به گزارش مشرق، روحیه عجول و نتیجه گرای بیشتر ما مردم ایران باعث میشود با اولین شکست یک تیم، همه از تیم ملی والیبال انتقاد کنند. پیروزیها و موفقیتهای تیم ملی والیبال در سالهای اخیر باعث شادی بسیاری از مردم ایران شده است اما فراموش کرده ایم که بازیکنان تیم ملی در روزهای شکست نیز به حمایت نیاز دارند.
سال گذشته و پس از دو شکست مقابل ایتالیا در آغاز لیگ جهانی، شبکه های اجتماعی از پستهایی علیه اسلوبودان کواچ لبریز شد و بازیکنان جرات سر زدن به صفحههای شخصی خود را نداشتند زیرا نمیتوانستند فحاشی کسانی را که تا دیروز برایشان جیغ و هورا میکشیدند تحمل کنند. در همان سال یکی از بازیکنان از عکاس همراه تیم خواست که از او عکس نگیرد زیرا نگران بود که با انتشار تصویرش در رسانهها، فحش نثارش شود. تیم ملی سال گذشته را با انتقاد و فحاشی آغاز کرد اما برای نخستین بار مقام چهارمی لیگ جهانی، ششمی قهرمانی جهان و طلای بازیهای آسیایی را برای والیبال ایران به ارمغان آورد.
تیم ملی والیبال ایران سومین حضور خود در لیگ جهانی را نیز با شکست آغاز کرد و یک بار دیگر موفقیت های گذشته و پیروزی ها و شادی ها را فراموش کردیم و سیل انتقادات جاری شده است. شاید از مردمی که دانش فنی بالایی ندارند و از گذشته و حال والیبال ایران و جهان به طور کامل و دقیق مطلع نیستند، توقع زیادی نرود اما بیجا نیست از کسانی که عنوان کارشناس بر خود گذاشته اند انتظار داشته باشیم با صداقت و انصاف بیشتری نظرات خود را درباره تیم ملی بیان کنند.
روزنامه نگاری که در زمان معرفی ولاسکو به عنوان سرمربی تیم ملی، او را یک مربی از دور خارج شده مینامید و امروز معتقد است باید پس از ولاسکو یک مربی سطح بالا مثل خود او پیدا می کردیم نه یک مربی بی تجربه مثل کواچ، چقدر در گفتار و کردارش صداقت دارد؟
کارشناسی که در زمان حضور مرحوم حسین معدنی در کادر فنی تیم ملی از لزوم تقویت کادر فنی حرف می زد و امروز می گوید جای فردی مثل معدنی در تیم ملی خالی است، به منافع تیم ملی فکر می کند؟
یک مربی که در سالهای اخیر با پر ستارهترین تیم های لیگ برتری نیز نتوانسته عنوانی بهتر از پنجمی به دست بیاورد و امروز از کادر فنی تیم ملی ایرادهای بنی اسرائیلی میگیرد، به فکر موفقیت تیم ملی است یا نگه داشتن خود در معرض توجه رسانهها؟
کسی که حدود 50 سال قبل یک بازیکن درجه دوم والیبال بوده و پس از چند دهه دوری از این ورزش، به عنوان کارشناس والیبال شروع به نگارش یادداشت کرده است و حتی از شیوه ایستادن کواچ در کنار زمین نیز ایراد می گیرد، واقعا اطلاعی از اوضاع و احوال روز این ورزش دارد یا تصور کرده بوی کباب والیبال ایران بلند شده و نگران عقب ماندن از قافله است؟
یک مربی که در زمان ولاسکو از نبود یک دستیار ایرانی در کادر فنی ایراد میگرفت اما خودش حتی یک جلسه هم به تمرینات تیم ملی سر نزد و در دوره مربیگری او هم شرکت نکرد اما امروز با دریغ از ولاسکو یاد می کند، در چه فکری است؟
مربی دیگری که روزی خود را به زور به تیم ملی می چسباند و هر شرایط و عنوانی را میپذیرفت تا شاید او را هم مربی تیم ملی بدانند و به یک سفر خارجی ببرند و امروز با بسته شدن درهای نفوذش به تیم ملی، به صف منتقدان از کواچ پیوسته فراموش کرده که روزی هر منتقد ولاسکو را به بی دانشی متهم میکرد؟
گزارشگری که نمی داند محمد موسوی و عادل غلامی دو مدافع میانی هستند، نه دو قدرتی زن و به عنوان دو مدافع میانی هیچگاه نمی توانند در کنار هم دفاع روی تور انجام دهند، اما با اعتماد به نفس از هر تصمیم کواچ انتقاد میکند، می داند با حرف هایش ممکن است برای چند نفر از شنوندگان صدای خود تصور غلطی از آنچه در میدان می گذرد به وجود بیاورد؟
این روزها انتقاد از کواچ، نقل محفل بسیاری از اهالی والیبال است. حتی چندی پیش بازیکنی که با صغر سنی به تیم های ملی پایه راه پیدا کرد اما پس از چند سال به دلیل کیفیت پایین بازی اش نه تنها در تیم ملی جایی ندارد، بلکه در تیم های درجه دوم لیگ هم نیمکت نشین است، در جمعی کواچ را به بی دانشی متهم میکرد.
