به گزارش مشرق، برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله و یادداشت روز خود را به موضوعات اینجا منطقه جنگی است، ولادت دوباره ایران، راه را برای پیروزیها هموار کنیم، سرپلهای داخلی درجنگ نیابتی، داعش، موجودی پیچیده و ابزاری خطرناک، راهکار مواجهه با مخالفان دولت، سعودیها به کجا میروند؟!، ممد خوب شد نیستی ببینی...، آزادسازی؛ راهکار بلندمدت و... اختصاص داده اند که مشروح آن به شرح زیر است.
اینجا منطقة جنگی است
محمد ایمانی: آتش تعدی و جنگ در منطقه ما بعد از 14 سال همچنان شعله ور است. اگر دولت بوش سال های 2001 و 2003 شعله جنگ را در افغانستان و عراق برافروخت امروز دولت اوباما براساس تجارب آن دو جنگ، جنگ های نیابتی را در سوریه و عراق و یمن و در مرزهای ایران و لبنان گسترش داده است. چه فرقی می کند شیعه باشند یا سنی، عرب یا کرد، آنها که در روزگار انباشته از جاهلیت مدرن در عراق و سوریه و یمن به خاک و خون کشیده می شوند، به اسارت می روند و یا از خانه و کاشانه آواره می شوند. دیروز در افغانستان و عراق، آمریکایی ها رأساً شهروندان بی گناه را شبانه از اتاق خواب بیرون می کشیدند و در بازداشتگاه ها برهنه و تحقیر و شکنجه می کردند و امروز اوباش اجیر شده به نیابت از آنها، همین سبعیت های جاهلیت مدرن را به نمایش می گذارند. هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا مرداد سال گذشته با انتشار کتاب خاطرات خود عنوان کرد «من به 112 کشور سفر کرده بودم و با برخی از دوستان توافق حاصل شد تا به محض تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فرو پاشید و با انقلاب مصر همه چیز تغییر کرد. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز 5 ژوئیه 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا به همراه اروپا هر چه سریع تر به رسمیت بشناسیم». امروز دولت اوباما چند برابر دولت بوش در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) جنایت می کند.
در چنین اوضاع اسفباری، آرامش و امنیت و ثبات ایران بی نظیر است. به تعبیر گزارش تیر ماه 1393 فارین پالیسی «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثبات ترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 و در دیدار با شاه در کاخ سعدآباد گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از پرچالش ترین مناطق جهان است. مدتی بعد موج انقلاب اسلامی، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیش بینی خود مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقه ای آشوب زده، جزیره ثبات است». می شد وضعیت رنج بار کوبانی و تکریت و رمادی و ادلب و تدمر و تعز و صنعا و مأرب برای مردم ما نیز اتفاق بیفتد چنان که شبیه آن 35 سال پیش برای سوسنگرد و هویزه و دهلران و خرمشهر ما اتفاق افتاد. در آن روزگار، دل آرامی - بخوانید خوش خیالی یا خیانت- امثال بنی صدر خون به دل ملت ما کرد و آن جنایت ها رقم خورد. دشمن بی سر و پا، طمع کرده و تاخته بود و مگر انکار او می توانست علاج درد باشد؟ مگر مذمت مقاومت و طفره از هماوردی و سینه سپر کردن در برابر متجاوز می توانست نسخه نجات بخش باشد؟! محاصره آبادان شکست و خرمشهر آزاد شد چون مردمان آزاده از سرور آزادگان آموخته بودند می توان از گردنه مشکلات و چالش های صعب، به پشتوانه روحیه مجاهدت و شهادت طلبی با موفقیت عبور کرد. «صبراً یا بنی الکرام فما الموت الا قنطرهًْ... صبور باشید ای فرزندان کرامت که شهادت نیست مگر پلی که شما را از ناگواری و آسیب و زیان به وسعت بهشت و نعمت های دایمی عبور می دهد».
اگر واقعیت ها از تعدی ، منطق نشناسی، گستاخی و تهاجم دشمن و میل او به ایجاد بی ثباتی و ناامنی در مرزهای ما خبر می دهد، لاجرم باید در تراز این واقعیت مهیا بود و با عزم و بصیرت برای این مصاف آماده شد. اگر ملتی می خواهد دشمنان او ناگهان بر سرش نتازند و مجال واکنش را از او نگیرند، لاجرم باید با نگاهی ژرف اندیش و با اراده ای استوار زیست کند. نمی شود دشمن، آرایش تعدی و تخاصم داشته باشد- چنان که تاریخ سده اخیر به ویژه 70 سال گذشته - شهادت می دهد و شما گارد آشتی و انفعال و ضعف و صلح طلبی اختیار کنید. چنین گارد اشتباهی فقط دشمن را گستاخ تر می کند و در آتش طمع او بیشتر می دمد. بله اگر دشمن گارد صلح اختیار می کرد و رفتار او هم گفتار و ادعایش را تأیید می کرد، در چنین شرایطی صلح ترجیح داشت اما مجنون وار، شیفته- لیلی که نه- دشمن زشت منظر و زشت کردار شدن، خودفریبی است. نمی شود دشمن حتی خرید با واسطه هواپیمای مسافربری را در بحبوحه مذاکره برای توافق تحریم کند و بگوید این هواپیماها را در صورت پرواز مصادره خواهد کرد و شما امید مسالمت و آشتی و توافق و پایبندی او به تعهدات داشته باشید یا خیال کنید دل دشمن با شما نرم می شود.
چه فرقی می کند دولت دهم باشد یا یازدهم، عمرو باشد یا زید؛ وقتی دشمن علناً اعلام جنگ اقتصادی می کند، غصه دار است که واردات کالاهای لوکس تجملی مهار نشود و مثلاً اعلام شود ایران بزرگ ترین وارد کننده پورشه در منطقه است! رنج آور است که هم در دولت سابق و هم در دولت فعلی از دشواری های اقتصادی تحمیلی و محدودیت های موجود بارها سخن به میان آمد و حتی به غلط وضعیت ما را با وضعیت شعب ابیطالب مقایسه کردند، اما آن چنان که باید جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی، مدیریت منابع و مبارزه با تروریست های اقتصادی (بازوهای جنگ نیابتی دشمن) را جدی نگرفتند. نزاع های حیدری- نعمتی در عرصه سیاست و انتخابات و راه رفتن روی اعصاب مردم و فرافکنی و متهم کردن رقیبان، تا دلتان بخواهد در طول سالیان برقرار بوده اما عزم و اراده جهادی به این معنا که دشمن و دشمنی دشمن را ببینیم و برای خباثت های او چاره جویی کنیم، به همان اندازه رونق نداشته است. البته بی انصافی است اگر نگوییم که در بحبوحه همین منازعات بی مایه و غفلت آفرین، کم نبوده اند گمنامان نام آور و پارسایی- از امثال مجید شهریاری و مصطفی احمدی روشن و حسن طهرانی مقدم و کاظمی آشتیانی و حاج عبدالله والی گرفته تا قاسم سلیمانی و رزمندگان گمنام - که برای دفاع از حریم دیانت و انسانیت، مروت پیشه کردند و از خود گذشتگی نشان دادند.
حقیقت این است که حتی اگر جنگی در میان نبود و امنیت برقرار بود، باز هم رفاه زدگی و عیش طلبی و خوش باشی و غفلت زدگی اسباب عقب ماندگی و خسران ما بود. اراده های والا برای پیشرفت و عزت و خوشبختی، با شکم بارگی و هیجان بارگی و تعیّش و خوش باشی قابل تحقق نیست. این تعبیر شریف از امیرمؤمنان علیه السلام است که در فراخوان یاران خویش به جهاد و مجاهدت فرمود «خداوند شکر را برعهده شما نهاده و امر خویش را به شما واگذاشته و در میدان محدود دنیا مهلتی به شما داده تا سبقت بگیرید. پس کمربندها را محکم کنید که؛ لاتجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ. عزم و اراده با سورچرانی و رفاه طلبی جمع نمی شود» (خطبه 241 نهج البلاغه). حضرت از جمله 2 بار سرزنش کردند که برخی اصحاب در برابر کید و نقشه دشمن، نقشه نمی کشند و در برابر هجوم و حمله او، نمی جنگند و هجوم نمی برند و فقط مسئولیت را متوجه هم می کنند و یکدیگر را خوار می سازند.
حضرت یک بار در خطبه 27 فرمودند «به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند... به خدا سوگند با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند مگر آن که او را خوار ساختند اما؛ فتواکلتم و تخاذلتم. شما مسئولیت را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار ساختید تا غارتگران تاختند... یُغار علیکم ولا تُغیرون و تُغزون و لاتَغزون. به شما حمله و غارت می کنند و شما هجوم نمی برید. با شما می جنگند و شما نمی جنگید». بار دیگر در خطبه 34 می فرمایند «بد آتشی است آتشی که شما برای جنگ بیفروزید. تُکادون ولاتَکیدون و تَنتَقِصُ اطرافکم فلا تَمتَعِضون. لایُنام عنکم و انتم فی غفلهًٍْ ساهون. غُلِبَ والله المُتخاذِلون. برای شما نقشه می کشند و شما نقشه نمی کشید. از قلمرو اطراف شما می کاهند اما ناراحت و خشمگین نمی شوید. چشم از شما بر نمی دارند و نمی خوابند اما شما در غفلت غوطه ورید. به خدا سوگند خوار کنندگان یکدیگر، مغلوب شدند».
نصرت قطعی ولایتخلف الهی در وحدت و الفت و بصیرت و عزم و اراده و مجاهدت است و نه در تواکل و تخاذل. اینکه رهبر معظم انقلاب شعار سرلوحه امسال- و همه سالها- را «همدلی» قرار دادند، ناظر به همین معناست. اینکه «دشمن می خواهد امنیت و ثبات بی نظیر کشور را از بین ببرد» و «جنگ های نیابتی را به مرزهای ما بکشاند» باید احساس مسئولیت و از خود گذشتگی و شجاعت و سلحشوری و نشاط و اراده و ایمان را در ما دو چندان کند. فرافکنی مسئولیت یا مجادله و جنجال و غوغاسالاری و انباشت فضای افکار عمومی از ابهام و اتهام به خیال برد و باخت انتخاباتی و به جبران برخی کم کاری ها، ارمغانی جز ایجاد حاشیه های مسموم و غفلت از واقعیت های خطیر منطقه به همراه نخواهد داشت.
اگر به دنبال پاسداری از ثبات و امنیت و استقلال کشور هستیم، ناچاریم روحیه جهادی را در خود و در میان مردم تقویت کنیم و الفبای این اصلاح مسیر، درک تهدیدها و ضرورت ها و از خودگذشتگی و همدلی مبتنی بر آن است. یعنی اینکه باید به جای هوای مسموم سیاست ورزی بر مبنای «غضب و شهوت» و «حب و بغض های ناحق»، به ایثار و مروت و مجاهدت و الفت و وحدت و اخوت میدان نقش آفرینی و گره گشایی داد. سیاست و مدیریت باید به این ریل در تراز سیاست گذاری های کلان امام و رهبری بازگردد، تا پیروزی ها و موفقیت های بزرگ در دسترس قرارگیرد.
گفتمان جاهلیت جدید سنگ بنای حرکت خویش را بر ارعاب و تهدید و تعدی قرار داده است. به تعبیر مقتدای حکیم انقلاب «گفتمان جاهلیت گفتمانی ظالمانه، زورگویانه، متکبرانه و خودخواهانه است... در مقابل گفتمان اسلامی که طرفدار عدالت، آزادی بشر و از بین رفتن ریشه های استثمار و استعمار و نابودی نظام است... امکان آشتی و نزدیکی این دو گفتمان به یکدیگر هیچ گاه وجود نخواهد داشت زیرا یک گفتمان قائل به ظلم و ستیزه گری با ملت هاست در حالی که گفتمان دیگر، قائل به حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان است». حربه شیطان، ارعاب است اما این حربه فقط دوستان شیطان را می ترساند «انما ذلکم الشیطان یُخوّف اولیائه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین». اگر ترسی از شیاطین به دل راه پیدا کرد و ما را دچار خطای محاسبه کرد، باید نگران باشیم که مرز ما با دشمن به هم خورده است.
فقط دوست شدگان با شیطان از او می ترسند. حساب خیانت پیشگان و مأموران دشمن جداست و آنها را نمی توان از خواب زدگی بیدار کرد اما با همه آنها که دل در گرو اسلام و عزت کشور دارند می توان این جملات شیخ فضل الله نوری(ره) را بازگو کرد که «اختلاف میان ما و لامذهب هاست که منکر اسلامیت و دین حنیف اند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بی مروت بی دین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه می دهند که علما دو فرقه شده اند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب می دهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بی انصاف نمی گذارد». سرپل ها و مأموران نیابتی دشمن بعد از یک قرن همچنان مأمور جابه جا کردن تابلوها و دادن آدرس های اشتباه و سوزاندن ریشه های همدلی هستند. ابتدا باید ریشه آنها را سوزاند.
ولادت دوباره ایران
کورش شجاعی: تصرف خرمشهر و جداسازی خوزستان از ایران تنها بخشی از آرزوها و اهداف صدام و اربابان و حمایت کنندگانش بود که البته به لطف پروردگار و دلاورمردی های رزمندگان، این پیروان راستین اسلام ناب محمدی، صدام جنایتکار این آرزوی باطل را در حضیض ذلت به گور برد، آنچه صدام آن دیکتاتور جنایت پیشه خائن به اسلام و مسلمین با چراغ سبز حامیان غربی، منطقه ای و عربی خود در سر پرورانده بود، فتح ایران و گرفتن جشن پیروزی در تهران، تجزیه و تکه تکه کردن ایران تازه انقلاب کرده بود، صدام و ارتش بعث برای رسیدن به این آرزوهای کذایی با استفاده از چندین لشکر مکانیزه و مجهز به پیشرفته ترین سلاح های روز که آمریکا، شوروی سابق و برخی از کشورهای غربی در اختیارش گذاشته بودند در کنار بهره گرفتن از حمایت های سیاسی و مالی بی دریغ بسیاری از کشورهای منطقه و فرامنطقه ای ، با حمله ای همه جانبه و برق آسا و البته با استفاده از غفلت و بلکه خیانت بنی صدر، ابتدا با درهم شکستن مقاومت جانانه 35 روزه «جهان آرا» های دلاور، خرمشهر این عروس شهرهای ایران را با ارتکاب انواع جنایت های جنگی به تصرف درآورد و بلافاصله قصد جداکردن خوزستان از ایران و تجزیه کشورمان را داشت دشمنان با پیشاهنگی صدام می خواستند آنچه از ایران این کشور بزرگ و دیرپای باقی می ماند تنها «چند پاره ای» ضعیف و ذلیل شده باشد که نه عزتی و نه استقلالی و نه تاثیری در منطقه و جهان و نه حتی موجودیتی واقعی و قابل توجه داشته باشد به همین دلیل جنگ صدام و حامیانش علیه ایران نه صرفا برای سقوط نظام اسلامی و جداکردن چند استان مهم از ایران و حتی تجزیه آن طراحی نشده بود بلکه آنها همه این اهداف را تحت هدف کلی استحاله کشور و ملت بزرگ و متمدن ایران با آن پشتوانه 7 هزار ساله تاریخی و فرهنگی و در هم شکستن اراده ملت بزرگ این سامان و به ذلت و اضمحلال کشاندن آن و خلاصه «مرگ ایران» دنبال می کردند و از این رو برای رسیدن به این هدف از ارتکاب هیچ جنایتی در حق ملت ایران کوتاهی نکردند آنها به خاطر برخورداری از حمایت های تسلیحاتی غربی و دلارهای نفتی عربی آنقدر سلاح و تجهیزات داشتند که برای نشانه گیری رزمندگان ما در برخی موارد به جای استفاده از اسلحه «ژ 3» و مانند آن با دو لول های ضدهوایی، پیکر پاک و سینه های ستبر رزمندگان ما را آماج گلوله های خود قرار می دادند، آنقدر مین در اختیار آنها گذاشته بودند که براساس آمار جهانی، به خاطر کاشته شدن چند میلیون مین ضد تانک و ضد نفر در مناطق مرزی کشورمان توسط صدامیان که هنوز پس از گذشت حدود سه دهه از جنگ، این مین ها از هم وطنانمان قربانی می گیرد ایران به عنوان دومین کشور جهان از نظر مین های کاشته شده در آن شناخته می شود، آرزومندان فروپاشی و پایان «حیات ایران» در کنار آن حمایت های بی حد و حصر تجهیزاتی ، سیاسی و مالی از صدام از حدود 48 کشور جهان خصوصا از کشورهای عربی چند هزار مزدور برای حضور در جبهه های جنگ علیه کشورمان اجیر کردند.
صدام و حامیانش برای تحقق اهدافشان به هر جنایتی دست زدند از تحویل بمب های شیمیایی به صدام تا تحریک اعراب برای مقابله با ایران و تا انجام تبلیغات و فعالیت های گسترده برای دامن زدن به «ایران هراسی» و تبدیل آن به «ایران ستیزی» و تا حمایت های آشکار و پنهان از مدرسه های وهابی تکفیری پرور و تشویق گردانندگان این «مدارس ضرار و قتال» به صدور فتوای قتل و کشتار ایرانیان و دیگر مسلمانان غیرهم کیش خودشان و هزاران جنایت دیگر که برخی از آنها تازه حالا پس از گذشت حدود 26 سال از پایان جنگ تحمیلی، از برخی جنایت های دست پرورده های آمریکا، رژیم صهیونیستی و صدام مدارس تکفیری پرور مورد حمایت جدی وهابیت آل سعود پرده برداشته می شود از جمله این که همین چهارشنبه هفته گذشته 30 اردیبهشت این خبر جانسوز و تکان دهنده از قول سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در خبرگزاری ها منتشر شد که در جریان تفحص های اخیر و بازگرداندن پیکرهای مطهر 270 شهید از مناطق جنگی، پیکر 175 رزمنده غواص و فرزند دلاور ایران عزیزمان با دست های بسته و بدون جراحت در منطقه عملیات کربلای 4 کشف شده که این واقعیت استخوان گداز و جانفرسا از وقوع جنایتی بس هولناک و فاجعه بار و باور نکردنی مانند جنایت هایی که اکنون هم فکران وهم کیشان داعشی صدامیان مرتکب می شوند حکایت می کند.
گرچه مردم بزرگ این سامان پیش از این ها نیز ماجراهای تلخی مانند کشف گورهای دسته جمعی رزمندگانشان را در طلائیه و جاهای دیگر شنیده بودند همچنین این مردم شهید داده، صبور، غیور، بزرگوار ، مقاوم و استوار مطالبی نیز درباره عبور دادن بی رحمانه تانک های بعثی ها از روی پیکرهای فرزندان دلاورشان همچون حسین علم الهدی و 60تن از یارانش را در جریان عملیات نصر که دی ماه سال 59 در هویزه به وقوع پیوست شنیده اند اما زنده به گور کردن فرزندان خود را با دست های بسته توسط مزدوران و دست پرورده های آمریکا و صدامیان متاثر از مدارس وهابی سعودی را نشنیده بودند.
با همه این احوال ما به عنوان مسلمان براساس آیات صریح قرآن همان گونه که بر این باور قطعی که شهدای گرانقدر اسلام از جمله شهیدان والامقام 8 سال جنگ تحمیلی در محضر پروردگار کریمشان روزی خور هستند هیچ شکی نداریم، همچنین تردیدی نیز نداریم که همه جنایت کاران تاریخ از اسکندر، چنگیز، تیمور، هیتلر، لنین و استالین، گرفته تا سران رژیم صهیونیستی، صدام و حامیانشان و تمام جنایت کاران تاریخ در محضر عدل الهی به عقوبتی بس سخت و سهمگین و متناسب با جنایت هایشان دچار می شوند چرا که این جنایتکاران علاوه بر جنایت هایی که در زمان حیات ننگین و جنایت کارانه شان مرتکب شدند، موجب پایه گذاری یا ترویج افکار و رفتاری شدند که به بهانه هایی از جمله نژاد پرستی، برتری قومی، برتری نژادی، تکفیر و مباح دانستن و جایز شمردن ریختن خون دیگران شدند.
نمونه بارز ترویج و دست زدن به این گونه جنایت ها در دو، سه دهه اخیر جنایت های صدامیان علیه ملت ایران است و نمونه مشخص چند سال اخیر و همین روزهایی که در آن زندگی می کنیم وقوع جنایت های هولناک و متعدد علیه مسلمانان و غیرمسلمانان توسط القاعده و داعشی های دست پرورده فرقه وهابیت هستند همه این ماجراها و جنایت ها گرچه بسیار تلخ و ناگوار و اسفبار است اما وقوع این جنایت ها در عراق و سوریه و یمن و ... و آنچه هنوز پس از سال ها از جنایت صدامیان پرده برمی دارد حالا بیش از گذشته برای جوانان و آنانی که به خاطر سن و سالشان یا هر دلیل دیگری توفیق درک سال های دفاع مقدس را نداشته اند روشن می کند که اولا صدامیان که آن جنایت ها را در حق ملت ایران مرتکب شدند چه نسبت و «برادر خواندگی» با تکفیریان و داعشیان داشتند و دارند و نکته مهم دیگر اینکه اگر آن جانفشانی ها و دلاورمردی های رزمندگان ارتش، بسیج، سپاه و ایستادگی ها و حمایت های مردمی نبود و درخت عزت، استقلال، مانایی، ماندگاری، تمامیت ارضی و «حیات ایران زمین» با خون بیش از 230هزار شهید گلگون کفن و ایثارگری حدود 500هزار جانباز و فداکاری هزاران رزمنده غیور این مرز و بوم آبیاری نمی شد اکنون نه تنها از آزادی خرمشهر عزیز و خوزستان و ... خبری نبود بلکه از عزت و استقلال و ایران یکپارچه و مقتدر و موثر در منطقه و جهان و ایرانی که الگوی ظلم ستیزی در جهان امروز است اثری نبود پس اگر سالروز آزادسازی خرمشهر که سرآغاز مبارک جلوگیری از تکه تکه شدن ایران و فروپاشی کشورمان بود را به عنوان سالروز ولادت دوباره ایران بدانیم و بخوانیم سخنی به گزاف نگفته ایم پس سالروز ولادت دوباره ایران عزیز تر از جانمان بر همه ایرانیان خصوصا خانواده معزز شهیدان، جانبازان سرافراز، رزمندگان و بر تاریخ و اعصار گذشته و حال و آینده ایران مبارک باد.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
راه را برای پیروزی ها هموار کنیم
«راه را برای پیروزی ها هموار کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛هفته گذشته درحالی سالروز مبعث پیامبر بزرگ اسلام و ماه رجب که از ماه های حرام است را پشت سر گذاشتیم که جهان اسلام مالامال از رنج جنگ ها و درگیری ها بود و همچنان این برادرکشی ها ادامه دارد.
