گروه بینالملل مشرق - مارس گذشته مقابل پارچه نوشتهای که روی آن با رنگ قرمز و خط بسیار بزرگ کلمه (TED) نوشته شده بود و در سالن آمفی تئاتری نسبتا کوچک میان تشویق ها و کف زدن های مستمر حضار، «تریور آرونسون»، روزنامه نگار معروف آمریکایی که تحقیقاتش در افشای ماهیت و پشت پرده بسیاری از قضایا میان آمریکایی ها معروف است، یکی از عجیب ترین سخنانش را بر زبان آورد.
وی حاضران را اینگونه مورد خطاب قرار داد: سازمانی خطرناک تر از سازمان تروریستی القاعده و جنبش افراط گرا و تکفیری داعش در کشور فعالیت می کند که مسئول تمام توطئه های تروریستی است که آمریکا با آن مواجه است.
در حالی که آثار تعجب را می شد، به راحتی در چهره حاضران مشاهده کرد، این روزنامه نگار آمریکایی سخنان خود را اینگونه ادامه داد: این سازمان بدون تردید «پلیس فدرال آمریکا» معروف به (FBI) است!!
آرونسون ادامه می دهد: اگر پیشتر سری به پایگاه اینترنتی پلیس فدرال آمریکا زده باشید و بخش مربوط به فهرست تروریست های معروف تحت پیگرد این سازمان را از نظر گذرانده باشید، نام افراد معروفی که شاید به دهه ها قبل باز می گردند، دیده می شود، افرای مانند "محمد علي حامدي" لبناني که در سال 1985 در ربودن هواپیمای آمریکایی پرواز 847 مشارکت داشت، همچنین "رمضان عبد الله شلح"، یکی از موسسان جنبش جهاد اسلامی فلسطین و دبیرکل کنونی این جنبش و یا "عبد الله أحمد عبد الله" مصری که در بمبگذاری سفارت آمریکا در سال 1998 در شهر دار السلام، پایتخت کشور آفریقایی تانزانیا مشارکت داشت.
این روزنامه نگار آمریکایی تاکید می کند که تعمق در هریک از این نام ها و شخصیت ها ما را به این نتیجه می رساند که بسیاری از داستان ها و حکایاتی که درباره چنین افرادی وجود دارد، ساخته و پرداخته خود پلیس فدرال آمریکاست و اف بی آی خود از جمله سازندگان و پرورش دهندگان تروریسم در عرصه بین المللی است.برای فهم و دریافت این نکته لازم به نظر می رسد که در ابتدای امر نگاهی به تاریخچه دستگاه یا سازمان پلیس فدرال آمریکا داشته باشیم.
آغاز شکل گیری
در سال 1896 میلادی دفتر ملی کشف فعالیت های جنایی فعالیت خود را درحالی آغاز کرد که به دفاتر خود مجوز اجرای قانون در تمام سطوح در سراسر آمریکا و با اطلاعات مورد نیاز برای دستگیری جنایتکاران و متهمان و در مورد جنایتکاران معروف و مشهور با دادن نام و مشخصات آنها را داد.
اما 5 سال برای فعالیت این دفتر کافی و بسنده به نظر نمی رسید، چون پس از آن حادثه ترور «ویلیام مکین لی»، بیست و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا به دست یکی از آنارشیست ها رخ داد که ضربه ای بزرگ برای جامعه آمریکا در دو بعد امنیتی و سیاسی است.
دفتر ملی کشف فعالیت های جنایی از فرصت استفاده کرد تا از خود و فعالیت هایش در دادگستری دفاع و تاکید کند که هزاران پرونده از جنایات آنارشیست ها در اختیار دارد، اما «تئودور روز ولت»، رئیس جمهوری وقت آمریکا بر این باور بود، برای مبارزه با این پرونده نیاز به قدرت بیشتر و قبضه سخت تر است.به همین منظور «چارلز بوناپارت»، دادستان وقت آمریکا را مامور تشکیل دستگاه تحقیقات و بازجویی مستقل کرد تا گزارش های خود را تنها به بوناپارت ارائه دهد.
پس از گیر و دار بسیار میان دولت و کنگره و بیم و هراس های موجود از مبدل شدن این دستگاه به پلیس سری آمریکا، روز ولت موافقت با تشکیل این دستگاه را به دست آورد که در سال 1908 به «کمیته تحقیقات و بازجویی» تبدیل شد.
«کمیته تحقیقات و بازجویی» تا سال 1935 میلادی به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه در این سال به عنوان دستگاهی مستقل و تحت عنوان «پلیس فدرال آمریکا» فعالیت خود را آغاز کرد که تا به امروز تحت همین نام و عنوان به فعالیت خود ادامه می دهد.
دستگاه پلیس فدرال آمریکا در واقع سازمان اطلاعات داخلی آمریکاست که وظیفه مبارزه با فعالیت های تروریستی و جنایات خطرناک و پیچیده را داخل آمریکا دارد (قانون آمریکا سازمان سیا یا همان سازمان اطلاعات مرکزی این کشور را از فعالیت داخل کشور باز می دارد).
پلیس فدرال آمریکا قدرتمندتر از رئیس جمهوری آمریکا
رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا بی شک آرزوی هر شهروند آمریکایی است. ریاست جمهوری مسندی است که تا آخر عمر فرد را از هرگونه پیگرد و بازجویی و تحقیقی در امان نگه می دارد و او را به هر خواسته ای که دارد، می رساند.
«ادگار هوفر»، یکی از مهمترین ستون ها و ارکان تاریخی این دستگاه امنیت داخلی آمریکاست که دارای یکی از طولانی ترین دوره های ریاست و احراز مناصب ارشد در آن است. هوفر در سال 1935 به عنوان اولین رئیس دفتر تحقیقات و بازجویی پلیس فدرال آمریکا منصوب شد و ریاست وی 37 سال تا زمان مرگش در سال 1972 ادامه یافت و در این مدت شاهد روی کار آمدن هشت رئیس جمهوری بود.
وی در حالی که سی و یکمین سال ریاست خود در دفتر تحقیقات و بازجویی پلیس فدرال آمریکا را سپری می کرد، هفتاد ساله بود و این سنی است که قانون آمریکا بازنشستگی را برای افراد الزامی می داند و بالطبع هوفر باید بازنشسته می شد.
این سال مصادف با به قدرت رسیدن «لیندون جانسون» به عنوان رئیس جمهوری آمریکا پس از ترور «جان اف کندی» بود، اما جانسون قانون مزبور را تغییر داد و هوفر را به عنوان رئیس دفتر تحقیقات و بازجویی پلیس فدرال آمریکا برای مدتی نامحدود منصوب کرد.
برای اینکه به قدرت هوفر پی ببریم، به مخالفت های دو رئیس جمهوری آمریکا یعنی جان اف کندی و هری ترومن و تمایل آنها به برکناری وی اشاره می کنیم که در انجام آن ناتوان بودند، چون هزینه سیاسی برکناری هوفر برای آنها بسیار کلان و سنگین بود و هیچ دولت روی کار آمده ای در آمریکا حاضر به پذیرش این توان نبود.
این هزینه سنگین ریشه در برنامه سری و محرمانه ای به نام «کونتل پرو» داشت که هوفر از اواسط دهه پنجاه قرن گذشته میلادی آن را هدایت و فرماندهی می کرد. در آن زمان دادگاه عالی آمریکا به صورت مستمر با وضع قوانینی که اختیارات و صلاحیت های وزارت دادگستری و دستگاه های رسمی تابع آن از جمله پلیس فدرال آمریکا را در حوزه بازپرسی از افراد و تحت پیگرد و کنترل قرار دادن آنها براساس گرایشات سیاسی اشان محدود می کرد، حلقه فشار بر این دستگاه ها را تنگ تر می کرد.
آنچه هوفر در آن زمان دست به آن زد، تاسیس کونتل پرو برای تعقیب و زیر نظر گرفتن افراد مظنون و مشکوک و جمع آوری پرونده ها و اطلاعاتی درباره رسوایی های آنها بود تا از اطلاعات به دست آمده به عنوان اهرم فشار استفاده شود.
این برنامه بعدها توسعه و گسترش یافت تا سیاستمداران و شخصیت های سیاسی آمریکا از هر طیف و مشربی را در برگیرد و این به مرور زمان موجب شد تا دستگاه پلیس فدرال آمریکا به قدرتی شکست ناپذیر و تصمیم گیرنده ای اساسی در سیاستگذاری ها و کنگره آمریکا در این دوره تبدیل شود.
تروریسم پروری
باز گردیم به ابتدای مطلب جایی که «تریور آرونسون»، روزنامه نگار معروف آمریکایی در آمفی تئاتر TED شهر نیویورک گفت: سال هاست که در پرونده های مربوط به تروریسم در آمریکا تحقیق می کنم و پس از این همه کار به این نتیجه قاطع رسیدم که پلیس فدرال آمریکا در تروریسم پروری و استفاده از تروریستهایی که پرورش داده از بسیاری دستگاه ها و نهادها و گروه های تروریستی بهتر عمل می کند.
در سال 2011 میلادی پلیس فدرال آمریکا «ابو خالد عبد اللطیف» و «والی مجاهد» را به اتهام برنامه ریزی برای حمله مسلحانه به یک پایگاه نظامی در واشنگتن بازداشت کرد. هر دو دارای سوابق بیماری های روحی و روانی بودند و مدارک پزشکی لازم در این خصوص موجود بود، نکته مهم و قابل تامل آن بود که اطلاعات جمع آوری شده در خصوص این افراد و عملیات بازداشت آنها توسط یکی از مخبران دفتر پلیس فدرال آمریکا به نام «رابرت چالدز» صورت گرفت که پیشتر به محکوم به تجاوز به کودکان شده و برای انجام این ماموریت درخواست 90 هزار دلار کرده بود.
این قضیه تا حدود زیادی بیانگر اهداف پلیس فدرال آمریکاست. چون رابرت چارلز دوست ابو خالد بود و هنگامی که ابو خالد از وی درخواست سلاح برای انجام ماموریت تروریستی اش را داشت، رابرت به وی قول مساعد داده بود.
رابرت موضوع را به اطلاع پلیس فدرال می رساند و پلیس فدرال ترجیح می دهد تا عملا ابو خالد را به سلاح و انواع بمب مجهز کند، به گونه ای که وقتی ابو خالد این بمب ها را می بیند، می پرسد، آیا اینها واقعی هستند؟ و اگر آنها را پرتاب کنی منفجر خواهند شد؟سوال این است که واقعا چه نیازی به در اختیار قرار دادن سلاح به ابو خالد وجود داشت؟
یکی از مهمترین رخ دادهایی که بر روند فعالیت پلیس فدرال آمریکا تاثیر گذاشت، حملات 11 سپتامبر 2001 است. تا این تاریخ، فعالیت پلیس فدرال آمریکا به مراقبت از جبهه داخلی و مبارزه با جنایات سازمان یافته داخل کشور بود، اما پس از این تاریخ ماموریت های پلیس فدرال آمریکا 180 درجه تغییر کرد و ماموریت اصلی آن به پیگرد و دستگیری تروریست ها و یا کشف و شناسایی فعالیت های تروریستی و جلوگیری از وقوع آنها محدود شد.
این تحول خطرناکی بود که به همراه آن این دستور برای پلیس فدرال آمریکا صادر شد که «آنچه در 11 سپتامبر رخ داد، به هیچ وجه نباید تکرار شود».در طول این سال ها پلیس فدرال آمریکا همواره افتخار کرده که ده ها حملات تروریستی را ناکام گذاشته است. اما جالب است، بدانید که برای این عملیات ها بودجه ای بالغ بر 3.5 میلیارد دلار سالیانه به این دستگاه داده شده و این جدای از بودجه مبارزه با دیگر قضایای فساد و جنایات سازمان یافته و گروه های تبهکار و پول شویی است، چراکه در این خصوص نیز این دستگاه بودجه دیگری بالغ بر 2.5 میلیارد دلار دریافت کرده است.
پلیس فدرال آمریکا درحال حاضر بزرگترین شبکه جاسوسی را با 15 هزار جاسوس و مزدور در آمریکا تشکیل داده که تمام فعالیت های شهروندان این کشور را زیر نظر دارند و هیچ فعالیت مشکوکی از دید آنها مخفی نمی ماند، افزون بر اینکه هر اطلاعات درست و دقیقی که منجر به عملیات موفق شود، برای این افراد پاداش مالی به همراه دارد که مبلغ آن تا 100 هزار دلار می رسد.
در چنین شرایطی طبیعی است که اقلیت مسلمان آمریکا اولین هدف این شبکه باشد. غیر از آن بیماران روحی و روانی شکار بعدی این دستگاه هستند و در این خصوص می توان به عملیات پلیس فدرال آمریکا در سال 2009 اشاره کرد که طی آن این دستگاه یک بمب را خنثی کرد.
عامل این بمبگذاری «جیمز کرومتی»، کارمند ورشکسته ای بود که پرونده پزشکیش نشان از بیماری روحی و روانی وی داشت. بعدها مشخص شد که یکی از مخبران پلیس فدرال آمریکا با پرداخت مبلغی وی را اغوا کرده تا اقدام به این بمبگذاری کند.
نمونهها بیشمارند
هفتم ژانویه 2012 میلادی جوان بلند قامتی که کتی انتحاری به تن و تفنگی در دست داشت، درب اتاقش در هتل می ایستد و این جملات را بر زبان می آورد: این پیام من به تمام مسلمانان جهان است، اینکه در لوای ایمان به خدا با هم متحد شوید تا انتقام زنان و خواهران مسلمانانی که در عراق و افغانستان و پاکستان و دیگر کشورهای جهان مورد تجاوز قرار گرفتند، را بگیریم.
فیلم گرفته شده از این جوان 8 دقیقه بیشتر نیست. در فیلم مشاهده می شود که به محض شروع فیلم برداری فردی پشت صحنه دستور شروع فیلم برداری را می دهد و فیلم با شلیک بازپرس پلیس فدرال و وزارت دادگستری آمریکا پایان می یابد و پلیس فدرال آمریکا آن را به عنوان مدرکی از یک اقدام تروریستی ارائه می دهد.
فیلم از آن جوان 25 ساله کوزوویی به نام «سامی اوزماکاک» بود که پیشتر پلیس فدرال آمریکا وی را به اتهام تلاش برای منفجر کردن خانه یک ایرلندی در منطقه مهاجرنشین «تامبا» در ایالت فلوریدا بازداشت کرده بود.
سامی علاوه بر مشکلات روحی و روانی با مشکلات مالی بسیاری مواجه بود که توان گرفتن پنچری لاستیک خودروش را هم نداشت، اما در فیلم مشاهده می شد، سامی مجهز به انواع سلاح ها و مواد منفجره است که جای سوال بسیاری را درباره نحوه تهیه آنها ایجاد می کرد.
واقعیت آن است که این پلیس فدرال بود که تمام آنچه را نیاز داشت، در اختیار وی گذاشته بود تا تحت عنوان خنثی سازی یک عملیات تروریستی وی را دستگیر کند.
سوال این است که پلیس فدرال چگونه دست به این اقدام زد؟
تحقیقات صورت گرفته نشان داد که پلیس فدرال موفق شده بود، فردی به نام «آمر جونز» را به وی نزدیک کند. جونز پس از آنکه از درب دوستی با وی وارد می شود، سلاح ها و بمب های مور نیازش را تامین می کند و هم اوست که پشت دوربین ایستاده و فرمان فیلمبرداری را می دهد.
آنچه ماجرا را برملا کرد، سخنان رد و بدل شده پشت دوربین بود که پلیس فدرال آمریکا تصور نمی کرد، ضبط شده اند. در این سخنان جونز همه ماجرا و نحوه مسلح کردن اوزماکاک را توضیح داده بود.
گشتاپو
این ضرب المثل معروف و مشهوری میان کارمندان پلیس فدرال آمریکاست که می گوید: برای گرفتن شیطان باید به قعر جهنم بروی.
ابو خالد عبد اللطيف، والي مجاهد و سامي اوزماكاك تنها نمونه های به دام افتاده توسط پلیس فدرال آمریکا نبودند، موارد در این خصوص بی شمارند. «ريزوان فردوس»، جوان فقیر بنگلادشی یکی دیگر از این افراد است که یکی از مخبرهای پلیس فدرال آمریکا وی را برای بمبگذاری های «کاپیتول»، ساختمان قانونگذاری آمریکا فریب داد.
سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی مهم درباره عملکرد پلیس فدرال آمریکا به این نکته اشاره می کند که اغلب افراد دستگیر شده توسط این دستگاه بی گناه بوده اند و 30 درصد از 250 پرونده گزارش شده توسط مخبران پلیس فدرال آمریکا از سپتامبر 2011 تا ژوئیه 2014 میلادی، شخص بازداشت شده توسط مخبران مجهز به سلاح و مواد منفجر شده اند.در این گزارش این سازمان مدافع حقوق بشر تعامل پلیس فدرال آمریکا با اقلیت مسلمانان ساکن این کشور را محکوم کرده است. پلیس فدرال آمریکا در قبال تمام گزارش های منتشر شده در این خصوص هیچ واکنشی نشان نداده و هیچ کدام را تکذیب نکرده است.
وی حاضران را اینگونه مورد خطاب قرار داد: سازمانی خطرناک تر از سازمان تروریستی القاعده و جنبش افراط گرا و تکفیری داعش در کشور فعالیت می کند که مسئول تمام توطئه های تروریستی است که آمریکا با آن مواجه است.
آرونسون ادامه می دهد: اگر پیشتر سری به پایگاه اینترنتی پلیس فدرال آمریکا زده باشید و بخش مربوط به فهرست تروریست های معروف تحت پیگرد این سازمان را از نظر گذرانده باشید، نام افراد معروفی که شاید به دهه ها قبل باز می گردند، دیده می شود، افرای مانند "محمد علي حامدي" لبناني که در سال 1985 در ربودن هواپیمای آمریکایی پرواز 847 مشارکت داشت، همچنین "رمضان عبد الله شلح"، یکی از موسسان جنبش جهاد اسلامی فلسطین و دبیرکل کنونی این جنبش و یا "عبد الله أحمد عبد الله" مصری که در بمبگذاری سفارت آمریکا در سال 1998 در شهر دار السلام، پایتخت کشور آفریقایی تانزانیا مشارکت داشت.
این روزنامه نگار آمریکایی تاکید می کند که تعمق در هریک از این نام ها و شخصیت ها ما را به این نتیجه می رساند که بسیاری از داستان ها و حکایاتی که درباره چنین افرادی وجود دارد، ساخته و پرداخته خود پلیس فدرال آمریکاست و اف بی آی خود از جمله سازندگان و پرورش دهندگان تروریسم در عرصه بین المللی است.برای فهم و دریافت این نکته لازم به نظر می رسد که در ابتدای امر نگاهی به تاریخچه دستگاه یا سازمان پلیس فدرال آمریکا داشته باشیم.
در سال 1896 میلادی دفتر ملی کشف فعالیت های جنایی فعالیت خود را درحالی آغاز کرد که به دفاتر خود مجوز اجرای قانون در تمام سطوح در سراسر آمریکا و با اطلاعات مورد نیاز برای دستگیری جنایتکاران و متهمان و در مورد جنایتکاران معروف و مشهور با دادن نام و مشخصات آنها را داد.
اما 5 سال برای فعالیت این دفتر کافی و بسنده به نظر نمی رسید، چون پس از آن حادثه ترور «ویلیام مکین لی»، بیست و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا به دست یکی از آنارشیست ها رخ داد که ضربه ای بزرگ برای جامعه آمریکا در دو بعد امنیتی و سیاسی است.
دفتر ملی کشف فعالیت های جنایی از فرصت استفاده کرد تا از خود و فعالیت هایش در دادگستری دفاع و تاکید کند که هزاران پرونده از جنایات آنارشیست ها در اختیار دارد، اما «تئودور روز ولت»، رئیس جمهوری وقت آمریکا بر این باور بود، برای مبارزه با این پرونده نیاز به قدرت بیشتر و قبضه سخت تر است.به همین منظور «چارلز بوناپارت»، دادستان وقت آمریکا را مامور تشکیل دستگاه تحقیقات و بازجویی مستقل کرد تا گزارش های خود را تنها به بوناپارت ارائه دهد.
پس از گیر و دار بسیار میان دولت و کنگره و بیم و هراس های موجود از مبدل شدن این دستگاه به پلیس سری آمریکا، روز ولت موافقت با تشکیل این دستگاه را به دست آورد که در سال 1908 به «کمیته تحقیقات و بازجویی» تبدیل شد.
«کمیته تحقیقات و بازجویی» تا سال 1935 میلادی به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه در این سال به عنوان دستگاهی مستقل و تحت عنوان «پلیس فدرال آمریکا» فعالیت خود را آغاز کرد که تا به امروز تحت همین نام و عنوان به فعالیت خود ادامه می دهد.
دستگاه پلیس فدرال آمریکا در واقع سازمان اطلاعات داخلی آمریکاست که وظیفه مبارزه با فعالیت های تروریستی و جنایات خطرناک و پیچیده را داخل آمریکا دارد (قانون آمریکا سازمان سیا یا همان سازمان اطلاعات مرکزی این کشور را از فعالیت داخل کشور باز می دارد).
پلیس فدرال آمریکا قدرتمندتر از رئیس جمهوری آمریکا
رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا بی شک آرزوی هر شهروند آمریکایی است. ریاست جمهوری مسندی است که تا آخر عمر فرد را از هرگونه پیگرد و بازجویی و تحقیقی در امان نگه می دارد و او را به هر خواسته ای که دارد، می رساند.
وی در حالی که سی و یکمین سال ریاست خود در دفتر تحقیقات و بازجویی پلیس فدرال آمریکا را سپری می کرد، هفتاد ساله بود و این سنی است که قانون آمریکا بازنشستگی را برای افراد الزامی می داند و بالطبع هوفر باید بازنشسته می شد.
این سال مصادف با به قدرت رسیدن «لیندون جانسون» به عنوان رئیس جمهوری آمریکا پس از ترور «جان اف کندی» بود، اما جانسون قانون مزبور را تغییر داد و هوفر را به عنوان رئیس دفتر تحقیقات و بازجویی پلیس فدرال آمریکا برای مدتی نامحدود منصوب کرد.
برای اینکه به قدرت هوفر پی ببریم، به مخالفت های دو رئیس جمهوری آمریکا یعنی جان اف کندی و هری ترومن و تمایل آنها به برکناری وی اشاره می کنیم که در انجام آن ناتوان بودند، چون هزینه سیاسی برکناری هوفر برای آنها بسیار کلان و سنگین بود و هیچ دولت روی کار آمده ای در آمریکا حاضر به پذیرش این توان نبود.
این هزینه سنگین ریشه در برنامه سری و محرمانه ای به نام «کونتل پرو» داشت که هوفر از اواسط دهه پنجاه قرن گذشته میلادی آن را هدایت و فرماندهی می کرد. در آن زمان دادگاه عالی آمریکا به صورت مستمر با وضع قوانینی که اختیارات و صلاحیت های وزارت دادگستری و دستگاه های رسمی تابع آن از جمله پلیس فدرال آمریکا را در حوزه بازپرسی از افراد و تحت پیگرد و کنترل قرار دادن آنها براساس گرایشات سیاسی اشان محدود می کرد، حلقه فشار بر این دستگاه ها را تنگ تر می کرد.
آنچه هوفر در آن زمان دست به آن زد، تاسیس کونتل پرو برای تعقیب و زیر نظر گرفتن افراد مظنون و مشکوک و جمع آوری پرونده ها و اطلاعاتی درباره رسوایی های آنها بود تا از اطلاعات به دست آمده به عنوان اهرم فشار استفاده شود.
این برنامه بعدها توسعه و گسترش یافت تا سیاستمداران و شخصیت های سیاسی آمریکا از هر طیف و مشربی را در برگیرد و این به مرور زمان موجب شد تا دستگاه پلیس فدرال آمریکا به قدرتی شکست ناپذیر و تصمیم گیرنده ای اساسی در سیاستگذاری ها و کنگره آمریکا در این دوره تبدیل شود.
تروریسم پروری
باز گردیم به ابتدای مطلب جایی که «تریور آرونسون»، روزنامه نگار معروف آمریکایی در آمفی تئاتر TED شهر نیویورک گفت: سال هاست که در پرونده های مربوط به تروریسم در آمریکا تحقیق می کنم و پس از این همه کار به این نتیجه قاطع رسیدم که پلیس فدرال آمریکا در تروریسم پروری و استفاده از تروریستهایی که پرورش داده از بسیاری دستگاه ها و نهادها و گروه های تروریستی بهتر عمل می کند.
این قضیه تا حدود زیادی بیانگر اهداف پلیس فدرال آمریکاست. چون رابرت چارلز دوست ابو خالد بود و هنگامی که ابو خالد از وی درخواست سلاح برای انجام ماموریت تروریستی اش را داشت، رابرت به وی قول مساعد داده بود.
رابرت موضوع را به اطلاع پلیس فدرال می رساند و پلیس فدرال ترجیح می دهد تا عملا ابو خالد را به سلاح و انواع بمب مجهز کند، به گونه ای که وقتی ابو خالد این بمب ها را می بیند، می پرسد، آیا اینها واقعی هستند؟ و اگر آنها را پرتاب کنی منفجر خواهند شد؟سوال این است که واقعا چه نیازی به در اختیار قرار دادن سلاح به ابو خالد وجود داشت؟
یکی از مهمترین رخ دادهایی که بر روند فعالیت پلیس فدرال آمریکا تاثیر گذاشت، حملات 11 سپتامبر 2001 است. تا این تاریخ، فعالیت پلیس فدرال آمریکا به مراقبت از جبهه داخلی و مبارزه با جنایات سازمان یافته داخل کشور بود، اما پس از این تاریخ ماموریت های پلیس فدرال آمریکا 180 درجه تغییر کرد و ماموریت اصلی آن به پیگرد و دستگیری تروریست ها و یا کشف و شناسایی فعالیت های تروریستی و جلوگیری از وقوع آنها محدود شد.
این تحول خطرناکی بود که به همراه آن این دستور برای پلیس فدرال آمریکا صادر شد که «آنچه در 11 سپتامبر رخ داد، به هیچ وجه نباید تکرار شود».در طول این سال ها پلیس فدرال آمریکا همواره افتخار کرده که ده ها حملات تروریستی را ناکام گذاشته است. اما جالب است، بدانید که برای این عملیات ها بودجه ای بالغ بر 3.5 میلیارد دلار سالیانه به این دستگاه داده شده و این جدای از بودجه مبارزه با دیگر قضایای فساد و جنایات سازمان یافته و گروه های تبهکار و پول شویی است، چراکه در این خصوص نیز این دستگاه بودجه دیگری بالغ بر 2.5 میلیارد دلار دریافت کرده است.
پلیس فدرال آمریکا درحال حاضر بزرگترین شبکه جاسوسی را با 15 هزار جاسوس و مزدور در آمریکا تشکیل داده که تمام فعالیت های شهروندان این کشور را زیر نظر دارند و هیچ فعالیت مشکوکی از دید آنها مخفی نمی ماند، افزون بر اینکه هر اطلاعات درست و دقیقی که منجر به عملیات موفق شود، برای این افراد پاداش مالی به همراه دارد که مبلغ آن تا 100 هزار دلار می رسد.
در چنین شرایطی طبیعی است که اقلیت مسلمان آمریکا اولین هدف این شبکه باشد. غیر از آن بیماران روحی و روانی شکار بعدی این دستگاه هستند و در این خصوص می توان به عملیات پلیس فدرال آمریکا در سال 2009 اشاره کرد که طی آن این دستگاه یک بمب را خنثی کرد.
عامل این بمبگذاری «جیمز کرومتی»، کارمند ورشکسته ای بود که پرونده پزشکیش نشان از بیماری روحی و روانی وی داشت. بعدها مشخص شد که یکی از مخبران پلیس فدرال آمریکا با پرداخت مبلغی وی را اغوا کرده تا اقدام به این بمبگذاری کند.
نمونهها بیشمارند
هفتم ژانویه 2012 میلادی جوان بلند قامتی که کتی انتحاری به تن و تفنگی در دست داشت، درب اتاقش در هتل می ایستد و این جملات را بر زبان می آورد: این پیام من به تمام مسلمانان جهان است، اینکه در لوای ایمان به خدا با هم متحد شوید تا انتقام زنان و خواهران مسلمانانی که در عراق و افغانستان و پاکستان و دیگر کشورهای جهان مورد تجاوز قرار گرفتند، را بگیریم.
فیلم از آن جوان 25 ساله کوزوویی به نام «سامی اوزماکاک» بود که پیشتر پلیس فدرال آمریکا وی را به اتهام تلاش برای منفجر کردن خانه یک ایرلندی در منطقه مهاجرنشین «تامبا» در ایالت فلوریدا بازداشت کرده بود.
سامی علاوه بر مشکلات روحی و روانی با مشکلات مالی بسیاری مواجه بود که توان گرفتن پنچری لاستیک خودروش را هم نداشت، اما در فیلم مشاهده می شد، سامی مجهز به انواع سلاح ها و مواد منفجره است که جای سوال بسیاری را درباره نحوه تهیه آنها ایجاد می کرد.
واقعیت آن است که این پلیس فدرال بود که تمام آنچه را نیاز داشت، در اختیار وی گذاشته بود تا تحت عنوان خنثی سازی یک عملیات تروریستی وی را دستگیر کند.
سوال این است که پلیس فدرال چگونه دست به این اقدام زد؟
تحقیقات صورت گرفته نشان داد که پلیس فدرال موفق شده بود، فردی به نام «آمر جونز» را به وی نزدیک کند. جونز پس از آنکه از درب دوستی با وی وارد می شود، سلاح ها و بمب های مور نیازش را تامین می کند و هم اوست که پشت دوربین ایستاده و فرمان فیلمبرداری را می دهد.
آنچه ماجرا را برملا کرد، سخنان رد و بدل شده پشت دوربین بود که پلیس فدرال آمریکا تصور نمی کرد، ضبط شده اند. در این سخنان جونز همه ماجرا و نحوه مسلح کردن اوزماکاک را توضیح داده بود.
این ضرب المثل معروف و مشهوری میان کارمندان پلیس فدرال آمریکاست که می گوید: برای گرفتن شیطان باید به قعر جهنم بروی.
ابو خالد عبد اللطيف، والي مجاهد و سامي اوزماكاك تنها نمونه های به دام افتاده توسط پلیس فدرال آمریکا نبودند، موارد در این خصوص بی شمارند. «ريزوان فردوس»، جوان فقیر بنگلادشی یکی دیگر از این افراد است که یکی از مخبرهای پلیس فدرال آمریکا وی را برای بمبگذاری های «کاپیتول»، ساختمان قانونگذاری آمریکا فریب داد.
سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی مهم درباره عملکرد پلیس فدرال آمریکا به این نکته اشاره می کند که اغلب افراد دستگیر شده توسط این دستگاه بی گناه بوده اند و 30 درصد از 250 پرونده گزارش شده توسط مخبران پلیس فدرال آمریکا از سپتامبر 2011 تا ژوئیه 2014 میلادی، شخص بازداشت شده توسط مخبران مجهز به سلاح و مواد منفجر شده اند.در این گزارش این سازمان مدافع حقوق بشر تعامل پلیس فدرال آمریکا با اقلیت مسلمانان ساکن این کشور را محکوم کرده است. پلیس فدرال آمریکا در قبال تمام گزارش های منتشر شده در این خصوص هیچ واکنشی نشان نداده و هیچ کدام را تکذیب نکرده است.