به گزارش مشرق، پانزدهمین روز از شوال در روزشمار تاریخ اسلام سالروز واقعه «ردّالشمس» در محل مسجد فضیخ، معروف به مسجد ردّالشمس است که بیش از پیش فضیلت و جایگاه خاص امیرمؤمنان حضرت علی(ع) را به عنوان شخصیتی بیبدیل ثابت کرده و خط بطلانی بر ادعای دشمنان علیه ایشان میکشد؛ به مناسبت فرا رسیدن این روز با حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاکنیا، استاد سطح عالی حوزه و مؤلف کتاب هایی همچون «الخصایص النبویه»، «الخصایص الرضویه»، «تربیت در سیره امام مجتبی(ع)» و «امام زمان (عج) سرچشمه نشاط جهان» درباره این واقعه و ابعاد مختلف آن به گفتوگو پرداختهایم که از نظرتان میگذرد:
واقعه «ردّالشمس» در تاریخ اسلام به چه ماجرایی اطلاق میشود؟
- حدیث ردّالشمس یا واقعه ردّالشمس به تصریح روایات معتبر شیعی دو بار اتفاق افتاده است، یک بار در عصر پیامبر اکرم(ص) که مشهورتر است و بار دیگر در زمان حکومت امیرمؤمنان(ع).
مرحوم شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» از اسماء بنت عمیس نقل میکند که: زمانی پیامبر(ص) سر خود را بر دامان امیرمؤمنان(ع) گذاشته و خوابیده بودند، در حالی که حضرت امیر(ع) بنا بر دلایلی (همچون رفتن به مأموریت از جانب پیامبر(ص) یا ...) نماز عصرشان را نخوانده بودند تا آنکه وقت نماز عصر فوت شد؛ وقتی پیامبر اکرم(ص) از خواب برخاستند به على (ع) فرمودند: «اى على نماز خوانده اى؟» عرض كرد: «نه»، رسول خدا(ص) دعا كردند و گفتند: «اللهم انه كان فى طاعتك و طاعه رسولك فاردد عليه الشمس» یعنی «خدايا براستى كه او در راه اطاعت تو و فرمانبردارى پيغمبر تو بوده است، پس خورشيد را براى او باز گردان.»اسماء بنت عمیس میگوید: خورشيد را ديده بودم كه غروب كرد، ولى مشاهده كردم كه دوباره طلوع نمود.
مرحوم شیخ مفید و نیز مرحوم کلینی همین روایت را با اندکی تغییر بیان کردهاند.
افزون بر این و به تصریح تاریخ و منابع معتبر بار دوم این واقعه در زمان حکومت امیرمؤمنان(ع) رخ داده است؛ مرحوم شیخ صدوق از یکی از راویان که در کنار حضرت امیر(ع) بوده روایت میکند: همراه ایشان بودیم و از جنگ با خوارج باز میگشتیم تا اینکه به منطقه حله در بابل رسیدیم (امروزه هم مسجدی به نام شمس در آنجا زیارتگاه مردم است) تا اینکه وقت نماز عصر فرا رسید، امیرمومنان(ع) به لشکریان خود فرمودند: «این سرزمین مورد لعن و غضب خداوند است و در سه روزگار، سه بار مورد عذاب خدا قرار گرفته و عذاب سومی برای آن در پیش است و از نقاطی است که دچار خرابی شده و شهر قوم لوط نیز بوده است، بنابراین، اینجا نماز نخوانید و از اینجا فاصله بگیرید!»
مردم به اطراف رفتند و جاهای مختلفی را برای نماز برگزیدند، من همراه حضرت(ع) رفتم تا نماز به جا بیاوریم که در همان حال وقت نماز عصر گذشت و افق لاله گون بود، حضرت(ع) رو به من کردند و فرمودند: «آب بیاور». سپس وضو ساختند و فرمودند: «اذان بگو»، عرض کردم: هنوز وقت نماز شام نرسیده است، حضرت(ع) فرمودند: «برای نماز عصر اذان بگو!»