پیامبر اسلام، پیامبر رحمت است و اولین شعار اجتماعی و اخلاقی دین اسلام، وحدت و برادری مسلمانان بود و هم اکنون نیز امت اسلامی به این شعار بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد. با اینحال، برخلاف این نیاز حتمی و ضروری، کشورهای اسلامی با همدیگر در جنگ و جدال هستند و حتی در داخل کشورها به درگیری و جنگ داخلی مشغولند. این وضعیت، از یکطرف برخلاف تعالیم اسلام است و از طرف دیگر درست همان چیزی است که دشمنان اسلام و مسلمانان می خواهند.
اگر اطلاعات و آمار دقیق از تعداد کشته شدگان، میزان تخریب ها، هزینه سلاح ها و ارزش امکانات تلف شده کشورهای اسلامی در 4 سال اخیر تهیه شود، مشخص خواهد شد که چه خسران بزرگی متوجه امت اسلامی در همین مدت کوتاه شده است. خسران بزرگ تر، بذر کینه و دشمنی عمیقی است که در این سال ها در جان مسلمانان نسبت به همدیگر کاشته شده و اکنون درحال آشکار شدن است.
اتفاقی نیست که اوج تروریسم در کشورهای عراق و سوریه خودنمائی می کند و در همان حال، سران عربستان سعودی، که باید به خاطر مسئولیت تولیت حرم های الهی و نبوی بیشترین تلاش را برای برقراری صلح و آرامش در کشورهای مسلمان به عمل آورند، فقیرترین و مظلوم ترین ملت مسلمان یعنی مردم یمن را بمباران می کنند و هزاران نفر از زنان و کودکان و مردان غیرنظامی را به خاک و خون می کشند و مساجد، بیمارستان ها، مدارس و خانه های مردم را ویران می نمایند. این، فقط بخشی از رنج های امت اسلامی است. نفوذ تروریست های تکفیری در لیبی، افغانستان، پاکستان و کشورهای آفریقائی، بخش دیگری از رنجی است که اکنون ملت های مسلمان تحمل می کنند.
وجود غده سرطانی صهیونیسم در قلب جهان اسلام، گرفتاری بزرگ دیگری است که مسلمانان با آن مواجهند. بی جهت نیست که همزمان با قدرت نمائی مردم فلسطین در برابر قلدری های رژیم صهیونیستی و درس بزرگی که در جنگ غزه به صهیونیست ها دادند، سرزمین هائی که خط مقدم جبهه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی به حساب می آیند به جولانگاه تروریست ها تبدیل می شوند. اکنون 4 سال است که دولت سوریه با تروریست های تکفیری درحال جنگ است. از یکسال قبل، داعش به استان های شمال غرب عراق نفوذ کرده و این کشور تازه از چنگ استبداد داخلی و اشغال بیگانگان رها شده را گرفتار آشوب کرده است. این توطئه ها برای اینست که رژیم صهیونیستی فرصتی برای تقویت خود پیدا کند و در همان حال، قدرت نظامی مسلمانان نیز کاهش یابد و نیروهای زبده و امکانات کشورهای اسلامی از بین بروند.
با تحلیل رفتن قدرت، امکانات و نیروهای کشورهای اسلامی و به ویژه بروز اختلاف میان ملت های مسلمان و پیدایش کینه میان آنها حتی میان مردم هر یک از این کشورها، این صهیونیست ها و حامیان آنها هستند که سود سرشاری نصیبشان می شود. رژیم صهیونیستی در امان می ماند، کارخانجات ساخت تجهیزات نظامی غرب سلاح هایشان را به فروش می رسانند و ثروت های کشورهای اسلامی به جیب دشمنانشان سرازیر می شود. از اینها مهم تر، مقابله ایست که غربی ها با بیداری ملت های مسلمان به عمل می آورند و با ایجاد جنگ ها و درگیری های داخلی در کشورهای اسلامی مانع رشد بیداری ها و انقلاب های ضداستبدادی و ضد استعماری می شوند.
دولت های غربی با ایجاد این درگیری ها علاوه بر استمرار چپاول ثروت های مسلمانان، مهره های خود در کشورهای اسلامی را نیز تثبیت و تقویت می کنند. برای استعمارگران غربی، استمرار سلطه آنان بر کشورهای تحت سلطه شان مهم است و برای تامین این خواسته ها حاضرند به هر کاری دست بزنند و مرتکب هر جنایتی بشوند. آمریکا که در راس سلطه طلبان غربی است، در دهه های اخیر شکست های متعددی را در تامین اهداف شوم خود به ویژه در خاورمیانه متحمل شده است که یکی از آنها طرح خاورمیانه جدید با نقشه راه آمریکا بود. تحمل این قبیل شکست ها برای آمریکا و سایر قدرت های استعماری دشوار است کما اینکه مشاهده ضعف رژیم صهیونیستی نیز برای حامیان این رژیم بسیار گران تمام می شود.
آنها برای جبران این ضربه ها که خورده اند، تقویت تروریسم و ایجاد اختلاف و درگیری در کشورهای اسلامی را طرح مناسبی می دانند. متاسفانه کشورهای اسلامی در خواب عمیقی فرو رفته اند و به جای آنکه به ندای وحدت اسلام و پیامبر وحدت آفرین آن لبیک بگویند و نقشه های شوم آمریکا و قدرت های سلطه طلب را نقش بر آب کنند، از طریق تفرقه و درگیری با همدیگر، به آنها کمک می کنند. وقت آن فرا رسیده است که نخبگان امت اسلامی با این توطئه ها مقابله کنند و راه را برای پیروزی های بزرگی که خدای قادر متعال در دل همین حوادث برای اسلام و مسلمین مقدر فرموده است هموار سازند.
بیت المقدس، پیروزی اراده
امیر سرتیپ پوردستان: حماسه آزادسازی خرمشهر یک واقعه تاریخی است که با نفس قدسی حضرت امام(ره) به دلاورمردانی از جنس صبر و استقامت در دوران دفاع مقدس دمیده شده است و فرزندان آن رهبر فرزانه به ندای قدسی ایشان لبیک گفتند و با تمام توان و قدرت خود، دشمن را از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران بیرون کردند.
سوم خرداد روز ماندگاری است که در اذهان باقی خواهد ماند؛ روزی که رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران در کنار دیگر نیروهای مسلح و نیروهای مردمی بسیج توانستند در قالب عملیات بزرگی با نام «بیت المقدس»، روز تاریخ سازی را در صحنه های دفاع مقدس خلق کنند.
نقش و حضور یگان های ارتش جمهوری اسلامی ایران در خرمشهر قوت قلبی برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود.
حضور یگان های نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، تکاوران نیروی دریایی و پشتیبانی آتش سنگین جنگنده های نیروی هوایی بیانگر رشادت هایی است که حماسه ای عظیم را رقم زده است البته بیان عظمت روز ملی مقاومت، ایثار و شهادت و عملیاتی که نماد اراده ملت بود، در چند سطر مقدور نیست.
این روز در جایگاه خود بسیار بزرگ است که حماسه ای عظیم در آن خلق شده است. نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز همه ساله در این ایام با برگزاری سلسله رزمایش های بیت المقدس - که امسال به نام رزمایش بیت المقدس27 برگزار شده - ضمن ارتقای توان آمادگی رزمی و توانمندی های دفاعی کشور، یاد و خاطره شهدای گرانقدر عملیات غرورآفرین فتح خرمشهر را گرامی می دارد و این روز را به فرماندهی معزز کل قوا و مردم ولایت مدار نظام جمهوری اسلامی ایران تبریک و تهنیت عرض می کند.
تأسی به سیدالساجدین(ع) راهی برای دوری از انحرافات زمان است
آیت الله جعفر سبحانی: شعبان المعظم، اعیاد بسیاری در دل خود نهفته که یکی از آنها میلاد حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین(ع) است. این روز باید فرصتی برای مرور ارزشها، دیدگاه ها و راهبردهای ارزشمند چهارمین پیشوای شیعه باشد.
تجلیل از شخصیتهای ارجمند دینی و ائمه هدی(ع) خوب است، اما حرکت در مسیر الهی آنان اولویتی است که باید با جدیت از سوی همه ما که پیروان این بزرگواران هستیم، دنبال شود.
اما در شرایط حاضر تجلیل از امام سجاد(ع)؛ توجه ویژه به صحیفه ارزشمندی است که از آن وجود نازنین برای ما به یادگار مانده است، صحیفه ای که راه را برای رسیدن به رستگاری روشن کرده و ما را در مسیر مبارزه با ظلم و استبداد محکم می کند.
در جهان امروز که جنگ طلبی و سلطه جویی و انحرافات گریبانگیر کشورهای جهان اسلام شده و رسانه های گوناگون، ایمان جوانان را نشانه گرفته و کیان خانواده ها را متزلزل کرده است، درمانی جز پناه بردن به قرآن و اهل بیت(ع) نداریم که سیدالساجدین(ع) در صحیفه ارزشمند و مبارکش، راه را برای رسیدن به مرتبه تمسک به کلام خدا و معصومین(ع) روشن کرده است.
در این جهان تشنه حقیقت، تأسی به کلام شیوا و الهی سیدالساجدین، ما را از ورطه گمراهی نجات می دهد، پس بر ماست که این یادگار گرانسنگ که دریای بی کران همه معارف اسلامی و الهی است، با تمام وجود دریابیم که حقایق هستی در آن تجمیع شده است.
صحیفه سجادیه همان طور که راه را بر تلاطم و نیرنگهای عصر امامت امام سجاد(ع) سد کرد، بی گمان در این دوران نیز تهاجم و نیرنگ گروه های تکفیری، الحادی و داعشی ها را نیز بر همه رسوا کرده و به امید خدا شر آنها را به خودشان بازخواهد گرداند.
سران فریب خورده عرب و افول آمریکا
محمد ایرانی: آیا امپراتوری آمریکا در حال افول است؟ این پرسشی است که بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان را در سراسر جهان به خود مشغول کرده و تمام تحلیل ها در قبال یک واقعیت از اشتراک نظر برخوردارند و آن، اینکه افول آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی مدت هاست آغاز شده و بازگشتی از این مسیر وجود ندارد.
شکست های امپراتوری آمریکا در صفحات تاریخ نقش بسته است.
کدام امپراتوری را می توان یافت که شکستی نداشته باشد؟ دهه های 1960، 1970 و
1980 همگی یادآور شکست های متعدد آمریکاست. بسیاری بر این باورند شکستی که
آمریکا در جنگ ویتنام در سال 1975 متحمل شد، نفرینی است که تا ابد ادامه
خواهد یافت و همه شکست هایی که آمریکا طی دهه های اخیر مواجه شده، ریشه در
این شکست دارد، چرا که تابوی آمریکا به عنوان یک قدرت شکست ناپذیر را
فروریخت و دیگر این کشور هیمنه و شکوه گذشته خود را ندارد.
با این حال با وجود آنکه همه ما می دانیم امپراتوری آمریکا در سطح جهانی چگونه عمل می کند، سران این کشور توجهی به نظریات واقع گرایانی چون «چالمر جانسون» یا «جان مرشایمر» نمی کنند که بر این باور بودند آمریکا باید پایگاه های خود را در سراسر جهان برچیده و صرفا زمانی در سطح جهانی اقدام کند که واقعا به عنوان یک کشور مورد تهدید واقع شده باشد.
بسیاری از نظریه پردازان در آمریکا اینگونه استدلال می کنند که این عقب نشینی ضروری است، با این حال اگرچه برخی دیدگاه این افراد را ناشی از ضعف می دانند، کمتر موردی یافت می شود که یک کشور امپریالیستی بتواند بار دیگر خود را احیا کرده و به دوران طلایی اش بازگردد و در این میان شماری از تحلیلگرانی که به افول آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی اعتقاد دارند، اینگونه استدلال می کنند که تمام امپراتوری ها در نهایت دچار فروپاشی می شوند.
