گروه بینالملل مشرق - اصطلاح تهدید و خطر برای امنیت داخلی اسرائیل اصطلاحی بسیار پر کاربرد در گفتمان سیاسی سرکردگان رژیم صهیونیستی و رسانههای وابسته به این رژیم است. این اصطلاح یکی از لغات لازم در سرزمینهای اشغالی است که جذابیت و قدرت سحرآمیزی برای توجیه یا نتیجهگیری در مورد رفتارهای خصمانه و نژادپرستانه و اقدامات وحشیانه این رژیم بر ضد ملتهای عربی پیرامون دارد. پذیرش "خطرات" اطراف اسرائیل به عنوان یکی از مسلمات سیاستگذاریهای صهیونیست ها بویژه در جریان راست افراطی و حزب حاکم بر سرزمین های اشغالی همواره عاملی برای مسکوت کردن رقبا و توجیه اقداماتی است که بیشتر در مسیر منافع اقتصادی کارتل های بزرگ صنایع نظامی مورد بهره برداری قرار میگیرد.
نگاهی به عناوین متعدد از لیست تهدیدات امنیتی اسرائیل مؤید این مطلب است که سرکردگان این رژیم تا چه حد در بهرهبرداری از این اصطلاح سیاسی در راستای منافع خود اقدام میکنند، تعدادی از مواردی که تهدیدی برای امنیت داخلی اسرائیل شمرده شده، عبارتست از: برنامه هستهای ایران، ضربه زدن به استمرار برتری نظامی اسرائیل، ترمیم مناسبات آمریکا و ایران، خدشه به مناسبات اسرائیل و آمریکا، موشکهای حزبالله و نوار غزه، اختلال در قدرت بازدارندگی اسرائیل، پیامدهای بهار عربی، افزایش توانمندیهای انسانی و تسلیحاتی گروههای مسلح، تبدیل شدن ایران به یک دولت با نفوذ و برتر منطقهای، باروری بالای زنان فلسطینی، خدشه وارد کردن به یهودیت اسرائیل، تحریم اسرائیل و انزوای آن، شکل جنگهای جدید و احتمال رسیدن آن به جبهه داخلی اسرائیل.
اینها برخی از تهدیدات امنیت داخلی اسرائیل است که عادت به خواندن و شنیدن آنها از زبان مسئولان رژیم صهیونیستی در ابعاد و سطوح مختلف داریم، صهیونیستها بر اساس اولویتهایی کاملاً سلیقهای و فردی این تهدیدات را چینش میکنند، برخی اولویت اصلی را به خطر ایران هستهای میدهند و برخی دیگر موشکهای حزبالله را در صدر لیست نگرانیهای اسرائیل معرفی میکنند، اما واقعیت این است که هیچ مفهوم مشترک واقعی از بزرگترین تهدید امنیت داخلی اسرائیل نه در سخنرانیهای سیاسی و نه در پژوهشها و مطالعات عمیق و علمی وجود ندارد، چرا که استفاده ابزاری از این اصطلاح در بیشتر موارد فارغ از فضای واقعی و تنها در روند جریان سازی تبلیغاتی و بسیج افکار عمومی داخلی صهیونیست ها و مظلوم نمایی در میان افکار عمومی جهانی است.
نکته مشترک تمامی این دیدگاهها استفاده بهینه از صنعت وحشت در مسیر منافع جریان های صهیونیستی است. اسرائیل رژیمی است که بر پایه ترس بنا نهاده شده است و همچنان نیز با این سیاست منافع خود را پیش میبرد و بیش از پیش آن را در افکار عمومی ساکنان سرزمینهای اشغالی ترویج میدهد، "ترس" توجیهی ابدی برای سیاستهای سرکوبگرانه و حفظ همبستگی داخلی و اولویت دادن به منافع مؤسسات نظامی و امنیتی به شمار میرود، بنیانگذاران رژیم صهیونیستی از همان ابتدا میدانستند که رژیم آنها بدون کاشتن اهرم ترس در دیگران و حتی افکار عمومی خود قابلیت حیات و استمرار را نخواهد داشت.
احساس ترس و مظلوم نمایی رکن اصیل تاسیس رژیم صهیونستی و موفقیت پروژه صهیونیستی آن به شمار می رود.این موضوع از اولین کنگره جهانی صهیونیست ها در شهر بازل سوئیس مورد توجه جدی قرار گرفت. به همین علت همزمان با نهادینه سازی ترس در افکار عمومی ساکنان سرزمین های اشغالی، بستر سازی جهانی اصطلاح یهودی ستیزی نیز در اروپا و غرب مورد توجه جدی صهیونیست ها قرار گرفت.
استراتژی ترس تنها بنا به ایدئولوژی فکری و برنامه کاری سیاسی صهیونیست ها نیست، بلکه تنها وسیله توجیه بقای رژیمی است که مبتنی بر قتل و تجاوز و کشتار در سرزمین های عرب زبان تاسیس شده و از طریق سیاست های سرکوبگرایانه و نژادپرستانه به دنبال رسیدن به انحصار ساکنان عبری زبان یهودی برای خود است. رسیدن به شرایط مورد نظر سران صهیونیسم در شرایط طبیعی و بدون احساس ترسِ موجودیتی، امکان پذیر نیست.
با توجه به جایگاه بالای استراتژی ترس در داخل محافل صهیونیستی کسی که بیشترین استفاده از این سیاست داشته باشد، در رقابت های سیاسی برنده خواهد بود. بنیامین نتانیاهو یکی از کسانی است که به بهترین شکل با این برگه بازی می کند. وی به هر مناسبتی از این برگه استفاده کرده و نسبت به تهدیدات مسایل مختلف از جمله برنامه هسته ای ایران هشدار می دهد. شاید بتوان گفت راز موفقیت وی در انتخابات اخیر نیز استفاده از ترس موجودیتی صهیونیست ها از کشورهای عربی پیرامونی بود که بدون در نظر گرفتن مولفه های اقتصادی و رفاه اجتماعی بار دیگر وی را به عنوان منجی بقای اسرائیل انتخاب کردند.
بنیامین نتانیاهو در روزها و هفتههای گذشته پیش از انتخابات بیش از هر چیز بر روی توانایی خود در القای سیاست ترس مانور داد. سیاستی که مبنی بر آن رای دهندگان با توجه به خطرات موجود همه مشکلات حل نشده را فراموش می کنند و اشتباهات را به چالش نمی کشند. هر چه به روز انتخابات نزدیکتر می شدیم، استراتژی ایجاد ترس نتانیاهو بیشتر با ترس شخصی او برای از دست دادن قدرت آمیخته می شد و اعمال و سخنانش افراطی تر می شدند. از آنجا که نتانیاهو در این مبارزه انتخاباتی زمین های سوخته زیادی بر جای گذاشته، پس برای این موفقیت نه تنها او بلکه کل اسرائیل باید هزینه بپردازد. او برای جذب چند رای دهنده به حزب راست، سخنان نژادپرستانه ای درباره عرب های اسرائیلی که پای صندوق های رای حاضر شدند، به زبان آورد.
اسرائیل ترس از ایران و حماس و حزبالله یا گروههایی که آنها را افراطگرای اسلامی میخواند را بهعنوان توجیهی برای فرار از هر جایگزینی برای حل بنبست های منطقه ای استفاده می کند. ترس از حماس توجیه ادامه محاصره وحشیانه نوار غزه را مهیا میکند و ترس از موشکهای حزبالله علاوه بر مشروعیت بخشیدن به جنایتهای رژیم صهیونیستی در لبنان و سوریه، توجیه اولویت دادن به مؤسسات نظامی در تامین منابع مالی در سایه اوضاع نابسامان اقتصادی سرزمینهای اشغالی را مهیا مینماید.
ترس از فلسطینیها ادامه اشغالگری و شهرکسازی صهیونیستی و سیاستهای نژادپرستانه و سرکوبگرانه در داخل فلسطین اشغالی را موجه میکند و ترس از ایران بستر امتیاز گیری های صهیونیستی از آمریکا و جوامع غربی را فراهم مینماید. به طور کلی ترس از تمامی خطرهای آشکار و نهان آینده، توجیه تجاوزها و جنایتهای "پیش دستانه" اسرائیل بر ضد اهداف مختلف را مهیا می کند. به این ترتیب صنعت وحشت ابتکار عمل را همواره در دست سیاستبازان صهیونیست قرار میدهد.
تأثیرات گسترده و منافع راهبردی صنعت وحشت برخی قدرتهای استعماری دیگر از جمله آمریکا را نیز بر آن داشته تا از این سیاست برای پیشبرد اهداف و منافع داخلی و بین المللی خود استفاده کند. اوج به کارگیری این رویکرد در دهه اول هزاره سوم میلادی بود که نو محافظه کاران حاکم بر کاخ سفید با ارعاب داخلی پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 و دشمن تراشی بینالمللی، سیاستهای استعمار پیر بر ضد افغانستان و عراق را تکرار کردند، همین رویکرد این روزها در قالب هایی جدید با ایجاد گروه های تروریستی افراط گرا در خاورمیانه و آفریقا دنبال میشود. این همان دیدگاه کارل اشمیت نظریه پرداز و متفکر آلمان نازی است که معتقد بود:« برای اینکه کشوری به هم پیوسته داشته باشی، باید یک دشمن خارجی وجود داشته باشد.»
نگاهی به عناوین متعدد از لیست تهدیدات امنیتی اسرائیل مؤید این مطلب است که سرکردگان این رژیم تا چه حد در بهرهبرداری از این اصطلاح سیاسی در راستای منافع خود اقدام میکنند، تعدادی از مواردی که تهدیدی برای امنیت داخلی اسرائیل شمرده شده، عبارتست از: برنامه هستهای ایران، ضربه زدن به استمرار برتری نظامی اسرائیل، ترمیم مناسبات آمریکا و ایران، خدشه به مناسبات اسرائیل و آمریکا، موشکهای حزبالله و نوار غزه، اختلال در قدرت بازدارندگی اسرائیل، پیامدهای بهار عربی، افزایش توانمندیهای انسانی و تسلیحاتی گروههای مسلح، تبدیل شدن ایران به یک دولت با نفوذ و برتر منطقهای، باروری بالای زنان فلسطینی، خدشه وارد کردن به یهودیت اسرائیل، تحریم اسرائیل و انزوای آن، شکل جنگهای جدید و احتمال رسیدن آن به جبهه داخلی اسرائیل.
