روزی سه سرهنگ ارتش برای بازرسی آمدند و با دیدن ما دلیل انتخاب دید‌بان از سپاه را جویا شدند. از من مدارک تحصیلی‌ام را پرسیدند، گفتم دوم اقتصاد. تعجب کردند و گفتند چرا رسته دید‌بانی را انتخاب کردی؟! در آن زمان از شرایط ورود به دید‌بانی، افسر بودن، داشتن دیپلم ریاضی و هوش بالا بود...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - زمانی که جنگی نابرابر به ایران اسلامی تحمیل شد و رژیم بعث ناجوانمردانه به مرزهای کشورمان حمله کرد؛ دیگر پیر یا جوان، متاهل یا مجرد، زن یا مرد بودن ملاک برای رفتن به صحنه نبرد نبود. همه بسیج شده بودند تا از انقلاب و کشورشان دفاع کنند و نگذارند یک بیگانه بر آن‌ها تسلط یابد.

«فیروز احمدی» یکی از آن دلیر مردانی است که با وجود متاهل بودن، نانوایی را که تنها منبع درآمدش بود رها کرد و به میدان نبرد رفت. او نه برای درجه و مقام بلکه برای دفاع آمده بود در طول جنگ تحمیلی نیز رشادت‌های زیادی از خود به نمایش گذاشت و پس از اتمام جنگ به شغل پیشین خود بازگشت.

متن زیر حاصل گفتگویی صمیمانه با جانباز فیروز احمدی فرمانده دید‌بانان گردان بریر (ادوات) تیپ 10 حضرت سیدالشهدا (ع) و تیپ 110 خاتم (ص) است در خصوص گردان ادوات در دوران دفاع مقدس که در ادامه می‌خوانید:

نحوه ورودتان به جبهه چگونه بود؟

احمدی: 18 ساله بودم که بصورت بسیجی وارد جبهه شدم. در عملیات بازی‌دراز که با نام عملیات شهید رجایی و باهنر مشهور بود به عنوان نیروی پیاده به همراه نیروهای گردان 9 سپاه شرکت کردم. در آن منطقه با دیدبانی به نام شیخ محمود غفاری آشنا شدم که مسیر فعالیتم در جبهه را تغییر داد. ایشان یک روحانی بسیجی بود که در دید‌بانی با شجاعت، خود را به پشت مواضع دشمن می‌رساند و از آنجا  مختصات دشمن را به توپخانه می‌داد که در اکثر مواقع گلوله‌ها به اهداف می‌خوردند.

به‌خاطر علاقه‌ای که به ایشان پیدا کردم جذب دیدبانی شدم. سوالاتم در زمینه فعالیت‌های دیدبانی را از ایشان می‌پرسیدم و وی با حوصله برایم توضیح می‌داد. شب‌ها با دوربین دید در شب به اطراف نگاه می‌کردم. برای تمرین، هدفی را در نظر می‌گرفتم و مسافت آن را تخمین می‌زدم. با کمک ایشان اطلاعاتی از دیدبانی به دست آوردم و تمام موفقیت‌هایم را مدیون ایشان هستم. ایشان در عملیات بازی دراز در سال 1360 به درجه شهادت نائل آمد.

در اواخر سال 1360 به عضویت سپاه درآمدم و در دوره آموزشی سپاه شرکت کردم. آن موقع نیروهای تازه وارد در سپاه در پادگان امام حسین (ع) آموزش ورودی می‌دیدند. در آن دوره لازم بود که یک تخصص را انتخاب نمایم که من دیدبانی را انتخاب کردم که با اتمام دوره عمومی، دوره تخصصی آن را در پادگان امام حسین(ع) به‌مدت 10 روز گذراندم.

بعد از اتمام دوره آموزشی نیروهای آموزش‌دیده به قسمت‌های مختلف سپاه تقسیم شدند و بنده به همراه عده‌ای از نیروها که تخصص دیدبانی کسب کردیم به گردان 9 سپاه معرفی شدیم. من به همراه عزیز فرخی، عطاری، حاج اکبری، شهیدان امیرسلیمانی و حمید سلیمانی دارای تخصص دیدبانی بودیم. گردان 9 در آن مقطع ماموریت حفاظت از نهاد ریاست جمهوری برعهده‌اش بود. البته علت تقسیم بنده به گردان 9 آشنایی قبلی بود که با این گردان در عملیات بازی دراز داشتم.

توپخانه از ارتش، دیدبان از سپاه

بعد از یک ماه که از حضورمان در گردان گذشت، از فرمانده گردان تقاضا کردیم که ما را با توجه به تخصصی که داریم به غرب اعزام نمایند. فرمانده گردان 9 در آن زمان احسان قاسمیه بود. ایشان با درخواست ما موافقت کرد. او از دانشجویان پیرو خط امام بود که بعدها شهادت رسید. پس از آن ما را به واحد توپخانه در غرب کشور مستقر در پادگان ابوذر معرفی کرد.

سپاه در آن موقع یگان‌های توپخانه نداشت، واحد توپخانه بود و دیده‌بان‌های سپاه با حضور در خط ارتش و در خواست گلوله از توپخانه ارتش کار می‌کردند.

برادر رضا صادقی، فرمانده واحد توپخانه ما را بعد از چند روز به توپخانه 373 ارتش در کرمانشاه معرفی کرد. من به همراه عزیز فرخی، عطاری، حاج اکبری، شهیدان امیر و حمید سلیمانی به آنجا رفتیم.

مقر توپخانه 373 ارتش در کرمانشاه، سر پل ذهاب بود. پس از ورود، ما را به افسر وظیفه محمود الله‌وردی معرفی کردند. دوره آموزش توپخانه و نقشه‌خوانی را در سرپل ذهاب گذراندیم. بعد از آموزش تئوری دید‌بان‌ها به مناطقی که توپخانه ارتش مستقر بود، مثل سرپل ذهاب، بمو، ارتفاعات کدو، تپه آهنگران، شاخ شمران و .. اعزام می‌شدند و در آنجا بطور عملی آموخته‌های خود را به کار می‌بستند. ما به دیدگاه مستقر در ارتفاع شاه‌نشین اعزام شدیم.

آزمون سرهنگ‌های ارتشی‌ از دید‌بان‌های سپاه

روزی سه سرهنگ ارتش برای بازرسی آمدند و با دیدن ما دلیل انتخاب دید‌بان از سپاه را جویا شدند. از من مدارک تحصیلی‌ام را پرسیدند، گفتم دوم اقتصاد. تعجب کردند و گفتند چرا رسته دید‌بانی را انتخاب کردی؟! که از علاقه خودم به دید‌بانی برایشان توضیح دادم.

دیدبان چشم توپخانه است. در آن زمان از شرایط ورود به دید‌بانی، افسر بودن، داشتن دیپلم ریاضی و هوش بالا بود.

از ما تست دید‌بانی گرفتند. آن‌ها هدفی را انتخاب کردند و آزمون را شروع کردند. با روش خودم مسافت را تخمین زدم و درخواست گلوله کردم. با اولین گلوله هدف را زدم. گفتم: «بدون قطب نما می‌توانم از طرف شمال موقعیت را پیدا کنم».

به عنوان نیروی پیاده در عملیات الی بیت المقدس شرکت کردم

در این ایام عملیات فتح‌المبین در جنوب برگزار شد و بچه‌ها همه در حال و هوای جنوب بودند که اگر آنجا بودیم می‌توانستیم به نیروها کمک کنیم. این موضوع به گوش برادر صادقی رسید و او در جمع ما گفت: برادران اینجا همانند تنگه احد است و ارزش ماندن در آن کمتر از جنوب نیست. بعد از این مطلب بچه‌ها متوجه ارزش بالای حضور در آن منطقه شدند و قبول کردند که در آنجا بمانند.

ما حدوداً دو ماه در آن منطقه مشغول به‌کار بودیم و بعد تسویه کرده به تهران آمدیم. بعد از چند روز که تهران بودیم عملیات الی بیت‌المقدس در محدوده عمومی خرمشهر آغاز شد. با توجه به ابلاغ فرماندهی منطقه ده، گردان 9 آماده عزیمت به منطقه عملیاتی گردید. آن موقع سپاه به‌صورت گردانی عمل می‌کرد که بعد از چند تجربه عملی و بررسی خسارات انسانی همچون شهادت تعداد زیادی از پاسداران، تصمیم گرفته شد که پاسداران به‌عنوان کادر گردان و نیروهای بسیج برای نیروی پیاده استفاده شود.

مجموعه گردان 9 در مرحله سوم وارد عملیات شد. من در این مرحله در قالب نیروی پیاده وارد عملیات شدم و نتواستم به تخصص دید‌بانی مشغول شوم چون شرایط عملیات اینجور اقتضا می‌کرد. با عبور از جاده آسفالت اهواز به خرمشهر به سمت نقطه صفر مرزی حرکت کردیم و در نهایت با رشادت نیروهای گردان به منطقه شلمچه رسیدیم و حلقه محاصره نیروهای بعثی عراق تکمیل گردید. من در این منطقه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه شکم به‌شدت مجروح و به عقب منتقل شدم و از ادامه عملیات بازماندم.

از چه زمانی واحد های توپخانه در سپاه شکل گرفت؟

احمدی: بعد از عملیات فتح‌المبین آتشبارهای توپخانه دشمن در اختیار رزمندگان اسلام قرار گرفت ولی بعد از عملیات بیت المقدس و افزوده شدن غنائم بیشتر گروه‌های توپخانه شکل گرفت. فرمانده توپخانه حسن تهرانی مقدم و معاونش حسن شفیع زاده بود. شهید شفیع زاده تحوّلی در توپخانه سپاه ایجاد کرد.

 شهید شفیع‌زاده چه تحولاتی در توپخانه به وجود آورد؟

احمدی: مهم‌ترین عملکرد ایشان وحدت آتش ارتش و سپاه بود. او با ارتباط خوبی که با ارتش داشت، هماهنگی آتش بین ارتش و سپاه را برقرار کرد. از آتش ارتش خوب استفاده می‌کرد و دیدبان های سپاه را با آتشبارهای ارتش مرتبط می‌کرد.

بنده نیز به دلیل اینکه مثل شهید شفیع‌زاده آذری‌زبان بودم، رابطه بسیار صمیمی با ایشان داشتم. همین رابطه باعث شده بود ایشان کُد مخابراتی ارتش را به من بدهد. چون کُد ارتش و سپاه با یکدیگر متفاوت بود.

من آن زمان دید‌بان لشکر 10 سید الشهدا بودم و از طرف شهید شفیع‌زاده به توپخانه ارتش برای هدایت آتش توپخانه معرفی شدم. در عملیات‌ در اتاق فرماندهی در کنار فرمانده لشکر می‌نشستم، آتش را نظارت و هدایت می‌کردم. در مکان‌هایی که آتش توپخانه سنگین‌تر بود نظارت می‌کردم تا در مناطق حساس آتش بریزند. کنترل می‌کردم دید‌بان‌ها مختصات هدف را با دقت مشخص کنند.

در عملیات والفجر 2، عملیات توسط سپاه و با پشتیبانی آتش توپخانه ارتش انجام شد. در این عملیات بدون حضور دید‌بان ارتش، من با استفاده از کد مخابراتی ارتش، آتش توپخانه را هدایت کردم.

گاهی مواقع ارتش نیز یک دیدبان را به سپاه معرفی می‌کرد به عنوان مثال در پدافند عملیات والفجر 4، شهید هادی از طرف ارتش معرفی شده بود و در تیپ سیدالشهدا (ع) کنار ما بود و با ما زندگی می‌کرد و از توپخانه ارتش گلوله می گرفت.

حضور مجدد شما در جبهه چه زمانی بود و کجا اعزام شدید؟

احمدی: بعد از شش ماه که از مجروحیت شدید من گذشت و گردان‌های سپاه هم با توجه به همان مشکل ساختاری مُنحل شد، از سپاه منطقه ده تهران تقاضای اعزام به جبهه کردم و آنها حکم ماموریت من را به طرح و برنامه تیپ ده حضرت سیدالشهدا (ع) صادر کردند. بنده حکم ماموریت خودم را به مسئول طرح و برنامه تیپ برادر احمد غلامی که با حفظ سمت جانشین فرماندهی تیپ هم بود، دادم. بعد از چند روز متوجه شدم که در تیپ گردانی بنام ادوات تشکیل شده است و من چون تخصصم دیدبانی بود از برادر غلامی تقاضا کردم که بنده را به گردان ادوات معرفی نماید و ایشان نیز موافقت نمود.

اگر امکان دارد بما بگوئید که گردان ادوات چه گردانی است؟

احمدی: گردان ادوات به گردانی گفته می‌شود که وظیفه‌اش پشتیبانی آتش دور و نزدیک توسط توپخانه از گردان های پیاده را بر عهده دارد.

در گردان ادوات واحدها و گروهان‌هایی فعالیت می کردند. واحدهای ادوات عبارتند از دیده بانی، واحد مخابرات، واحد تسلیحات – واحد تدارکات – کارگزینی –  تبلیغات و مجموعه ستاد فرماندهی.

گروهان‌های اداوت عبارتند از خمپاره – موشک انداز 107 میلیمتری – تفنگ 106 میلیمتری – موشک انداز ضد زره – آرپی جی 11 یا SPG ، کالیبر یا دوشکا، نارنجک انداز پلامین. مجموعه این واحدها و گروهان‌ها آن ماموریت مهم را انجام می دهند.

در بحث پشتیبانی آتش بعضی از سلاح‌ها هستند که مستقیماً با دشمن درگیر می‌شوند مثل دوشکا، تفنگ 106 میلیمتری، خمپاره انداز 60 میلیمتری، موشک انداز ضد تانک، آرپی جی 11 و نارنجک انداز پلامین. ولی خمپاره‌انداز‌های 81 و 120 میلیمتری و موشک‌انداز 107 میلیمتری غالباً در فاصله‌ای دورتر از خاکریز خودی مستقر می‌شوند و برای هدف قرار دادن دشمن لازم است که هدف را ببینند و چون این امر ممکن نیست دید‌بان می‌شود چشم قبضه و با هدایتش گلوله را بر روی اهداف منتقل می‌کند.

بفرمائید بعد از آمدن به گردان ادوات چه اتفاقی رخ داد ؟

احمدی: فرمانده گردان ادوات برادر حسن بختیاری بود. ایشان دانشجوی نُخبه سال سوم دانشگاه صنعتی شریف بود. علیرضا ناهیدی، حسن بختیاری و نورایی سه دوست صمیمی بودند که در لشکر 27 محمدرسول الله (ص) فعالیت می‌کردند و از نیروهای برجسته ادوات جنگ بودند. بنا به درخواست حاج کاظم رستگار حسن آقای بختیاری از جمع سه نفره دوستانش از لشکر 27  جدا شده و به تیپ سیدالشهدا(ع) منتقل شد.

حسن بختیاری با برگزاری یک دوره آموزش ویژه برای رزمندگان گردان تازه تشکیل شده ادوات تمام تجربیاتش را در طبق اخلاص گذاشت. برادر بختیاری تمرین و آموزش‌های زیادی به ما می‌داد. گاهی از شدت آموزش ها خسته و کلافه می‌شدیم. آموزش او حتی در شب هم دنبال می‌شد و ما را از خواب بیدار می کرد که با استفاده از ستاره‌ها جهت‌یابی کنید. او به گونه‌ای به ما آموزش می‌داد که می توانستیم بدون قطب نما مخصات تقریبی را در آورده و آن را به جنگ افزار بدهیم تا اجرای تیر نمایند. تمرینات حسن بختیاری ما را در دید‌بانی بسیار تقویت کرد. کالک خالی می داد و می‌گفت که جای خود را در روی آن مشخص کنید.

بنده در آن زمان به‌عنوان معاون واحد دید‌بانی مشغول به‌کار شده بودم و مسئول واحد برادر محسن خندان بود.

حسن بختیاری به شناسایی منطقه اهمیت زیادی می‌داد. به‌عنوان نمونه وقتی بنا بود که تیپ سیدالشهدا (ع) در مرحله دوم عملیات والفجر مقدماتی وارد عمل شود او با ارتباطی که با دوستانش در لشکر 27 حضرت رسول (ص) داشت ما را به خط آن لشکر که در مرحله اول عملیات حضور داشت، می‌برد تا خوب با منطقه آشنا شویم. بعد از عملیات والفجر مقدماتی تا عملیات والفجر یک اینقدر ما را به منطقه برده بود که منطقه را مثل کف دست می‌شناختیم. حتی اطلاعات ما از فرماندهان گردان پیاده هم بیشتر بود.

با توجه به تخصص دید‌بانی و ضرورت کار عملی آن‌ها ما دید‌بان‌ها را به سرپل ذهاب می بردیم تا در توپخانه ارتش کار عملی را خوب یاد بگیرند.

رابطه خوبی با ارتش داشتیم و یکی از دلایلش سروان محمود الله‌وردی بود. ایشان ما را به سرهنگ هدایتی مسئول توپخانه آشنا کرده بود. هر کجا توپخانه ارتش بود از سپاه نامه معرفی می‌گرفتیم و به عنوان نماینده به ارتش می رفتیم. قبل از شروع هر عملیات جهت هماهنگی آتش از طرف قرارگاه به ارتش معرفی می‌شدم.

دیده بان ها چگونه مواضع دشمن را دیدورزی می کنند و یا از سلاح ها گلوله تقاضا می کنند؟

احمدی: دیدبانی شیوه‌های مختلفی دارد. دید‌بانی در عملیات با دید‌بانی در مواضع پدافندی فرق می‌کند. دید‌بانی در دشت با دید‌بانی در ارتفاع فرق می‌کند. دیدبان ثابت با دید‌بان متحرک فرق می کند. دیده‌بان پشت خط با دیده‌بان نفوذی متفاوت است. البته باید گفت که فرمول اصلی و استفاده از ابزارها یکی است. ولی شیوه تسلط بر منطقه و درخواست گلوله روش‌های گوناگونی دارد که از حوصله این مصاحبه بیرون است.

به عنوان نمونه در خصوص دید‌بانی در عملیات بگویم که ما دید‌بان‌ها را به همراه نیروهای گردان‌های عملیاتی به خط می‌فرستادیم. همراه هر گردان عمل‌کننده در خط دو دید‌بان حضور داشت. که اگر یکی زخمی و یا شهید می‌شد دیگری کار را دنبال کند. علت حضور دید‌بان در گردان پیاده در شب عملیات هم این بود که از دکل‌ها و دیدگاه‌های ثابت امکان دید‌بانی در شب وجود نداشت و حفظ جان نیروهای پیاده و تصرف اهداف عملیات اقتضا می‌کرد تا آتش جنگ افزار‌ها و توپخانه به پشتیبانی نیروهای عمل کننده بیاید.

ولی در اصل دید‌بان باید در مکان ثابت همچون روی ارتفاعات، دکل های بلند و نقاط مطمئن و مُشرف بر منطقه که دارای دید کافی باشد مستقر شود. البته گفتم نمی‌شود دوره آموزش دید‌بانی را در یک مصاحبه چند دقیقه‌ای ارائه کرد و زمان بیشتری لازم دارد.

روش دید‌بانی را به طور کلی برایمان شرح می‌دهید؟

احمدی: یک دید‌بان قبل از درخواست گلوله از جنگ‌افزار یا توپخانه، باید مکان خود و جنگ‌افزار یا آتشبار توپخانه را ‌روی نقشه مشخص کند. به عنوان مثال می‌خواهیم ارتفاع کله‌قندی را بزنیم باید اول مکان جنگ‌افزار را بر روی نقشه مشخص کنیم. مسئول تطبیق آتش یک سوزن در جای قبضه و مکان استقرار دید‌بان می‌زند. دیده بان از مکانی که ایستاده تا هدف با قطب نما یک گرا می‌گیرد. (به عنوان مثال 2200 میلییُم به مسافت 7 کیلومتر) سپس دید‌بان مختصات هدف را به مسئول تطبیق آتش می‌دهد و یک سوزن دیگر بر مکان هدف بر روی نقشه می‌زنند. یک مثلث ‌روی نقشه ایجاد می‌شود. در اینجا دقت دید‌بان و مسئول تطبیق آتش مهم است. اگر هر یک اشتباه کوچکی در اندازه‌گیری انجام دهند گلوله به هدف مورد نظر برخورد نمی‌کند. با تشکیل این مثلث، مسئول آتشبار فعالیت اصلی و تخصصی خود را آغاز می‌کند. زمانی که آتشبارگلوله را پرتاب می‌کند در بی سیم به دید‌بان می‌گوید «الله اکبر» یعنی من شلیک کردم. دید‌بان در پاسخ می‌گوید: «جانم فدای رهبر» و با دوربین هدف را زیر نظر می‌گیرد.

برای نخستین شلیک از گلوله فسفری استفاده می‌کنیم. گلوله فسفری خطر جانی ندارد و دودی که به وجود می‌آورد سفیده بوده و دید‌بان به خوبی می‌تواند منطقه مورد اصابت گلوله را ببیند. اگر از گلوله جنگی استفاده کنیم  انفجار دیده نمی‌شود و در اصطلاح دید‌بان را کور می کند.

این بار دید‌بان منطقه اصابت گلوله را اندازه‌گیری کرده تا فاصله آن را با هدف مشخص کند. (هر میلیم که اشتباه شود یک متر از هدف فاصله می‌گیرد). دید‌بان مختصات جدید را به دست آورده و آن را به آتشبار اعلام می کند و از آنان درخواست گلوله اصلاح شده را می‌کند. وقتی گلوله به نقطه مورد نظر دید‌بان برخورد کرد، دید‌بان به تطبیق آتش می‌گوید که آن را ثبت کند و ثبت کردن یعنی اینکه یک نام بر روی آن مختصات گذاشته شود. در ابتدا اسم‌های معمولی بر روی ثبتی‌ها گذاشته می شد مثلا بیژن، افراسیاب و ... ولی پس از مدتی اسم‌های ارزشی و یا شهدا را بر روی ثبتی‌ها می‌گذاشتند مثل فجر ، فتح ، ظفر، همت، باکری و...

درخواست تیر ثبت شده به این صورت بود که نام مختصات یک نقطه را مثلا شهید همت ثبت کردیم. زمانی که گلوله می‌خواستیم به آتشبار اعلام می‌کردیم که شهید همت مفهوم است او در جواب می گفت بله  و دید‌بان از آتشبار برای آن نقطه تقاضای یک گلوله می کرد. در برخی نقاط حساس همچون پیچ جاده با یک ثبتی می‌توان آن منطقه را نا امن کرد. با عبور ماشین از آن پیچ، دیدبان درخواست گلوله می‌کند.

حال اگر در حوالی آن نقطه ثبت شده نقاط مهم دیگری هم بود که لازم بود جنگ‌افزار مختصات آن را داشته باشد دید‌بان با  تصحیح تیر گلوله را از ثبتی شهید همت به آن نقطه منتقل می‌کرد و وقتی که گلوله به هدف برخورد کرد دید‌بان می گفت آن را ثبت کن و تطبیق آتش آن مختصات جدید را با همان اسم ثبتی اولیه ولی با شماره جدید یادداشت می کرد مثلا همت 10‌، همت 11 و ... و در مواقع نیاز دیگر دست دید‌بان و آتشبار برای اجرای گلوله هدفمند باز بود.

برخی دید‌بان‌ها هم به صورت نفوذی کار می‌کردند که به آنها «دیده بان نفوذی» می‌گفتند. این دید‌بان‌ها از خط دشمن عبور کرده و در مکانی پشت سر دشمن مستقر می‌شدند. آن سه عمل ذکر شده که صورت گرفت دیدبان درخواست گلوله می‌کند و این نوع دید‌بانی دقیق تر است. شهید حاج محمود غفاری نیز از روش «دید‌بان نفوذی» استفاده می کرد.

منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس