به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق به نقل از پايگاه اطلاع رساني ارتش، شهيد سرلشکر خلبان حسين خلعتبري، معروف به حسين ماوريک، از مشهورترين و ورزيده ترين خلبان هاي ايراني بوده که دشمن بارها بر درماندگي در برابر شهامت اين فرزند پاک ايران زمين اعتراف نموده است؛ او شکارچى قهرمان ناوهاى اوزا و قهرمان جنگ هاي دريايي با عراق بود.
خلعتبري، يکي از ليدرهاي عمليات غرور آفرين کمان 99 و پرواز 140 عقاب ايراني بر فراز عراق... يادآور اسطوره ملي ايران زمين، «آرش کمانگير» در تعيين مرزهاي دو کشور ايران و توران بود؛ افزون بر اين که عدد 99 از طرح 99 صفحهاي نبرد البرز برگرفته بود و بزرگترين حمله هوايي پس از جنگ جهاني دوم در جهان به شمار مي آيد.
حمله به اچ 3، بي نظيرترين حمله هوايي و حضور پررنگ خلعتبري
حماسه هفت آذر 59 و عمليات مرواريد بر فراز خليج فارس
به هلاکت رساندن 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي، تنها در يک عمليات
جملات آغازين وصيت نامه ايشان جالب توجه است: «اگر ذره اي از خاک وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در خاک وطن مي شويم و نمي گذارم حتي ذره اي از خاک پاک ايران را اين وحشي هاي بي سر و پا (بعثي) با خود ببرند. مرگ در اين راه را افتخار مي دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم مي کردم.»
و در بخشي ديگر از وصيت نامه نيز اينچنين آمده است: «در ولايت خودمان شيرود، کوهي است که مي گويند در آنجا عليه روسيه مي جنگيده اند. اگر افتخار شهادت پيدا کردم، آن چه از من باقي ماند، حتي اگر ذره اي از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنيد تا روح من هم پاسدار اين مرز و بوم باشد».
وي در سال 1328 در روستاي «بصل کوه» شهرستان رامسر به دنيا آمد؛ کسي که بعدها در بين بعثيون به «حسين ماوريک» شکارچي ناوهاي اوزاي عراقي معروف شده بود و براي خود او يا پيکرش، جايزه تعيين کرده بودند و کسي که مهارت او در خلباني و شليک موشک ماوريک (نوعي موشک هوا به سطح) در نيروي هوايي شهره بود.
حسين دوران کودکي و جواني را در رامسر گذراند و پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي و دبيرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازي رفت.
پس از گذراندن دوران سربازي، در سال 1351 به دليل علاقه وافري که به فن خلباني داشت، وارد دانشکده خلباني نيروي هوايي شد و پس از گذراندن دوره مقدماتي، پرواز براي پشت سر گذاردن دوره پيشرفته به کشور آمريکا رهسپار شد.
پيش از سفر به آمريکا، حسين خلعتبري به ديدار خانواده مي شتابد و به مادرش وکالت مي دهد که: «مادر تمام حقوق ماهيانهام را براى رفع مشکلات نيازمندان هزينه کن».
او در کشور آمريکا، نخست دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد. استعداد خيره کننده او در يادگيري و در پي آن هدايت هواپيما، باعث شده بود، به عنوان دانشجوي ممتاز شناخته شود و نام او را همه اساتيد به عنوان يک دانشجوي برجسته بر زبان آورند.
در همين حين، به دليل مهارت خاصي که در خلباني داشت، دوره شليک موشک ماوريک را ـ که يک موشک هوا به سطح است و به وسيله آن مي توان انواع شناورها را هدف قرار داد ـ با موفقيت پشت سر گذاشت.
سرانجام دوره خلباني پايان مي يابد و او با دريافت گواهينامه خلباني در هواپيماي اف 4 به ايران بازمي گردد و در پايگاه ششم شکاري بوشهر با درجه ستوان دومي مشغول به خدمت مي شود.