در همان حال دیدم که لبهای حضرت(ع) تکان خورده و صدایی شنیدم و ناگهان دیدم، خورشید از سمت مغرب بالا آمد تا جایی که وقت نماز عصر بود و حضرت امیر(ع) از جا برخاستند و نماز را اقامه کردند، ما نیز در پشت سر ایشان نماز به جا آوردیم.
با پایان نماز امیرمؤمنان(ع) ناگهان خورشید غروب کرد، همچون چراغی که در تشت آب بیفتد!
سپس حضرت(ع) رو به من فرمودند: «ای کسی که یقینت ضعیف شده، حال برای نماز شام اذان بگو!»
که این روایت نیز در «عیون المعجزات» و نیز کتاب مرحوم شیخ صدوق آمده و بیش از پیش مناقب و فضایل امیرمؤمنان (ع) را آشکار و تأیید میکند.
نگاه منابع معتبر شیعه و اهل سنت به واقعه و حدیث ردّالشمس چیست؟ آیا به عنوان واقعهای تاریخی و غیرقابل انکار آن را تأیید کرده و بر آن صحه میگذارند؟
- این مسأله از همان صدر اسلام مورد توجه بوده و علما و دانشمندان در رشتههای مختلف فقهی و تفسیری با سندهای مختلف آن را نقل کردهاند و حتی کتابهای مستقلی درباره واقعه و حدیث ردّالشمس به رشته تحریر درآمده است، همچون کتاب «ردّالشمس» خوارزمی، «تصحیح خبر ردّالشمس» حسکانی حنفی از اعلام قرن پنجم هجری، «مذيل اللفظ عن حديث ردّ الشمس» نوشته صالحی شامی از علمای اهل سنت، «كشف اللبس عن حدیث رد الشمس» نوشته جلال الدین سیوطی.
همچنین در میان منابع دست اول شیعه کتاب «من لایحضره الفقیه» و «علل الشرائع» شیخ صدوق، «ارشاد» شیخ مفید و «کافی» شیخ کلینی این واقعه در زمان پیامبر اکرم(ص) را نقل و تأیید کرده اند.
افزون بر این، در «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق، «امالی» شیخ طوسی، «وقعه الصفین» ابن مزاحم و نیز «بصائرالدرجات» محمدبن حسن صفار افزون بر واقعه ردّالشمس در زمان پیامبر (ص)، به وقوع آن در زمان امیرمؤمنان (ع) نیز اشاره و تصریح شده است.
همچنین، در میان منابع اهل سنت، در «معجم الاوسط» طبرانی، «فتح الباری در شرح صحیح بخاری»، در «الخصایص الکبری» سیوطی و در تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی که به تفسیر کبیر مشهور است جلد 32 صفه 118 واقعه ردّالشمس در زمان امیرمومنان (ع) نقل و تأیید شده است.
واقعه و حدیث ردّالشمس از نظر اثبات فضایل و مناقب امیرمؤمنان(ع) چه تأثیری دارد و پرده از چه حقایقی درباره شخصیت و گوهر وجودی ایشان بر میدارد؟
- این واقعه برای شخص پیامبر(ص) نیز اعجاز محسوب میشود؛ زیرا با دعای خود توانستند خورشید را بازگردانند و این مسأله در منابع معتبر تصریح شده؛ یعنی بازگشت آفتاب به دعای ایشان که همچون واقعه شقّ القمر اعجاز نبوی است و شبیه به اعجاز عصای حضرت موسی(ع) و سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع) است. افزون بر این، نشانهای است متقن و موثق بر منقبت و فضیلت امیرمؤمنان(ع)؛ زیرا برای نماز ایشان رخ داده است و هر فرد حقیقت جو و بصیری میتواند با مطالعه منابع، این مهم را دریافته و از کنار آن بی تفاوت نگذرد.
