سلفيها برآْن هستند كه درگيري شيعه و سني را دامن بزنند و سالها بود كه چنين درگيري مابين اين دو مذهب اسلامي رخ نداده بود، شما به عنوان شخصي كه هم در سوريه و هم در عراق با اين سازمان داعش نبرد كردهايد، چه ارزيابي از آنها داريد؟
در گام اول اين نشان از يك برنامهريزي و
سازماندهي دارد كه اصولاً در مدت كوتاه اينگونه متولد ندارد. گام بعدي نوع
فعاليت اين سازمان تروريستي است كه در دو شاخه نظامي و عقيدتي خلاصه
ميشود. اگر از لحاظ اعتقادي به بررسي اين سازمان بپردازيم بايد يك نگاهي
به آرشيو سخنرانيهاي سران وهابي در خصوص اين سازمان و ملت و قربانيان آن
داشته باشيم. هيچ شكي نيست كه ريشه اعتقادي سازمان و گروه تروريستي داعش و
حتي ديگر گروههايي چون جبهه النصره و احرارالشام و. . . در علفهاي هرز
وهابيت و آل سعود رشد كرده است. اما بحث نظامي و فاز اين گروه تروريستي جاي
حرفهاي بسيار دارد. مدعيان دروغين تروريسم در جهان كه همواره از
بنيانگذاران تروريسم در جهان هستند رد پاي پاك نشدني از خود در اين جريان
به جاي گذاشتهاند كه براي مشاهده آن حتي نيازي به ذرهبين نيست. آيا
رسانههايي كه امروز در مسير منافع غربيها قدم برميدارند از خود
پرسيدهاند كه يك تروريست چگونه بهترين آموزشها را در قبل از ورود به
انجام عمليات ميبيند و خوشبختانه يا متأسفانه تاكتيك جنگ كه از آموزشها
نشئت ميگيرد چرا اينقدر شبيه تاكتيك نظامي اسرائيل و غربيها است. مسئله
مهمتر از آن چگونه دلالان سلاح به بهترين و بهروزترين سلاحهاي سازماني،
نظامي غرب دسترسي دارند. چه در سوريه و چه در عراق بهترين سلاحهاي
امريكايي، اسرائيلي و انگليسي را در دست تروريستها مشاهده كردم و اين
نميتواند اتفاقي باشد. در نتيجه يك نتيجهگيري بيشتر نميماند و آن حضور
امريكا و غربيها و اسرائيل در رأس هرم نظامي اين سازمان تروريستي است.
مادامي كه آنها نخواهند هيچ سازمان و گروه تروريستي اتفاقي با سلاح و
تاكتيك آنها نميجنگد.
به نظر شما علت خاصي دارد كه غرب و اسرائيل اينگونه در فاز نظامي به كمكرساني به اين گروه ورود كردهاند؟
سه علت بسيار واضح و روشن وجود دارد. علت اول وجود بهانهاي براي بازگشت امريكا و غرب در منطقه است. علت دوم شكستن محور مقاومت در منطقه ميباشد. هيچ مسئلهاي به اندازه مباني فكري انقلاب اسلامي ايران كه طراح آن امام خميني ميباشد براي منافع غربيها و اسرائيل و صهيونيسم خطرناكتر نيست؛ صدور شاخصهاي اعتقادي انقلاب كه اسلام ناب امام خميني ميباشد و امروزه در منطقه مقاومت ظهور و بروز پيدا كرده است. اما وجود داعش در اين منطقه و فعاليتهاي آن در محور لبنان، سوريه و عراق نميتواند اتفاقي باشد. علت سوم سود بزرگي است كه اين تروريستها نصيب سازندگان و اربابان خود ميكنند. تهيه سلاح، مهمات و... نفع بزرگي براي سازندگان سلاح كه امريكا و اسرائيل در رأس آن است دارد. حمله به مسلمانان و كشتار مسلمانان و شيعيان نفع بزرگي براي صهيونيسم و امريكا دارد كه متأسفانه برخي در اين مسئله غفلت دارند. علت ديگر قوت گرفتن تشيع در منطقه است و غرب و صهيونيسم از اين مسئله به شدت هراس داشته و دارند.
مشكل عمده داعشيها و سلفيها براي اربابانشان چيست؟
اين تروريستها بعد از اينكه شروع به فعاليت كردند، به نظر من با بررسي اوضاع يك مشكل جدي دارند و آن عدم كنترل سازندگان و اربابانشان به آنها ميباشد. آنها يك سازماني را پايهريزي كردند و به وجود آوردند، اما بعد از مدتي كنترل آن از دست آنها خارج شده است و امروز بودجه به آنها ميدهند، اما تروريستها را نميتوانند كنترل كنند، براي اين در بعضي مواقع خودزنيهايي صورت ميگيرد كه از نبود توان كنترل و مديريت خبر ميدهد. در علم نظامي شما نهايت جبههاي كه ميتوانيد باز كنيد 500 كيلومتر است. 500 كيلومتري كه در آن توان عمليات داريد. حتي در دوران دفاع مقدس ايران و رزمندگان ايران در مواجههاي كه با صدام داشتند از ارتفاعات جام عمران و پيرانشهر تا دهنه خليج فارس 1300 كيلومتر مرز و خط درگيري داشتند، اما امكان نداشت در 1300 كيلومتر عمليات انجام شود يا در جنوب يا در غرب يا در شمال غرب عمليات ميشد. اما امروز يك نيروي تروريستي از كوباني تا جرف الصخه 1800 كيلومتر جبهه دارد كه در همه آن عمليات ميكند. اين نشان از حضور يك پشتيباني بسيار قوي دارد. اما اگر به نبردها ريز شويم ميبينيم كه مديريت و كنترل نيروهاي تروريست در همه جا صورت نميگيرد.
بر مبناي ايدئولوژي انقلاب اسلامي ما توانستيم مشكل جنگ را از تكيه بر سلاح به تكيه بر اعتقاد عوض كنيم و در اين راه حزبالله، بدر، مجاهدين افغانستان، علويان سوريه و... را هم به عنوان نمونه و مصداق اين تفكر ارائه ميكنيم. چه اتفاقي افتاده است با وجود اين مطلب كه نهضتهاي نام برده از اين الگو و روش (جنگ نامتقارن يا اعتقادي) پيروي ميكنند و بدر يكي از آنها است، امروز در مواجهه با سلفيها دچار مشكلاتي شده است؟
الان كه اول جنگ است و پيروزي از سوي خدا وعده داده شده است و ميآيد. پيروزي اول ما تشكيل و سازماندهي نيرو در اين ابعادي كه مشاهده ميكنيد (25 تيپ) ميباشد. تشكيل و سازماندهي نيرويي كه خود را سرباز ولايت فقيه ميداند و تحت نظر و فرمان ايشان عمل ميكند. اين براي ما پيروزي است و امروز در خطوط مقدم اين برادران به نبرد با تروريستها مشغول هستند. پيروزي دوم عدم تصرف مناطق شيعهنشين به دست داعش است. داعش تاكنون نتوانسته است هيچ منطقه شيعهنشيني را تصرف كند.
فقط در موصل آن هم چند روستا بودند كه داستان خاص خود را دارند، وگرنه آنها هم مقاومت كردهاند. پيروزي سوم با كشف ماهيت اين تروريستها در سرتاسر عراق يا بهتر بگوييم جهان است. اگر بخواهم از خط قرمزها عبور كنم، تعداد بيشتري از پيروزيهايمان را ميتوانم برايتان عنوان كنم به هيچ كدام رحم نميكنيم. بزرگترين پيروزي براي ما و شيعيان حضور در منطقه اوجه است. شيعيان روزي در خواب هم نميديدند خط آنها به اوجه برسد و رسيديم و حتي در اوجه پادگان داريم. خدا هيچ كاري را بدون حكمت نميگذارد. اگر اينها (تروريستها) به وجود آمدند، خدا ميخواست اين پيروزيها را نصيب ما كند. خدا را شاكريم كه توانستيم سپاهي با توان و حد و اندازههاي بدر وارد كار زار كنيم.
در حالي كه نبرد براي آزادسازي فلوجه در جريان است، پيروزي در اين نبرد چه پيامي در بر دارد؟
فلوجه براي آنها رمز مبارزه است. اين شهر در زمان ورود امريكا، پايگاه بعثيها براي مقاومت و مبارزه بود. شرارتها و مبارزه آنها در آنجا شروع شد و نشئت گرفت. اسم فلوجه يك بار روحي براي آنها دارد و يك نماد است، براي همين روي آن خيلي مانور ميدهند.
رابطه داعش با ساير جريانهاي بعثي در عراق و جريان نقشبنديه چيست؟
ميان داعش و بعثيها اختلافي وجود دارد. در ميان خودشان اينگونه معنا ميشود. اگر يك بعثي درون داعش وارد ميشود، ديگر بعثي نيست، بلكه داعش است و اين يكي از مسائل اختلافانگيز ميباشد. بعث يك مقوله جدا و داعش مسئله و مقولهاي ديگر است. بيشتر بعثيهايي كه بعد از سقوط صدام متدين سني شدند، به اين گروهها ورود كردند. گروههايي چون جيشالاسلامي، داعش و... نقشبنديه صورت ديگر بعثيها هستند. يعني بعثيها در صورت و شكل ديگري نقشبنديه خوانده ميشوند.
منبع :روزنامه جوان