به گزارش مشرق، دهمین جلسه از سلسله نشستهای «نسبت سینمای ایران و
منافع ملی» عصر روز گذشته با موضوع «سینمای اجتماعی و نقد سازنده» با حضور
جلیل سامان کارگردان سینما و تلویزیون، فرهاد توحیدی فیلمنامهنویس و رئیس
سابق هیئتمدیره خانه سینما و همچنین ناصر هاشمزاده، فیلمنامهنویس و
منتقد سینما در حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش
"رجانیوز"، در ابتدای این نشست هاشمزاده با اشاره به اینکه سینمای اجتماعی
ما باید بر ادبیات اجتماعی تکیه کند گفت: متاسفانه این تکیهگاه وجود
ندارد و ادبیات اجتماعی ما بیشتر صبغه سیاسی دارد، برای مثال آثار صادق
هدایت یا جلال آلاحمد که قبولش داریم و برایش سالگرد میگیریم واقعا چقدر
جای کار دارد.
سینمای اجتماعی ایران سیاستزده است
وی
یکی از دلایلی که اجازه نمیدهد از داشتههای ادبیات اجتماعی در حوزه
سینما استفاده کنیم را سیاستزدگی دانست و افزود: وجهه غالب سینمای اجتماعی
ایران سیاست زدهگی است و حیات مستمری هم ندارد و البته شاید گریزی از آن
هم نباشد اما ادبیات که باید پشتوانه آن باشد حضور ندارد بنابراین فاقد
سینمای اجتماعی مناسب هستیم.
هاشمزاده ادامه داد: فیلمسازان ما بیشتر با زبان سمبلیک مسائل اجتماعی را بیان میکنند و این سینما را تضعیف میکند.
وی
خواستگاه سینمای اجتماعی غرب را ادبیات اجتماعی دانست و افزود: سینمای
اقتباسی امروز وجه مهمی از سینمای غرب است و بسیاری از برندگان جوایز در
جشنوارههای غربی فیلمهای اقتباسی هستند ولی متاسفانه سینمای ما از قوت
داستانی برخوردار نیست.
عدم امنیت فیلمساز در یک جامعه بدون مدارا علت ضعیف بودن نقد اجتماعی
در
ادامه این نشست فرهاد توحیدی با اشاره به اینکه جامعه مبتنی بر تساهل؛
مدارا و بردباری نقد را برمیتابد گفت: جامعهای که برای بیان حقایق از
سمبلها استفاده کند ناشکیباست.
وی احساس عدم امنیت
فیلمسازان در یک جامعه بدون مدارا را علت ضعیف بودن سینما و نقد اجتماعی
دانست و با ذکر مثالی از مدیریت سینمایی قبل ادامه داد: جواد شمقدری زمانی
قول داده بود فیلمهای توقیفی را از توقیف بیرون بیاورد. او در این راه
تلاشهایی کرد و برای مثال «به رنگ ارغوان» را میتوان نام برد که از
حوزهی امنیت، تقدسزدایی کرد و نشان داد یک مامور امنیتی نیز ممکن است
پایش بلغزد و عاشق سوژهاش بشود.
توحیدی ادامه داد:
نقد اجتماعی یعنی اگر در حوزهای ناهنجاری دیدی آنرا واشکافی کنی و اگر
میتوانی راه حل ارائه بدهی و اگر نه فقط مشکل را مطرح کنی. ما امروز دچار
فروپاشی اخلاقی هستیم و به همین دلیل هم فیلمسازهایی که درباره اخلاق فیلم
میسازند مشتری دارند.
توحیدی ادامه داد: سینمای دهه
۵۰ و ۶۰ آمریکا به دلیل اینکه به نقد رو میآورد پوست میاندازد و در دهه
۷۰ جامعهای که منبعث از قدرت مردان است زیر تیغ نقد قرار میگیرد و نمونه
بارز آن فیلم «راننده تاکسی» است که یک سرباز از جنگ برگشته را نشان میدهد
که از همه مردان متنفر است.
وی با بیان اینکه
سرمایه محافظهکار است افزود: اگر فیلمساز احساس امنیت نکند و سرمایهگذار
نیز از بازگشت پولش مطمئن نباشد سینما پیشرفت نمیکند و شاهد فیلمهایی
خواهیم بود که از سیاست آسه برو آسه بیا تا گربه شاخت نزنه تبعیت کردهاند و
به ابتذال رو میآورند تا بفروشند.
بحران نقد تخصصی در عرصه فرهنگ و هنر
در
ادامه جلیل سامان مشکل نقد را شامل تمام حوزهها در جامعه ما دانست و گفت:
جای خالی نقد و تحلیل درست و سازنده در تمام عرصه فرهنگی و هنری کشور
احساس می شود. سینماگر و مدیر فرهنگی در ایران مشاور تخصصی ندارد و بر اساس
برداشتهای شخصی اقدام میکند. نگاه مدیر فرهنگی به فیلمنامه غیرکارشناسی
است و معمولا انتخابهای مدیران دلیل سیاسی دارد و وجه فرهنگی و هنری مغفول
می ماند.