اینها برخی از تهدیدات امنیت داخلی اسرائیل است که عادت به خواندن و شنیدن آنها از زبان مسئولان رژیم صهیونیستی در ابعاد و سطوح مختلف داریم، صهیونیستها بر اساس اولویتهایی کاملاً سلیقهای و فردی این تهدیدات را چینش میکنند، برخی اولویت اصلی را به خطر ایران هستهای میدهند و برخی دیگر موشکهای حزبالله را در صدر لیست نگرانیهای اسرائیل معرفی میکنند، اما واقعیت این است که هیچ مفهوم مشترک واقعی از بزرگترین تهدید امنیت داخلی اسرائیل نه در سخنرانیهای سیاسی و نه در پژوهشها و مطالعات عمیق و علمی وجود ندارد، چرا که استفاده ابزاری از این اصطلاح در بیشتر موارد فارغ از فضای واقعی و تنها در روند جریان سازی تبلیغاتی و بسیج افکار عمومی داخلی صهیونیست ها و مظلوم نمایی در میان افکار عمومی جهانی است.
احساس ترس و مظلوم نمایی رکن اصیل تاسیس رژیم صهیونستی و موفقیت پروژه صهیونیستی آن به شمار می رود.این موضوع از اولین کنگره جهانی صهیونیست ها در شهر بازل سوئیس مورد توجه جدی قرار گرفت. به همین علت همزمان با نهادینه سازی ترس در افکار عمومی ساکنان سرزمین های اشغالی، بستر سازی جهانی اصطلاح یهودی ستیزی نیز در اروپا و غرب مورد توجه جدی صهیونیست ها قرار گرفت.
استراتژی ترس تنها بنا به ایدئولوژی فکری و برنامه کاری سیاسی صهیونیست ها نیست، بلکه تنها وسیله توجیه بقای رژیمی است که مبتنی بر قتل و تجاوز و کشتار در سرزمین های عرب زبان تاسیس شده و از طریق سیاست های سرکوبگرایانه و نژادپرستانه به دنبال رسیدن به انحصار ساکنان عبری زبان یهودی برای خود است. رسیدن به شرایط مورد نظر سران صهیونیسم در شرایط طبیعی و بدون احساس ترسِ موجودیتی، امکان پذیر نیست.
با توجه به جایگاه بالای استراتژی ترس در داخل محافل صهیونیستی کسی که بیشترین استفاده از این سیاست داشته باشد، در رقابت های سیاسی برنده خواهد بود. بنیامین نتانیاهو یکی از کسانی است که به بهترین شکل با این برگه بازی می کند. وی به هر مناسبتی از این برگه استفاده کرده و نسبت به تهدیدات مسایل مختلف از جمله برنامه هسته ای ایران هشدار می دهد. شاید بتوان گفت راز موفقیت وی در انتخابات اخیر نیز استفاده از ترس موجودیتی صهیونیست ها از کشورهای عربی پیرامونی بود که بدون در نظر گرفتن مولفه های اقتصادی و رفاه اجتماعی بار دیگر وی را به عنوان منجی بقای اسرائیل انتخاب کردند.
اسرائیل ترس از ایران و حماس و حزبالله یا گروههایی که آنها را افراطگرای اسلامی میخواند را بهعنوان توجیهی برای فرار از هر جایگزینی برای حل بنبست های منطقه ای استفاده می کند. ترس از حماس توجیه ادامه محاصره وحشیانه نوار غزه را مهیا میکند و ترس از موشکهای حزبالله علاوه بر مشروعیت بخشیدن به جنایتهای رژیم صهیونیستی در لبنان و سوریه، توجیه اولویت دادن به مؤسسات نظامی در تامین منابع مالی در سایه اوضاع نابسامان اقتصادی سرزمینهای اشغالی را مهیا مینماید.
ترس از فلسطینیها ادامه اشغالگری و شهرکسازی صهیونیستی و سیاستهای نژادپرستانه و سرکوبگرانه در داخل فلسطین اشغالی را موجه میکند و ترس از ایران بستر امتیاز گیری های صهیونیستی از آمریکا و جوامع غربی را فراهم مینماید. به طور کلی ترس از تمامی خطرهای آشکار و نهان آینده، توجیه تجاوزها و جنایتهای "پیش دستانه" اسرائیل بر ضد اهداف مختلف را مهیا می کند. به این ترتیب صنعت وحشت ابتکار عمل را همواره در دست سیاستبازان صهیونیست قرار میدهد.