همه این حرف ها در حالی مطرح می شود که اسلوبودان کواچ چهره ای شناخته شده در والیبال جهان است و در هر یک از کشورهایی که سالها در سطح اول این ورزش حضور داشته اند، نام او را ببرید، با تمجید و تحسینهای بسیاری روبرو خواهید شد.
البته بیان این مطالب به معنای این نیست که نباید از کواچ انتقاد کرد یا اینکه همه کارشناسان والیبال ایران صداقت و انصاف را کنار گذاشتهاند. قطعا موفقیت تیم ملی آرزوی همه والیبالیهاست و بیشتر اعضای این خانواده هم در بیان حرفهای خود صداقت دارند اما متاسفانه معدود افرادی که منافع شخصی را بر هر مسئله دیگری اولویت داده اند، صدایی رساتر و سکویی بلندتر پیدا کردهاند.
امیدوارم این منتقدان، هنگام قضاوت درباره عملکرد تیم ملی و اسلوبودان کواچ در اندیشه ضربالمثل "دیگی که برای عدهای نمیجوشد" نباشند.
سال گذشته و پس از دو شکست مقابل ایتالیا در آغاز لیگ جهانی، شبکه های اجتماعی از پستهایی علیه اسلوبودان کواچ لبریز شد و بازیکنان جرات سر زدن به صفحههای شخصی خود را نداشتند زیرا نمیتوانستند فحاشی کسانی را که تا دیروز برایشان جیغ و هورا میکشیدند تحمل کنند. در همان سال یکی از بازیکنان از عکاس همراه تیم خواست که از او عکس نگیرد زیرا نگران بود که با انتشار تصویرش در رسانهها، فحش نثارش شود. تیم ملی سال گذشته را با انتقاد و فحاشی آغاز کرد اما برای نخستین بار مقام چهارمی لیگ جهانی، ششمی قهرمانی جهان و طلای بازیهای آسیایی را برای والیبال ایران به ارمغان آورد.
تیم ملی والیبال ایران سومین حضور خود در لیگ جهانی را نیز با شکست آغاز کرد و یک بار دیگر موفقیت های گذشته و پیروزی ها و شادی ها را فراموش کردیم و سیل انتقادات جاری شده است. شاید از مردمی که دانش فنی بالایی ندارند و از گذشته و حال والیبال ایران و جهان به طور کامل و دقیق مطلع نیستند، توقع زیادی نرود اما بیجا نیست از کسانی که عنوان کارشناس بر خود گذاشته اند انتظار داشته باشیم با صداقت و انصاف بیشتری نظرات خود را درباره تیم ملی بیان کنند.