اگرچه مخالفان این دیدگاه اینگونه ابراز عقیده می کنند که فروپاشی امپراتوری آمریکا در کوتاه مدت روی نخواهد داد، چرا که این کشور قدرت نرم خود را بر تمام جهان اعمال کرده و حتی قلب رقبای اقتصادی خود را نیز تحت کنترل دارد و قدرت سخت آن نیز همچنان بی رقیب به نظر می رسد و به این کشور توانایی اشغال کشورهایی را داده که آن ها را به عنوان دشمن خود می نگرد و قدرت ایدئولوژیک آن در اروپا و دیگر مناطق هنوز هم از کارآیی برخوردار است اما نشانه های بسیاری وجود دارد که سرمایه داری دیگر قطب جذاب و مقتدر همیشگی نیست. نگاهی به شکست های آمریکا در آمریکای جنوبی ـ که عمدتا سیاسی و ایدئولوژیک بوده تا اقتصادی ـ و زنجیره پیروزی های احزاب سیاسی چپ در ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوئه، اکوادور و بولیوی از این واقعیت حکایت دارد که جایگزینی در درون سرمایه داری ظهور کرده است و در این رابطه نیز می توان به نمونه اروپایی این تحول اشاره کرد که طی آن احزاب رادیکال در این قاره ظهور کرده اند.
اما نظام اقتصادی نولیبرال تحمیلی از سوی سرمایه داری جهانی به هیچ وجه
اصلاحات سوسیال ـ دموکرات ها را تحمل نمی کند و کسانی که سرمایه داری جهانی
را در سیطره خود دارند، صرفا با ساختار سیاسی ای موافقت می کنند که هیچ
چالشی برای نظام سرمایه داری ایجاد نکند.
ارتقای تروریسم به جایگاه «تهدید» ـ که امروز معادل تهدید کمونیسم برای غرب
است- استفاده خاص خود را برای کاپیتالیسم جهانی دارد. استفاده مکرر از
واژه «تروریسم»، لوایحی که در پارلمان ها و کنگره برای خفه کردن مردم به
منظور جلوگیری از ابراز عقیده تصویب می شود، تجویز عقاید به دانشگاهیان که
چگونه درباره مسائل سخن بگویند، بهره گیری از امپراتوری رسانه ای برای
پیشبرد اهداف نظام سرمایه داری و حتی توجیه بمباران و اشغال یک کشور، همگی
نشانه های دردناک درباره عصری است که در آن به سر می بریم. هر آنچه دستگاه
تبلیغاتی نظام سرمایه داری- که یاوری چون صهیونیسم جهانی را نیز در کنار
خود می بیند ـ به خورد مردم جهان می دهد، به دنبال دستیابی به این امر است
که نظام سرمایه داری را تنها نظام مقبول و مطبوع به تصویر کشد.
اگر کسی این دیدگاه را نپذیرد و به دنبال روشنگری و آگاه سازی مردم درباره دروغ ها، نیرنگ ها و پوچ بودن «آرمانشهر»ی باشد که سرمایه داری جهانی برای مردم جهان به تصویر می کشد، با سرنوشتی دردناک روبه رو خواهد شد.
بسیاری از رای دهندگان بویژه جوانان در قبال همه احزابی که به اسم ها و ایسم ها و گرایش های مختلف در اروپا مشغول فعالیت هستند؛ از چپ و راست، چپ متمایل به مرکز و راست متمایل به احزاب میانه یک احساس دارند و آن اینکه حضور در انتخابات هیچ تفاوت و تمایزی دستکم در راستای منافع جامعه ایجاد نمی کند بلکه شاهدیم راستگرایان افراطی جنگ افروزی می کنند، از اقدامات ریاضتی حمایت و از نظارت ها حتی بر زندگی شخصی مردم دفاع می کنند و آن را برای شکست دادن تروریسم ضروری می دانند بی آنکه حتی بپرسند چرا تروریسم روی می دهد! چه؛ اگر کسی این پرسش را مطرح کند، خود به عنوان تروریست مشمول انواع مجازات ها خواهد شد.
چرا تروریست ها دست به جنایت می زنند؟
اساسا چه عاملی باعث شکل گیری تروریسم می شود؟ و پرسش هایی از این دست، بی
معنی است و کمکی به حل مشکل نمی کند. اگر در راستای منافع قدرت ها نباشد،
اگر کسی بپرسد سیاست های امپریالیستی آمریکا یا سیاست خارجی انگلیس و
فرانسه تا چه میزان در شکل گیری تروریسم نقش داشته است، مورد حمله قرار می
گیرد اما قطعا سازمان های جاسوسی و سرویس های امنیتی بهتر از هر کسی می
دانند به چه دلیلی فردی بی منطق می شود و دست به اسلحه می برد یا با انفجار
کمربند انفجاری شماری بیگناه را به خاک و خون می کشد و در اینجاست که برای
سرپوش گذاشتن بر واقعیات، پای مذهب به میان می آید تا تروریست فردی
مذهبی(عمدتا مسلمان) به تصویر کشیده شود که براساس عقاید مذهبی خود دست به
انفجار و کشتار زده است. حال کدام مذهبی است که دستور به کشتار بیگناهان می
دهد؟ صرفا مذهب ساخته شده از سوی سرویس های امنیتی و جاسوسی غربی است که
دقیقا در راستای اهداف قدرت ها ایفای نقش می کند. عراق قبل از تجاوز سال
2003 آمریکا، بالاترین سطح تحصیل را در غرب آسیا داشت. در بغداد و موصل ـ
که در حال حاضر جولانگاه تروریست های داعش است ـ کتابخانه هایی وجود دارد
که قدمت آنها به قرن ها پیش بازمی گردد.
قدمت کتابخانه موصل به قرن هشتم بازمی گردد و دستنوشته ای به زبان یونانی کهن در آن نگهداری می شد اما به لطف بمباران ها و غارتگری صورت گرفته، اکنون هزاران کتاب و نسخه خطی باارزش این کتابخانه ها نابود شده است. دنیای سعادتمندی که غرب و در راس آن آمریکا برای عراق به تصویر کشیده بود، جز بدبختی و تباهی برای مردم این کشور به دنبال نداشت و هنوز هم مردم ستمدیده عراق با تروریست هایی دست و پنجه نرم می کنند که مخلوق سرویس های امنیتی غربی تحت حمایت عربستان، رژیم صهیونیستی و شماری از کشورهای عربی هستند.
هر آنچه در عراق روی داده است، نتیجه یک جنگ فاجعه بار است که نام آن را باید نسل کشی گذاشت. شمار کشته شدگان مورد مناقشه است، چرا که ائتلاف متجاوز به عراق نمی خواهد شمار دقیق تلفات غیرنظامیان در کشوری که اشغال کرده، روشن شود. اشغال عراق یکی از مخر ب ترین رویدادها در تاریخ مدرن جهان است. غرب نظام آموزشی و سلامت عراق را به نابودی کشید و بسیاری از اساتید دانشگاه ها به قتل رسیدند. حال که دولت شیعه هم می خواهد این کشور را بسازد، آمریکا و تروریست های دست سازش نمی گذارند.
درباره افغانستان نیز همه می دانند چه هدفی در پس حمله به این کشور وجود داشت؛ هر علتی جز «مدرن» کردن این کشور جنگ زده که از سوی آمریکا و انگلیس در بوق و کرنا شده بود. افغانستان نه تنها «مدرن» نشده بلکه در ابتدایی ترین نیازهای انسانی نظیر بهداشت، سلامت و آموزش نیز دچار مشکل شده است. غرب هر جا پا گذاشته جز ویرانی و تباهی ارمغانی بر جای نگذاشته است.
این دو جنگ، خیری برای هیچ کس جز غرب و رهبران غربی به دنبال نداشت که از همان ابتدا ایجاد شکاف بین جهان اسلام و جهان عرب را دنبال می کردند. هدف اصلی غرب، درگیر کردن مردم منطقه به مسائل خود بود و اکنون می بینیم اقدامات برخی کشورهای عربی نظیر عربستان در حمله به یمن دقیقا براساس طرحی است که طراحان غربی و در راس آنها آمریکایی ها، برای ایجاد شکاف و اختلاف بین اعراب و مسلمانان طرح ریزی کرده بودند و اکنون منطقه خاورمیانه بیش از آنکه درگیر اشغالگری ها و حضور متجاوزان باشد، درگیر اختلافات خونین بین خود است و تا زمانی که برخی رهبران فریب خورده منطقه، در چارچوب نقشه ها و سناریوهای غرب ایفای نقش کنند، جنگ ها و درگیری ها و برادرکشی ها ادامه خواهد یافت و جالب آنکه این رژیم غاصب صهیونیستی است که از اختلاف میان مسلمانان و اعراب بیشترین سود را برده و به جنایات خود در سرزمین های اشغالی ادامه می دهد؛ بی آنکه احساس ناامنی کند. حل مسائل غرب آسیا تنها زمانی امکانپذیر خواهد شد که رهبران منطقه به جای درگیر شدن با یکدیگر، اتحاد را سرلوحه قرار داده و زمینه حضور اشغالگران غربی را از بین ببرند. آمریکا دیگر قدرت گذشته نیست و این افول ناشی از بیدار شدن ملت هاست و اگر بیداری اسلامی که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را درنوردیده بود، از سوی برخی سران فریب خورده عرب تحت بازی حساب شده غرب، از مسیر اصلی خود خارج نشده بود، اکنون شاهد حمله عربستان به یمن نبودیم و این همه بیگناه به خاک و خون کشیده نمی شدند. نسخه ای که آمریکا و متحدانش برای منطقه غرب آسیا می پیچند، جز تباهی و ویرانی ارمغانی به دنبال نخواهد داشت.
ملت ها بیدار شده اند و با جنگ و خونریزی نیز نمی توان مانع آن شد. سیل جاری شده از خون جوانانی که در برابر اشغالگری های برخی دولت های عرب منطقه ایستاده اند، کاخ ظلم و جور را با خود خواهد برد؛ ان شاءالله.
سرپل های داخلی درجنگ نیابتی
عباس حاجی نجاری: واژه جنگ نیابتی، از سال های میانی نیمه دوم قرن بیستم در فرهنگ علوم نظامی و استراتژیک کاربرد بیشتری پیداکرده است، چراکه در اوج رقابت دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد، جنگ های نیابتی به میدانی جهت توسعه نفوذ هر یک از دو ابرقدرت تبدیل شده بود، زیرا درگیری مستقیم آنها با توجه به توان اتمی آنها می توانست جهان را به نابودی بکشاند. اما در میان جنگ های این دوران، جنگ عراق علیه ایران تنها جنگی بود که صدام به نیابت از هر دو ابرقدرت و با هدف مهار حرکت انقلاب اسلامی بر ایران اسلامی تحمیل کرد که به رغم انتظار و سرمایه گذاری آن دو ابرقدرت و همکاری 40 کشور دیگر، این جنگ خود به بستری برای صدور انقلاب اسلامی تبدیل شد. فروپاشی شوروی سابق و نبود قدرتی معارض در برابر امریکا و نگرانی از گسترش تفکر انقلاب اسلامی در سال های آغازین قرن بیست و یکم، حاکمان کاخ سفید را به طمع واداشت تا با قدرت نمایی و دخالت مستقیم زمینه سلطه کامل خود را بر جهان فراهم کنند که ماجرای یازدهم سپتامبر این بهانه را برای آنها ایجاد کرد و نهایتاً امریکایی ها با ورود مستقیم در دو جنگ افغانستان و عراق دوران جدیدی را به تجربه نشستند، البته ناگفته نماند که در همان دوران نیز ایران هدف اول رئیس جمهوری وقت امریکا بود چراکه او ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت معرفی کرده بود، اما هشدار صریح مقام معظم رهبری و آمادگی نیروهای مسلح ایران دشمن را از مواجهه مستقیم با ایران برحذر داشت و این در حالی بود که در همان ایام برخی از عناصر حاکم در قدرت در دولت و مجلس که در خود توان ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن را نمی دیدند، با توصیه رهبری به نوشیدن جام زهر (نامه 127 نماینده مجلس ششم به رهبری) تسلیم در برابر امریکا را به رهبری نظام و نیروهای مسلح و مردم توصیه می کردند.