با توجه به آنکه همیشه تاریخ، دشمنان کوشیدهاند نسبت به فضایل و مناقب امیرمؤمنان(ع) تشکیک کرده و شبهه مطرح کنند، آیا درباره واقعه ردّالشمس نیز چنین کرده اند؟ پاسخ مستدل به اشکال تراشی آنها چیست؟
- بله، دشمنان درباره این واقعه نیز اشکال هایی را مطرح میکنند، به عنوان مثال کسانی همچون ابن تیمیه در «منهاج السنه نبویه» میگویند نقل منابع این حدیث اندک بوده و به صورت گسترده بیان نشده و اگر مهم بود نباید به منابع معدود، محدود میشد.
در پاسخ به طرح این اشکال باید گفت، این مسأله طبیعی است؛ زیرا همیشه انگیزه برای پنهان کردن فضایل امیرمؤمنان (ع) وجود داشته و در آن زمان کسانی اداره حکومت را در دست داشتند که برای کتمان فضایل اهل بیت(ع) به ویژه حضرت امیر(ع) از بیت المال هزینههای بسیاری میکردند!
از سوی دیگر این واقعه از نظر زمانی با شقّ القمر به عنوان اعجاز پیامبر اکرم(ص) فاصله چندانی ندارد و به یکدیگر هم شبیهاند.
اشکال دیگری که میکوشند نسبت به واقعه ردّالشمس عنوان کنند، این است که میگویند قضا شدن نماز از امیرمؤمنان(ع) صحیح نیست و یا اینکه خوابیدن پیامبر(ص) پیش از نماز عصرکراهت دارد!
که علما در این باره پاسخ دادهاند: این طور نبوده که نماز حضرت امیرمؤمنان(ع) قضا شود بلکه وقت فضیلت نماز عصر گذشته بود و مقدار اندکی فرصت داشته اند، اما ایشان میخواستند در وقت فضیلت، نمازشان را اقامه کنند، حتی گفتهاند امام(ع) در همان حال و با اشاره در وقت فضیلت نمازشان را خواندند و به احترام پیامبر(ص) نایستادند، اما پس از بیدار شدن پیامبر(ص)، چون علاقه داشتند نمازشان را ایستاده بخوانند، با دعای حضرت رسول(ص) و امر الهی خورشید برایشان بازگشت.
اشکال سومی که دشمنان عنوان میکنند، این است که چنین واقعهای با نظام هستی سازگار نیست که نظم طبیعت با بازگشت خورشید بر هم بخورد.
در پاسخ باید گفت، خداوندی که بر این عالم حکومت دارد، اعجاز هم میآفریند، همچون اعجاز دیگر انبیا که در قرآن و منابع معتبر تصریح شده است؛ از جمله واقعه معراج پیامبر(ص)، عصای حضرت موسی(ع) و سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع).
باید توجه داشت، شاید چنین تغییری در عالم هستی با محاسبات عقلانی بشر همخوان نباشد اما به تصریح قرآن و نیز روایات معصومین(ع)، گاه خداوند برای اثبات فضیلت شخصی همچون امیر مؤمنان (ع) چنین حوادث خرق عادتی را خلق کرده است.
با توجه به آنکه وهابیت هدف حملات و شبهه افکنیهای خود را تشیع و در رأس آن امیرمؤمنان(ع) و اهل بیت(ع) قرار داده، چه تلاشهایی برای تشکیک در فضایل حضرت امیر(ع) میکند و چه پاسخهای مستدلی برایشان وجود دارد؟
- اگرچه فعالیتهای وهابیت امروز برای ما ملموس است، اما باید توجه داشت از صدر اسلام، هدف دشمنان تشکیک در مسأله فضایل امیرمؤمنان(ع) بوده است، از همان زمان علما در این فکر بودند که به شبهات پاسخ دهند، از این رو کتابها و رسالههای مستقلی در این باره نوشتهاند.
در این میان، درباره وهابیت بهترین راهکار در پاسخ به شبهات آنها، استناد به منابع و روایات مورد وثوق خودشان است؛ همچنین از وظایف ما این است که حقایق را از منابع خودشان برجسته کرده و در مقابل دید نسل جوان قرار دهیم تا بدانند اینها از گذشته بوده و از روزگاران قدیم سعی کردهاند که این فضایل یا انکار شده یا در آنها تشکیک شود، بنابراین باید تلاش کرد تا جای ممکن با منابع آنها به شبهاتشان پاسخ گفت.