روزنامه نگاری که در زمان معرفی ولاسکو به عنوان سرمربی تیم ملی، او را یک مربی از دور خارج شده مینامید و امروز معتقد است باید پس از ولاسکو یک مربی سطح بالا مثل خود او پیدا می کردیم نه یک مربی بی تجربه مثل کواچ، چقدر در گفتار و کردارش صداقت دارد؟
کارشناسی که در زمان حضور مرحوم حسین معدنی در کادر فنی تیم ملی از لزوم تقویت کادر فنی حرف می زد و امروز می گوید جای فردی مثل معدنی در تیم ملی خالی است، به منافع تیم ملی فکر می کند؟
یک مربی که در سالهای اخیر با پر ستارهترین تیم های لیگ برتری نیز نتوانسته عنوانی بهتر از پنجمی به دست بیاورد و امروز از کادر فنی تیم ملی ایرادهای بنی اسرائیلی میگیرد، به فکر موفقیت تیم ملی است یا نگه داشتن خود در معرض توجه رسانهها؟
کسی که حدود 50 سال قبل یک بازیکن درجه دوم والیبال بوده و پس از چند دهه دوری از این ورزش، به عنوان کارشناس والیبال شروع به نگارش یادداشت کرده است و حتی از شیوه ایستادن کواچ در کنار زمین نیز ایراد می گیرد، واقعا اطلاعی از اوضاع و احوال روز این ورزش دارد یا تصور کرده بوی کباب والیبال ایران بلند شده و نگران عقب ماندن از قافله است؟
یک مربی که در زمان ولاسکو از نبود یک دستیار ایرانی در کادر فنی ایراد میگرفت اما خودش حتی یک جلسه هم به تمرینات تیم ملی سر نزد و در دوره مربیگری او هم شرکت نکرد اما امروز با دریغ از ولاسکو یاد می کند، در چه فکری است؟
مربی دیگری که روزی خود را به زور به تیم ملی می چسباند و هر شرایط و عنوانی را میپذیرفت تا شاید او را هم مربی تیم ملی بدانند و به یک سفر خارجی ببرند و امروز با بسته شدن درهای نفوذش به تیم ملی، به صف منتقدان از کواچ پیوسته فراموش کرده که روزی هر منتقد ولاسکو را به بی دانشی متهم میکرد؟
گزارشگری که نمی داند محمد موسوی و عادل غلامی دو مدافع میانی هستند، نه دو قدرتی زن و به عنوان دو مدافع میانی هیچگاه نمی توانند در کنار هم دفاع روی تور انجام دهند، اما با اعتماد به نفس از هر تصمیم کواچ انتقاد میکند، می داند با حرف هایش ممکن است برای چند نفر از شنوندگان صدای خود تصور غلطی از آنچه در میدان می گذرد به وجود بیاورد؟
این روزها انتقاد از کواچ، نقل محفل بسیاری از اهالی والیبال است. حتی چندی پیش بازیکنی که با صغر سنی به تیم های ملی پایه راه پیدا کرد اما پس از چند سال به دلیل کیفیت پایین بازی اش نه تنها در تیم ملی جایی ندارد، بلکه در تیم های درجه دوم لیگ هم نیمکت نشین است، در جمعی کواچ را به بی دانشی متهم میکرد.
همه این حرف ها در حالی مطرح می شود که اسلوبودان کواچ چهره ای شناخته شده در والیبال جهان است و در هر یک از کشورهایی که سالها در سطح اول این ورزش حضور داشته اند، نام او را ببرید، با تمجید و تحسینهای بسیاری روبرو خواهید شد.
البته بیان این مطالب به معنای این نیست که نباید از کواچ انتقاد کرد یا اینکه همه کارشناسان والیبال ایران صداقت و انصاف را کنار گذاشتهاند. قطعا موفقیت تیم ملی آرزوی همه والیبالیهاست و بیشتر اعضای این خانواده هم در بیان حرفهای خود صداقت دارند اما متاسفانه معدود افرادی که منافع شخصی را بر هر مسئله دیگری اولویت داده اند، صدایی رساتر و سکویی بلندتر پیدا کردهاند.
امیدوارم این منتقدان، هنگام قضاوت درباره عملکرد تیم ملی و اسلوبودان کواچ در اندیشه ضربالمثل "دیگی که برای عدهای نمیجوشد" نباشند.