پس از شکست در جنگ افغانستان و عراق، امریکایی ها مجدداً به جنگ های نیابتی روی آوردند که البته این بار در این جنگ ها سرپنجه های انقلاب اسلامی هدف اصلی آن بود که در این میان می توان به جنگ رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان (جنگ 33 روزه) و پس از آن جنگ های سه گانه علیه مقاومت فلسطین (جنگ 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه) وحتی جنگ کنونی سعودی ها علیه مردم یمن اشاره کرد که آن جنگ ها نیز به رغم تصور امریکایی ها نه تنها به ظهور خاورمیانه بزرگ نینجامید که در نقطه مقابل تثبیت هر چه بیشتر گفتمان انقلاب اسلامی را در پی داشت.
مجموعه این تحولات منطقه خاورمیانه را وارد مرحله جدیدی کرده است. مقام معظم رهبری در بیانات روز چهارشنبه 30/2/94 خود در دانشگاه امام حسین (ع) به امریکایی ها و عوامل منطقه ای شان هشدار می دهند که: بنده خبرهایی دارم از اینکه دشمنان ما با همکاری برخی از مسئولان سفیه منطقه خلیج فارس – نه همه شان، بعضی- در صدد هستند که جنگ های نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. پاسداران انقلاب اسلامی و همه پاسداران حریم امنیت ملی در سازمان های مختلف بیدارند و هوشیارند. این را بدانند که اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی ایران بسیار سخت خواهد بود. دلیل تمسک امریکا و پادوهای منطقه ای اش به این راهبرد در مواجهه با ایران را در چند نکته می توان یافت.
1- ناتوانی نظام سلطه از برخورد و مقابله مستقیم با ایران یکی از دلایل اصلی تمسک در جنگ نیابتی است. مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام در روز مبعث در این زمینه می فرمایند: امروز سیاست های خباثت آلود استکبار در نظام ما ایجاد جنگ های نیابتی است، برای منافع خودشان کشورهای منطقه را یا گروه هایی در داخل کشورها را تحریک کنند و وادار کنند که به جان هم بیفتند و آنها منافع خودشان را دنبال کنند، جیب کمپانی های اسلحه سازی را پر کنند، سیاست های اقتصادی اقتصاد نزدیک به ورشکستگی خودشان را ترمیم کنند؛ هدف آنها این است، ما باید بیدار باشیم.
2- نگرانی از گسترش تفکر انقلاب اسلامی و جلوگیری از فراگیر شدن موج دوم بیداری اسلامی، یکی دیگر از اهداف آنها در راه اندازی جنگ های نیابتی است که نمونه روشن آن جنگ سعودی ها علیه مردم مظلوم یمن است. از منظر آنان درگیرسازی ایران با برخی تحرکات نظامی و امنیتی می تواند ظرفیت جمهوری اسلامی را برای اثرگذاری بر فرآیندهای منطقه ای و به ویژه حمایت از سرپنجه های مقاومت کاهش داد.
3- ناتوانی از تحمیل شرایط در روند مذاکرات هسته ای یکی دیگر از دلایل تحریک کشورهای منطقه علیه ایران است، طرح موضوعاتی نظیر تلاش عربستان سعودی برای دستیابی به توان اتمی، طرح ایجاد سپر دفاع موشکی برای کشورهای حاشیه خلیج فارس که عمدتاً مبتنی بر تهدید نمایی ایران صورت می گیرد، براین سناریو متکی است.
4- برآورد غلط از محیط داخلی ایران نیز یکی دیگر از دلایل اتخاذ این سناریو توسط دشمنان نظام است. نگاه طیفی از فعالان سیاسی و مسئولان بر ضرورت رسیدن به توافق به هر قیمتی که آن قیمت می تواند نادیده انگاشتن دستاوردهای کنونی هسته ای و دفاعی کشور باشد و مبتنی بر آن هر توافقی را بر عدم توافق ترجیح می دهند، دشمنان را در ادامه فشارها و اتخاذ سناریوهای مبنی بر تهدید مصمم تر می کند. فراموش نکنیم که دستاوردهای ارزشمند دانشمندان ما در عرصه های علمی، دفاعی، هسته ای و... در اوج فشارها و تحریم ها به دست آمده و اگر ایستادگی رهبری، مردم ونیروهای مسلح نبود، تهدید دشمنان تاکنون عملی شده بود. مواضع منفعلانه، اعتماد به دشمن و تحقیر ظرفیت های درونی ونیرو های خط مقدم مواجهه با دشمن، زمینه ساز تحقق جنگ نیابتی دشمنان خواهد بود.
شواهد شکست جنگ نیابتی
«شواهد شکست جنگ نیابتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می خوانید؛آنچه که این روزها در منطقه با طراحی غرب در حال پیگیری است، کاهش توان جبهه مقاومت است. تجربه جنگ افغانستان و عراق که هزینه هنگفتی را بر روی دست آمریکا گذاشت، کافی بود تا درس عبرتی بگیرند و جنگ های طراحی شده نیابتی به علاوه هزینه های آن را بر گرده برخی کشورهای بی خرد منطقه تحمیل کنند. لذا برای زمینه سازی این جنگ های نیابتی، از اهرم اقتصادی با استفاده از کاهش قیمت نفت که در دهه های اخیر بی سابقه بوده است نیز کمک گرفتند. پیش از این توطئه نفتی، حتی اگر در تاسیسات نفتی کشوری مانند اکوادور و نیجریه اتفاق کوچکی روی می داد، سبب بالا رفتن قیمت نفت می گردید.
همچنین قیمت نفت به هنگام وقوع جنگ در لیبی که سهم یک و نیم میلیون بشکه در روز در سبد نفتی اوپک را دارا بود، حدود 40 دلار افزایش پیدا کرد، اما در حالی که منطقه ملتهب است، قیمت آن از بشکه ای 50 دلار تجاوز نکرده است. اگر به زمان کاهش بی سابقه قیمت نفت بازگردیم، در می یابیم که هیچ دلیل موجهی ورای آن وجود نداشت. عرضه و تقاضا به حالت گذشته و در شرایطی به نسبت متعادل در جریان بود و این افت 50 درصدی با برهان اقتصادی همراه نبود.
بنابر این، به نفت به عنوان ابزار سنجش سیاست های غرب باید نظر داشت و یکی از نشانه های طراحی جنگ نیابتی در این منطقه، مواظبت بر ثابت نگه داشتن قیمت نفت در شرایط متشنج فعلی است. نشانه دیگر از هدف آنان برای فرسوده کردن توان جبهه مقاومت در منطقه، سخنان رئیس جمهور آمریکا و هم پیمانان ایالات متحده به هنگام تشکیل ائتلاف به اصطلاح ضدّداعش است که از «جنگ ده ها ساله» سخن به میان آوردند. این موارد علاوه بر موارد ذکر شده، نشانه هایی است که گویای ناتوانی آنان در رویارویی مستقیم با ایران است.
در تابستان دو سال پیش، زمانی که آمریکا در آستانه حمله به سوریه بود، آسیب پذیری رژیم صهیونیستی و توانمندی حزب الله لبنان باعث شد تا ایالات متحده از انداختن «جرقه در انبار باروت» صرفنظر کند. در واقع آنان به این نتیجه رسیدند که در برابر سدّ محکم مقاومت در منطقه نمی توانند از قلدرمآبی های گذشته سودببرند و باید در دراز مدت با استفاده از عناصر تکفیری برای ایجاد تحرکات ایذایی و فرسایشی به اهداف خود دست یابند. زمانی که ائتلاف ضدّداعش تشکیل گردید، تحلیل گران معتقد بودند که این ائتلاف برای مقابله با تکفیری های داعش در منطقه نیست بلکه نوعی از «هماهنگی منطقه ای بین ارتش های منطقه برای اهداف آینده آمریکا است.» این پیش بینی درست بود و می بینیم که شباهت های زیادی بین ائتلاف ضدداعش و ائتلاف ضدیمن وجود دارد؛ حال آنکه انقلابیون یمنی با عقاید تکفیری مخالف هستند. زمانی به دروغگویی آمریکا برای نابود کردن داعش پی می بریم که فعالیت آنان در موصل عراق و رقّه سوریه منحصر و محدود بود و به راحتی می توانستند آنها را در همان روزها و هفته های اول ریشه کن کنند.
اما چنین کاری به صلاح نبود زیرا باید محملی برای حضور در قالب جنگ نیابتی، دست و پا می کردند. اکنون آنان هدف بزرگ تری را در سر می پرورانند. تمام متحدین ایران در سوریه، عراق و یمن مورد حمله قرار گرفته اند. تنها جایی که نتوانسته اند بدانجا رسوخ کند، ایران است و با این استدلال که دوستان ایران در یمن سرگرم دفاع و در سوریه و عراق به شدت مشغول دفع حملات تکفیری ها هستند، به فکر واهی حمله به کشورمان افتاده اند. از نظر زمانی هم بهترین فرصت برای پیاده کردن این نقشه شوم به وجود آمده است.
راهبرد هوشمندانه سیاسی، مشاوره ای و تبلیغاتی ما دفاع از متحدین کشورمان در عراق و سوریه و یمن بوده و همیشه امنیت آنان را امنیت خود به شمار آورده ایم. آنچه سرگرم پیاده سازی آن در منطقه هستند، مبتنی بر ائتلاف ضدّداعش است که پیشتر، صف بندی سیاسی آن مشخص و معین گردیده بود. گرچه حضور کشورهایی مانند سودان و مغرب در ائتلاف ضدّ یمن را شاهدیم، اما ماهیت آن همان ائتلافی است که از نیروهای منطقه علیه منطقه بهره کشی می کند. پیاده نظام تبلیغاتی این اقدام پیش تر، با کمک های مالی حرام و فراوان عربستان سعودی به مناطق شرقی کشور ارسال شده است. دشمن در صدد بود در زمان خیزش طالبان در افغانستان، چنین حرکتی را صورت دهد اما نقشه آن تحقق پیدا نکرد.
گواه این مدّعا، آتش پرحجم تبلیغات روزنامه های منطقه است، به نحوی که
در صورت چندی پیش حمله احتمالی، افکار عمومی، پشتیبان آن باشند. چندی پیش
در دیدار ستاد پیشمرگان کرد با رهبر انقلاب، ایشان تاکید کردند: «البته در
ایران دشمن از تحریکات قومیتی در مورد کُردها نمی تواند استفاده کند، اما
به دنبال برانگیختن آتش تعصبات مذهبی و اختلاف شیعه و سنی علیه یکدیگر
هستند.» تاکید معظم له بر تصمیم برخی حاکمان سفیه منطقه برای کشاندن جنگ
نیابتی به مرزهای ما، با توجه به پیشینیه حساسیت مرزهای مورد نظر ایشان
است. منطقه ای که در سال های اخیر بحران ساز بوده و ناآرامی های تلخی از آن
ناحیه متوجه کشور شده است، مرزهای شرقی کشور و شعله ور شدن اختلافات تفرقه
افکنانه به بهانه حمایت از برادران اهل سنت در منطقه سیستان و بلوچستان
است و احتمال می رود برخی حاکمان نادان با استفاده از گروه های تندرو در
پاکستان و افغانستان، از این ناحیه در صدد شعله ور کردن آتش جنگ باشند و با
توجه به آمادگی های فوق العاده نیروی دریایی سپاه و ارتش جمهوری اسلامی
ایران، ورود دشمن از منطقه خلیج فارس یا مرزهای غربی بعید است.
