چندی است عباس عبدی به‌عنوان سنگ محک ادعای متمایز اصلاح‌طلبان بدل شده است. وی که پیش از این به‌عنوان تئوریسین این جریان مطرح بود، اینک در قامت منتقد در این جریان نقشی تازه ایفا می‌کند اما برخلاف همه ادعاها، اصلاح‌طلبان نقدهای فردی که از درون این جناح رشد کرده است را برنمی‌تابند.

بازجویی روزنامه اصلاح‌طلب از عباس عبدیگروه سیاسی مشرق – عیار هر جریان سیاسی را می‌تواند در عمل به «ادعای متمایز» آن جریان موردسنجش قرارداد. شعار «زنده با مخالف من»‌ از درون این جریان با نگاه به لیبرالیسم و تعریف آزادی منفی سر داده شد. همین موضوع به ادعای متمایز اصلاح‌طلبان نسبت به جریان‌های دیگر در سپهر سیاسی کشور بدل شد که البته پاشنه آشیل این جریان نیز همیشه بوده و همواره مانند تاولی از زیرپوست این جریان بیرون می‌زند و چهره آن را مخدوش می‌کند.

چندی است عباس عبدی به‌عنوان سنگ محک ادعای متمایز اصلاح‌طلبان بدل شده است. وی که پیش از این به‌عنوان تئوریسین این جریان مطرح بود، اینک در قامت منتقد در این جریان نقشی تازه ایفا می‌کند اما برخلاف همه ادعاها، اصلاح‌طلبان نقدهای فردی که از درون این جناح رشد کرده است را نیز برنمی‌تابند و در چند روز گذشته حملات شدید و هدایت‌شده‌ای نسبت به او شکل داده‌اند و مدعی شده‌اند که عباس عبدی از اصلاحات گذر کرده است و دیگر اصلاح‌طلب نیست. البته چماق اصلاح‌طلب بدلی همیشه بر سر منتقدان شکسته شده است و ازاین‌جهت نیز عباس عبدی تازه‌ترین اصلاح‌طلبی است که به نشان «اصلاح‌طلب بدلی»‌ مفتخر می‌گردد.

روزنامه اجاره‌ای هاشمی ازجمله رسانه‌های اصلاح‌طلب بود و در این زمینه اعلام داشت، عباس عبدی وقتی برای این جریان به‌عنوان تئوریسین بود که قلم مخالفت برنمی‌داشت و اینک که به‌عنوان منتقد عمل می‌کند، عبدی دیگر عباس عبدی نیست.[1]

اما دایره این انتقادات به عباس عبدی در میان اصلاح‌طلبان انحصارطلب فراتر رفته و امروز روزنامه اعتماد در مصاحبه‌ای که بیشتر به یک بازجویی سیاسی می‌ماند، از عباس عبدی نیست به این مواضع اخیرش سؤالات غیرمتعارفی را پرسیده که بسیار جالب‌توجه هستند.

در بخشی از این گفتگو مصاحبه گیرنده از عبدی می‌پرسد، امیدوارم از این پرسش‌ها ناراحت نشوید اما آقای عبدی برخی می‌گویند جنابعالی در زندان دوم با بازجوی‌تان معامله کردید و وادادید؟ و عباس عبدی نیز در پاسخ سؤالی مطرح می‌کند که کجا را وا دادم‌ام.

در همین زمینه سئوالات دیگری از عباس عبدی می‌شود که مثابه تفتیش عقاید در جریان سیاسی اصلاح‌طلب است و گویی اصلاح‌طلبان سعی دارند عباس عبدی را مورد سنجش قرار دهند که چقدر به طیف انحصارطلب این جریان وفادار است و در این راستا سئوالاتی درباره علت نداشتن پست اجرایی وی در دولت اصلاحات، روابط با حزب منحله مشارکت، نتیجه و نگرش وی درباره تاکتیک «خروج از حاکمیت»، محافظه‌کاری، عافیت‌طلبی و ... را مورد کنکاش قرار می‌دهد‌؛ مسئله‌ای که قطعاً اگر عبدی به منتقد اصلاحات تبدیل نمی‌َشود، هیچ‌گاه به این شکل موردبررسی قرار نمی‌گرفت.