وی با اشاره به نقش منتقدان در سینما
افزود: در حوزه سینما و تلویزیون اگر هم منتقدهای خوبی داشته باشیم،
متاسفانه وجه سیاسی در نگاهشان غالب است. متاسفانه منتقدان که باید نقدهای
فنی و لازم اول به فیلمساز برای تقویت کار و به مدیر بدهند. اما
متاسفانه اینگونه نیست.
سامان اقزود: متاسفانه ما با
بحران نقد در جامعه مواجهایم و نقد تخصصی خیلی کم داریم و سمت و سوی نقد
ما به گونهای است که فیلمساز دچار توهم میشود.
آیا پولی که از بانکها وارد سینما میشود سالم است؟
در
ادامه این نشست ناصر هاشمزاده با اشاره به اینکه در جامعهای زندگی
میکنیم که در آن انقلابی رخ داده و عنوانی به نام اسلامی دارد گفت: برخی
از داعیهداران انقلاب اسلامی معتقدند هر آنچه اتفاق میافتد باید در حیطه
تفکر انقلاب اسلامی باشد و حتی این ادعا وجود دارد که قرار است تمدن اسلامی
احیا شود. این داعیهی کمی نیست. واقعیت این است که اتفاق کوچکی نیفتاده و
این انقلاب بسیاری از معادلات را به هم زده و این داعیه که فرهنگ اسلامی
را باید در همه جا سیطره بدهیم یقه سینما را هم گرفته است.
وی
در ادامه تصریح کرد: من بارها گفتهام که چرا اینقدر که به سینما دقت
میکنید تا ضد منافع ملی نباشد، مثلا در حوزهای مثل اقتصاد دقت نمیکنید؟
واقعا اقتصاد بانک ما چقدر اسلامی است؟ متاسفانه سود و منافع گروه خاصی که
سلطهگر مالی هستند بر بسیاری از شئون مردم حاکم است و وقتی به سینما
میرسیم خیلی گرفتاریها داریم و معتقدم مراقبت فقط نباید در سینما باشد و
جامعه باید به موازات هم رشد کند.
هاشمزاده ادامه
داد: الان بانکها در سینما ورود پیدا کردهاند باید هم بکنند! اما آیا این
پول سالم است؟ وی به نامه امام علی (ع) به مالک اشتر اشاره کرد که امام
میفرماید: گوشت برای شنیدن حقایق آماده باشد و آنها را از خود مران.
سینمای ایران مرثیهخوان شده است
هاشمزاده
تصریح کرد: مسئولان فرهنگی بیش از اینکه سیاسی باشند سیاستزدهاند و
نمیدانند جامعه را نباید بهشت برین و جهنم نشان دهند بلکه باید آنچه که
هست را به تصویر بکشند. سیاستزدگی سبب شده جلوی نقادی درست گرفته شود.
وی
با اشاره به سیاسی بودن تمام شئون زندگی انسان گفت: انسان در همه شئون با
سیاست ارتباط دارد ارسطو میگوید طبع انسان سیاسی است بنابراین کسی که
میگوید من سیاسی نیستم متوجه نیست چه میگوید، اما سیاستزدگی ارزشهای
انسانی را کنار میزند و منجر به گرایشهای رانتخوارانه در حوزه فرهنگ
میشود. سینمای ایران الان مرثیهخوان شده نه اینکه فقط سیاهنما باشد.
معلوم است برخی از فیلمنامههای سینمای ایران را کسی نوشته که بویی از مدرسه نبرده است
در
ادامه این نشست فرهاد توحیدی به عوامل درونی تأثیرگذاری بر سینمای اجتماعی
اشاره کرد و گفت: معماری و حوزه اندیشه در سینما به فیلمنامهنویس مربوط
میشود و هر کسی پس از او میآید چیزی در دست دارد اما فیلمنامهنویس با
کاغذ سفید مواجه است و سرمایهاش فکرش است.
وی
افزود: یک تکنسین را میتوان دو ساله تربیت کرد اما میوه تربیت
فیلمنامهنویس دیر به سرانجام میرسد چرا که فیلمنامهنویس باید ماجراجو
باشد، همه چیزدان و همه چیز خوان باشد و به یک معنا حکیم باشد. برخی از
متونی که در سینمای ایران میبینیم معلوم است به دست کسی نوشته شده که بویی
از مدرسه نبرده است. بالای سر کلاس درس افلاطون نوشته بود هر کس هندسه
نمیداند وارد نشود اما ما بالای سر در سینما چنین تابلویی نداریم که رویش
نوشته باشد هر که سینما نمیداند وارد نشود.
توحیدی
با اشاره به سینمای داریوش مهرجویی ادامه داد: مهرجویی در فیلمهایش از عدم
قطعیت سخن میگوید. او در فیلم لیلا ارزشهای مردانه حاکم بر جامعه را که
میگوید مرد نباید بدون بچه باشد و نسل باید ادامه پیدا کند را نشان
میدهد.
وی با بیان اینکه خانواده هسته اولیه
اجتماع است افزود: شما ببینید چقدر برای مهرجویی مانع میتراشند و او را
وادار میکنند تا خودسانسوری کند و نتیجهاش این است که سینمایش دچار وضعیت
امروز میشود. علی سنتوری توقیف میشود و تهیه کنندهاش سکته میکند و
فیلم بانو هم سالها دچار قهر مدیران فرهنگی وقت میشود و اینها سبب
میشود تا سینمای مبتذل رشد کند.
توحیدی اضافه کرد:
چرا مهرجویی به این وضع افتاده چون کاری کردهاند تا برای فیلمسازی روند
آسه برو آسه بیا را پی بگیرد تا فیلمش توقیف نشود و تهیه کنندهاش سکته
نکند.
سینماگر ما از جامعه عقب است
در
ادامه این نشست جلیل سامان گفت: سینماگر ما از جامعه عقب است. انقلاب شد
اما سینمای ما از انقلاب عقب ماند و متاسفانه هنوز روی اغلب شخصیتها و
مردان انقلاب اسلامی کار نشده است و سینما به آنها بیاعتنا بوده است.
وی
تاکید کرد: فیلمنامه را باید فیلمنامهنویس بخواند و آدمی که سیاست خوانده
نمیتواند آنرا بفهمد و نکته دیگر اینکه در سینمای ما نیروی مناسب
فیلمنامه نویس تربیت نمیشود.
نهادهای دولتی نسبت به جامعه احساس دین نمیکنند
در
ادامه مجری برنامه به وجود سه ضلع معترض در سینمای ایران اشاره کرد و از
آنها با نام فیلمساز، مدیران فرهنگی و مخاطبان سینما یاد کرد که توحیدی در
این باره توضیح داد: همه آنچه در گذشته اتفاق افتاده تلخ و ناگوار نبوده و
سینمای اجتماعی ایران شاهد شیرینیها و موفقیتهایی هم بوده است.
وی افزود: جامعه به سمتی میرود که من به آن خوش بین هستم چرا که معتقدم کارها با صبر نیکو شود.
توحیدی
با اشاره به تاثیر پول نفت در سینما افزود: متاسفانه ما در جایی زندگی
میکنیم که همه از دولت متوقعاند، اما مشکل زمانی درست میشود که اقتصاد
سینما را دولت اداره نکند. ما همه از پول نفت مسموم شدهایم و کار در جامعه
ما یک ارزش محسوب نمیشود، البته برخی چند شیفت کار میکنند و همچنان
کمیتشان هم لنگ است.
وی ادامه داد: جامعهای که
شهروندان مطالبهگر دارد با پول مالیات مردم اداره میشود، ولی الان
نهادهای دولتی نسبت به جامعه احساس دین نمیکنند چون درآمدشان متکی به مردم
نیست و از پول نفت تامین میشود. سینمای اجتماعی زمانی رشد میکند که حقوق
شهروندی رشد کند و همه به قانون تمکین کنند و با مدیریت مجمع الجزایری
مواجه نباشیم. مدیر، فیلمساز، نقاد و تماشاگر ما باید شهروند محسوب شوند و
معنای شهروند متفاوت از رعیت است.
در ادامه هم جلیل
سامان با اشاره به ضلع چهارم معترضان سینمای ایران ادامه داد: معترضان
سینمای ایران ضلع چهارمی هم دارد که نقادان هستند و مغفول مانده است.
درباره بحث منافع ملی هم باید گفت که تعریف هر نهادی در جمهوری اسلامی از
منافع ملی متفاوت است.
عدهای میگویند من بِرندم و امکانات میگیرند و پاسخگو هم نیستند!
در
پایان این نشست ناصر هاشمزاده با اشاره به تبعیض در سینمای ایران گفت:
نابودی بسیاری از ملتها به دلیل این نبود که قانون نداشتند، بلکه به این
دلیل بود که در اعمال قانون تبعیض روا میداشتند و باید بگویم که در سینما
هم شاهد این تبعیض هستیم و سالهاست که تبعیض در سینمای ایران نهادینه شده
است. عدهای با کمال پررویی میگویند من برندم و امکانات میگیرند بدون
اینکه پاسخگو باشند. مشکل سینمای اجتماعی فیلمنامه است اما پول را جای
دیگری هزینه میکنند و در واقع ارادهای برای اصلاح سینمای اجتماعی مشاهده
نمیشود.