برنامه ناموفق آمریکا برای حمله به ایران در سال 2006 به دلیل بازدارندگی
بیش از حدّ نیروهای نظامی ما بود و تصریح رهبری به اینکه خیز آنان برای
بازرسی از مراکز نظامی با هدف ارزیابی توان دفاعی برای طراحی همان جنگ
نیابتی است، با توجه به قرائن موجود بسیار دقیق است. هشدار چند سال پیش
ایشان مبنی بر اینکه دوران زدن و گریختن تمام شده، باعث شد تهدیدات از
ایران دفع شود و تاکید قاطع ایشان بر مجاز نبودن بازجویی از دانشمندان و
بازرسی از مراکز نظامی نیز اخطار لازم را به دشمنان داده و همین مقدار کافی
است تا آنان در نقشه های خود تجدید نظر کنند.
داعش، موجودی پیچیده و ابزاری خطرناک
حمیدرضا عسگری: شاید چند سال پیش که اعتراضات در سوریه درحال تبدیل شدن به درگیری های مسلحانه بود، کسی باور نمی کرد یک گروهک کوچک نظامی با عقاید سیاه افراطی، امروز برای خود صاحب جغرافیای منطقه ای باشد.
امروز گروه داعش توانسته است با گسترش سیطره خود بر خاک سوریه بیش از 95 هزار کیلومتر مربع از خاک این کشور را تصرف کند. به لحاظ آماری با توجه به کل مساحت 185 هزار کیلومتر مربعی این کشور، در حال حاضر این جریان تروریستی نیمی از یک کشور(سوریه) را تحت تسلط خود دارد و دیگر نمی توان آن را گروهکی ناتوان دانست!! ضمن اینکه داعش یک سوم خاک عراق را نیز تصرف کرده است و تمامی نقاط مرزی این کشور با سوریه را تحت کنترل خود درآورده است.
این تغییرات جغرافیایی درحال ایجاد یک بافت سیاه و خطرناک در منطقه خاورمیانه گردیده که به شدت استعداد رشد و گسترش دارد. شاید به زعم برخی تحولات موجود و پیشروی های داعش در سوریه و عراق به سبب بی کفایتی وضعف نیروهای نظامی و ارتش بوده باشد. اما واقعیت این است که داعش بایک استراتژی هدفمند از سوی حامیانش به دنبال اهداف بسیاری در منطقه می باشد. باید این سوال را از خود پرسید که چرا ائتلاف نظامی آمریکا و متحدانش با پیشرفته ترین سلاح ها و دارا بودن مزیت جنگ هوایی، قادر به نابودی داعش نیستند؟!. چرا لشکرها و تیپ های زرهی ارتش در مقابل چند هزار نفر از افراط گرایان داعشی قادر به قدرت نمایی نیستند؟! جواب تمام این سوالات را می توان در ارتقای توان مالی و نظامی این جریان از سوی کشورهای حامی آن دانست.
امروز باید محورها و نحوه عملکرد داعش را درکنار یکدیگر چید تا مشخص شود چه هدفی می تواند در بلند مدت از سوی حامیان آنها دنبال و محقق گردد. امروز داعش در قلب خاورمیانه همچون غده ای سرطانی درحال رشد است و از مرکز درحال تزلزل کشورهای اسلامی است که محور ارتباطشان با ایران غیر قابل چشم پوشی می باشد. پیچیدگی مسئله داعش به حدی است که نمی توان آن را صرفاً تهدیدی برای ایران دانست، چرا که امکان هر سناریوی دیگری برای تغییرات منطقه ای توسط این ابزار خطرناک وجود دارد، تاحدی که نمی توان حاشیه امنی برای حامیان آن نیز متصور بود!.
اما درحال حاضر با توجه اهمیت پرونده هسته ای ایران و حساسیت تحولات منطقه ای برای کشورمان باید بیش از گذشته سیاست خارجی خود را در قبال داعش و حامیانش هوشمندانه به اجرا بگذاریم.
شاید در ظاهر امر این طور تصور شود که امروز طرف آمریکایی برای توافق هسته ای بسیار مشتاق باشد و حتی اوباما این توافق را به انگیزه های شخصی خود متصل کند، اما واقعیت این است که گرفتن امتیازات مختلف هسته ای و منطقه ای از ایران، یکی از مهمترین اهدافی است که از طریق ابزار داعش می توان وصول شود.
امروز مذاکرات هسته ای به سمت طولانی و فرسایشی شدن از سوی طرف غربی پیش می رود، و در سمتی دیگر شاهد پیشروی های داعش به واسطه کمک های مالی، نظامی و اطلاعاتی در عراق و سوریه هستیم که به لحاظ استراتژیک خطری برای ایران و نفوذ منطقه ایش محسوب می شود. از یکسو مذاکرات درحال کند شدن می باشد و سوی دیگر سرعت قدرت گیری داعش افزایش پیدا می کند. لذا این موضوع می توان ابزار فشاری بر ایران در پذیرش برخی خواسته های زیاده طلبانه غرب باشد. اگرچه سیستم یکپارچه امنیتی و نظامی ما دارای آمادگی مناسبی می باشد، اما نزدیک شدن و گسترده شدن جبهه های جنگ در مناطق تحت نفوذ ایران و حتی مرزهای کشورمان، بسیار خطرناک می باشد.
امروز لابی های عبری و عربی از جمله مخالفان اصلی هسته ای شدن ایران و نفوذش در کشورهای منطقه می باشند، لذا ابزار داعش کارامدترین و خطرناک ترین گزینه ها در مقابل با کشورمان می باشد که از یکسو با شکست مذاکرات و حفظ ساختار تحریم ها وضعیت داخلی ایران را با مشکل مواجه کنند و از سوی دیگر با هزینه آفرینی برای ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن، و مشغول کردن ما درجبهه های مختلف از تمرکز قدرت و نفوذ کشورمان بکاهند. برکسی پوشیده نیست که کمک های ضروری نظامی و مالی ما برای حمایت از این کشورها درمقابل تروریست ها، هزینه های بسیاری را برکشور وارد ساخته است. اما باید به گونه ای عمل کرد که ناخواسته در نقشه بازی دشمنان قرار نگیریم.
اگر امروز ما به طور غیر مستقیم در جبهه های جنگ در منطقه درگیر هستیم، اما به نظر می رسد دشمن خواسته ای فراتر از این موضوع دارد و به دنبال درگیر کردن مستقیم ایران دریکی از حوزه های جنگ منطقه ای می باشد. هرچند ناامنی ایران به منزله ناامنی تمام منطقه محسوب می شود، اما باید طوری عمل کرد که اجازه نداد تا مسائلی همچون پرونده هسته ای کشورمان به طور پنهانی با مسئله ناامنی های منطقه ای گره زده شود و موجب امتیاز گیری و فشار بر ایران گردد.
مطمئنا حل شدن هرچه سریعتر مذاکرات هسته ای قدرت و توان بیشتری به ایران برای حضور و نفوذ منطقه ای خواهد داد و بخش اعظمی از کارشکنی های همسایگان و لابی های یهود خنثی خواهد شد. شاید سیاه نمایی تلقی گردد، اما نمی توان انتظار داشت که این دو مقوله(مسئله هسته ای و داعش) به راحتی قابل حل باشد و کشورمان از ترکش های آن ضربه نبیند.
راهکار مواجهه با مخالفان دولت
سید مصطفی هاشمی طبا: راهکار مواجهه با مخالفان دولتپیشبرد برنامه دولت ها همواره نیازمند اراده کافی و وجود سازوکار دقیق و مؤثر ارزیابی و نظارت در مراحل مختلف انجام آن است. اگر ابتدا و انتهای یک برنامه و دلایل انجام آن برحسب ضرورت زمانی یا موقعیت خاص اجتماعی یا حتی بین المللی، روشن و مشخص باشد، آن گاه برخی موانع و کارشکنی های مخالفان نمی تواند انجام فعالیت ها را با کندی مواجه کند. معمولا در کشورهایی که برپایه نظام های مبتنی بر مردم سالاری استوار هستند، تفکیک قوا سبب می شود گاهی جریان های مختلف سیاسی در دولت یا مجلس، دیدگاه واحدی درقبال مسائل کشور نداشته باشند و درعین حال، تمرکز قدرت نیز در یک قوه ایجاد نشود؛ به عنوان نمونه امروز اگر کنگره ایالات متحده گرایش سیاسی دیگری داشت، حتما مواضع و شیوه عمل رئیس جمهور نیز تفاوت هایی پیدا می کرد. این اختلافات امروز برای ایرانیان که موضوع پرونده هسته ای و مذاکرات و مواضع موافقان و مخالفان در داخل آمریکا را دنبال می کنند، ملموس تر شده است. به هرتقدیر، در کشاکش میان دولت و منتقدان، صبر و تحمل دستگاه اجرائی در کنار تدبیر برای پیشبرد امور، تعیین کننده است و هر طرفی توانمندتر باشد، موفقیت بیشتری به دست خواهد آورد. اگر برنامه های اجراشده توسط دولت، پشتوانه کارشناسی داشته باشد و با درک ضرورت های زمانه خود به مرحله اجرا درآید، حتما قابل دفاع خواهد بود و با پافشاری بر آن، می توان تبعات آن را مدیریت کرد.
معمولا اصلاحات ساختاری در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، واکنش های گسترده تری میان موافقان و مخالفان و بخش های مختلف مردم به دنبال دارد. سال هاست شاهد اجرای برخی برنامه های ریاضتی در کشورهایی که با بحران های مالی و اقتصادی مواجه شده اند، هستیم. به طور طبیعی ممکن است بخش هایی از جامعه با یک ایده و برنامه دستگاه اجرائی موافق نباشند، اما دولت می تواند با تحلیل درست و ارائه منطقی و حرفه ای آن به جامعه، لزوم اجرای آن را یادآور شود. دولت یازدهم، در نزدیک به دوسالی که بر سر کار است، با مشکلات بسیاری مواجه بوده که از گذشته به جا مانده است. در حوزه مذاکرات هسته ای و مباحث اقتصادی و فرهنگی، مخالفان به شکل جدی مشغول فعالیت هستند. برخی از آنها، حتی در صورت انجام درست یک ایده، به طورکلی «مخالف» هستند، پس دولت امکان مجاب کردن آنها را نخواهد داشت. درعین حال، باید با ابزارهای رسانه ای کافی، مردم را در جریان اقدامات و موانعی که بر سر آنها وجود دارد، قرار دارد. ناقص گویی یا کلی گویی، می تواند کار دولت را دشوار تر کند و برعکس، انتقال درست و دقیق مسائل به مردم، با همین ابزارهای رسانه ای محدود، ظرفیت کم اثرکردن تحرکات رسانه ای و سیاسی قابل توجهی را که مقابل دولت ایجاد شده، فراهم می کند.
سعودی ها به کجا می روند؟!