در ادامه برخی از سخنان عباس عبدی در این مصاحبه می‌آید که نشان دهنده لایه‌های انشقاق سیاسی در این جریان است:

اگر منظور حضور سیاسی باشد باید گفت که در مقایسه با گذشته کنشگری سیاسی مشابه آن دوره را ندارم. به همین دلیل لحن و زاویه بیان مطالبم فرق می‌کند زیرا کنشگری سیاسی با روزنامه‌نگاری و تحلیلگری مستقل متفاوت است. فرد در مقام روزنامه‌نگار نقشی متفاوت از کنشگری ایفا می‌کند. حتی بیان و اظهارات او هم متفاوت است. مثلاً فرد کنشگر وقتی سخنرانی یا مصاحبه می‌کند بیش از اینکه در مقام تحلیلگر باشد، در مقام تهییج و بسیج نیرو است. ولی اگر در مقام تحلیلگر حرف بزند مخاطب انتظار بیان حرف تحلیلی و دقیق دارد و نه تهییجی. بنده چه درگذشته و چه حال به اصلاحات علاقه داشته‌ام و این جزو هویت سیاسی من نیز هست اما فکر می‌کنم که در عرصه عمومی اصلاحات، زمینه برای کنشگری کامل من آماده نیست. بنابراین در وضعیت موجود بیشتر از زاویه تحلیلگر و منتقد به موضوع نگاه می‌کنم. دلیل آن نیز این است که نسبت به راهبرد کلی آنان نقد دارم اگر اصولا راهبردی باشد.

علت اصلی را در این می‌دانم که جریان اصلاحات از جایی به بعد نتوانست بین انتظارات، شعارها و رفتارش تناسبی برقرار کند. همچنین دراین‌بین دو قاعده‌ای وجود دارد که نمی‌توانیم آن‌ها را کنار بگذاریم. اگر آن‌ها را کنار بگذاریم دچار بحران هویت سیاسی خواهیم شد. نخستین قاعده شکاف قدرت و مسئولیت است.

دومین قاعده این بود که شعار حاکمیت قانون که مهم‌ترین شعار است، عملا در دولت اصلاحات نادیده گرفته شد. این نکته بسیار کلیدی است و با نکته قبل بی ارتباط نیست. این شعار جزو شعارهای اساسی رییس دولت اصلاحات بود. البته فراموش کردن رفتار جبهه ای و توجه به وضعیت نفت هم هست که باید جداگانه شرح دهم.

خوب است شما قاضی نبودید؟ بدهید یک نفر حقوق خوانده برایتان توضیح می‌دهد که جملات شرطی چه معنایی دارد؟ در دادگاه، حداکثر جمل‌ها که نوشتم این بود. بیشتر از این نمی‌توانستم بنویسم. این فاجعه بیرونی است که این‌طور تفسیر می‌کند.

وادادن وقتی است که علیه کسی حرف بزنم اما من علیه کسی چیزی نمی‌گویم. حداکثر این است که از کسی دفاع نمی‌کنم. من واندادم آن‌هایی که بیرون بودند وادادند و فکر می‌کردند من باید جور آن‌ها را در زندان بکشم.

اینکه علیه رئیس دولت اصلاحات حرف زدم بیرون از زندان بود نه در زندان. چون جای این حرف‌ها در زندان و دادگاه نبود و نیست.

من نمی‌دانم چه کسی این را گفته است (عبدی شهوت دیده شدن دارد) اما هرکسی باید شهامت این را داشته باشد که این‌ها را علنی بگوید و مصداق برای آن بیاورد. من مشکلی برای دیده شدن نداشتم که بخواهم این کارها را بکنم. اگر کسی این را گفته مصداق همان ضعف منطق آنان است. عین قضیه ملانصرالدین شده الآن حدود 20 ماه است حرف نمی‌زنم می‌گویند گوشه‌گیر شده اگر حرف بزنم می‌گویند می‌خواهد دیده شود. ما که قرار نیست به دستور دیگران زندگی کنیم.

این سؤال را از من نباید بپرسید (عافیت‌طلب شده‌اید؟) مگر انتظار دارید بگویم عافیت‌طلب شده‌ام؟ باید این‌ها را از بیرون نگاه و منصفانه قضاوت کنید.

اشکال شورای مشورتی این است که هویت مستقلی ندارد.

اگر به‌جای اینکه به دنبال تغییر آدم‌ها (تغییر وزراء) باشیم به دنبال موازنه باشیم بهتر است. آدم‌ها نیز خودشان را با آن هماهنگ می‌کنند. اگر امروز یک مجلس به نسبت اصلاح‌طلب‌تر بتوان وجود داشته باشد، خواهیم دید همین دولت و همین وزرا، رفتارشان به همین نسبت تغییر می‌کند.

قهر معنی ندارد (آیا با اصلاح‌طلبان قهر کرده‌اید؟) من پای ثابت جلسات اصلاح‌طلبان هستم.



[1] - http://www.mashreghnews.ir/fa/news/420797

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس