به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ مرداد 1394 هفتادمین سال رحلت آیت الله بافقی است. آیت الله محمدتقی بافقی؛ فقیه و مجتهد در 1292 ق در بافق از توابع یزد دیده به جهان گشود. پدرش، محمد باقر از تجار یزد بود. آیت الله بافقی ابتدا نزد پدر تعلیم و تربیت یافت و پس از فراگیری مقدمات دینی هنگامی 14 سال بیش نداشت برای تکمیل تحصیلات عازم یزد شد. طی 14 سال اقامت در یزد در مدرسۀ مصلی نزد اساتید آن سامان از جمله سید علی مدرس یزدی ملقب به « لب جندقی» به تحصیل فقه و اصول پرداخت و نزد همو قوانین الاصول اثر میرزای قمی را نیز فراگرفت.
در 1320 ق، 28 ساله بود که برای تکمیل آموختههایش راهی نجف شد. در آنجا برای فراگیری فقه، اصول، تفسیر و حدیث از آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و میرزا حسین نوری بهره گرفت و رهسپار کربلا شد. در کربلا نزد سید احمد موسوی کربلایی اخلاق و عرفان آموخت و از ملا حسینقلی دره جزینی همدانی توشه برگرفت. آن گاه با کسب جواز از آیت الله سید حسن صدر کاظمینی و سید محمود مرعشی نجفی به درجۀ اجتهاد نائل آمد. کرامات متعددی از او در منابع مختلف ذکر شده که از آن میان میتوان به دیدار با امام عصر (ع)، طی الارض و پیش گویی اشاره کرد.
*فعالیتها
آیتالله بافقی طی دوران تحصیل در نجف با سرمایۀ شخصی یک باب مغازۀ عطاری به راه انداخت و به فعالیت در این حرفه مشغول شد. رفتار نیکش با مشتریان باعث شد تا در خوش رفتاری و زهد بلندآوازه گردد اما پس از یک سال و اندی سرمایه و مغازه اش را از دست داد. انجام ریاضات معنوی یکی دیگر از برنامههای او بود که هر صبح پنجشنبه پیاده از نجف به کربلا میرفت، شب را در حرم امام حسین (ع) احیا میداشت و صبح روز جمعه پیاده به نجف بازمیگشت. آیت الله بافقی علاوه بر آن، دو سفر پیاده از نجف به مکه و هفت سفر پیاده از نجف به مشهد نیز داشت.
آیت الله بافقی پس از 17 سال توقف و تکمیل معلومات در نجف در 1337 ق به ایران بازگشت و در محلۀ "باغ پنبه" قم سکنی گزید. سه سال پس از اقامت، در نامهای به آیت الله عبدالکریم حائری از وی خواست تا از اراک به قم آمده، حوزهای علمی بنا گذارد. دو ماه پس از ورود شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم در 1340 ق / 1301 ش در جلسهای که با حضور آیت الله بافقی و سایر علما به منظور بررسی مسألۀ تأسیس حوزۀ علمیۀ قم تشکیل شد، وی بر تأسیس این حوزه اصرار ورزید که سرانجام با تشویقها و پیگیرهای او، آیت الله حائری به تأسیس حوزه اقدام ورزید. آیت الله بافقی از مشاوران عبدالکریم حائری به شمار میرفت. در ادارۀ امور حوزه با شیخ عبدالکریم حائری همکاری داشت و در مقام خزانه دار آیت الله عبدالکریم حائری شهریۀ علما و طلاب را پرداخت می کرد و گاه به هنگام غیبت شیخ عبدالکریم حائری به جای او به امامت جماعت می ایستاد.
آیت الله بافقی درقم تعدادی مسجد ترمیم و بنا کرد از جمله مسجد جمکران، مسجد میدان کهنه، مسجد حسین آباد ـ که خود نیز به طور عملی در مرمت آن سهیم بود. او با کوشش جمعی از فضلا "مستدرک الوسائل میرزا حسین نوری" را تصحیح کرد. آیت الله بافقی شاگردان متعددی داشت از جمله آیت الله سیدمحمدرضا طاهایی میبدی و سید ابوالحسن حائری زاده که در اخلاق از وی بهره برد.
