به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شش روز پس از قبول قطعنامه توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با زیر پا گذاشتن توافقات 598 مجددا به خرمشهر حمله کرده و تا آستانه تصرف آن پیش رفته بودند، سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را آغاز کرد. رژیم عراق و قدرتهای جهانی با دستگاههای تبلیغاتی گسترده ای که در اختیار داشتند به افکار عمومی جهان چنین وانمود می کردند که مردم ایران از جنگ خسته شده و طولانی شدن جنگ در ایران موجب رویارویی رژیم با «بحران مشروعیت» شده است.
با شکل گیری و حمله منافقین به ایران، جهانیان در این اندیشه بودند که مردم از حمایت نظام دست کشیده و به منافقین ملحق خواهند شد و در نتیجه نظام ایران سرنگون خواهد گردید.
اما با پخش خبر حمله منافقین در کشور، وضعیت به گونهای متفاوت از این تعابیر خود را نشان داد. بدین ترتیب که گروههای مختلف مردمی از سراسر ایران به سمت جبهه غرب سرازیر شده و نیروهای رجوی در حالی که هنوز به کرمانشاه نرسیده بودند، زمینگیر شده و تار ومار گردیدند. عملیات مرصاد روز 67/5/5 با رمز «یا صاحب الزمان (عجلالله تعالی وجه الشریف) ادرکنی» برای مقابله با حرکت منافقین و بازپسگیری مناطق اشغال شده انجام گرفت.
سعید پورداراب در کتاب «عملیات مرصاد تحقق وعده الهی» به بیان خاطراتی از فرماندهان، رزمندگان و برخی از منافقین شرکت کننده در این نبرد پرداخته است که بخشی از آن در زیر می آید:
در جریان حمله منافقین در عملیات به اصطلاح «فروغ جاویدان« که نام آن برگرفته از رحمت للعالمین(ص) بود، اعضاء و سران سازمان از هیچگونه وحشیگری خودداری نکردند و کینه خود از اسلام و رزمندگان اسلام را بر سر مردم و بیماران بیدفاع خالی نمودند. پرداختن به تمام اسناد و خاطرات برجای مانده از این جنایات در این مجال نمیگنجد و به مواردی معدود بسنده مینماییم:
«منافقین در سر راه خود بسیاری از مردم بیدفاع را به شهادت رساندند. در شهر اسلامآباد اوج این فجایع رخ داد. منافقین در بیمارستان اسلامآباد تمام نیروهای پاسدار و بسیجی که در بیمارستان بستری بودند را سر بریدند و سیزده نفر از بچههای جهاد سازندگی را هم تیرباران و اعدام کردند.
سردار اسدی از حاضران در عملیات مرصاد درخصوص یکی از جنایات منافقین میگوید: « آنها خیلی خباثت کردند. مثلا یک تعداد از بچههای ما و ارتش و مردم که در راه مجروح شده بودند را آورده بودند، توی حیاط بیمارستان و همه را بسته بودند به رگبار، خیلی صحنه دلخراشی بود و این فقط یک مورد خباثتهای منافقین بود».
یکی از اعضای سابق سامان مجاهدین خلق که خود در جریان عملیات مرصاد به سختی مجروح شد در خاطرهای از رفتار با اسرا میگوید: یکی از آنها خاطرهای تعریف کرد که بد نیست اینجا بازگو شود تا ببینید رأفت و عطوفتی که سازمان و خصوصا مسعود رجوی از آن دم میزد، چگونه بود. استراتژی سازمان در عملیات فروغ، استراتژی پرچم نظامی بود. یعنی هر کس که جلوی شما را گرفت او را بکشید و این هر کس یعنی پاسدار.
یکی از دوستان تعریف میکرد که تعدادی از نیروهای پاسدار را در عملیات فروغ اسیر کردیم و آنها را با دست بسته در گوشهای نگه داشتیم. هوا خیلی گرم بود و آنها بسیار تشنه بودند. یکی از افراد پیش فرمانده گردان «عبدالوهاب فرجی» (افشین) رفت و از او پرسید با این اسرا چه کار کنیم؟ افشین که علاقه زیادی به کلت داشت، اسلحهاش را بیرون آورد و با اشاره گفت همه آنها را این طور آب بدید.
با اشاره افشین، همه اسرا تیرباران شدند و اجساد آنها روی هم ریخته شد و از آن عکس گرفتند. این عکس تا مدتها بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان در جلسات معرفی میشد.
جالب اینجاست که این وحشیگریها در حدی صورت پذیرفت که حتی افسران عراقی نیز آن را وحشتناک توصیف میکنند:
«کشتارهای وحشتناکی بهوجود آمد که هدف آنها، گسترش افکار و اندیشههای سازمان بود»
یکی از افسران عراقی مشاهدات عینی خود را از رفتار منافقین در برابر هموطنان خود را این گونه نقل میکند: متأسفانه من شاهد جنایات هولناکی بودم که بهدست مجاهدین خلق و به کمک سربازان ما به وقوع پیوست. آنها درصدد کشتار اهالی و غارت شهر بودند. در یکی از روستاهای منطقه گیلانغرب یک دستگاه خودرو در مقابل خانهای توقف کرد. در این خودرو در مقابل سربازان ما زنانی از نیروهای سازمان مجاهدین که سوار بودند، پیاده شدند و بر در خانه کوبیدند. پس از لحظهای پیرمردی آمد و گفت «چه میخواهند؟ یکی از زنان آب دهان بهصورت او انداخت و پیرمرد را با لگد زد. پیرمرد بر زمین افتاد. درحالی که میگفت: «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» بعد یکی دیگر از زنان اسلحهاش را به سوی پیرمرد نشانه رفت و با گلولههایی پی در پی نفس آن مرد سالخورده را قطع کرد. در این حال گروه دیگری از نیروهای مجاهدین وارد منزل پیرمرد شدند. فرزندان او را کشتند و خانه را به آتش کشیدند. از آنها پرسیدم: «چرا چنین کردید؟» گفتند: «این مرد بسیجی بود. فرزندانش طرفدار انقلاب بودند».
در یکی از بازگویی مشاهدات افسران عراقی میخوانیم: «قاسم علیپور که در برابر منافقین مقاومت کرده بود را با طناب به عقب یک دستگاه خودرو بستند و آن خودرو با سرعت حرکت میکند. بعد از آنکه مطمئن شدند قاسم به شهادت رسیده است بنزین بر جسدش ریختند و او را به آتش کشیدند».
جنایات منافقین را هرگز نمیتوان به وقایعی موردی و اتفاقی تقلیل داد. به اذعان اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، شخص مسعود رجوی برای هر نوع وحشیگری اعضای فرقه خود چراغ سبز نشان داده بود.
کد خبر 446433
تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۱
- ۰ نظر
- چاپ
استراتژی سازمان در عملیات فروغ، استراتژی پرچم نظامی بود. یعنی هر کس که جلوی شما را گرفت او را بکشید و این هر کس یعنی پاسدار.
منبع: فارس