به گزارش مشرق، برخی روایتها در چرخهای دنبالهدار همچون دور باطلی بهسر میبرند و
قصهسازی را به روال پینهدوزی و تنها به پشتوانه کاشت اولین بذر توجه نزد
مخاطب جستوجو میکنند و نتیجه دنبالهسازی این مجموعهها چه در قالب فیلم
سینمایی و چه سریال تلویزیونی، هدر رفتن همان نیم خاطره اولیه است و بر این
منوال بسیاری از سازندگان از ساخت ادامهای بر مجموعه خود واهمه دارند و
به همان اولین نگاه از سوی بیننده بسنده میکنند.
سریال «دردسرهای عظیم 2» از خاطره سال گذشته که با توفیق نسبی مخاطبان همراه بود، به دومین پرده از تماشای بیننده رسید و در روال مرسوم شبکه سوم سیما در ماه مبارک رمضان، لحنی طنازانه را به مدد چند بازیگر در پیش گرفت اما نتیجه اسفناکتر از هر گزینه پیشرویی برای زمان مفید مردمان روزهدار بود، چرا که برخلاف بافت ظاهری اثر، نه حکایتی شیرین با استفاده از لحن و نوع بازی جواد عزتی شکل گرفت و نه قصهای ریشهدار از حوادث رخ داده به لمسی قابل پذیرش رسید و در واقع دردسرهای عیان شده توسط سازنده چنان کوچک بود که با عظمت عنوانش، فاصلهای آشکار داشت. از این رو فضاسازیها، دیالوگنویسیها و شخصیتپردازیها و اساسا شکل روایت قصه در «دردسرهای عظیم 2» در بیراههترین نقطه یک اثر دراماتیزه قرار میگیرد.
سریال «دردسرهای عظیم 2» سعی داشت با ایجاد لایههایی از ملودرام خانوادگی در لحنی طنازانه، مخاطبان را در رقابت سریالها جذب خود کند اما این مهم در نهایت به نتیجهای مطلوب منجر نشد، چرا که به لحاظ آمار بینندهها و نیز توفیق سریال در روایتی اجتماعی با مایههای طنز، فاصلهای بسیار میان این سریال با «پایتخت» وجود داشت. اگر در قسمت نخست «دردسرهای عظیم»، شاهد اتفاقی چون زنده شدن مردی مرده و برخوردش با لطیف میشدیم، در سری دوم این سریال و با پیدا شدن بچهای در ماشین لطیف زمینه قرار ابتدایی ازدواج میان لطیف با بهار دچار دردسرهایی میشود و آمدن خانواده لطیف از شهرستان و دعوت از خانواده پدری بهار هم راهی به مقصود وصال نمییابد!
در این باره چنان اتفاقات به شکلی ناگهانی و بدون پیشمقدمه و فاقد هرگونه منطق درام بر هم سوار میشوند که امکان هرگونه باورپذیری را ساقط میکنند و پیدا شدن بچه و مرگ ناگهانی عموی بهار و بسیاری از اتفاقات فیلم، نشان از فیلمنامهای به هم ریخته و در واقع سرهمبندی شده برای تلف شدن زمان دارد و هنگامی که ساختاری چنین بیبنیان در اثری وجود داشته باشد، به طور قطع نمیتوان چندان به پایبندی اتفاقات و سرانجام احوال شخصیتها دلخوش بود.
برزو نیکنژاد در سریال «دردسرهای عظیم 2» تلاش کرده با تکیه بر مدل مینیمالیستی در یک بستر علت و معلولی قصهاش را پیش ببرد اما چنان شاخههای این خرده قصههای عیان شده طی قسمتهای مختلف، نازک و بیریشه بوده که از آن درختی تنومند از روایتی استاندارد حاصل نمیشود. این بیپشتوانه بودن روایتها موجب به هم ریختگی فضای ساختاری اثر شده و از طرفی نبود شناسنامهای مشخص از وجود پرسوناژها موجب حضور باری به هر جهت نقشها شده و از این رو بازیگران همچون شخصیتهایی مقوایی، اقدام به بیان یکسری گفتهها و انجام برخی اعمال میکنند. به عبارتی دیگر مواد و مصالح داستانی در سریال «دردسرهای عظیم 2» در یک موقعیت موزاییکی قرار داده شده اما نمیتواند به یک تشکل منسجم از این اجزا دست یابد و تنها با بداههگوییهای همیشگی جواد عزتی و سرخوشیهای مهران رجبی میخواهد عنوان جذابیت را از آن خود کند.
از طرفی به دلیل نبود استراتژی مناسب در فیلمنامه، «دردسرهای عظیم 2» به دامان تکرار در بیان و شیوه عمل روایی افتاده و این مساله موجب کشدار شدن درام شده است. در این مسیر بیهدف که کاراکترها برای رسیدن به سرانجام کار در گمگشتگی محض به سر میبرند، وجود شخصیتهای جدید و حذف پرسوناژهای گذشته هیچ تاثیری در روند داستان نمیگذارد، در واقع به دلیل نبود بستری مشخص در ایجاد موقعیتها، روایت به طور دائم درجا زده و در مسیری معین پیش نمیرود. همچنین کاراکترها دارای دامنهای مشخص از نقشآفرینی نبوده و از این رو به راحتی میتوان کاراکترهای محوری بخش نخست سریال یعنی «فرحان» را در سری دوم نادیده گرفت و به طور کاملا اتفاقی عموی بهار را که اصلا نمیتوانست در اجرای داستانپردازی موثر باشد، دچار مرگی زودرس کرد! از طرفی تعریف نویسنده و کارگردان از عنصر تعلیق در روایت به یکسری پنهانکاریهای بیهوده در بافت قصه منجر شده که به همان راحتی ایده اولیه بازگشایی میشود.
سریال «دردسرهای عظیم 2»، فاقد یک ایده مرکزی مشخص بوده و خردهداستانها هم به دلیل نبود چارچوبهای داستانی، تنها در جهت عاریهای به کار میروند و از این رو موقعیتهای رخ داده در این سریال، فاقد منطق روایی است. برای توصیفی مناسب از این سریال باید دست به دامان نویسنده آن شد که در یکی از قسمتها از زبان لطیف اشاره به نکتههایی دارد که در واقع چکیدهای از نقد این سریال است، آنجا که لطیف با زبانی شکوهآمیز از شرایط به بهار میگوید: «یک دفعه مادرم میاد، یه دفعه بچه تو ماشین پیدا میشه، یه دفعه عموت میمیره، یه دفعه...» و این عناصر ناگهانی در چرخه ناپایدار سریالهایی چون «دردسرهای عظیم 2» ادامه خواهد داشت.
منبع: وطن امروز
سریال «دردسرهای عظیم 2» از خاطره سال گذشته که با توفیق نسبی مخاطبان همراه بود، به دومین پرده از تماشای بیننده رسید و در روال مرسوم شبکه سوم سیما در ماه مبارک رمضان، لحنی طنازانه را به مدد چند بازیگر در پیش گرفت اما نتیجه اسفناکتر از هر گزینه پیشرویی برای زمان مفید مردمان روزهدار بود، چرا که برخلاف بافت ظاهری اثر، نه حکایتی شیرین با استفاده از لحن و نوع بازی جواد عزتی شکل گرفت و نه قصهای ریشهدار از حوادث رخ داده به لمسی قابل پذیرش رسید و در واقع دردسرهای عیان شده توسط سازنده چنان کوچک بود که با عظمت عنوانش، فاصلهای آشکار داشت. از این رو فضاسازیها، دیالوگنویسیها و شخصیتپردازیها و اساسا شکل روایت قصه در «دردسرهای عظیم 2» در بیراههترین نقطه یک اثر دراماتیزه قرار میگیرد.
سریال «دردسرهای عظیم 2» سعی داشت با ایجاد لایههایی از ملودرام خانوادگی در لحنی طنازانه، مخاطبان را در رقابت سریالها جذب خود کند اما این مهم در نهایت به نتیجهای مطلوب منجر نشد، چرا که به لحاظ آمار بینندهها و نیز توفیق سریال در روایتی اجتماعی با مایههای طنز، فاصلهای بسیار میان این سریال با «پایتخت» وجود داشت. اگر در قسمت نخست «دردسرهای عظیم»، شاهد اتفاقی چون زنده شدن مردی مرده و برخوردش با لطیف میشدیم، در سری دوم این سریال و با پیدا شدن بچهای در ماشین لطیف زمینه قرار ابتدایی ازدواج میان لطیف با بهار دچار دردسرهایی میشود و آمدن خانواده لطیف از شهرستان و دعوت از خانواده پدری بهار هم راهی به مقصود وصال نمییابد!
در این باره چنان اتفاقات به شکلی ناگهانی و بدون پیشمقدمه و فاقد هرگونه منطق درام بر هم سوار میشوند که امکان هرگونه باورپذیری را ساقط میکنند و پیدا شدن بچه و مرگ ناگهانی عموی بهار و بسیاری از اتفاقات فیلم، نشان از فیلمنامهای به هم ریخته و در واقع سرهمبندی شده برای تلف شدن زمان دارد و هنگامی که ساختاری چنین بیبنیان در اثری وجود داشته باشد، به طور قطع نمیتوان چندان به پایبندی اتفاقات و سرانجام احوال شخصیتها دلخوش بود.
برزو نیکنژاد در سریال «دردسرهای عظیم 2» تلاش کرده با تکیه بر مدل مینیمالیستی در یک بستر علت و معلولی قصهاش را پیش ببرد اما چنان شاخههای این خرده قصههای عیان شده طی قسمتهای مختلف، نازک و بیریشه بوده که از آن درختی تنومند از روایتی استاندارد حاصل نمیشود. این بیپشتوانه بودن روایتها موجب به هم ریختگی فضای ساختاری اثر شده و از طرفی نبود شناسنامهای مشخص از وجود پرسوناژها موجب حضور باری به هر جهت نقشها شده و از این رو بازیگران همچون شخصیتهایی مقوایی، اقدام به بیان یکسری گفتهها و انجام برخی اعمال میکنند. به عبارتی دیگر مواد و مصالح داستانی در سریال «دردسرهای عظیم 2» در یک موقعیت موزاییکی قرار داده شده اما نمیتواند به یک تشکل منسجم از این اجزا دست یابد و تنها با بداههگوییهای همیشگی جواد عزتی و سرخوشیهای مهران رجبی میخواهد عنوان جذابیت را از آن خود کند.
از طرفی به دلیل نبود استراتژی مناسب در فیلمنامه، «دردسرهای عظیم 2» به دامان تکرار در بیان و شیوه عمل روایی افتاده و این مساله موجب کشدار شدن درام شده است. در این مسیر بیهدف که کاراکترها برای رسیدن به سرانجام کار در گمگشتگی محض به سر میبرند، وجود شخصیتهای جدید و حذف پرسوناژهای گذشته هیچ تاثیری در روند داستان نمیگذارد، در واقع به دلیل نبود بستری مشخص در ایجاد موقعیتها، روایت به طور دائم درجا زده و در مسیری معین پیش نمیرود. همچنین کاراکترها دارای دامنهای مشخص از نقشآفرینی نبوده و از این رو به راحتی میتوان کاراکترهای محوری بخش نخست سریال یعنی «فرحان» را در سری دوم نادیده گرفت و به طور کاملا اتفاقی عموی بهار را که اصلا نمیتوانست در اجرای داستانپردازی موثر باشد، دچار مرگی زودرس کرد! از طرفی تعریف نویسنده و کارگردان از عنصر تعلیق در روایت به یکسری پنهانکاریهای بیهوده در بافت قصه منجر شده که به همان راحتی ایده اولیه بازگشایی میشود.
سریال «دردسرهای عظیم 2»، فاقد یک ایده مرکزی مشخص بوده و خردهداستانها هم به دلیل نبود چارچوبهای داستانی، تنها در جهت عاریهای به کار میروند و از این رو موقعیتهای رخ داده در این سریال، فاقد منطق روایی است. برای توصیفی مناسب از این سریال باید دست به دامان نویسنده آن شد که در یکی از قسمتها از زبان لطیف اشاره به نکتههایی دارد که در واقع چکیدهای از نقد این سریال است، آنجا که لطیف با زبانی شکوهآمیز از شرایط به بهار میگوید: «یک دفعه مادرم میاد، یه دفعه بچه تو ماشین پیدا میشه، یه دفعه عموت میمیره، یه دفعه...» و این عناصر ناگهانی در چرخه ناپایدار سریالهایی چون «دردسرهای عظیم 2» ادامه خواهد داشت.
منبع: وطن امروز