*مبارزه با رضا شاه
آیت الله بافقی، مبارزۀ خود با رضا شاه را با حربۀ امر به معروف و نهی از منکر شروع کرد. او در سال های اوج دیکتاتوری رضا شاه و در هنگامهای ـ که وی آیت الله عبدالکریم حائری را تهدید به از بین بردن حوزۀ علمیۀ قم میکند ـ ابتدا با نوشتن نامههایی ـ که با عنوان «از: آخوند بافقی، به: رضا شاه» آغاز می شد ـ او را از مخالفت با اسلام و بی توجهی به آئین دین بازمیدارد و در آخرین نامه با ذکر سورۀ التکاثر به شدت او را به رعایت احکام و شئونات اسلامی متذکر میشود. پس از این نامه، آیت الله بافقی بی آنکه دستگیر شود، تحت نظارت و مراقبت قرار میگیرد تا آن که اعلامیۀ قدغن شدن امر به معروف و نهی از منکر توسط رضا شاه صادر می شود. آیت الله بافقی با آگاهی از ممنوع شدن عمل به این دستور اسلامی، تمامی اصناف و کسبه را دعوت به تجمع و تحصن در حرم حضرت معصومه(س) کرده، پس از گردآمدن این اجتماع، با ذکر آیه ای از آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر، اجرای این دستور را بر تکتک مسلمانان به ویژه علما و طلاب واجب دانسته، آن را فریضۀ الهی و رضا شاه را فرعون زمان میخواند. پس از ایراد این سخنرانی، دولت عقب نشینی کرده، دستور جمع آوری اعلامیه و لغو قانون را صادر می کند.
اما مبارزۀ اصلی آیت الله محمد تقی بافقی با حکومت رضاشاهی هنگامۀ نوروز و لحظۀ تحویل سال 1307 ش / 1347 ق در حرم حضرت معصومه (س) رخ میدهد. در آخرین روز سال 1306 ش / 1346 ق همسر و دختران رضاشاه و تعدادی از خدمۀ دربار به حرم حضرت معصومه (س) رفته در غرفههای رواق ایوان آیینه جای میگیرند. چند دقیقه به تحویل سال مانده، چادرهای مشکی خود را با چادرهای سفید عوض میکنند و در انجام این کار تعلل میورزند . انعکاس طرز پوشش آنها در آیینههای حرم همۀ حضار را متوجه بیحجابی آنان میکند. این واقعه با اعتراض واعظ حرم به نام سید ناظم و آیت الله بافقی مواجه شده، وی پیامی بدین مضمون خطاب به زنان دربار می فرستد:
«شما چه کسانید؟ اگر غیر از دین اسلامید پس دراین مکان شریف چه می کنید؟ و اگر مسلمانید پس در حضور چندین هزار جمعیت در غرفۀ حرم چرا "مکشفة الوجه و الشعر" نشسته اید؟ »
پیام مؤثر واقع نمیشود و آیت الله بافقی شخصاً به حرم رفته از زنان دربار میخواهد تا حرم را ترک کنند. همسر رضاشاه و همراهانش در اعتراض به این برخورد از رواق خارج شده به خانۀ تولیت میروند. رئیس شهربانی نیز بی درنگ، گزارش اغراق آمیزی از واقعه تهیه و به تهران ارسال می کند که توسط سرهنگ درگاهی دریافت میشود. در بعدازظهر همان روز سرهنگ درگاهی رضا شاه را ـ در حالی که از ساعت 4 بعدازظهر برای تشرف دستجات مختلف به منظور تبریک عید نوروز در قصر شخصی نشسته بود ـ مطلع میکند. رضاشاه بی فوت وقت و با خشمی آکنده از نفرت به سرهنگ بوذرجمهری دستور میدهد با یک گروهان پیاده، یک گروهان مسلسل و چند باطری توپخانه و آتشبار به سمت قم حرکت کرده، در یک کیلومتری شهر متوقف شود. خود نیز پس از گذشت اندکی زمان سوار خودرو شده عازم قم میشود. در این مسیر فقط تیمورتاش؛ وزیر دربار به همراه قائم المقام الملک رفیع با خودروی حاج مخبر السلطنه هدایت به دنبال شاه به سمت قم روان میشوند که پس از سه ساعت حرکت در ساعت 22 شب وارد قم میشوند. نظامیان در منظریه مستقر شده، به محاصرۀ حرم میپردازند. رضاشاه برخلاف رسم معمول با چکمه وارد صحن حرم شده به نظامیان دستور ضرب و شتم میدهد. خود نیز با عصای آهنین در دست به ضرب و شتم روحانیون میپردازد و جمعی از آنان را دستگیر و روانۀ زندان میکند. در این ماجرا رئیس شهربانی قم نیز به شدت توسط رضا شاه مضروب میشود. او سپس دستور میدهد آیت الله محمد تقی بافقی و واعظ حرم را دستگیر کرده به حضورش آورند. رضا شاه پس از ضرب و شتم ایشان، آیت الله بافقی را به توقیفگاه شهربانی در تهران روانه کرده و برای چند ماه محبوس می کند. پس از این حادثه، رضاشاه با صدور بخشنامۀ بسیار تندی نوک حملۀ خود به جامعۀ روحانیت را شدت میبخشد و به صراحت جنگ خود با روحانیون را این گونه اعلام میکند:
«از چندی قبل به این طرف به طوری که همه میدانید یک عده از طبقۀ وعاظ و ذاکرین و آخوندها که در حقیقت این عده را باید از ... طبقۀ مفسد مملکت محسوب نمود علناً و بی پرده شروع به پاره ای اظهارات بی رویه در منابر و مجالس نموده و در اثر سکوت و بی اعتنایی مصادر قشونی و مأمورین دولتی روز به روز بر تجری و جسارت خود افزوده و از مذاکرات و تحریکات آنها هزار مفسده تولید تا اینکه کار بی شرمی را به جایی رسانیدند که در شب اول سال در قم یکی از نوع آنها مفسده برپا کرده و طوری از حد خود خارج شد که ممکن بود اشخاص آن حوزه همه اعدام شوند و خود آن محوطه نیز مرکز این فساد قرار گرفته بود محو و معدوم گردد ... ».
این حکم به اضافۀ سایر حکم های دیگری که رضا شاه پیرو این واقعه به امرای لشکر و فرماندهان کشور ارسال می کند، حکایت از تغییر رویه در برخورد با روحانیون و اعلان آشکار مقابلۀ جدی و صریح با روحانیت است. او در پی حذف طبقۀ روحانی از طبقات اجتماعی جامعۀ ایرانیست تا مظاهر حکومت خودکامه را به سمت دیکتاتوری سوق دهد. بنابراین لازم است تا جامعۀ روحانی به منزلۀ یکی از نمودهای اقتدار نیروهای فشار جامعه سرکوب و حذف گردد:
«دفتر مخصوص شاهنشاهی. سال:1307. دستور به امراء لشکر که چون بعضی از وعاظ و ذاکرین بی ادبی و سوءنیت به مملکت را از حد گذرانده اند از این تاریخ به بعد اگر به اقدامات و سخنان خود ادامه دادند آنها را به سختی تنبیه نمائید ».
او کاملاً متوجه است که بهای این سرکوب و حذف نباید به قیمت سرنگونی حکومت تازه تأسیسش تمام شود چرا که ریشه های مذهب در جامعه بسیار عمیق و روحانیت متولی مذهب است. این اقدام، موجی از مخالفت و اعتراض مردم بر ضد رضاشاه را در قم به همراه می آورد که با حسن تدبیر آیت الله عبدالکریم حائری برای جلوگیری از فجایع بیشتر ـ که می توانست به از هم پاشیدن حوزۀ علمیۀ قم منجر شود ـ گرفته می شود.
آیت الله عبدالکریم حائری برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، حکم شرعی بدین شرح صادر می کند: «صحبت و مذاکره در اطراف قضیۀ اتفاقیه مربوط به شیخ محمد تقی برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است ».
این حکم از وقوع رخدادهای ناگوار بعدی جلوگیری می کند و به پایمردی آیت الله عبدالکریم حائری، آیت الله محمد تقی بافقی پس از گذشت شش ماه از محبس رها می شود. لکن این رهایی با تبعید وی به حضرت عبدالعظیم در شهرری به حبس ابدی تبدیل شده تا پایان عمر تحت نظر یک تن بازرس آگاهی به سر میبرد. وی در مدتی که در شهر ری در تبعید به سر می برد، به مرمت مسجد کوچۀ زنگنه، مسجد نو، مسجد دروازه باباخان، مسجد محلۀ درویشی ها و مقبرۀ حجت الاسلام علی اکبر تفرشی پرداخت.
