیه‌ها را از پرسپولیس دور کنیم به نظرم برانکو می‌تواند در این تیم موفق باشد و سر و سامان بگیرد. بستگی دارد که سال آینده تیم چگونه یارگیری کند و چه شرایطی داشته باشد.

*در مبارزه با حاشیه او را چطور می‌بینید. مثلاً در جام جهانی 2006 در این خصوص چندان قوی عمل نکرد؟

به نظرم چون برانکو مربی کم‌حاشیه‌ای است می‌تواند حاشیه‌های پرسپولیس را هم جمع کند. تیم ملی سال 2006 ستاره‌های زیادی داشت و به این دلیل حاشیه زیاد بود. اصلاً خود آن تیم حاشیه بود که فدراسیون فوتبال با سازمان تربیت بدنی درگیری داشت و این بزرگترین حاشیه بود. برانکو در پرسپولیس می‌تواند حاشیه‌ها را جمع کند.

*درباره تیم فوتبال امید چه نظری دارید. با کادرفنی جدید این تیم می‌توانیم بعد از 40 سال به المپیک برویم؟

کادرفنی جدید زیاد هستند و من نمی‌توانم اسم آنها را حفظ کنم! امیدوارم به المپیک صعود کنیم اگر هم نشد می‌گوییم 40 سال نشده و این بار هم روی آن 40 سال. بازی‌های این تیم را کم دیدم و نمی‌توانم نظری بدهم.

*درباره تیم ملی هم صحبت کنیم که گروه بندی مشخص شده و هنوز خیلی‌ها می‌پرسند آیا می‌توانیم به جام جهانی صعود کنیم یا نه. تا چه زمانی باید سؤال این باشد و کی باید بپرسیم که چه راهکاری وجود دارد تا به مرحله دوم جام جهانی صعود کنیم؟

فوتبال سخت شده است. هیچ حریفی را نمی‌تواند آسان گرفت و بازی امارات مقابل ایران نشان داد همه به هم نزدیک شده‌اند. برای اینکه به مرحله بعدی برویم برنامه‌ریزی 10 ساله می‌خواهیم و باید از حالا روی نوجوانان کرد. من دوست دارم برویم و قهرمان دنیا شویم اما واقعیت این است که اکنون فقط باید به صعود فکر کرد و بعد اینکه از مرحله اول با نتایج آبرومندانه بازگردیم. هنوز سطح فوتبال آسیا به آنجایی نرسیده که بخواهد در جام جهانی کار بزرگی انجام دهد. سال 2002 هم میزبانی در موفقیت کره‌جنوبی نقش داشت.

*به نظرتان قهرمان لیگ قهرمانان اروپا کدام تیم می‌شود؟

خیلی پیش‌بینی سختی است، شاید یوونتوس قهرمان شد.

*شما بعد از این همه سال که از فوتبال خداحافظی کردید اضافه وزن ندارید و هنوز بدن‌تان روی فرم است. مدام ورزش می‌کنید که اضافه وزن ندارید؟

البته به تهران که آمدم، آبگوشت زیاد خوردم و 4، 5 کیلویی چاق شدم اما همیشه ورزش می‌کنم. حتی زمانی که با کلاس‌های مربیگری‌مان به مجارستان سفر کرده بودیم با یک تیم دسته اولی دیدار دوستانه برگزار کردیم که من خیلی خوب بودم و مربی آن تیم به من گفت بیا به عنوان بازیکن و مربی در تیم ما باش که قبول نکردم. همین چند کیلو اضافه وزن هم ناراحتم می‌کند و دوست ندارم چاق شوم.

*ببخشید اگر اذیت‌تان کردیم و حاشیه رفتیم. همیشه بحث‌مان این است اگر امثال شما، حمید استیلی، خداداد عزیزی و ... در این فوتبال صحبت نکنید، چه کسی باید صحبت کند...

امیدوارم آنهایی هم که صحبت می‌کنند نان را به نرخ روز نخورند.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس