به گزارش مشرق، انتهای خیابان فلسطین. عصر روز شنبه 20 تیر، 24رمضانالمبارک، شلوغ بود، به اندازهای که صفای حسینیه امام خمینی(ره) جا داشت. صفایی شبیه لحظات دانشجویی و پرنشاط جوانهای سرحال و سرزنده. یکی از دانشجویانی که در جلسه 5 ساعته تشکلهای دانشجویی با رهبر معظم انقلاب حضور داشته است، حاشیههایی خواندنیتر از متن را به نگارش در آورده است که بخشهایی از آن را در زیر میخوانیم.
داخل حسینیه شدیم. دیدیم مداح دیدارهای دانشجویی دعای توسل را زمزمه میکند. دعای توسل که تمام شد، دانشجویان شروع به همنوایی سرود کردند. بعد از تمرین سرود، دانشجویان آماده حضور آقا شدند: ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم... این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده و... مسؤولان را دیدم که کمکم حضورشان کامل میشد. چندتایی از رؤسای دانشگاههای تهران، وزرای علوم و بهداشت و معاونان و مدیرکلهایشان، رئیس دانشگاه آزاد، رئیس نهاد رهبری در دانشگاهها و اعضای کمیسیون آموزش مجلس، مسؤولان حاضر در جلسه بودند. حول و حوش ساعت 18 بود، آقا آمد، نور آمد. بچهها بلند شدند حرکت کردند به سمت جلوتر. قاری بلافاصله شروع به قرائت قرآن کرد. احساس میکنم از آیات 60 به بعد سوره فرقان را چند آیهای تلاوت کرد. حواسم به این آیه بود: «و بندگان خداى رحمان کسانىاند که روى زمین به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به آنها سلام میکنند». بعد از تلاوت قاری، فرشید جعفری، دبیر سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی که مجری برنامه بود، با چند سلام شروع کرد: سلام بر محمد مصطفی(ص) دردانه خلقت، سلام بر حسین(ع) که همه زمانها را به عاشورا و همه مکانها را به کربلا پایان داد، سلام بر امام کبیر، سلام بر شهدا از کربلای حسینی تا کربلای خمینی، سلام بر قدس، سلام بر امام زمان(عج)؛ ما را وعدهای است با صبح، الیسالصبح بقریب. سلام بر مقتدا و رهبر ما، آقاجان شما را حقی است بر گردن ما که سربازان مطیع راهی باشیم که شما راهبر آن هستید. دشمنان بدانند اگر از سرهایمان کوه بسازند، فرزندانمان هرگز در تاریخ نخواهند خواند خامنهای تنها ماند.
مجری خودش را معرفی کرد و گفت آقا اگر آماده هستید صحبتهای دانشجویان را بشنویم، آقا گفتند: بله، بنده آماده هستم.
اولین نفر زینبالسادات حسینی، دانشجوی پلیمر دانشگاه صنعتی امیرکبیر، نماینده دفتر تحکیم، در میان حرفهایش از آقا تشکر کرد و اینکه امروز گرفتن وقت ملاقات با مسؤولان آرزو شده، چرا که مسؤولان دیدارهای مردمی را وقتگیر میدانند. به بنرنویسی و تبلیغات صرف در حوزه اقتصاد انتقاد کرد. از کلیگویی و ضمانت اجرایی نداشتن سندهای بالادستی، موضوع ظلم به بورسیهها و مقالات ISI که توهین به دانشجویان و دانشگاهیان است، گفت. صحبتهایش تمام که شد، مجری صلوات فرستاد تا نفر بعدی را صدا کند. البته از خانم حسینی به خاطر پیشگام شدن در رعایت وقت تشکر کرد. علی پهلوان، دبیر اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان پشت تریبون رفت. تخصصگرایی اقتصاد دانشبنیان و اشارهای که به فتنه داشت. نفر بعدی. عاصم، نماینده مجمع تشکلهای دانشگاه آزاد پشت تریبون رفت. از فرهنگ و اقتصاد و سیاست گفت و البته کلی آخرش شعری خواند که با احسنت گفتن دانشجویان مواجه شد.
نماینده بسیج دانشجویی پشت تریبون آمد. با یادی از یمن و سوریه و به خاک و خون کشیده شدن مردم مظلوم شروع کرد. از تحریف امام گفت در «ما میتوانیم». مثال خوبی زد در اقتصاد. گفت در جنگ آیا کسانی را به فرماندهی انتخاب میکردند که اعتقادی به جنگیدن نداشتند؟ حالا هم که جنگ اقتصادی است چرا کسانی که به اقتصاد مقاومتی اعتقاد ندارند در مسند امورند و فرمانده؟ آخرش گفت: حرفهایی میشنویم امروز از صلح حسنی. ملت مگر چه گناهی کرده است با مردم دوران امام حسن مقایسه شود. احسنت جمعیت بلند شد. شعر پرصلابتی خواند. غراّ و باانرژی و با احساس. اشک در چشمان بعضی حلقه زده بود و مدام احسنت میگفتند: «دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست/ شمشیر دوستان علی در غلاف نیست/ اینجا که کوفه نیست خوارج علم شوند/ سلمان نمرده است اباذر همیشه هست/ صف بستهاند این همه سردارها به شوق/ یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست».
بعد با همه احساسش بالا رفت. آقا دستش را گرفت. او دست آقا را. پیش خودم فکر میکردم چرا رئیسجمهور این مقایسه را کرد. هنوز هم سر درنمیآورم. هادی ذوالفقاری، نماینده انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی نفر بعدی بود. متنی نداشت با خودش. گفت چرا حساسیت تشکلهای دانشجویی به مسائل کم شده. به وزارت علوم تذکر داد که اگر در ماجرای بورسیهها حتی به یک نفر و تنها یک نفر ظلم شده وزارت علوم باید حق را ادا کند. آخرش جمله معروف شهید بهشتی را خواند: دانشجو موذن جامعه است، خواب بماند نماز امت قضا میشود. میکاییل دیانی، دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، پشت تریبون رفت. سوال اول را که پرسید آقا دست به قلم برد برای یادداشت: انقلاب در تنازع دو تفکر غربگرا و تفکر انقلابی راه به کجا میبرد؟ موضوع تحریف امام(ره) را مطرح کرد و واتیکانیزه و خنثی نشان دادن امام را. بعدش تحریف رهبری را مطرح کرد. جماعت نیمخیز شدند. مسؤولانی که روبهرو و کنار نشسته بودند سر چرخاندند ببینند چه کسی متن میخواند. گفت: در ماجرای لوزان سرلشکر و آیتالله و ائمه جمعه تبریک گفتند و شما گفتید تبریک بیمعنی است. چرا یک عده تنها خود را مفسر نظرات رهبری میدانند؟ در موضوع مذاکرات به بیتدبیریها اشاره کرد. در سیاست خارجی به اینکه احترام بازنگشته و جیبوتی هم به کشور توهین کرد و سفیر ایران پشت در سازمان ملل ماند و توطئه کاهش قیمت نفت و... سوالی که حالا تیتر همه رسانهها شده است را هم او مطرح کرد. بعد از توافق هستهای تکلیف استکبارستیزی چیست؟ چرا از کرسنت نمیشود حرف زد؟ چرا وزیر نفت در مصدر وزارت است؟ نیمخیز بودند دانشجویان موقع صحبتهایش. بالا که رفت آقا 3 بار گفتند: خیلی خوب بود.
علی مهدیانفر، مسؤول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد تهران شمال شروع به صحبت کرد. همان اول موضوع فامیلی شدن و چرخاندن فامیلی دانشگاه آزاد را مطرح کرد. مساله بخشنامههای مغایر قانون و اینکه احتمال خرج از جیب دانشگاه آزاد در انتخابات وجود دارد. چرا تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد به نتیجه نرسید؟ اینجا چندباری احسنت گفتند دانشجویان. میرزاده، رئیس دانشگاه آزاد را میدیدم که حالتی میان بیتفاوتی و غضب را به خود گرفته است. آخرش جالب بود. از آقا خواست با خانوادهها درباره مساله ازدواج صحبت کنند که خانوادهها سخت نگیرند. دانشجویان به ذوق آمده و احسنت گفتند. خانم صبا کرم، دانشجوی دکترای داروسازی به نمایندگی از گروههای جهادی صحبت کرد، درباره محرومیت روستاها و تشکر از وزیر بهداشت به خاطر سرزدن به اردوهای جهادی و.... بعد از او حسین شهبازیزاده، نماینده جنبش عدالتخواه پشت تریبون رفت. درباره درآمد 17 هزار میلیاردی شهرداریها و اهمیت مسکن و شهرسازی، اینکه وزیر راه گفته طرح مسکنمهر مزخرف است. آقا با اشاره به مباحثی که درباره مسکن از سوی دبیر جنبش مطرح شد، گفتند اگر اینها را زودتر میگفتید در سند برنامه ششم توسعه میآوردیم، خیلی مهم است. از حرفهای استاد رحیمپور در نماز جمعه تشکر کرد و گفت جذابیت نماز جمعه را بیشتر میکند. آقا در خلال صحبتهایشان گفتند: از این برادر عزیز ما (رحیمپور) استفاده کنید.
صحبتهای نمایندگان تشکلها تمام شد. آقا خواستند شروع به صحبت کنند. یکی از میان جمع گفت: آقا ما میخواهیم با شما صحبت کنیم. آقا با لبخند گفتند: شما یا همه؟ بچهها خندیدند زیاد. آقا شروع به صحبت کردند تا افطار. دستهای دانشجویان که روی کاغذهای کوچک نوشته بودند: «لبیک یا خامنهای»، «یاشاسین امام خامنهای» و «قسم به تنهایی امام حسن(ع) تنهایت نمیگذارم» و... بالا رفت. آقا گفتند یکی از شیرینترین جلسات برای من جلسه با دانشجویان و تشکلهای دانشجویی است.
همان اول جدیترین سوال یکی از دانشجویان را پاسخ دادند. آقا گفتند: خودتان را آماده ادامه استکبارستیزی کنید.
درباره کرسیهای آزاداندیشی و سوالهایی که دانشجویان کرده بودند، گفتند. درباره معنویت گفتند و اینکه راه اعتلای معنویت در انسان، دوری از گناه است. حضرت آقا انجام فرایض دینی بویژه «نماز اول وقت»، با حضور قلب و حتیالمقدور با جماعت را مکمل پرهیز از گناه برشمردند. درخواست یکی از دانشجویان را که گفته بود از همینجا با خانوادهها صحبت کنند برای رفع موانع ازدواج، اجابت کردند و از خانوادهها خواستند سختگیری نکنند. حضرت آقا موضوع واسطهگری ازدواج را مهم دانسته و فرمودند: رسم خواستگاری و واسطهگری برای تسهیل ازدواج جوانان رسمی ستودنی است. رهبری گفتند برخلاف آمارهای مغرضانه، دانشجویان در ایران پرشور و نشاط هستند. ایشان همچنین موضوع کنسرت در دانشگاهها را که توسط یکی از دانشجویان مطرح شده بود، امری غلط خواندند و گفتند: من قبلا هم تذکر داده بودم. در ذهن داشتم جلسه آقا با دولت اصلاحات را مرور میکردم که آقا آنجا به اردوی مختلط و ترویج موسیقی در دانشگاه بشدت اعتراض میکنند. آقا گفتند: این کارها را میکنند که شهریاریها از دانشگاه بیرون نیاید. وقت تمام شده بود پیش از افطار. اذان بود. آقا سوال کردند: من کلی حرف دارم برای گفتن، چه کنیم؟ دانشجویان با همهمه گفتند: بعد از نماز دوباره. آقا مزاح کردند و دانشجویان خندیدند: بعد از نماز که افطاره! پس از درخواست دانشجویان و تمایل رهبری، آقا گفتند: بعد افطار دوباره صحبت میکنیم. از طرفی پشت پارتیشنها سفرههای افطار پهن شده بود، از طرف دیگر نمازخواندن در آن جمعیت به جماعت هم کار سادهای نبود.
یک عده هم برای تجدید وضو میرفتند. خلاصه نماز خوانده شد و افطار «چلومرغ» به قول بچهها «مشتی» بیت صرف شد. به سرعت برگشتیم. دیدم ماشاءالله آقا از همه جلوتر در محل سخنرانی نشستهاند. صحبتهای آقا درباره اسلام رحمانی، که اخیرا توسط چندتایی از دولتیها مطرح شده، به دل بچهها نشست.
آقا خلاصه حرف گفتند اسلام رحمانی همان لیبرالیسم است. پس نه اسلام است و نه رحمانی: «اگر اسلام رحمانی معنایش این است که با دشمنان ایران مودت کنیم. این اسلام نیست. بنده معارف مندرآوردی را توصیه نمیکنم». حضرت آقا درباره راههای بد جذب کردن صحبت میکردند و از معایب جذبهای غلط میگفتند که خاطرهای تعریف کردند. آقا خاطرهای از سید قطب تعریف کردند. خاطرهای سراسر شوخی و خنده و مزاح که دانشجویان پشت سرهم لب به خنده باز میکردند. داستان از این قرار بود که سید قطب به کلیسایی در آمریکا میرود و میبیند در اتاقی در کلیسا سالنی است که دخترها و پسرها دو به دو، سه به سه با هم هستند. (خنده دانشجویان). بعد از مدتی یک شام سبکی هم خوردند (خنده دانشجویان)، نوشیدنی هم گویا استفاده کردند(خنده دانشجویان). بعد کشیش آمد و چراغها را طوری کرد که فضا در ابهام برود(بازهم خنده دانشجویان). سیدقطب فردای ماجرا از کشیش میپرسد، این کارها چه بود که کردید، اینطور که فرقی با کاباره ندارد کلیسا! و کشیش در پاسخ گفته بود این کارها را برای جذب جوانها انجام داده است. حضرت آقا فرمودند: اینجور جذبها، خلاف اسلام و خیانت است. راههای زیادی برای جذب وجود دارد. جذابیت این نیست که کنسرت و اردوی مختلط برگزار شود. پیشنهادات رهبر انقلاب در حوزه جذب این بود که تشکلهای دانشجویی با حرفهای نو دانشجویان را جذب کنند. تئاتر برگزار کردن، شعر و سرود و کاریکاتور از پیشنهادهای دیگر رهبری بود. آقا با کنایهای به فتنه88 گفتند به کسانی که برای نظام نامطمئن هستند، اطمینان و از آنها استفاده نکنید. رهبر انقلاب همچنین درباره تشکلهای ساخته شده جدید صحبت کردند و با مثال ظروف یکبار مصرف گفتند: بعضی خجالت نمیکشند، صریح میگویند این تشکل را درست کردیم که در انتخابات به درد ما بخورد! مثل ظرف یکبار مصرف. دانشجویان خندیدند. آقا با مزاح ادامه دادند: الان با ابزارهای جدید مثل اینکه در خاک و اینها تجزیه میشوند. (خنده دانشجویان) آقا همینطور درباره واقعیتهای منطقه هم گفتند: از لج نفوذ ایران در منطقه 100روز است در یمن بمب میاندازند. مرتجعان منطقه در دیدار با آمریکاییها با آنها «درددل» میکنند (خنده دانشجویان). به آمریکا میگویند: به ایران فشار بیاور. آمریکا هم میگوید: چکار کنم؟ نمیتوانم! (خنده دانشجویان). رهبر معظم انقلاب همچنین درباره تلاش برخی برای به فراموشی سپردن آرمانهای امام گفتند: اول بعد از رحلت امام صریحا میگفتند و مقاله مینوشتند، کمعقلها(خنده دانشجویان) اما حالا نمیگویند میخواهیم امام فراموش شود بلکه عمل میکنند. آقا قربانش بروم بعد از همه این حرفها در حالی که ساعت از 10و نیم شب گذشته بود، گفتند: «بنده حقیقتا خسته شدم».
مجلس تمام شد و به پایان رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم...
*وطن امروز
داخل حسینیه شدیم. دیدیم مداح دیدارهای دانشجویی دعای توسل را زمزمه میکند. دعای توسل که تمام شد، دانشجویان شروع به همنوایی سرود کردند. بعد از تمرین سرود، دانشجویان آماده حضور آقا شدند: ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم... این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده و... مسؤولان را دیدم که کمکم حضورشان کامل میشد. چندتایی از رؤسای دانشگاههای تهران، وزرای علوم و بهداشت و معاونان و مدیرکلهایشان، رئیس دانشگاه آزاد، رئیس نهاد رهبری در دانشگاهها و اعضای کمیسیون آموزش مجلس، مسؤولان حاضر در جلسه بودند. حول و حوش ساعت 18 بود، آقا آمد، نور آمد. بچهها بلند شدند حرکت کردند به سمت جلوتر. قاری بلافاصله شروع به قرائت قرآن کرد. احساس میکنم از آیات 60 به بعد سوره فرقان را چند آیهای تلاوت کرد. حواسم به این آیه بود: «و بندگان خداى رحمان کسانىاند که روى زمین به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به آنها سلام میکنند». بعد از تلاوت قاری، فرشید جعفری، دبیر سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی که مجری برنامه بود، با چند سلام شروع کرد: سلام بر محمد مصطفی(ص) دردانه خلقت، سلام بر حسین(ع) که همه زمانها را به عاشورا و همه مکانها را به کربلا پایان داد، سلام بر امام کبیر، سلام بر شهدا از کربلای حسینی تا کربلای خمینی، سلام بر قدس، سلام بر امام زمان(عج)؛ ما را وعدهای است با صبح، الیسالصبح بقریب. سلام بر مقتدا و رهبر ما، آقاجان شما را حقی است بر گردن ما که سربازان مطیع راهی باشیم که شما راهبر آن هستید. دشمنان بدانند اگر از سرهایمان کوه بسازند، فرزندانمان هرگز در تاریخ نخواهند خواند خامنهای تنها ماند.
مجری خودش را معرفی کرد و گفت آقا اگر آماده هستید صحبتهای دانشجویان را بشنویم، آقا گفتند: بله، بنده آماده هستم.
اولین نفر زینبالسادات حسینی، دانشجوی پلیمر دانشگاه صنعتی امیرکبیر، نماینده دفتر تحکیم، در میان حرفهایش از آقا تشکر کرد و اینکه امروز گرفتن وقت ملاقات با مسؤولان آرزو شده، چرا که مسؤولان دیدارهای مردمی را وقتگیر میدانند. به بنرنویسی و تبلیغات صرف در حوزه اقتصاد انتقاد کرد. از کلیگویی و ضمانت اجرایی نداشتن سندهای بالادستی، موضوع ظلم به بورسیهها و مقالات ISI که توهین به دانشجویان و دانشگاهیان است، گفت. صحبتهایش تمام که شد، مجری صلوات فرستاد تا نفر بعدی را صدا کند. البته از خانم حسینی به خاطر پیشگام شدن در رعایت وقت تشکر کرد. علی پهلوان، دبیر اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان پشت تریبون رفت. تخصصگرایی اقتصاد دانشبنیان و اشارهای که به فتنه داشت. نفر بعدی. عاصم، نماینده مجمع تشکلهای دانشگاه آزاد پشت تریبون رفت. از فرهنگ و اقتصاد و سیاست گفت و البته کلی آخرش شعری خواند که با احسنت گفتن دانشجویان مواجه شد.
نماینده بسیج دانشجویی پشت تریبون آمد. با یادی از یمن و سوریه و به خاک و خون کشیده شدن مردم مظلوم شروع کرد. از تحریف امام گفت در «ما میتوانیم». مثال خوبی زد در اقتصاد. گفت در جنگ آیا کسانی را به فرماندهی انتخاب میکردند که اعتقادی به جنگیدن نداشتند؟ حالا هم که جنگ اقتصادی است چرا کسانی که به اقتصاد مقاومتی اعتقاد ندارند در مسند امورند و فرمانده؟ آخرش گفت: حرفهایی میشنویم امروز از صلح حسنی. ملت مگر چه گناهی کرده است با مردم دوران امام حسن مقایسه شود. احسنت جمعیت بلند شد. شعر پرصلابتی خواند. غراّ و باانرژی و با احساس. اشک در چشمان بعضی حلقه زده بود و مدام احسنت میگفتند: «دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست/ شمشیر دوستان علی در غلاف نیست/ اینجا که کوفه نیست خوارج علم شوند/ سلمان نمرده است اباذر همیشه هست/ صف بستهاند این همه سردارها به شوق/ یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست».
بعد با همه احساسش بالا رفت. آقا دستش را گرفت. او دست آقا را. پیش خودم فکر میکردم چرا رئیسجمهور این مقایسه را کرد. هنوز هم سر درنمیآورم. هادی ذوالفقاری، نماینده انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی نفر بعدی بود. متنی نداشت با خودش. گفت چرا حساسیت تشکلهای دانشجویی به مسائل کم شده. به وزارت علوم تذکر داد که اگر در ماجرای بورسیهها حتی به یک نفر و تنها یک نفر ظلم شده وزارت علوم باید حق را ادا کند. آخرش جمله معروف شهید بهشتی را خواند: دانشجو موذن جامعه است، خواب بماند نماز امت قضا میشود. میکاییل دیانی، دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، پشت تریبون رفت. سوال اول را که پرسید آقا دست به قلم برد برای یادداشت: انقلاب در تنازع دو تفکر غربگرا و تفکر انقلابی راه به کجا میبرد؟ موضوع تحریف امام(ره) را مطرح کرد و واتیکانیزه و خنثی نشان دادن امام را. بعدش تحریف رهبری را مطرح کرد. جماعت نیمخیز شدند. مسؤولانی که روبهرو و کنار نشسته بودند سر چرخاندند ببینند چه کسی متن میخواند. گفت: در ماجرای لوزان سرلشکر و آیتالله و ائمه جمعه تبریک گفتند و شما گفتید تبریک بیمعنی است. چرا یک عده تنها خود را مفسر نظرات رهبری میدانند؟ در موضوع مذاکرات به بیتدبیریها اشاره کرد. در سیاست خارجی به اینکه احترام بازنگشته و جیبوتی هم به کشور توهین کرد و سفیر ایران پشت در سازمان ملل ماند و توطئه کاهش قیمت نفت و... سوالی که حالا تیتر همه رسانهها شده است را هم او مطرح کرد. بعد از توافق هستهای تکلیف استکبارستیزی چیست؟ چرا از کرسنت نمیشود حرف زد؟ چرا وزیر نفت در مصدر وزارت است؟ نیمخیز بودند دانشجویان موقع صحبتهایش. بالا که رفت آقا 3 بار گفتند: خیلی خوب بود.
علی مهدیانفر، مسؤول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد تهران شمال شروع به صحبت کرد. همان اول موضوع فامیلی شدن و چرخاندن فامیلی دانشگاه آزاد را مطرح کرد. مساله بخشنامههای مغایر قانون و اینکه احتمال خرج از جیب دانشگاه آزاد در انتخابات وجود دارد. چرا تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد به نتیجه نرسید؟ اینجا چندباری احسنت گفتند دانشجویان. میرزاده، رئیس دانشگاه آزاد را میدیدم که حالتی میان بیتفاوتی و غضب را به خود گرفته است. آخرش جالب بود. از آقا خواست با خانوادهها درباره مساله ازدواج صحبت کنند که خانوادهها سخت نگیرند. دانشجویان به ذوق آمده و احسنت گفتند. خانم صبا کرم، دانشجوی دکترای داروسازی به نمایندگی از گروههای جهادی صحبت کرد، درباره محرومیت روستاها و تشکر از وزیر بهداشت به خاطر سرزدن به اردوهای جهادی و.... بعد از او حسین شهبازیزاده، نماینده جنبش عدالتخواه پشت تریبون رفت. درباره درآمد 17 هزار میلیاردی شهرداریها و اهمیت مسکن و شهرسازی، اینکه وزیر راه گفته طرح مسکنمهر مزخرف است. آقا با اشاره به مباحثی که درباره مسکن از سوی دبیر جنبش مطرح شد، گفتند اگر اینها را زودتر میگفتید در سند برنامه ششم توسعه میآوردیم، خیلی مهم است. از حرفهای استاد رحیمپور در نماز جمعه تشکر کرد و گفت جذابیت نماز جمعه را بیشتر میکند. آقا در خلال صحبتهایشان گفتند: از این برادر عزیز ما (رحیمپور) استفاده کنید.
صحبتهای نمایندگان تشکلها تمام شد. آقا خواستند شروع به صحبت کنند. یکی از میان جمع گفت: آقا ما میخواهیم با شما صحبت کنیم. آقا با لبخند گفتند: شما یا همه؟ بچهها خندیدند زیاد. آقا شروع به صحبت کردند تا افطار. دستهای دانشجویان که روی کاغذهای کوچک نوشته بودند: «لبیک یا خامنهای»، «یاشاسین امام خامنهای» و «قسم به تنهایی امام حسن(ع) تنهایت نمیگذارم» و... بالا رفت. آقا گفتند یکی از شیرینترین جلسات برای من جلسه با دانشجویان و تشکلهای دانشجویی است.
همان اول جدیترین سوال یکی از دانشجویان را پاسخ دادند. آقا گفتند: خودتان را آماده ادامه استکبارستیزی کنید.
درباره کرسیهای آزاداندیشی و سوالهایی که دانشجویان کرده بودند، گفتند. درباره معنویت گفتند و اینکه راه اعتلای معنویت در انسان، دوری از گناه است. حضرت آقا انجام فرایض دینی بویژه «نماز اول وقت»، با حضور قلب و حتیالمقدور با جماعت را مکمل پرهیز از گناه برشمردند. درخواست یکی از دانشجویان را که گفته بود از همینجا با خانوادهها صحبت کنند برای رفع موانع ازدواج، اجابت کردند و از خانوادهها خواستند سختگیری نکنند. حضرت آقا موضوع واسطهگری ازدواج را مهم دانسته و فرمودند: رسم خواستگاری و واسطهگری برای تسهیل ازدواج جوانان رسمی ستودنی است. رهبری گفتند برخلاف آمارهای مغرضانه، دانشجویان در ایران پرشور و نشاط هستند. ایشان همچنین موضوع کنسرت در دانشگاهها را که توسط یکی از دانشجویان مطرح شده بود، امری غلط خواندند و گفتند: من قبلا هم تذکر داده بودم. در ذهن داشتم جلسه آقا با دولت اصلاحات را مرور میکردم که آقا آنجا به اردوی مختلط و ترویج موسیقی در دانشگاه بشدت اعتراض میکنند. آقا گفتند: این کارها را میکنند که شهریاریها از دانشگاه بیرون نیاید. وقت تمام شده بود پیش از افطار. اذان بود. آقا سوال کردند: من کلی حرف دارم برای گفتن، چه کنیم؟ دانشجویان با همهمه گفتند: بعد از نماز دوباره. آقا مزاح کردند و دانشجویان خندیدند: بعد از نماز که افطاره! پس از درخواست دانشجویان و تمایل رهبری، آقا گفتند: بعد افطار دوباره صحبت میکنیم. از طرفی پشت پارتیشنها سفرههای افطار پهن شده بود، از طرف دیگر نمازخواندن در آن جمعیت به جماعت هم کار سادهای نبود.
یک عده هم برای تجدید وضو میرفتند. خلاصه نماز خوانده شد و افطار «چلومرغ» به قول بچهها «مشتی» بیت صرف شد. به سرعت برگشتیم. دیدم ماشاءالله آقا از همه جلوتر در محل سخنرانی نشستهاند. صحبتهای آقا درباره اسلام رحمانی، که اخیرا توسط چندتایی از دولتیها مطرح شده، به دل بچهها نشست.
آقا خلاصه حرف گفتند اسلام رحمانی همان لیبرالیسم است. پس نه اسلام است و نه رحمانی: «اگر اسلام رحمانی معنایش این است که با دشمنان ایران مودت کنیم. این اسلام نیست. بنده معارف مندرآوردی را توصیه نمیکنم». حضرت آقا درباره راههای بد جذب کردن صحبت میکردند و از معایب جذبهای غلط میگفتند که خاطرهای تعریف کردند. آقا خاطرهای از سید قطب تعریف کردند. خاطرهای سراسر شوخی و خنده و مزاح که دانشجویان پشت سرهم لب به خنده باز میکردند. داستان از این قرار بود که سید قطب به کلیسایی در آمریکا میرود و میبیند در اتاقی در کلیسا سالنی است که دخترها و پسرها دو به دو، سه به سه با هم هستند. (خنده دانشجویان). بعد از مدتی یک شام سبکی هم خوردند (خنده دانشجویان)، نوشیدنی هم گویا استفاده کردند(خنده دانشجویان). بعد کشیش آمد و چراغها را طوری کرد که فضا در ابهام برود(بازهم خنده دانشجویان). سیدقطب فردای ماجرا از کشیش میپرسد، این کارها چه بود که کردید، اینطور که فرقی با کاباره ندارد کلیسا! و کشیش در پاسخ گفته بود این کارها را برای جذب جوانها انجام داده است. حضرت آقا فرمودند: اینجور جذبها، خلاف اسلام و خیانت است. راههای زیادی برای جذب وجود دارد. جذابیت این نیست که کنسرت و اردوی مختلط برگزار شود. پیشنهادات رهبر انقلاب در حوزه جذب این بود که تشکلهای دانشجویی با حرفهای نو دانشجویان را جذب کنند. تئاتر برگزار کردن، شعر و سرود و کاریکاتور از پیشنهادهای دیگر رهبری بود. آقا با کنایهای به فتنه88 گفتند به کسانی که برای نظام نامطمئن هستند، اطمینان و از آنها استفاده نکنید. رهبر انقلاب همچنین درباره تشکلهای ساخته شده جدید صحبت کردند و با مثال ظروف یکبار مصرف گفتند: بعضی خجالت نمیکشند، صریح میگویند این تشکل را درست کردیم که در انتخابات به درد ما بخورد! مثل ظرف یکبار مصرف. دانشجویان خندیدند. آقا با مزاح ادامه دادند: الان با ابزارهای جدید مثل اینکه در خاک و اینها تجزیه میشوند. (خنده دانشجویان) آقا همینطور درباره واقعیتهای منطقه هم گفتند: از لج نفوذ ایران در منطقه 100روز است در یمن بمب میاندازند. مرتجعان منطقه در دیدار با آمریکاییها با آنها «درددل» میکنند (خنده دانشجویان). به آمریکا میگویند: به ایران فشار بیاور. آمریکا هم میگوید: چکار کنم؟ نمیتوانم! (خنده دانشجویان). رهبر معظم انقلاب همچنین درباره تلاش برخی برای به فراموشی سپردن آرمانهای امام گفتند: اول بعد از رحلت امام صریحا میگفتند و مقاله مینوشتند، کمعقلها(خنده دانشجویان) اما حالا نمیگویند میخواهیم امام فراموش شود بلکه عمل میکنند. آقا قربانش بروم بعد از همه این حرفها در حالی که ساعت از 10و نیم شب گذشته بود، گفتند: «بنده حقیقتا خسته شدم».
مجلس تمام شد و به پایان رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم...
*وطن امروز