منصور فرزامی: موقعیت خاص جغرافیایی، فرهنگی، سوق الجیشی و توانمندی های بالقوه اقتصادی و نیز نفوذ ممتاز معنوی ایران و هم ضرورت های راهبردی و نیازها، نخست اروپا و سپس آمریکا را به فکر بهبود روابط با ایران واداشت. به ویژه اینکه غرب از نظر فکری در فلسفه «اومانیستی» خود به بن بست رسیده است و جوانان آرمان گرا با ذهن پویای خود در پی یافتن جهان بینی و تفکر غیرمادی اند و بدیهی است که این کعبه آمال و مطلوب را جز در دین مبین حضرت محمد مصطفی(ص) نخواهند یافت .
همین رویکرد تازه و نگرش و تلقی جدید، عربستان را که در سده پیشین، نخست دیکته نویس انگلیس بود آن گاه با غروب امپراتوری بریتانیای کبیر، با بی ارادگی، فرمان بر آمریکا شد و به سبب وابستگی و در اسارت استعمار غرب، از کیسه مردم خود، هزینه ها صرف کرد و طالبان را پرورد و القاعده ها را ساخت و سرانجام با ایجاد مدارس سلفی گری و تکفیری، دست خونین اش از آستین داعش و النصره بیرون آمد و صدها هزار مسلمان بیگناه را در افغانستان و پاکستان و لیبی و سوریه و لبنان و عراق و بحرین کشت و زمینه اتلاف منابع عالم اسلام را فراهم آورد و میلیون ها نفر از زن و کودک و پیر را آواره کوه و بیایان کرد و سرانجام با حاکمان بی تدبیر و بی مغز خود، با حمله به همسایه مسلمان و فقیر، ماهیت ضد اسلامی و ضدانسانی خود را به افکار عمومی مسلمانان و غیرمسلمانان نشان داد و چهره اسلام رحمانی را در نظر جهانیان، زشت و خشن معرفی نمود، به وحشت انداخت و بعد از آن همه سرخوردگی و بدنامی و شکست در جبهه های مختلف، خواست تا چاره ناکامی های خود را نیز از غرب بخواهد و رئیس جمهور آمریکا هم در شناخت این ضرورت و در پی اغتنام فرصت، سران شش کشور شورای خلیج فارس را به «کمپ دیوید» دعوت کرد.
اما نشست کمپ دیوید، عبارت بود از همان حرف های تکراری و تاکید بر «ایران هراسی» تا اگر برای این سران، آب ندارد، برای آمریکا نان داشته باشد و رونق فروش سلاح های پیشرفته، سامانه دفاع موشکی از نوع «پاتریوت»، «تاد» و سلاح هایی که امثال عربستان نه اجازه کاربردش را جز در مسلمان کشی خواهند داشت و نه مغز استفاده از آن را دارند . انباشتن سلاح هایی که در خانه عرب هم باشد، رژیم تل آویو، از آن خود می داند و از وجودشان احساس آرامش می کند ! مگر نه آن است که آل سعود در یمن همان کاری را می کند که نتانیاهو در غزه کرد .
آری در کمپ دیوید، سران ریز و درشت عرب که دولت عمان با روشن بینی و درایت خاص در جمع آنان بود اما با آنها نبود، با خام طمعی انتظار انعقاد پیمان نظامی داشتند اما آنچه نصیب شان شد از نوع حرف هایی بود که دولت های انگلیس و فرانسه، به فتحعلی شاه قاجار گفتند و آنجا که لازم بود، ایران را در دهانه توپ، تنها رها کردند.
رژیم سعودی اکنون با آن همه منابع، با آن هشتصد میلیارد دلاری که بازمانده پادشاه پیشین است، چه گلی به سر مسلمانان زده است ؟ کجا مسلمانی بوده است که به قصد جانش نکوشیده ؟ این چه «خادم الحرمینی» است که مسلمانان آواره در سواحل اندونزی و مالزی از میانماری ها و بنگلادشی ها و... گرسنه و تشنه در قایق ها سرگردان بمانند و یا در دریای مدیترانه غرق شوند اما نه تنها آن دلارهایش هیچ سودی برای جامعه مسلمان ها نداشته باشد بلکه عامل بسیاری از این آوارگی ها و دربه دری ها سوءتدبیر و سیاست ضد اسلامی و ضد انسانی اوست . رژیمی که نفت ارزان به دشمنان قسم خورده ایران و اسلام می دهد اما حاضر نیست که در راه اسلام رحمانی، دقیقه ای صرف وقت کند .
اکنون این رژیم سعودی در همه جبهه ها شکست خورده و با تجاوز اخیر به یمن مظلوم، در افکار عمومی جهانیان هم به شدت محکوم و مطرود شده است و اگر چه سازمان های به ظاهر بین المللی، به امر اربابان و برق سکه ها، زبان در کام کشیده اند ، ولی هیچگاه ننگ را نمی توان با رنگ پاک کرد و این زخم هم در تن و جان جهان اسلام ماندنی است.
از طرفی، کشورهای امیرنشین حاشیه خلیج فارس هم بهتر از ما می دانند که ایران و توانمندی هایش، هیچ خطری برای آنها ندارد و آنها به امر اسلحه فروشان، بیهوده از ایران می ترسند و در روز مبادا هم آن که از آنها دفاع می کند باز، «ایران» است و آنکه بی وفایی و آتش افروزی در ذات او همیشه وجود دارد، استعمار است . در اینجا باید به همه اطمینان داد که توافق ایران با 1 + 5 نه تنها به زیان کشورهای همسایه نیست بلکه فرصت مغتنمی است تا جبهه عظیم اسلامی شکل بگیرد. این ایران نیست که از آنها دور می شود بلکه این قدرت های بزرگ اند که کشوری مثل عربستان را از ایران دور می کنند چون به سود منافع آنهاست.
و اما نظام اسلامی ما و دولت روحانی با سیاست تنش زدایی و سعه صدر خود می تواند با تدبیر درست و بررسی همه جوانب و با استفاده از تمامی فرصت ها و سرمایه های انسانی موثر در داخل و خارج، مسلمان ها را از رویارویی دشمنانه، برادرکشی و جنگ های نیابتی نجات دهد و منابع خدادادی ممالک اسلامی را نه برای استثمارگران که برای صاحبان مسلمانش حفظ کند .
در مورد یمن هم باید گفت که نباید ایران به جای کمک های بشردوستانه و اقدامات خیرخواهانه، بین غرب و یمن، حایل شود و آنچه را که مقصران باید در این زمینه بپردازند، از کیسه ایران بخواهند .
ممد خوب شد نیستی ببینی...
غلامرضا کمالی پناه: خرداد، ماه حماسه هاست. سوم این ماه اهمیت و نقش خاصی در تاریخ معاصر و دل ملت ایران دارد. در همین روز بود که شیرزنان و دلاور مردان ایرانی با فتح معجزه آسای خونین شهر، هیبت غول متجاوز را شکستند و جغد قادسیه را به تاریکخانه ی یاس و سرشکستگی راندند.
کار آسانی نبود، به اصطلاح عامیانه چیزی می گوییم و چیزی می شنویم، اما درک واقعیت های دفاع مقدس، به ویژه فتح خرمشهر، از توان قلم و زبان و فهم ما فراتر است. بیشتر چیزی شبیه معجزه بود. امام خمینی به درستی فرمودند که "خرمشهر را خدا آزاد کرد.”
دشمن بعثی با انگیزه ناسیونالیسم عربی و جاه طلبی های خاص و تحریک و پشتیبانی سایر دول کینه توز عربی و حمایتهای ویژه ی قدرتهای جهانی آمده بود که در اندک زمانی تهران را فتح کند. تصور نمی کرد ایرانیان انقلابی با ایمان خود سدی در برابر یاجوج و ماجوج متجاوز ایجاد کنند. دشمن خیلی قوی بود. ارتشی منظم و آماده و مجهز داشت. در ایران شرایط انقلابی حاکم بود. ارتش شیرازه و نظمش به هم ریخته بود. کمشکش های گروه های سیاسی به بی نظمی دامن می زد. لذا دشمن فرصت طلایی به دست آورده بود تا به اهداف پلید خود جامه عمل بپوشاند. اما نفس رحمانی امام و همت فرزندان غیور ایرانی نقشه های شوم شیطان را نقش بر آب کرد. حماسه بزرگی رقم خورد. جوانانی که هزاران آرزو در سر داشتند همه را یکجا با سر در طبق اخلاص گذاشتند و در راه میهن فدا کردند. عده زیادی بهترین برهه عمرشان را در سیاه چال مخوف دشمن بعثی سپری کردند. گروه زیادی دست و پا و نخاع و چشم و سلامت جسم و روان خود را در مرزهای ایران عزیز جا گذاشتند و اکنون در گوشه و کنار این کشور در شرایط سختی باقیمانده عمر پر رنج خود را سپری می کنند و ما چنان درگیر روزمرگی و جاه ومقام وپول وپله شده ایم که یادمان رفته این امنیت و آسایش را مدیون چه کسانی هستیم.
اگر امروز پای خود را بر پدال پورشه و بنز و خودروهای لوکس گذاشته ایم یادمان نرود که مدیون پاهایی هستیم که در زیر چرخهای تانکها له شده و جا مانده اند.اگر در ویلاهای باشکوه مشغول خوشگذرانی هستیم یادمان نرود که مدیون اجساد تکه و پاره ای هستیم که در سنگرهای نمور و تاریک و تنگ بر اثر خمپاره و توپ جز پلاکی از آنها نماند. آنان شربت شهادت نوشیدند تا امروز ما شربت های جوراجور بنوشیم. آنان کفن بر تن کردند تا امروز ما لباسهای مجلل بپوشیم. خلاصه یادمان نرود هرچه داریم از برکت خون شهدا و فداکاری های خانواده شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران دفاع مقدس است. اما فراموش کرد ه ایم.
فراموش کرده ایم آنان هستی خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا با خون خود گل عدالت را در جامعه آبیاری کنند و خار بی عدالتی را ریشه کن سازند. اما ایها الناس شکاف عریض و طویل و عمیق طبقاتی موجود چه نسبتی با مرام شهدا و ایثارگران دارد؟ خودروهای لوکس و خانه های مجلل و زندگی های تجملاتی و سفرهای پرهزینه و رنگ و لعاب مردان و زنان خودمان را در شمال شهرهای کشور را با قیافه های پریشان و روحیه های درب و داغان مردم خودمان در جنوب شهرهای کشورمان مقایسه کنید. یکی از فرط سیری دارد می ترکد و دیگری از شدت گرسنگی دارد آب می رود. یکی به هرچیز دست می زند طلاست، زیرا به او امکان دست زدن به معدن طلا داده اند و دیگری به هر دری می زند به بن بست می خورد. عده ای از سیری و سرمستی به خوشگذرانی روی آورده اند، دسته دیگری برای سیر کردن شکم فرزندانشان چوب حراج بر نجابت و پاکدامنی خود می زنند. عده ای چندین منصب دارند و از چندین جا حقوق های کلان دریافت می کنند و قشر عظیمی به دنبال یافتن آب باریکه ای هستند و به هر سوی می روند به سراب می خورند و طلسم بیکاری آنان با هیچ جادو و جنبلی گشوده نمی شود.
عده ای به راحتی هزاران میلیارد اختلاس می کنند یا تسهیلات بی بازگشت می
گیرند و دسته بی شماری برای اخذ وام اندک باید از هفت خان رستم بگذرند.
وام ناچیزی که به اندازه پول بلیت هواپیمای یکی از سفرهای برخی نیست. برای
اسم و رسم حاضریم بیش از ده بار به حج عمره و تمتع برویم و پولهای خود را
به جیب سعودی های نمک نشناس بریزیم تا از آن بمب و موشک تهیه کنند و بر سر
مردم مظلوم یمن بریزند اما حاضر نیستیم جهیزیه یک دختر دم بخت را فراهم
کنیم و یا در ساخت و خرید سرپناه برای افراد بی خانه و کاشانه قدمی
برداریم.
