طی هفته های اخیر سر و صداهایی بلند شد که داعش و ایدئولوژی اش به نوعی بازگشت به گذشته دور است. مثلا چنان که معاون نخست وزیر، "نیک کلگ" اشاره کرد و گفت که داعش"قرون وسطائی" است. در واقع تفکرات این گروه تروریستی کاملا مدرن و بر اساس رسوم غربی است.
تعبیر کلگ عجیب نیست. با توجه به خشونت های بسیار جنگجویان داعش و تصاویر متعدد از بدن های قطعه قطعه شده، قابل فهم است که چرا تلاش داریم این اقدامات را به نوعی یک "دیگری" افراطی معرفی کنیم.
اما این شیوه به ما الزاما کمک نمی کند که آنچه در جریان است بفهمیم مخصوصا که با چنین شیوه ای تلاش می شود یکی از ادعاهای اساسی جهادی گری معاصر یعنی داشتن ریشه های اسلامی را بپذیرم. چنان که یکی از حامیان داعشی که من در توییتر مطالبش را دنبال می کنم مکرر می گوید: جهان تغییر می کند اما اسلام نه.
این سوال تنها به مباحث آکادمیک منحصر نمی شود. یکی از جذابیت های ایدئولوژی این گروه برای بسیاری از جوانان همین تغییر قدرت نسلی در جوامع اشان است. این گروه ها مدعی هستند که خود پیروان حقیقی دینشان هستند در حالی که والدینشان درگیر فرهنگ و اداب و رسوم شده اند.
نیاز است شفاف بگوییم که "جهادی گری معاصر" بازگشت به گذشته نیست. بلکه ایدئولوژی مدرن و ضد سنتی است که وام دار فرهنگ و تاریخ سیاسی غرب است.
ابوبکر البغدادی وقتی ماه جولای در مسجد اعظم موصل ، پیدایش دولت اسلامی را اعلام کرد و خود را خلیفه آن نامید، جمله طولانی را از متفکر پاکستانی/هندی، "ابو الاعلی مودودی"، نقل کرد. وی بنیان گذار جمعیت اسلامی در سال 1942 بود و برای نخستین بار از اصلاح دولت اسلامی استفاده کرد.
دولت اسلامی ابوالاعلی مودودی با ایده های غربی شکل گرفته است. او اعتقادی دارد که در میان ادیان و سایر دین های دیگر یکی است که تنها خداست که درباره هر شخص می تواند قضاوت کند و این اعتقاد را =تعلق داشتن قضاوت به خدا را به داشتن و در نهایت انحصار "حق حاکمیت" تبدیل می کند. مودودی همچنین می گوید جهان تحت تاثیر قوانینی است که بیانگر قدرت خدا هستند که این ایده در بطن انقلاب علمی قرن هفدهم میلادی است.
وی با تلفیق حق سلطه خداوند و تعریف این حق در اصطلاحات سیاسی، تاکید می کند که "خدا تنها کسی است که داری حق سلطه است" ( مدل اسلامی زندگی). پس دولت و اندیشه های خدایی با هم می آمیزند و خدا سیاسی می شود و سیاست مقدس. چنین حق سلطه ای کاملا در فرهنگ قرون وسطائی غائب است بلکه ریشه در سیستم کشوری "وست فالن" (Westphalian system of states) و انقلاب علمی مدرن دارد.
اما وام داری مودودی به تاریخ سیاسی اروپا فراتر از برداشت و فهم او از موضوع حق سلطه است. یکی دیگر از مهمترین اندیشه های او، فهمش از انقلاب فرانسه است که به نظر او وعده تحقق "دولتی بر اساس قواعد" را می داد که با مفهوم تاسیس دولت بر اساس یک ملت و یا مردم مخالف بود. از نظر مودودی، این پتانسیل در فرانسه خشکید اما دستاوردهایش می تواند در یک دولت اسلامی محقق شود.
در فرانسه، این دولت است که شهروندانش را تعریف می کند و هیچ چیز مانع شهروندان و دولت نیست. به همین علت است که نهادهای دولت فرانسه همچنان اجازه ندارند اطلاعاتی مربط به قومیت ها را جمع اوری کنند.
بطن دیدگاه مودودی از "شهروندی در اسلام" همان مفهوم شهروند جهانی است که از جامعه، ملت و تاریخ جدا شده است. همانطور که فرانسه انقلابی شهروندانش را تعریف کرد و شهروندان خارج از دولت نیستند، دولت اسلامی نیز شهروندان خود را تعریف می کند. این بنیان استدلال نه چندان هوشمندانه مدودی است که هر مسلمان فقط در دولت اسلامی مسلمان است.
برای فهم این دیدگاه به قران مراجعه نکنید، به انقلاب فرانسه و در نهایت به سکولارسازی ایده ای توجه کنید که ریشه در مسیحیت اروپایی دارد: در بیرون از کلیسا هیچ رستگاری نیست. این تفکر مبدا تولد دولت های اروپایی است که خارج از این دولت، هیچ شخص قانونی نیست. این تفکر همچنان قدرت زیادی دارد و وجود معنای "پناهندگی" دلیلی بر آن است.
اگر دولت داعش کاملا مدرن باشد خشونت هایش نیز مدرن است، جنگجویان داعش تنها ادم ها را نمی کشند بلکه این افراد را تحقیر می کنند. و به اجساد قربانیان خود نیز بی احترامی می کنند.
یکی دیگر از مهمترین ادعاهای داعش، مسلمان بودن و اسلامی بودن ان است که شاهد آن لباس البغدادی است. برای فهم این مساله باید منبع معاصر این ایدئولوژی و خشونت را بشناسیم و این امر با بازگشت به ریشه اسلام ممکن نیست.