به عنوان مثال علامه حلّی کتاب «الفین» خود را در پاسخ کسانی که تفکر وهابیت دارند، نگاشت و هزار دلیل برای مناقب و فضایل ایشان و هزار دلیل در رد آنها که منکر حضرت علی(ع) هستند، بیان کرد که هزار دلیل امروز در دست ماست.
منبع:قدس
واقعه «ردّالشمس» در تاریخ اسلام به چه ماجرایی اطلاق میشود؟
- حدیث ردّالشمس یا واقعه ردّالشمس به تصریح روایات معتبر شیعی دو بار اتفاق افتاده است، یک بار در عصر پیامبر اکرم(ص) که مشهورتر است و بار دیگر در زمان حکومت امیرمؤمنان(ع).
مرحوم شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» از اسماء بنت عمیس نقل میکند که: زمانی پیامبر(ص) سر خود را بر دامان امیرمؤمنان(ع) گذاشته و خوابیده بودند، در حالی که حضرت امیر(ع) بنا بر دلایلی (همچون رفتن به مأموریت از جانب پیامبر(ص) یا ...) نماز عصرشان را نخوانده بودند تا آنکه وقت نماز عصر فوت شد؛ وقتی پیامبر اکرم(ص) از خواب برخاستند به على (ع) فرمودند: «اى على نماز خوانده اى؟» عرض كرد: «نه»، رسول خدا(ص) دعا كردند و گفتند: «اللهم انه كان فى طاعتك و طاعه رسولك فاردد عليه الشمس» یعنی «خدايا براستى كه او در راه اطاعت تو و فرمانبردارى پيغمبر تو بوده است، پس خورشيد را براى او باز گردان.»اسماء بنت عمیس میگوید: خورشيد را ديده بودم كه غروب كرد، ولى مشاهده كردم كه دوباره طلوع نمود.
مرحوم شیخ مفید و نیز مرحوم کلینی همین روایت را با اندکی تغییر بیان کردهاند.
افزون بر این و به تصریح تاریخ و منابع معتبر بار دوم این واقعه در زمان حکومت امیرمؤمنان(ع) رخ داده است؛ مرحوم شیخ صدوق از یکی از راویان که در کنار حضرت امیر(ع) بوده روایت میکند: همراه ایشان بودیم و از جنگ با خوارج باز میگشتیم تا اینکه به منطقه حله در بابل رسیدیم (امروزه هم مسجدی به نام شمس در آنجا زیارتگاه مردم است) تا اینکه وقت نماز عصر فرا رسید، امیرمومنان(ع) به لشکریان خود فرمودند: «این سرزمین مورد لعن و غضب خداوند است و در سه روزگار، سه بار مورد عذاب خدا قرار گرفته و عذاب سومی برای آن در پیش است و از نقاطی است که دچار خرابی شده و شهر قوم لوط نیز بوده است، بنابراین، اینجا نماز نخوانید و از اینجا فاصله بگیرید!»
مردم به اطراف رفتند و جاهای مختلفی را برای نماز برگزیدند، من همراه حضرت(ع) رفتم تا نماز به جا بیاوریم که در همان حال وقت نماز عصر گذشت و افق لاله گون بود، حضرت(ع) رو به من کردند و فرمودند: «آب بیاور». سپس وضو ساختند و فرمودند: «اذان بگو»، عرض کردم: هنوز وقت نماز شام نرسیده است، حضرت(ع) فرمودند: «برای نماز عصر اذان بگو!»
در همان حال دیدم که لبهای حضرت(ع) تکان خورده و صدایی شنیدم و ناگهان دیدم، خورشید از سمت مغرب بالا آمد تا جایی که وقت نماز عصر بود و حضرت امیر(ع) از جا برخاستند و نماز را اقامه کردند، ما نیز در پشت سر ایشان نماز به جا آوردیم.
با پایان نماز امیرمؤمنان(ع) ناگهان خورشید غروب کرد، همچون چراغی که در تشت آب بیفتد!