با آغاز جنگ، عقاب تيزپرواز مازنداران به دشمن مي تازد و بلافاصله پس از حمله عراقي ها، نيروي هوايي ارتش ايران، دست به کار شده و ترتيب انجام دو عمليات را در همان روز مي دهد که بنا بر آن، يکي از عمليات ها با رمز البرز به پايگاه هوايي بوشهر مي رسد. هدف پايگاه شعيبيه در استان بصره بود. با رسيدن به هدف، حسين با مهارت خاصي که در شيرجه زدن با هواپيما داشت، همه اهداف از پيش تعيين شده را بمباران مي کند و سالم بازمي گردد.
حمله 140 عقاب به عراق او از پايگاه ششم شکاري به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده يک دسته 8 فروند به بغداد حمله مي کند. مانورهاي عالي از ميان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسيار پايين او و شماري ديگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث مي شود خبرگزاري ها لب به تحسين از مهارت خلبانان ايراني باز کنند.
مأموريت، پايگاه الرشيد و المثني
وي در فروردين سال 1360 در مصاحبه با نشريه روابط عمومي عقيدتي ـ سياسي نيروي هوايي گفت: مأموريتهاي من شامل اهداف دريايي، بنادر، پل، تأسيسات پالايشگاهي، تأسيسات برقي و پشتيباني نيروي زميني دشمن بوده و هيچگاه قانون «موشک جواب موشک را» عمل نکرديم و... .
شهيد«خلعتبري» از جمله نخستين خلباناني بودند که پس از حمله هوايي عراق به فرودگاه مهرآباد به بغداد حمله کردند. وي با آوردن خاطرهاي از نخستين پرواز دفاع مقدس ميگويد:
«نخستين مأموريت برون مرزي من، اول مهر ماه 1359 بود، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق به ما دستور مأموريت داده شد تا بلافاصله با هشت فروند هواپيما به بغداد حمله کنيم. در طول مسير، هر پنج مايل ما را هدف قرار ميدادند و موشک ميزدند، ولي ما همچنان در دل آسمان پيش ميرفتيم تا سرانجام به هدف رسيديم و پايگاه «الرشيد» و «المثني» را در بغداد درهم کوبيديم و خاطره جالب من در اين مأموريت ديدن يک گنبد طلايي در بخش جنوبي بغداد بود. از راديو به هواپيماهاي همراه گفتم: من يک گنبد طلايي ميبينيم.»
جناب سرهنگ محققي در پاسخم گفت: زيارتتان قبول، آنجا حرم مطهر حضرت امام موسي کاظم (ع) است. بناگاه اشک از چشمانم سرازير شد و گفتم: «السلام عليک يا اباعبدالله».
مأموريت، پايگاه شعيبه
مأموريتي براي نابودي تأسيسات پايگاه شعيبه به پايگاه ششم شکاري واگذار شد. خلعتبري براي اين مأموريت انتخاب مي شود. مأموريت را با موفقيت انجام مي دهد و خسارات جبران ناپذيري به پيکره بعثيون وارد مي کند. در راه بازگشت خلبان کمک مي گويد:
«حسين، مثل اين که نوک مگسک اين موشک ها کج است».
شهيد خلعتبري مي گويد: چطور؟
و کمک پاسخ مي دهد: تا حالا 28 موشک براي ما شليک کرده اند، ولي هيچ کدام به ما نخورده است؛ واقعا معجزاتي بوده که ما شاهدش بوده ايم.
حماسه هفت آذر 59 ( عمليات مرواريد)
در روزهاي آغازين آذر ماه سال 1359 بنا بر هماهنگي هاي انجام شده از سوي نيروهاي هوايي و دريايي ارتش ايران، قرار مي شود در روز هفتم آذر ماه، نيروي درياي و هوايي به دو اسکله «البکر» و «الاميه» حمله کنند.
روز عمليات فرا مي رسد و حسين اين دلاور مازندراني، سوار بر اسب آهنين خود مي شود و به همراه شماري ديگر از خلبانان شجاع نيروي هوايي همچون شهيد سرلشکر خلبان عباس دوران و شهيد سرلشکر خلبان ياسيني در دل آسمان جاي مي گيرند. اينجاست که حسين کاري مي کند که تا مدت ها حتي پس از شهادتش، افسران نيروي هوايي و دريايي عراق از شنيدن نام او لرزه به اندامشان مي افتاد.
پرواز آغاز شده و حسين با مانورهاي ديدني، خود را در بهترين موقعيت ها قرار مي دهد و يکي پس از ديگري ناوچه هاي عراقي را غرق مي کند.
شهيد خلتعبري در اين عمليات توانست ناوهاي اوزا، ناوهاي مين جمع کن، ناو نيروبر و چندين اژدر افکن به ارزش کلي 240 ميليون دلار را هدف قرار دهد و نيروي دريايي عراق را نابود کند و پس از اين عمليات بود که به شهيد خلعتبري، لقب «حسين ماوريک» (شکارچي ناوهاي اوزا) را دادند.
به ايشان مي گفتند: «قاتل اوزا»؛ حالا نمي دانم چقدر شما از ناوچه هاي اوزاي عراق اطلاعات داريد. از آن قايق هاي موشک اندازي بود که به علت برد بلند موشک و قابليت مانورش، به راحتي ناوهاي ما را در خليج فارس آماج قرار مي داد.
اين دلاور هنگامي که در بوشهر خدمت مي کرد و زمان عمليات از هواپيماي خودش پياده و سوار هواپيماي ديگر مي شد و با موشک هاي «ماوريک تلويزيوني» اين ناوها را آماج قرار مي داد و به همين سبب به نام قاتل اوزا معروف شد.
بنا بر گفته کارشناسان، شهيد خلعتبري در استفاده از هواپيماى اف 4، انجام مانورها و عمليات جنگي، انهدام هدف و شليک موشک ماوريک همتا نداشت و به اندازه اي مهارت داشت که در هر شيرجه به چندين هدف مي توانست حمله کند.
حمله به اچ 3 بي نظير ترين حمله هوايي و حضور پررنگ حسين در اواخر سال 1359 بود و با توجه به اين که عراق همه هواپيماهاي ذخيره خود را به دليل سالم ماندن از حملات تيزپروازان نيروي هوايي ارتش ايران، به مجموعه پايگاه هاي الوليد در نزديکي مرز اردن انتقال داده بود، نيروي هوايي تصميم مي گيرد اين پايگاه ها را هر طور شده، هدف قرار دهد. طرح اوليه آماده و شماري از برجسته ترين خلبانان نيروي هوايي براي اين عمليات برگزيده مي شوند؛ البته دليل اين کار، آن است که اگر فرمانده دسته پروازي مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت اين را داشته باشند که خود هدف را پيدا و آن را نابود کند.
پس جمعي از بهترين ها انتخاب شدند که در بين آنها، نام حسين خلعتبري نيز به چشم مي خورد.
و سرانجام روز پانزدهم فروردين ماه سال 1360 هشت فروند هواپيماي فانتوم از پايگاه هوايي همدان به پرواز درآمدند و با چهار بار سوخت گيري هوايي و پشت سر گذاشتن مسافتي بالغ بر هزار کيلومتر، پايگاه هاي الوليد را بمباران کردند و همگي سالم برگشتند.
نقش حسين در اين عمليات هم خيره کننده بود. در هنگام رسيدن به يکي از پايگاه ها، او ارتفاع را زياد مي کند و با شيرجه اي زيبا و مانورهاي پي در پي، همه بمب هاي خود را روي اهداف فرو مي ريزد و افتخار ديگري براي خود و ميهن عزيزمان مي آفريند؛ اين عمليات هنوز هم در بزرگترين مدرسه هاي هوايي آمريکا و ... تدريس و برسي مي شود.
مأموريت، زدن پل العماره
از سوي فرماندهي به پايگاه ششم شکاري مأموريت داده مي شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبري و چند تن از خلبانان شجاع اين پايگاه انتخاب مي شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبري وقتي روي پل مي رسد، حملات ضد هوايي دشمن به اوج خود رسيده بود. اتومبيل هايي که مشخص بود شخصي است، روي پل در حال حرکت بودند. او با پذيرفتن خطر دور مي زند و پس از عبور آنها، پل را سرنگون مي کنند.
وقتي از او سوال کردند، چرا چنين کردي، گفت: فرزندي يک سالهدارم، يک لحظه احساس کردم که ممکن است، توي ماشين بچه اي مثل «آرش» من باشد. چگونه قبول کنم که پدري بچه سوخته اش را در آغوش بگيرد؟
بچه سوخته دزفولي
يادم نمي رود در دزفول بودم. زن لري بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت: بي غيرت تو خلبان مايي؟ بگير!
خواستم به او بگويم مادر! ما بي غيرت نيستيم، لکن ديدم زن خيلي عصباني است.
هنگامي که خبر سقوط خرمشهر را شنيدم و دريافتتم که به پيرها و بچه ها رحم نکرده و به زن ها هم تجاوز کرده اند، به خداي لايزال و به شرفم قسم خوردم که اين بار اگر وارد خاک عراق شدم، شهرک «صفوان» را در هم بکوبم. با اين که بيش از هفتاد بار به خاک عراق حمله کرده ام، ولي قانع نيستم. من بايد بجنگم و مرگ براي من افتخار است.
دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند. با توجه به مهارت او در بيشتر عمليات به عنوان فرمانده دسته پروازي به دفاع از ميهن مي پردازد.
تاسيسات نفتي، يگانهاى دريايي، پل الاماره و پالايشگاه کرکوک بارها به دست او مورد حمله و تخريب قرار گرفت که تنها بخشي از دلاوري هاي اين مرد بزرگ است.
مأموريت حياتي
از سوي فرماندهي نيروي هوايي، مأموريتي به پايگاه ابلاغ و خلعتبري براي انجام آن برگزيده مي شود. مأموريت بدين شکل بود که:
هدف پشت سر نيروهاي پشتيباني عراق بمباران شديد شود. مأموريت حياتي بود. جنگنده ها بايد 460 مايل از وسط پدافند قوي عراق در ارتفاع بالا پرواز کنند. در حين مأموريت لحظه به لحظه به سمت اف 4 هاي نيروي هوايي موشک مي زدند. فانتوم ها درست روي هدف رسيده بودند که ناگهان يک موشک سام ـ 6 از بالاي کاناپي خلعتبري رد شد. هواپيما لرزيد. در وسط نيروهاي عراقي، شماري از خانه هاي متحرک ديده مي شود. خلعتبري متوجه اين خانه ها مي شود و گويا به او الهام شده بود که اين خانه ها را بزند. هدف بمباران تانک هاي دشمن بود، ولي خلعتبري ارتفاع هواپيما را زياد مي کند و در يک آن به سمت خانه ها شيرجه مي رود.
با توجه به مهارتي که او در اين کار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقيقا با يک شيرجه همه آنها را نابود مي کند. در اين هنگام ساعت شش و نيم صبح را نشان مي دهد. خلعتبري بلافاصله پس از مأموريت با سرعت به پايگاه برمي گردد و در گزارش پس از پرواز خود اين گونه مي نويسد که شماري از خانه هاي متحرک را ديدم و به جاي اهداف از پيش تعيين شده آنها را آماج گرفتم.
روز پس از آن، از اتاق ويژه اطلاع دادند که:
به خلعتبري بگوييد ديدت عالي بود. زماني که آنجا را زدي 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي داخل اين خانه ها بودند که به درک واصل شدند.
پزشکان: نبايد پرواز کني
شهيد خلعتبري در حضورش در دوران جنگ تحميلى، بيش از هفتاد پرواز برون مرزى بر فراز خاک دشمن انجام مي دهد. البته اين تنها پروازهاي عمقي به خاک عراق است و پروازهايي که او روي خليج فارس، از جمله در عمليات مرواريد انجام مي داد، بسيار بيشتر از اين است.
با اين که پزشکان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى در پى و فشارهايى که بر جسم او وارد شده بود، از ادامه پرواز منع کرده بودند، ولي خلعتبرى کسي نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجيح دهد و از اين روي، توصيه پزشکان و فرماندهان جنگىاش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذيرفت.
قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود
تعطيلات نوروز سال 1364 در پيش است، ولي گويا حسين، هوس سفري ديگر در سر دارد. او در پايگاه مي ماند و به زادگاهش نمي رود. در پاسخ دوستانش هم که مي گويند چرا به ديدن خانواده نمي روي، مي گويد: در اين شرايط بحراني، مردم هر لحظه به کمک ما نياز دارند. وجدانم اجازه نمي دهد که آنان را تنها بگذارم.
روز يکم فروردين ماه سال 1364، خلعتبري و ستوان محمد زاده، شيفت آلرت پايگاه سوم شکاري همدان هستند. ناگهان صداي آژير بلند و در پايگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده باش) مي شود.
حسين خلعتبري به همراه کمک خود ستوان يا يک فروند هواپيماي فانتوم دي با نام رمز آريو 31 براي مقابله با هواپيماهاي دشمن به پرواز درمي آيد. در کردستان در منطقه سقز با دو فروند ميگ 23 عراقي و يک فروند ميگ 25 عراقي درگير مي شود. سريع به سمت يکي از هواپيما گردش کرده و به پرواز ادامه مي دهد و در ارتفاع 35000 پايي يکي از ميگ هاي 23 را آماج قرار مي دهد که پس از برخورد موشک، ميگ نابود مي شود.
در همين حين، از ايستگاه هاي رادار زميني مرزي به آگاهي خلعتبري مي رسانند که يک فروند ميگ 25 پي دي، در تعقيب آنهاست. در اين نبرد که حتي تعقيب و گريز آن نابرابر است، ميگ 25 اقدام به شليک يک تير موشک r-40 مي کند و موشک با فانتوم برخورد مي کند. ستوان محمد زاده موفق مي شود، اجکت کند و به سختي از ناحيه دست راست آسيب مي بيند و توسط نيروهاي امداد و نجات نيروي هوايي نجات پيدا مي کند، ولي سرلشکر خلبان حسين خلعتبري فرصت اجکت پيدا نمي کند و بدين شکل، قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود و به معراج ابدي مي رود.
بدن قطعه قطعه شده اش را به عنوان سند افتخاري به اين امت هميشه بيدار تقديم مي کند و پيکر مطهرش در ميان اندوه انبوه بسياري از مردم منطقه که مي گفتند تاکنون در منطقه سابقه نداشته تشييع شد و بنا بر وصيت خودش، در قله ميرزا کوچک خان (گلزار چهل شهيدان رامسر) به خاک سپرده مي شود تا آن گونه که خود مي خواست، روحش نيز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامي مان باشد.
تلويزيون عراق با اعلام اين خبر با آب و تاب اعلام کرد که موفق شده، يکي از بهترين خلبانان ايراني را از بين ببرد (شهيد کند)، ولي آنها نمي دانستند، با شهيد شدن خلعتبري و خلعتبري ها، هزاران خلعتبري ديگر از بين مردم سلحشور ايران به پا مي خيزد و سلاح به دست مي گيرد و عليه آنها دلاورانه مي جنگند که اين چنين هم بود.
نام او هنوز بر سر زبان هاست
در هنگام زندگي و حتي پس از شهادت در مجلههاى جنگى آمريکا، بارها از شهيد خلعتبرى به عنوان يک نابغه جنگى و خلبان توانمند در هدايت هواپيماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملياتى نام برده شد
همچنين نام او به عنوان يکى از شاگردان موفق و ممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگيرى علوم خلبانى اف 4 در دوران آموزشش در مصاحبهها و گفت وگوهاى اساتيد اين دانشگاه برده شد.
در سال 2006 يکى از مجلات جنگى آمريکا، ويژهنامهاى درباره مهارتهاى پروازى و ابتکار عملها و خلاقيتهاى شهيد خلعتبرى منتشر کرد و او را بهترين خلبان اف 4 جهان معرفي نمود