در همه کشورهای دنیا برای جانبازان و شهدا و خانواده های آنان جایگاه و حرمت خاصی قایل هستند.
هنوز در ویتنام، اگر جانبازی مانده باشد، مردم در صف نانوایی به احترام او کنار می روند تا نان بگیرد و برود. در خود آمریکا مردم قهرمانان جنگ را ستایش و تکریم می کنند. در حالی که این قهرمانان همان متجاوزانی هستند که در گوشه و کنار دنیا برای منافع آمریکا می جنگند. رسانه های نوشتاری و نمایشی و همه امکانات تبلیغاتی آمریکا در جهت تکریم و تعظیم کسانی است که برای حفظ منافع کشورشان، ولو تجاوز به کشورهای دیگر باشد، می جنگند. به یاد آوریم فیلمی را که درباره سرجوخه "جسیکا لینچ” ساخته شد. این فیلم دروغین چنان ماهرانه ساخته شد که رسانه های آن کشور نوشتند "آمریکا عاشق لینچ است”. اما در کشور ما رسانه ها، هنر و ادبیات تا چه حد توانستند وقایع و حقایق هشت سال دفاع مقدس را ترسیم و تصویر کنند؟ با تاسف هنوز بسیاری از شخصیت ها و رسانه های ما به جای پرداختن به کار بزرگ و شگفت انگیز فرزندان ملت در شکست دیو سپید و حامیانش به بحث های انحرافی روی آورده اند و به دنبال پیدا کردن مقصر تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر از درون رقبای سیاسی خود هستند. کی بود کی بود من نبودم.
در زمینـــه هنری نیز کوتاهی شده است. فیلم های ساخته شده در بیان رشادتها و جانفشانی های فرزندان ملت بسیار الکن است. اتفاقا برخی از فیلم ها و مجموعه های ساخته شده در این زمینه بیشتر به کوچک جلوه دادن و تحقیر آن کار بزرگ پرداخته اند. فیلم درباره جنگ ساخته می شود اما چون به گیشه و کیسه فکر می کنند و فیلم می سازند و از عشق و خلوص نیت و حوصله کافی و تامل و تحقیق لازم بهره چندانی ندارند، اثربخشی آنها نه تنها زیاد نیست بلکه گاهی اثر منفی دارند. یکی از دلایل عشق و همدلی مردم با رستم در جنگ ها صحنه سازی های هنرمندانه ای است که فردوسی در نبردها به نظم کشیده است. دشمن را بسیار قدرتمند و با هوش و حیله گر و دارای انگیزه نشان می دهد. وقتی رستم را به جنگ افراسیاب می فرستد برای نشان دادن عظمت کار رستم دشمن را این گونه توصیف می کند.
شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب
در توصیف قدرت دشمن نهایت اغراق را به زیبایی به کار می برد. در خواننده
دلهره و نگرانی به وجود می آورد. خواننده لحظه به لحظه همراه رستم و برای
پیروزی او دست به دعاست. زمانی که رستم پیروز می شود شادی و ستایش را برای
خواننده به همراه دارد. فردوسی بیش از سی سال از عمر خود را برای حفظ هویت
ملی و تنظیم وتدوین چنین سند طلایی با هزینه های شخصی صرف کرد. چنین وقت
گذاری و هزینه ای صرفا از عشق و خرد و دوراندیشی و میهن دوستی بر می آید.
امروزه فیلم سازان و نویسندگان بی مزد و منت دستشان به کار نمی رود. ابزار
های نوین و پیشرفته ای که اکنون در دست داریم برای شناساندن حقایق جنگ به
ایران و جهانیان فرصت خوبی را در اختیار ما قرار داده اند. امروزه بیش از
هر زمان دیگری به ترویج روحیه سلحشوری و تقویت آن در جوانان خود نیاز
داریم. مگر موضوع کم داریم؟ امثال همت و باکری و جهان آرا از رستم کمتر
نیستند. دلاوری سردار قاسم سلیمانی کمتر از آرش کمانگیر نیست.
به گفته پرویز پرستویی بابا نظر ما از سرباز رایان کمتر نیست. سرباز رایان را حتی دانش آموزان ما می شناسند. اما چند نفر بابانظر ها را می شناسند؟ بد جوری گرفتار روزمرگی و اسیر منصب و جاه ومکنت وثروت شده ایم. مسئو لان نهادها و ادارات در حد وظیفه مقرر کار می کنند. چرتکه می اندازند که چند ساعت کار کنند و چه مبلغی بگیرند. از خلاقیت و ایثار فاصله گرفته اند و تهی شده اند. این همه اختلاس های نجومی در سازمانها و بانک ها صورت می گیرد اما حاضر نیستند یک صدم درصد را از آن به گرامی داشت یاد شهدا و تکریم جانبازان سازمان خود و یا برای ساختن فیلمی در این زمینه اختصاص دهند. وای چقدر درد دل هست. یادمان باشد امثال جهان آرا خون دادند تا این دردها نباشد. اما با شرمساری باید بگوییم که ممد خوب شد نیستی ببینی که...
آزاد سازی؛ راهکار بلندمدت
موسی غنی نژاد: بهره وری یکی از موضوعات با اهمیت در علم اقتصاد است زیرا نقش مهم و موثری در رشد تولید و افزایش رقابت پذیری در بخش تولید کشور دارد. از آنجایی که صنعت خودرو یکی از مهم ترین نیروهای محرکه برای رشد اقتصادی در قرن بیستم بوده است، این صنعت اهمیت چشمگیری از نظر میزان تولید، درآمدزایی و اشتغال دارد. بنابراین تغییر و تحولات اقتصاد جهانی همراه با تشدید رقابت در صنعت خودرو ضرورت بالابودن کارآیی فنی برای ارتقای بنیه رقابتی در صنایع خودرو را اجتناب ناپذیر می کند.همچنین از مهم ترین شاخص های ارزیابی فعالیت های هر پروژه تولیدی تحلیل رشد بهره وری و کارآیی است.
بدین ترتیب بحث بهره وری را از دو منظر باید بررسی کرد. یکی از منظر مدیریت داخلی بنگاه ها و دیگری از منظر فضای کسب وکار در محیطی که بنگاه کار می کند. از جهت مدیریت داخلی بنگاه اگر به صنعت خودرو نگاه کنیم، می بینیم که مدیریت خودروسازی کشور همیشه دولتی بوده است. به رغم اینکه خصوصی شده اند اما عملا مدیریت ها دولتی باقی مانده اند بنابراین منطق مدیریتی حاکم بر آنها منطق بوروکراتیک است که این مساله مشکلی جدی در خصوص بهره وری ایجاد می کند.
دوم اینکه صنعت خودرو ما در فضای رقابتی قرار نگرفته است. این صنعت همیشه به دلیل سیاست های حمایتی که از سوی دولت با تعیین تعرفه بالا برای واردات اتخاذ شده و حمایت های داخلی که برای تسهیل فعالیت آنها قائل شده است، انگیزه بهبود بهره وری نداشته است و بهره وری در آن مغفول است. بنابراین عوامل متعدد درون و برون بنگاهی در سطح کلان در میزان تولید و بهره وری عوامل تولید این صنعت تاثیرگذار بوده اند، اما واردات خودرو که یکی از عوامل برون بنگاهی بسیار مهم در ایجاد انگیزه است و نظرات مختلفی راجع به تاثیر واردات خودرو بر بهره وری وجود دارد، در این میان جایی ندارد.
به همین دلیل است که می بینیم، خودروسازها هیچ گاه به دنبال بهبود و افزایش بهره وری خود نبوده اند، زیرا نیازی به این مفهوم اقتصادی نداشته اند و علت آن حمایت دولت در بالانگه داشتن تعرفه واردات برای حمایت از صنعت داخلی و مطمئن بودن بازار خودروسازان داخلی بوده است. بازاری که همواره با تقاضای زیاد مواجه بوده و از آنجا که قیمت خودروهای وارداتی بسیار بالا است و خریداران ایرانی توان لازم برای خرید خودروهای باکیفیت خارجی را ندارد، خودروسازان اطمینان داشته اند که مشتریان محصولات آنها را انتخاب می کنند. از سوی دیگر رقیب جدی در بازار خودرو ایران براساس قیمت هایی که خودروهای ایران دارند، وجود ندارد و دلیل آن نیز بازهم بحث تعرفه واردات است. صنعت خودرو همواره با جمع آوری منابع مالی از طریق پیش فروش سعی کرده مسائل خود را حل کند. در حقیقت همه این مسائل به این موضوع برمی گردد که فضای کسب وکار در این صنعت رقابتی نبوده و انگیزه برای بهره وری وجود نداشته است.
از آنجا که این مسیر نیز تغییر نکرده بهره وری برای آنها جاذبه ای نداشته است. در همه بازارها مشتریان توقع دارند که تولیدکنندگان کیفیت کالاها را بالا ببرند؛ اما قیمت متناسب باشد. وقتی تولیدکننده انگیزه ای برای این کار ندارد مسلم است که بهره وری بالا نمی رود. این موضوع نیز عوامل متعددی دارد که یکی از مهم ترین آنها مدیریت شرکت های خودروساز است. از آنجا که شرکت های خودروسازی در حال حاضر خصوصی شده اند اما همچنان تصمیمات دولتی بر آنها حاکم است.
به همین دلیل مدیران آنها در فضای رقابتی و به دلیل عملکرد بهتر انتخاب نمی شوند. بلکه این دولت است که با یک مکانیسم پیچیده به انتخاب مدیر می پردازد. از طرف دیگر چون خود بنگاه ها در این صنعت در شرایط رقابتی قرار ندارند و حمایت های دولتی و جود دارد، آنها انگیزه ای برای توسعه و پیشرفت براساس بهره وری ندارند؛ بنابراین این معضل حل نمی شود. خصوصی سازی به معنای آن نیست که اکثریت سهام به شرکت های خصوصی داده شود.
مساله این است که منطق بخش خصوصی در این بنگاه ها حاکم شود که در حال حاضر این گونه نیست بنابراین تا این موارد حل نشود مساله بهره وری نیز حل نخواهد شد. همچنین یکی از مشکلات صنعت خودرو انحصاری بودن آن است. خودروسازی ایران کودکی ۵۰ ساله است که همیشه به دولت وابسته بوده و بازاری انحصاری داشته است. به همین دلیل است که با گذشت 50 سال از عمر این صنعت شاهد شکل گیری بازار رقابتی در آن نبودیم. یکی از مسائلی که امروز گریبان صنعت خودرو را گرفته بحث شورای رقابت است.
در دولت گذشته صنعت خودرو انحصاری نامیده شد، بنابراین برای رقابتی شدن، بحث قیمت گذاری آن را به شورای رقابت سپردند که شورا نیز به جای تهیه دستورالعمل قیمت به قیمت گذاری خودروها پرداخت. در واقع آنها صورت مساله را پاک کردند. شورای رقابت به جای آنکه در این چند سال به رقابتی کردن این صنعت بپردازد، تنها به قیمت گذاری پرداخته است که تاثیری در افزایش بهره وری و انگیزه برای خودروسازان نداشته است. بنابراین یکی از موضوعاتی که می تواند باعث بهبود بهره وری در صنعت خودرو شود، آزادسازی اصولی آن است که این موضوع نیازمند برنامه ریزی بلندمدت است. وقتی از یک صنعت به صورت همه جانبه حمایت شود، تنبل می شود و کیفیتش پایین می آید و قیمتش بالا می رود.