سپس حضرت(ع) رو به من فرمودند: «ای کسی که یقینت ضعیف شده، حال برای نماز شام اذان بگو!»
که این روایت نیز در «عیون المعجزات» و نیز کتاب مرحوم شیخ صدوق آمده و بیش از پیش مناقب و فضایل امیرمؤمنان (ع) را آشکار و تأیید میکند.
نگاه منابع معتبر شیعه و اهل سنت به واقعه و حدیث ردّالشمس چیست؟ آیا به عنوان واقعهای تاریخی و غیرقابل انکار آن را تأیید کرده و بر آن صحه میگذارند؟
- این مسأله از همان صدر اسلام مورد توجه بوده و علما و دانشمندان در رشتههای مختلف فقهی و تفسیری با سندهای مختلف آن را نقل کردهاند و حتی کتابهای مستقلی درباره واقعه و حدیث ردّالشمس به رشته تحریر درآمده است، همچون کتاب «ردّالشمس» خوارزمی، «تصحیح خبر ردّالشمس» حسکانی حنفی از اعلام قرن پنجم هجری، «مذيل اللفظ عن حديث ردّ الشمس» نوشته صالحی شامی از علمای اهل سنت، «كشف اللبس عن حدیث رد الشمس» نوشته جلال الدین سیوطی.
همچنین در میان منابع دست اول شیعه کتاب «من لایحضره الفقیه» و «علل الشرائع» شیخ صدوق، «ارشاد» شیخ مفید و «کافی» شیخ کلینی این واقعه در زمان پیامبر اکرم(ص) را نقل و تأیید کرده اند.
افزون بر این، در «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق، «امالی» شیخ طوسی، «وقعه الصفین» ابن مزاحم و نیز «بصائرالدرجات» محمدبن حسن صفار افزون بر واقعه ردّالشمس در زمان پیامبر (ص)، به وقوع آن در زمان امیرمؤمنان (ع) نیز اشاره و تصریح شده است.
همچنین، در میان منابع اهل سنت، در «معجم الاوسط» طبرانی، «فتح الباری در شرح صحیح بخاری»، در «الخصایص الکبری» سیوطی و در تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی که به تفسیر کبیر مشهور است جلد 32 صفه 118 واقعه ردّالشمس در زمان امیرمومنان (ع) نقل و تأیید شده است.
واقعه و حدیث ردّالشمس از نظر اثبات فضایل و مناقب امیرمؤمنان(ع) چه تأثیری دارد و پرده از چه حقایقی درباره شخصیت و گوهر وجودی ایشان بر میدارد؟
- این واقعه برای شخص پیامبر(ص) نیز اعجاز محسوب میشود؛ زیرا با دعای خود توانستند خورشید را بازگردانند و این مسأله در منابع معتبر تصریح شده؛ یعنی بازگشت آفتاب به دعای ایشان که همچون واقعه شقّ القمر اعجاز نبوی است و شبیه به اعجاز عصای حضرت موسی(ع) و سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع) است. افزون بر این، نشانهای است متقن و موثق بر منقبت و فضیلت امیرمؤمنان(ع)؛ زیرا برای نماز ایشان رخ داده است و هر فرد حقیقت جو و بصیری میتواند با مطالعه منابع، این مهم را دریافته و از کنار آن بی تفاوت نگذرد.
با توجه به آنکه همیشه تاریخ، دشمنان کوشیدهاند نسبت به فضایل و مناقب امیرمؤمنان(ع) تشکیک کرده و شبهه مطرح کنند، آیا درباره واقعه ردّالشمس نیز چنین کرده اند؟ پاسخ مستدل به اشکال تراشی آنها چیست؟
- بله، دشمنان درباره این واقعه نیز اشکال هایی را مطرح میکنند، به عنوان مثال کسانی همچون ابن تیمیه در «منهاج السنه نبویه» میگویند نقل منابع این حدیث اندک بوده و به صورت گسترده بیان نشده و اگر مهم بود نباید به منابع معدود، محدود میشد.