*وفات
دربارۀ وفات آیت الله بافقی دو روایت موجود است. یک روایت از آن آقا بزرگ تهرانی که در طبقات الاعلام شیعه می نویسد: آیت الله بافقی در اثر ابتلا به بیماری سرطان، پنج ساعت پس از عمل جراحی فوت کرد و دیگری از آن مؤلف علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م ـ جرفاذقانی که می گوید: در 1314 ش، آیت الله بافقی پس از آگاهی از خبر کشتار مردم در واقعۀ مسجد گوهرشاد از فرط اندوه و ناراحتی حاصل از کسب این خبر، سکته کرد و برای مدتی بستری گردید. در این وضعیت بخشی از بدن او فلج شد و پس از گذشت سه ماه و یافتن اندکی بهبودی، بی توجه به ممنوع الخروج بودنش از جانب دولت، عازم مشهد شد و سرانجام در 1320 ش پس از عزل رضاشاه از تبعید رهایی یافت و پس از بازگشت به قم، طی اقامت کوتاهش در این شهر از گشایش دکان های مشروب فروشی جلوگیری کرد و برای زیارت به عتبات رفت. 11 ماه در عتبات ماند سپس به شهرری، تبعیدگاه قدیم خود بازگشت.
یک سال پس از بازگشت به ری، در 1365 ق/ 1324 ش، در حالی که 72 یا 73 سال از حیات را سپری می کرد در بیمارستان فیروزآباد درگذشت . پیکرش را به قم آورده با مشایعت سید محمد تقی خوانساری در مقبرۀ آیت الله عبدالکریم حائری و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند . به گفتۀ برخی آگاهان، اقدام آیت الله بافقی در برخورد با خانوادۀ رضا شاه، جریان کشف حجاب را 8 سال به تأخیر انداخت که این زمان با توجه به عمر 20 سالۀ سلطنت رضا شاه مدت کمی نمی باشد.
سایرمنابع:
ــ م ـ جرفادقانی؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، قم: انتشارات معارف اسلامی، چاپ اول: مهر 1364.
زندگی طوفانی، ص 181 ـ 187، حکایت آلمان رفتن و از ص 136 به بعد طلوعی.
پی نوشت :
1. برای آگاهی بیشتر ر.ک: محمد شریف رازی؛ گنجینۀ دانشمندان. نیز ر.ک: همو، کرامات صالحین. نیز ر.ک: همو، اختران فروزان ری و تهران.
2. برای آگای بیشتر ر.ک: محمد رازی؛ التقوی و ما ادراک مالتقوی.
3. برای آگای بیشتر ر. ک: همان و نیز ر.ک: سید جواد مدرسی یزدی؛ نجوم المسرد فی الصرح الممرد.
4. در ذکر تاریخ بازگشت آیت ا ... بافقی به قم اختلاف نظر وجود دارد. علی دوانی در نهضت روحانیون ایران این تاریخ را 1336 ق دانسته.
5. دوانی، علی؛ نهضت روحانیون ایران، ج 1 و 2، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم: 1377، ص 406.
6. در ذکر تاریخ دقیق این واقعه اتفاق نظر موجود نیست. بیشتر مورخان تاریخ رویداد را 1306 ش دانسته اند و گروهی دیگر به استناد درج واقعه در روزنامۀ شرق از قول حسین مکی، تاریخ 1307 ش را درست تر دانسته اند.
7. برخی منابع گزارش داده اند که زنان دربار بدون چادر و برخی دیگر گفته اند: بی حجاب در غرفه ها نشستند. برخی منابع نیز طرز پوشش آن ها مغایر با پوشش معمول و اسلامی توصیف کرده اند.
8. خلخالی، علی ربانی؛ شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، بی جا، چاپ اول: 1402 ق، ص 156.
9. سند شماره 3 موجود در مؤسسۀ مطالعات و پژوهش های سیاسی.
10. سند شماره 1 موجود در مؤسسۀ مطالعات و پژوهش های سیاسی.
11. عاقلی، باقر؛ رضاشاه و قشون متحدالشکل (1300 ـ 1320)، تهران: نشر نامک، چاپ دوم: 1379، ص 252.
12. اقتباس از: مکی، حسین؛ تاریخ بیست سالۀ ایران، ج 4، تهران: انتشارات علمی، چاپ ششم: 1380، ص ص 265 ـ 267.
13. علی موسوی گرمارودی در شرح زندگانی حاج شیخ محمد تقی بافقی، وفات وی را 1321 ش / 1361 ق دانسته.
14. دوانی، علی، همان جا.
محمود ظفری – بهزاد قاسمی
در 1320 ق، 28 ساله بود که برای تکمیل آموختههایش راهی نجف شد. در آنجا برای فراگیری فقه، اصول، تفسیر و حدیث از آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و میرزا حسین نوری بهره گرفت و رهسپار کربلا شد. در کربلا نزد سید احمد موسوی کربلایی اخلاق و عرفان آموخت و از ملا حسینقلی دره جزینی همدانی توشه برگرفت. آن گاه با کسب جواز از آیت الله سید حسن صدر کاظمینی و سید محمود مرعشی نجفی به درجۀ اجتهاد نائل آمد. کرامات متعددی از او در منابع مختلف ذکر شده که از آن میان میتوان به دیدار با امام عصر (ع)، طی الارض و پیش گویی اشاره کرد.
*فعالیتها
آیتالله بافقی طی دوران تحصیل در نجف با سرمایۀ شخصی یک باب مغازۀ عطاری به راه انداخت و به فعالیت در این حرفه مشغول شد. رفتار نیکش با مشتریان باعث شد تا در خوش رفتاری و زهد بلندآوازه گردد اما پس از یک سال و اندی سرمایه و مغازه اش را از دست داد. انجام ریاضات معنوی یکی دیگر از برنامههای او بود که هر صبح پنجشنبه پیاده از نجف به کربلا میرفت، شب را در حرم امام حسین (ع) احیا میداشت و صبح روز جمعه پیاده به نجف بازمیگشت. آیت الله بافقی علاوه بر آن، دو سفر پیاده از نجف به مکه و هفت سفر پیاده از نجف به مشهد نیز داشت.
آیت الله بافقی پس از 17 سال توقف و تکمیل معلومات در نجف در 1337 ق به ایران بازگشت و در محلۀ "باغ پنبه" قم سکنی گزید. سه سال پس از اقامت، در نامهای به آیت الله عبدالکریم حائری از وی خواست تا از اراک به قم آمده، حوزهای علمی بنا گذارد. دو ماه پس از ورود شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم در 1340 ق / 1301 ش در جلسهای که با حضور آیت الله بافقی و سایر علما به منظور بررسی مسألۀ تأسیس حوزۀ علمیۀ قم تشکیل شد، وی بر تأسیس این حوزه اصرار ورزید که سرانجام با تشویقها و پیگیرهای او، آیت الله حائری به تأسیس حوزه اقدام ورزید. آیت الله بافقی از مشاوران عبدالکریم حائری به شمار میرفت. در ادارۀ امور حوزه با شیخ عبدالکریم حائری همکاری داشت و در مقام خزانه دار آیت الله عبدالکریم حائری شهریۀ علما و طلاب را پرداخت می کرد و گاه به هنگام غیبت شیخ عبدالکریم حائری به جای او به امامت جماعت می ایستاد.
آیت الله بافقی درقم تعدادی مسجد ترمیم و بنا کرد از جمله مسجد جمکران، مسجد میدان کهنه، مسجد حسین آباد ـ که خود نیز به طور عملی در مرمت آن سهیم بود. او با کوشش جمعی از فضلا "مستدرک الوسائل میرزا حسین نوری" را تصحیح کرد. آیت الله بافقی شاگردان متعددی داشت از جمله آیت الله سیدمحمدرضا طاهایی میبدی و سید ابوالحسن حائری زاده که در اخلاق از وی بهره برد.
*مبارزه با رضا شاه
آیت الله بافقی، مبارزۀ خود با رضا شاه را با حربۀ امر به معروف و نهی از منکر شروع کرد. او در سال های اوج دیکتاتوری رضا شاه و در هنگامهای ـ که وی آیت الله عبدالکریم حائری را تهدید به از بین بردن حوزۀ علمیۀ قم میکند ـ ابتدا با نوشتن نامههایی ـ که با عنوان «از: آخوند بافقی، به: رضا شاه» آغاز می شد ـ او را از مخالفت با اسلام و بی توجهی به آئین دین بازمیدارد و در آخرین نامه با ذکر سورۀ التکاثر به شدت او را به رعایت احکام و شئونات اسلامی متذکر میشود. پس از این نامه، آیت الله بافقی بی آنکه دستگیر شود، تحت نظارت و مراقبت قرار میگیرد تا آن که اعلامیۀ قدغن شدن امر به معروف و نهی از منکر توسط رضا شاه صادر می شود. آیت الله بافقی با آگاهی از ممنوع شدن عمل به این دستور اسلامی، تمامی اصناف و کسبه را دعوت به تجمع و تحصن در حرم حضرت معصومه(س) کرده، پس از گردآمدن این اجتماع، با ذکر آیه ای از آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر، اجرای این دستور را بر تکتک مسلمانان به ویژه علما و طلاب واجب دانسته، آن را فریضۀ الهی و رضا شاه را فرعون زمان میخواند. پس از ایراد این سخنرانی، دولت عقب نشینی کرده، دستور جمع آوری اعلامیه و لغو قانون را صادر می کند.
اما مبارزۀ اصلی آیت الله محمد تقی بافقی با حکومت رضاشاهی هنگامۀ نوروز و لحظۀ تحویل سال 1307 ش / 1347 ق در حرم حضرت معصومه (س) رخ میدهد. در آخرین روز سال 1306 ش / 1346 ق همسر و دختران رضاشاه و تعدادی از خدمۀ دربار به حرم حضرت معصومه (س) رفته در غرفههای رواق ایوان آیینه جای میگیرند. چند دقیقه به تحویل سال مانده، چادرهای مشکی خود را با چادرهای سفید عوض میکنند و در انجام این کار تعلل میورزند . انعکاس طرز پوشش آنها در آیینههای حرم همۀ حضار را متوجه بیحجابی آنان میکند. این واقعه با اعتراض واعظ حرم به نام سید ناظم و آیت الله بافقی مواجه شده، وی پیامی بدین مضمون خطاب به زنان دربار می فرستد:
«شما چه کسانید؟ اگر غیر از دین اسلامید پس دراین مکان شریف چه می کنید؟ و اگر مسلمانید پس در حضور چندین هزار جمعیت در غرفۀ حرم چرا "مکشفة الوجه و الشعر" نشسته اید؟ »
پیام مؤثر واقع نمیشود و آیت الله بافقی شخصاً به حرم رفته از زنان دربار میخواهد تا حرم را ترک کنند. همسر رضاشاه و همراهانش در اعتراض به این برخورد از رواق خارج شده به خانۀ تولیت میروند. رئیس شهربانی نیز بی درنگ، گزارش اغراق آمیزی از واقعه تهیه و به تهران ارسال می کند که توسط سرهنگ درگاهی دریافت میشود. در بعدازظهر همان روز سرهنگ درگاهی رضا شاه را ـ در حالی که از ساعت 4 بعدازظهر برای تشرف دستجات مختلف به منظور تبریک عید نوروز در قصر شخصی نشسته بود ـ مطلع میکند. رضاشاه بی فوت وقت و با خشمی آکنده از نفرت به سرهنگ بوذرجمهری دستور میدهد با یک گروهان پیاده، یک گروهان مسلسل و چند باطری توپخانه و آتشبار به سمت قم حرکت کرده، در یک کیلومتری شهر متوقف شود. خود نیز پس از گذشت اندکی زمان سوار خودرو شده عازم قم میشود. در این مسیر فقط تیمورتاش؛ وزیر دربار به همراه قائم المقام الملک رفیع با خودروی حاج مخبر السلطنه هدایت به دنبال شاه به سمت قم روان میشوند که پس از سه ساعت حرکت در ساعت 22 شب وارد قم میشوند. نظامیان در منظریه مستقر شده، به محاصرۀ حرم میپردازند. رضاشاه برخلاف رسم معمول با چکمه وارد صحن حرم شده به نظامیان دستور ضرب و شتم میدهد. خود نیز با عصای آهنین در دست به ضرب و شتم روحانیون میپردازد و جمعی از آنان را دستگیر و روانۀ زندان میکند. در این ماجرا رئیس شهربانی قم نیز به شدت توسط رضا شاه مضروب میشود. او سپس دستور میدهد آیت الله محمد تقی بافقی و واعظ حرم را دستگیر کرده به حضورش آورند. رضا شاه پس از ضرب و شتم ایشان، آیت الله بافقی را به توقیفگاه شهربانی در تهران روانه کرده و برای چند ماه محبوس می کند. پس از این حادثه، رضاشاه با صدور بخشنامۀ بسیار تندی نوک حملۀ خود به جامعۀ روحانیت را شدت میبخشد و به صراحت جنگ خود با روحانیون را این گونه اعلام میکند:
«از چندی قبل به این طرف به طوری که همه میدانید یک عده از طبقۀ وعاظ و ذاکرین و آخوندها که در حقیقت این عده را باید از ... طبقۀ مفسد مملکت محسوب نمود علناً و بی پرده شروع به پاره ای اظهارات بی رویه در منابر و مجالس نموده و در اثر سکوت و بی اعتنایی مصادر قشونی و مأمورین دولتی روز به روز بر تجری و جسارت خود افزوده و از مذاکرات و تحریکات آنها هزار مفسده تولید تا اینکه کار بی شرمی را به جایی رسانیدند که در شب اول سال در قم یکی از نوع آنها مفسده برپا کرده و طوری از حد خود خارج شد که ممکن بود اشخاص آن حوزه همه اعدام شوند و خود آن محوطه نیز مرکز این فساد قرار گرفته بود محو و معدوم گردد ... ».
این حکم به اضافۀ سایر حکم های دیگری که رضا شاه پیرو این واقعه به امرای لشکر و فرماندهان کشور ارسال می کند، حکایت از تغییر رویه در برخورد با روحانیون و اعلان آشکار مقابلۀ جدی و صریح با روحانیت است. او در پی حذف طبقۀ روحانی از طبقات اجتماعی جامعۀ ایرانیست تا مظاهر حکومت خودکامه را به سمت دیکتاتوری سوق دهد. بنابراین لازم است تا جامعۀ روحانی به منزلۀ یکی از نمودهای اقتدار نیروهای فشار جامعه سرکوب و حذف گردد:
«دفتر مخصوص شاهنشاهی. سال:1307. دستور به امراء لشکر که چون بعضی از وعاظ و ذاکرین بی ادبی و سوءنیت به مملکت را از حد گذرانده اند از این تاریخ به بعد اگر به اقدامات و سخنان خود ادامه دادند آنها را به سختی تنبیه نمائید ».
او کاملاً متوجه است که بهای این سرکوب و حذف نباید به قیمت سرنگونی حکومت تازه تأسیسش تمام شود چرا که ریشه های مذهب در جامعه بسیار عمیق و روحانیت متولی مذهب است. این اقدام، موجی از مخالفت و اعتراض مردم بر ضد رضاشاه را در قم به همراه می آورد که با حسن تدبیر آیت الله عبدالکریم حائری برای جلوگیری از فجایع بیشتر ـ که می توانست به از هم پاشیدن حوزۀ علمیۀ قم منجر شود ـ گرفته می شود.
آیت الله عبدالکریم حائری برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، حکم شرعی بدین شرح صادر می کند: «صحبت و مذاکره در اطراف قضیۀ اتفاقیه مربوط به شیخ محمد تقی برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است ».
این حکم از وقوع رخدادهای ناگوار بعدی جلوگیری می کند و به پایمردی آیت الله عبدالکریم حائری، آیت الله محمد تقی بافقی پس از گذشت شش ماه از محبس رها می شود. لکن این رهایی با تبعید وی به حضرت عبدالعظیم در شهرری به حبس ابدی تبدیل شده تا پایان عمر تحت نظر یک تن بازرس آگاهی به سر میبرد. وی در مدتی که در شهر ری در تبعید به سر می برد، به مرمت مسجد کوچۀ زنگنه، مسجد نو، مسجد دروازه باباخان، مسجد محلۀ درویشی ها و مقبرۀ حجت الاسلام علی اکبر تفرشی پرداخت.
*وفات
دربارۀ وفات آیت الله بافقی دو روایت موجود است. یک روایت از آن آقا بزرگ تهرانی که در طبقات الاعلام شیعه می نویسد: آیت الله بافقی در اثر ابتلا به بیماری سرطان، پنج ساعت پس از عمل جراحی فوت کرد و دیگری از آن مؤلف علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م ـ جرفاذقانی که می گوید: در 1314 ش، آیت الله بافقی پس از آگاهی از خبر کشتار مردم در واقعۀ مسجد گوهرشاد از فرط اندوه و ناراحتی حاصل از کسب این خبر، سکته کرد و برای مدتی بستری گردید. در این وضعیت بخشی از بدن او فلج شد و پس از گذشت سه ماه و یافتن اندکی بهبودی، بی توجه به ممنوع الخروج بودنش از جانب دولت، عازم مشهد شد و سرانجام در 1320 ش پس از عزل رضاشاه از تبعید رهایی یافت و پس از بازگشت به قم، طی اقامت کوتاهش در این شهر از گشایش دکان های مشروب فروشی جلوگیری کرد و برای زیارت به عتبات رفت. 11 ماه در عتبات ماند سپس به شهرری، تبعیدگاه قدیم خود بازگشت.
یک سال پس از بازگشت به ری، در 1365 ق/ 1324 ش، در حالی که 72 یا 73 سال از حیات را سپری می کرد در بیمارستان فیروزآباد درگذشت . پیکرش را به قم آورده با مشایعت سید محمد تقی خوانساری در مقبرۀ آیت الله عبدالکریم حائری و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند . به گفتۀ برخی آگاهان، اقدام آیت الله بافقی در برخورد با خانوادۀ رضا شاه، جریان کشف حجاب را 8 سال به تأخیر انداخت که این زمان با توجه به عمر 20 سالۀ سلطنت رضا شاه مدت کمی نمی باشد.
سایرمنابع:
ــ م ـ جرفادقانی؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، قم: انتشارات معارف اسلامی، چاپ اول: مهر 1364.
زندگی طوفانی، ص 181 ـ 187، حکایت آلمان رفتن و از ص 136 به بعد طلوعی.
پی نوشت :
1. برای آگاهی بیشتر ر.ک: محمد شریف رازی؛ گنجینۀ دانشمندان. نیز ر.ک: همو، کرامات صالحین. نیز ر.ک: همو، اختران فروزان ری و تهران.
2. برای آگای بیشتر ر.ک: محمد رازی؛ التقوی و ما ادراک مالتقوی.
3. برای آگای بیشتر ر. ک: همان و نیز ر.ک: سید جواد مدرسی یزدی؛ نجوم المسرد فی الصرح الممرد.
4. در ذکر تاریخ بازگشت آیت ا ... بافقی به قم اختلاف نظر وجود دارد. علی دوانی در نهضت روحانیون ایران این تاریخ را 1336 ق دانسته.
5. دوانی، علی؛ نهضت روحانیون ایران، ج 1 و 2، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم: 1377، ص 406.
6. در ذکر تاریخ دقیق این واقعه اتفاق نظر موجود نیست. بیشتر مورخان تاریخ رویداد را 1306 ش دانسته اند و گروهی دیگر به استناد درج واقعه در روزنامۀ شرق از قول حسین مکی، تاریخ 1307 ش را درست تر دانسته اند.
7. برخی منابع گزارش داده اند که زنان دربار بدون چادر و برخی دیگر گفته اند: بی حجاب در غرفه ها نشستند. برخی منابع نیز طرز پوشش آن ها مغایر با پوشش معمول و اسلامی توصیف کرده اند.
8. خلخالی، علی ربانی؛ شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، بی جا، چاپ اول: 1402 ق، ص 156.
9. سند شماره 3 موجود در مؤسسۀ مطالعات و پژوهش های سیاسی.
10. سند شماره 1 موجود در مؤسسۀ مطالعات و پژوهش های سیاسی.
11. عاقلی، باقر؛ رضاشاه و قشون متحدالشکل (1300 ـ 1320)، تهران: نشر نامک، چاپ دوم: 1379، ص 252.
12. اقتباس از: مکی، حسین؛ تاریخ بیست سالۀ ایران، ج 4، تهران: انتشارات علمی، چاپ ششم: 1380، ص ص 265 ـ 267.
13. علی موسوی گرمارودی در شرح زندگانی حاج شیخ محمد تقی بافقی، وفات وی را 1321 ش / 1361 ق دانسته.
14. دوانی، علی، همان جا.
محمود ظفری – بهزاد قاسمی