در پاسخ به طرح این اشکال باید گفت، این مسأله طبیعی است؛ زیرا همیشه انگیزه برای پنهان کردن فضایل امیرمؤمنان (ع) وجود داشته و در آن زمان کسانی اداره حکومت را در دست داشتند که برای کتمان فضایل اهل بیت(ع) به ویژه حضرت امیر(ع) از بیت المال هزینههای بسیاری میکردند!
از سوی دیگر این واقعه از نظر زمانی با شقّ القمر به عنوان اعجاز پیامبر اکرم(ص) فاصله چندانی ندارد و به یکدیگر هم شبیهاند.
اشکال دیگری که میکوشند نسبت به واقعه ردّالشمس عنوان کنند، این است که میگویند قضا شدن نماز از امیرمؤمنان(ع) صحیح نیست و یا اینکه خوابیدن پیامبر(ص) پیش از نماز عصرکراهت دارد!
که علما در این باره پاسخ دادهاند: این طور نبوده که نماز حضرت امیرمؤمنان(ع) قضا شود بلکه وقت فضیلت نماز عصر گذشته بود و مقدار اندکی فرصت داشته اند، اما ایشان میخواستند در وقت فضیلت، نمازشان را اقامه کنند، حتی گفتهاند امام(ع) در همان حال و با اشاره در وقت فضیلت نمازشان را خواندند و به احترام پیامبر(ص) نایستادند، اما پس از بیدار شدن پیامبر(ص)، چون علاقه داشتند نمازشان را ایستاده بخوانند، با دعای حضرت رسول(ص) و امر الهی خورشید برایشان بازگشت.
اشکال سومی که دشمنان عنوان میکنند، این است که چنین واقعهای با نظام هستی سازگار نیست که نظم طبیعت با بازگشت خورشید بر هم بخورد.
در پاسخ باید گفت، خداوندی که بر این عالم حکومت دارد، اعجاز هم میآفریند، همچون اعجاز دیگر انبیا که در قرآن و منابع معتبر تصریح شده است؛ از جمله واقعه معراج پیامبر(ص)، عصای حضرت موسی(ع) و سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع).
باید توجه داشت، شاید چنین تغییری در عالم هستی با محاسبات عقلانی بشر همخوان نباشد اما به تصریح قرآن و نیز روایات معصومین(ع)، گاه خداوند برای اثبات فضیلت شخصی همچون امیر مؤمنان (ع) چنین حوادث خرق عادتی را خلق کرده است.
با توجه به آنکه وهابیت هدف حملات و شبهه افکنیهای خود را تشیع و در رأس آن امیرمؤمنان(ع) و اهل بیت(ع) قرار داده، چه تلاشهایی برای تشکیک در فضایل حضرت امیر(ع) میکند و چه پاسخهای مستدلی برایشان وجود دارد؟
- اگرچه فعالیتهای وهابیت امروز برای ما ملموس است، اما باید توجه داشت از صدر اسلام، هدف دشمنان تشکیک در مسأله فضایل امیرمؤمنان(ع) بوده است، از همان زمان علما در این فکر بودند که به شبهات پاسخ دهند، از این رو کتابها و رسالههای مستقلی در این باره نوشتهاند.
در این میان، درباره وهابیت بهترین راهکار در پاسخ به شبهات آنها، استناد به منابع و روایات مورد وثوق خودشان است؛ همچنین از وظایف ما این است که حقایق را از منابع خودشان برجسته کرده و در مقابل دید نسل جوان قرار دهیم تا بدانند اینها از گذشته بوده و از روزگاران قدیم سعی کردهاند که این فضایل یا انکار شده یا در آنها تشکیک شود، بنابراین باید تلاش کرد تا جای ممکن با منابع آنها به شبهاتشان پاسخ گفت.
به عنوان مثال علامه حلّی کتاب «الفین» خود را در پاسخ کسانی که تفکر وهابیت دارند، نگاشت و هزار دلیل برای مناقب و فضایل ایشان و هزار دلیل در رد آنها که منکر حضرت علی(ع) هستند، بیان کرد که هزار دلیل امروز در دست ماست.
منبع:قدس